استعمار و سیاست قومی، دینی و مذهبی

در مواردی قومیت و ملیت گرایی نژادی با دین و مذهب حاکم تلفیق شده و در مواردی قومیت و ملیت گرایی نژادی به صورت ایدئولوژی طبقه سرمایه دار ملی و محلی به عنوان عامل متخاصم و متضاد با دین و مذهب به کار گرفته شده و می شود. سرمایه داری، پیدایش طبقه وابسته به استعمار و رشد شیوه تولید مستعمراتی در مستعمرات ایجاد کرد.
پنجشنبه، 6 دی 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
استعمار و سیاست قومی، دینی و مذهبی
سیاست قومی، دینی و مذهبی و شیوه‌های نفوذ و سلطه استعمار
 
چکیده:
در مواردی قومیت و ملیت گرایی نژادی با دین و مذهب حاکم تلفیق شده و در مواردی قومیت و ملیت گرایی نژادی به صورت ایدئولوژی طبقه سرمایه دار ملی و محلی به عنوان عامل متخاصم و متضاد با دین و مذهب به کار گرفته شده و می شود. سرمایه داری، پیدایش طبقه وابسته به استعمار و رشد شیوه تولید مستعمراتی در مستعمرات ایجاد کرد.
 
تعداد کلمات: 1171 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه
 
استعمار و سیاست قومی، دینی و مذهبی
نویسنده: شاپور رواسانی

 سیاست قومی، دینی و مذهبی و شیوه های نفوذ و سلطه استعمار سرمایه داری و موضع طبقه حاکم وابسته در این رابطه، در همه جوامع مستعمراتی یکسان نبوده و نیست. در مواردی قومیت و ملیت گرایی نژادی با دین و مذهب حاکم تلفیق شده و در مواردی قومیت و ملیت گرایی نژادی به صورت ایدئولوژی طبقه سرمایه دار ملی و محلی به عنوان عامل متخاصم و متضاد با دین و مذهب به کار گرفته شده و می شود.

   بیشتر بخوانید :  دموکراسی و طبقه‌ی جدید

پیش از بررسی مسئله دین و دولت، دین و سرمایه در جوامع مستعمراتی یادآوری چند نکته ضروریست :
1. در پذیرش منشأ الهی ادیان و مذاهب و اینکه صیانت حیات انسان، جانبداری از استقرار عدل و فضایل اخلاقی، جوهر و ذات همه ادیان و مذاهب را تشکیل می دهد و همه انسانها به خیر و صلاح دعوت می شوند، تردید و بحثی نیست.

۲. آنچه مورد بحث و بررسی قرار می گیرد و در رابطه با جامعه مدنی اهمیت دارد، رفتار برخی سازمانهای مذهبی ومفسران و علمای دینی است، نه خود ادیان و مذاهب زیرا ممکن است در مواردی رفتار آنها با جوهر و ذات دین که استقرار عدالت باشد همخوانی پیدا نکند. در تاریخ کلنیالیسم، استعمار سرمایه داری و چگونگی سلطه استعمار سرمایه داری بر مستعمرات می توان نمونه های فراوانی نشان داد و بدین جهت هم نباید در بررسی رابطه دین و دولت و دین و سرمایه، جوهر و ذات تعالیم ادیان و مذاهب را با رفتار سازمانهای مذهبی اشتباه نمود و عوضی گرفت.

