انسان در عالم دنیا، تحت شرایط عادى و بدون داشتن راهنما و هدایتگر، چه بسا در قعر چاه تاریک غرایز سرکش، و جهل و نادانى خویش بیفتد. و براى نجات از این چاه و برآمدن از آن، نیاز به «ریسمان محکم» دارد که به آن چنگ زده تا بتواند بیرون آید؛ این رشته محکم همان «ارتباط با خدا» از طریق «قرآن» و آورنده قرآن و اولیای الهی و تبعیت از عقل سلیم و به دور از گناه مىباشد، که مردم را از سطوح پائین و پست بالا برده و به آسمان تکامل معنوى و مادى مىرسانند. خداوند والا مرتبه در قرآن شریف میفرماید: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا»[1]؛ و همگى به رشته (دین) خدا چنگ زده و به راههاى متفرّق نروید. «اسلام» به پیروان خود مىگوید که این اختلاف رنگها و نژادها و زبانها که در ملتهاى روى زمین مىبینید و عدهای آن را ملاک جدایى و تفرقه ساختهاند، چیزى اصیل نیست! پس «مسلمانان» که در این آئین مشترکند، از هر نژاد و اقلیم و زبانى که هستند، چقدر خوب است که این آیین الهی را خصوصاً در جهان امروز که هدف مشترک دشمنان اسلام و ادیان الهی، از بین بردن اتحاد بین مردم به وسیله ایجاد اختلاف و تفرقه در سطوح جامعه است، با قوّت حفظ کرده و از هم متفرّق نشوند. در این مقاله با استناد و توسل به آیۀ مذکور که بهترین دلیل برای «دعوت به سوی اتحاد» و پرهیز از هر نوع جهل و نادانی و تعصبات تفرقهانداز قومی و زبانی و... است، با آراء و اندیشههای مفسران و محققان فرهیخته آشنا میشویم.
تعداد کلمات 1597/ تخمین زمان مطالعه 8 دقیقه
منظور از «ریسمان الهى»، هر گونه وسیلۀ «ارتباط با ذات پاک خداوند» است، خواه این وسیله، اسلام، یا قرآن، یا پیامبر(ص) یا اهلبیت گرامی ایشان(ع) تحت مفهوم وسیع ارتباط با خداست.
در آیۀ «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا» بحث نهایى که همان «مسئله اتحاد و مبارزه با هر گونه تفرقه» باشد، مطرح شده و مىفرماید: همگى به ریسمان الهى چنگ بزنید، و از هم پراکنده نشوید. درباره اینکه منظور از «بِحَبْلِ اللَّهِ» (ریسمان الهى) چیست؟ مفسران احتمالات مختلفى ذکر کردهاند؛ بعضى مىگویند منظور از آن قرآن است، و بعضى مىگویند اسلام، و بعضى دیگر گفتهاند منظور خاندان پیامبر و ائمه معصومین هستند. در روایاتى که از پیامبر(ص) و ائمه اهلبیت(ع) نقل شده نیز، همین تعبیرات گوناگون دیده مىشود؛ مثلا در تفسیر «در المنثور» از پیغمبر اکرم(ص) و در کتاب «معانى الاخبار» از امام سجاد(ع) نقل شده که فرمودند: «بِحَبْلِ اللَّهِ» قرآن است، و در تفسیر «عیاشى» از امام باقر(ع) که فرمود: ریسمان الهى آل محمد(ص) مىباشند، که مردم مامور به تمسک به آن هستند. ولى نه این احادیث و نه آن تفسیرها، هیچکدام با یکدیگر اختلاف ندارند، زیرا منظور از ریسمان الهى هر گونه وسیله ارتباط با ذات پاک خداوند است؛ خواه این وسیله، اسلام باشد، یا قرآن، یا پیامبر و اهل بیت او. به عبارت دیگر، تمام آنچه گفته شد، در مفهوم وسیع «ارتباط با خدا» که از معنى «بِحَبْلِ اللَّهِ» استفاده مىشود، جمع است. (مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، 1374ش، ج3، ص28-29، با اندکی تصرف)
اجتماع به هر صورت که باشد، شکلى از پیمانها و حبلها است؛ یا حبل خدا و یا حبل شیطان
تشبیه و استعاره کوتاه و حسى- بِحَبْلِ اللَّه ِ- آیات و سنن و احکام و کتاب الهى و تعهدات ناشى از آنها را مىنمایاند که اعتصام[2] به مجموع آنها، فرد و جمع را از بازگشت و ارتجاع به جاهلیت و پراکندگى و سقوط باز مىدارد و به سوى توحید و کمال و بروز استعدادها بالا مىبرد. همچون رشته عهدى که بین خالق و خلق است و از مقام الوهیت تنزل یافته و آویخته شده و تا اعماق اندیشه انسان پیوسته گردیده که براى نگهدارى و تقویت قدرت تقواى فردى و جمعى و واپس نگهداشتن جاذبههاى مخالف و متضاد و گذشتن از آنها، باید از آنها، باید این رشته- بِحَبْلِ اللَّه ِ- را با همه قواى فکرى و خلقى و عملى، محکم گرفت و به آن پناهنده شد و عصمت و اعتصام یافت. و اگر اعتصام بدان سست و گسیخته گردید، اجتماع متعالى به سوى وابستگىها و تعهدات و پیمانهاى جاهلیت و عقبمانده روى مىآورد و کشانده مىشود که بر پایه و نهاد تعارض و دشمنى قبیلگى و طبقاتى شکل مىگیرد و حبلها و دامهایى را به سود طاغوتها و شیطانها در بر دارد. چون اجتماع به هر صورت که باشد، شکلى از پیمانها و حبلها است؛ یا حبل خدا و یا حبل شیطان. (طالقانی، سیدمحمود، پرتوی از قرآن، 1362ش، ج5، ص255-256)«اسلام» دستورات اجتماعى مخصوصی را در جامعه مقرر فرموده است که از بروز اختلافهاى شدید، که مایه تباهى و ویرانى بناى جامعه است، جلوگیرى مىکند
«اسلام» دستورات اجتماعى را در جامعه خود مقرر فرموده که از بروز اختلافهاى شدید (اختلافى که مایه تباهى و ویرانى بناى جامعه است) جلوگیرى مىکند، و آن این است که راهى مستقیم (که البته کوتاهترین راه هم هست) پیش پاى جامعه گشوده، و شدیدا از قدم نهادن در راههاى مختلف جلوگیرى نموده، و فرموده: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا»؛ منظور از «ریسمان خدا» همان «قرآن کریم» است که حقایق معارف دین را بیان مىکند، و یا به طورى که از دو آیه قبل بر مىآید «رسول خدا (ص)» است، آیات دلالت مىکند بر اینکه جامعه مسلمین باید بر سر معارف دین، اجتماع داشته باشند، و افکار خود را به هم پیوند داده و محکم کنند و در تعلیم و تعلم باهم درآمیزند، تا از خطر هر حادثه فکرى و هر شبههاى که از ناحیه دشمن القا مىشود، به وسیله آیاتى که برایشان تلاوت مىشود، راحت گردند؛ که تدبر در آن آیات ریشه هر شبهه و هر مایه اختلافى را مىخشکاند. (طباطبائی، موسوی همدانی، ترجمه تفسیر المیزان، 1378ش، ج4، ص204-205، با تلخیص و اندکی تصرّف)بیشتر بخوانید: قرآن محور اتحاد و همبستگی
در معنى «حبل اللَّه» چند قول گفته شده است
در معنى «حبل اللَّه» چند قول گفته شده: 1- حبل اللَّه مراد قرآن است؛ از ابى سعید خدرى و عبد اللَّه و قتاده و سدى بطور مرفوع روایت شده. 2- مراد دین اسلام است (از ابنعباس و ابىزید). 3- ائمه(ع) هستند. ابانبنتغلب از حضرت صادق(ع) نقل میکند که امام فرموده: که ما آن حبل اللَّه هستیم، که خدا فرمود: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً». بهتر است که آیه را به همۀ این معانى حمل کنیم و مؤید آن روایتى است که ابوسعید خدرى از پیغمبر اکرم(ص) نقل کرده که فرمود: اى مردم من دو ریسمان محکم براى شما یادگار نهادهام که اگر به هر دوى آنها چنگ زنید، هرگز گمراه نخواهید شد؛ یکى از دیگرى بزرگتر است و آن کتاب خدا قرآن است که از آسمان به زمین کشیده شده و دیگرى عترت و اهل بیت من. و این دو از هم جدا نخواهند شد تا بر حوض (کوثر) بر من در آیند. «وَ لا تَفَرَّقُوا»؛ پراکنده نشوید از دین خدا که در آن به اجتماع و ائتلاف بر طاعت حق مأمور گشتهاید و بر آن ثابت بمانید. (از ابنمسعود و قتاده) و گفتهاند: یعنى از گرد پیغمبر اکرم(ص) پراکنده مشوید (از حسن) و گفتهاند: یعنى از قرآن جدا مشوید؛ یعنى عمل به آن را ترک نکنید. (طبرسی، مترجمان، ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، 1360ش، ج 4، ص188-189 با تلخیص و اندکی تصرف)
الفت و «اجتماع مسلمانان» ادب دین است
دست در «بِحَبْلِ اللَّهِ» زنید، تا به تقوى رسید، و از تقوى به اعتصام او رسید، و از اعتصام به توکل رسید، و از توکل به استسلام[3] رسید، و بنده چون به استسلام رسید از وسائط مستغنى شد و به حق قائم گشت،... و گفتهاند: اعتصام سه قسم است: اول دست به توحید زدن؛ دوم دست به قرآن زدن، و هو قوله تعالى: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ»؛ سوم دست به حق زدن، و ذلک فى قوله تعالى: «وَ مَنْ یَعْتَصِمْ بِاللَّهِ». این حقّ اعتصام است، و هر حقى را حقیقتى است. حقیقت این دست اعتماد بضمان اللَّه زدن است، و دست مهر به لطف مولى زدن. قوله: «وَ لا تَفَرَّقُوا» حثّ[4] مسلمانان است بر ألفت و اجتماع که نظام ایمان به آن است و استقامت کار عالم بسته در آن است، و الفت و اجتماع مسلمانان ادب دین است و زین شریعت، و نظام اسلام، و مایه خیر، و رکن هدایت و اصل طاعت، و موجب ثواب. (میبدی، ابوالفضل رشیدالدین، کشفالأسرار و عدةالأبرار (معروف به تفسیر خواجه عبدالله انصاری)، 1371ش، ج2، ص238-239، با تلخیص و اندکی تصرف)قرآن مىگوید از «تفرقه» بپرهیزید!!.
آیۀ «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا»، مردم را دعوت به اتحاد و از تفرقه نهى مىکند و پرهیز مىدهد. بپرهیزید اى مسلمانان از اینکه در میان شما تفرقه و اختلاف وجود داشته باشد؛ کوشش کنید اختلافاتى که به وجود آمده است حل کنید، اختلافات را کمتر کنید، دائماً شکافها را زیاد نکنید. از این شکافها که روزبهروز بیشتر مىشود چه کسى استفاده مىبرد؟ آیا غیر از دشمن اسلام، کس دیگرى استفاده مىبرد؟ دشمن از ما چه مىخواهد؟ غیر از این مىخواهد که ما به نامهاى مختلف مذهبى و فرقهاى دائماً به جان یکدیگر بیفتیم، یکدیگر را فحش بدهیم؟! قرآن مىگوید از تفرقه بپرهیزید. (مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری (حماسه حسینى(1 و 2))، 1377ش، ج17، ص218)کسى که اعتصام و تمسّک نماید به قرآن، نگه مىدارد او را از میل به باطل و ضلال
«عصمت» حمایت است؛ (یعنى نگهبانى کردن)، و «اعتصام» احتماء است؛ (یعنى خود را از چیزى نگهداشتن)؛ و معنى اعتصام به حبل اللَّه، احتفاظ است به طاعت او تا حمایت کند معتصم را از مخالفت. و گاهى اطلاق کرده مىشود حبل را بر عهد و بر قرآن - به استعاره - پس به درستى که کسى که اعتصام و تمسّک نماید به قرآن، نگه مىدارد او را از میل به باطل و ضلال. (طارمی، صفیالدین محمد، أنیس العارفین (تحریر فارسی شرح منازل السائرین کاشانی)، 1377ش، ص100)نمایش پی نوشت ها:
[1]. آل عمران: 103.
[2]. اعتصام: پناه گرفتن، پناه بردن، دست یازیدن، متوسل شدن.
[3]. استسلام: تسلیم، واگذار کردن، سپردن، رهاکردن، تسلیم شدن.
[4]. حث: نصحیت کردن ، تشویق و ترغیب کردن.
منابع:
1 - مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ایران، تهران، انتشارات دارالکتب الإسلامیة، 1374ش، چاپ سیودوم.
2 - طالقانی، سیدمحمود، پرتوی از قرآن، ایران، تهران، شرکت سهامی انتشار، 1362ش، چاپ چهارم.
3 - طباطبائی، موسوی همدانی، ترجمه تفسیر المیزان، ایران، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1378ش، چاپ یازدهم.
4 - طبرسی، مترجمان، ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ایران، تهران، انتشارات فراهانی، 1360ش، چاپ اول.
5 - میبدی، ابوالفضل رشیدالدین، کشفالأسرار و عدةالأبرار (معروف به تفسیر خواجه عبدالله انصاری)، ایران، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1371ش، چاپ پنجم.
6 - مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری، تهران – قم، انتشارات صدرا، 1377ش، چاپ هشتم.
7 - طارمی، صفیالدین محمد، أنیس العارفین(تحریر فارسی شرح منازل السائرین کاشانی)، ایران، تهران، انتشارات روزنه، 1377ش، چاپ اول.