٣. هم در همان دوران باستان و هم در دوره ای که با سلطه و نفوذ کلنیالیسم، استعمار سرمایه داری، پیدایش طبقه وابسته به استعمار و رشد شیوه تولید مستعمراتی در مستعمرات آغاز می شود، می توان دو جریان کاملا متضاد دینی و مذهبی را در رابطه با انقباض یا شکوفایی جامعه مدنی در همه جوامع مستعمراتی نشان داد:
الف۔ گروهی از افراد و سازمانهای دینی و مذهبی که در دوران پیش از سلطه استعمار سرمایه داری با سلاطین و حکام ظالم و استثمارگران و در دوره ای که با نفوذ و سلطه کلنیالیسم و سرمایه داری استعماری آغاز شد، با سرمایه داران و ثروتمندان استثمارگر ملی و محلی همکاری کرده، شریک شده و بخشی از طبقه حاکم وابسته به استعمار را تشکیل می دهند.
ب - گروهی که در دوره پیش از سلطه استعمار سرمایه داری با سلاطین و حکام ظالم و استثمارگر و دوره ای که با نفوذ و سلطه کلنیالیسم، سرمایه داری و سرمایه داری استعماری آغاز میگردد، با استعمارگران و استثمارگران و به طور کلی با همه کسانی که در چارچوب شیوه تولید مستعمراتی از مردم مستعمرات بهره کشی مینمایند مخالفت و مبارزه کرده و می کند. نقش گروه اول در انقباض و انحراف و نقش گروه دوم در شکوفایی و اعتلای جامعه مدنی در یک جامعه مستعمراتی دارای اهمیت اساسی است.
در جامعه مدنی جوامع مستعمراتی، برخوردهای طبقاتی در سازمانها و نهادهای دینی و مذهبی نیز جلوه های نظری و سازمانی خاص خود را دارد، درحالیکه طبقات مرفه و استثمارکننده می کوشند با ساختن ابنیه مجلل و با شکوه و تزیین آنها، به ادیان و مذاهب و پیشوایان آنها رنگ و جلوه ثروت و طبقات ثروتمند را بدهند. اقشار و طبقات محروم و استثمار شده به دنبال بی آلایشی و سادگی بوده و در ادیان و مذاهب و پیشوایان آنها پناهگاه و نجات دهنده خود از فقر و ظلم را می جویند و در آرزوی جامعه ای هستند که در آن عدل و داد مستقر شده باشد. برخورد و تضاد تلقی طبقات استثمارگر از دین و مذهب با تلقی طبقات محروم و استثمار شده از دین و مذهب را می توان در موضوع و نهادهای اجتماعی جامعه مدنی در مستعمرات نشان داد.
باید اشاره نمود که اگر دین دولتی شود، دیگر نمی تواند نقشی در جامعه مدنی که فضایی اجتماعی خارج از سلطه دولت است داشته باشد و اگر دین با سرمایه متحد شود، جوهر و ذاتش را که عدالت باشد از دست میدهد و در جهت مخالفت با اکثریت مردم محروم قرار می گیرد. دیگر اینکه در یک جامعه پیشرفته و مترقی و با فرهنگ، همه افراد و اقشار و طبقات حق دخالت و نظارت و شرکت در حکومت و دولت را دارند. فرد و قشری و طبقه ای حق ویژه ای ندارد، اما پیامبران ادیان حقه از این قاعده و قانون عمومی اجتماعی مستثنی هستند، زیرا رسول فرستاده خدای یگانه است و برحق؛ همچنین معصومین که از خطا و اشتباه بدورند. طی دهها قرن که از ظهور ادیان حقه میگذرد، در همه ادیان فرق و مذاهب مختلفی به وجود آمده اند و حضور دارند که در تفسیر و تشخیص و تعریف بسیاری از مسائل دینی و به طور عمده مسئله مالکیت و اقتصاد اختلاف نظر اساسی داشته و دارند. گرچه در ادیان حقه امر و جهت کلی و عمومی استقرار عدالت است، اما در هیچ یک از ادیان و مذاهب میان پیروان و رهبران آن بر سر استقرار شیوه تولید معینی اتفاق نظر وجود نداشته و ندارد، در حالی که مفهوم دولت نمی تواند از شیوه تولید معین و مشخص جدا باشد و در شیوه تولید مالکیت هم مشخصات دقیق و معین خود را دارد. در یک جامعه مستعمراتی، دولت ابزار سلطه طبقه حاکم وابسته و استعمار سرمایه داریست که در چارچوب شیوه تولید مستعمراتی عمل میکند و تا زمانی که شیوه تولید مستعمراتی مستقر باشد، نام و نشان دولت و نظام هر چه باشد از نظر اقتصادی سازمانی استثماری خواهد بود.

افراد، گروهها و سازمانهای دینی و مذهبی که مخالف شیوه تولید مستعمراتی، استعمار سرمایه داری و به طور کلی استثمار انسان از انسان و جانبدار استقرار جامعه عادلانه بشری هستند در شکوفایی و اعتلای جامعه مدنی در مستعمرات نقش مهمی داشته و دارند. این جریان با کوشش برای طرح مسائل مهم و تضادهای اساسی جامعه، با تأیید حاکمیت مردم در همه زمینه های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی به اتکای متون دینی و مذهبی نه فقط در جهت بلکه در متن مبارزات مردم محروم و استثمار شده مستعمرات برای رهایی از ظلم و فقر در همه اشکال آن قرار دارد و جانبداریش از عدالت چون متأثر از جوهر و ذات ادیان است پایه الهی و اخلاقی دارد.

بر خلاف گروه اول که از نظامهای اجتماعی و شیوه های تولید استثماری چه به صورت علنی و رسمی، چه به صورت تلویحی و ضمنی و چه با سکوت و پنهان کردن مواضع خود حمایت کرده و می کنند، جریان دینی مترقی و مردمی در باب شیوه تولید، نظریات روشنی ارائه میکند و خواستار استقرار شیوه تولید و تشکیل نظامی اجتماعیست که در آن اکثریت مردم در همه زمینه های اقتصادی و سیاسی حاکمند، نه یک اقلیت یا یک قشر خاص. این جریان دینی خواستار آن است که با نظارت و مشارکت و نه با تملک حکومت، و با قبول نظامی اقتصادی و سیاسی که اکثریت مردم انتخاب می کنند و در آن پیروان همه ادیان و مذاهب و جانبداران نظریات اجتماعی متفاوت حق حیات اجتماعی دارند از ارزشهای اخلاقی و دینی دفاع کند. در جامعه مدنی جوامع مستعمراتی، برخوردهای طبقاتی در سازمانها و نهادهای دینی و مذهبی نیز جلوه های نظری و سازمانی خاص خود را دارد، درحالیکه طبقات مرفه و استثمارکننده می کوشند با ساختن ابنیه مجلل و با شکوه و تزیین آنها، به ادیان و مذاهب و پیشوایان آنها رنگ و جلوه ثروت و طبقات ثروتمند را بدهند. اقشار و طبقات محروم و استثمار شده به دنبال بی آلایشی و سادگی بوده و در ادیان و مذاهب و پیشوایان آنها پناهگاه و نجات دهنده خود از فقر و ظلم را می جویند و در آرزوی جامعه ای هستند که در آن عدل و داد مستقر شده باشد. برخورد و تضاد تلقی طبقات استثمارگر از دین و مذهب با تلقی طبقات محروم و استثمار شده از دین و مذهب را می توان در موضوع و نهادهای اجتماعی جامعه مدنی در مستعمرات نشان داد.
 
منبع:
مفاهیم اجتماعی در جوامع مستعمراتی(مجموعه مقالات سیاسی- اقتصادی) ، شاپور رواسانی ، طهران: امیر کبیر، چاپ اول (1386)

   بیشتر بخوانید :
  چگونه مردم فقیر می‌شوند؟
  افشای استثمار
  سوسیالیستی، دمکراسی یا استعمار

 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط