بیداری روحانی

در حالی که کالونیسم، اشخاص را تشویق می کرد تا منفعلانه انتظار بکشند که خدا ایشان را نجات بخشد، فینی نجات و ایمان آوردن را عمل اراده انسانی می دانست که در دسترس هر شخص قرار دارد. این تأکید بر روی مسئولیت انسانی، در تعلیم او درباره بیداریهای روحانی نیز دیده می شود.
پنجشنبه، 11 بهمن 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بیداری روحانی
چارلز فینی
 
چکیده:
در حالی که کالونیسم، اشخاص را تشویق می کرد تا منفعلانه انتظار بکشند که خدا ایشان را نجات بخشد، فینی نجات و ایمان آوردن را عمل اراده انسانی می دانست که در دسترس هر شخص قرار دارد. این تأکید بر روی مسئولیت انسانی، در تعلیم او درباره بیداریهای روحانی نیز دیده می شود.
 
تعداد کلمات: 1592 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 8 دقیقه
 
بیداری روحانی
نویسنده: تونی لِین  
ترجمه: روبرت آسریان

چارلز گراند یسون فینی در سال ۱۷۹۲ در شهر وارن ایالت کانکتیکات چشم به جهان گشود. وی در رشته حقوق تحصیل کرد و وکیل دعاوی شد. وی پیرو نگرش شک گرایی بود؛ اما در سال ۱۸۲۱ با مطالعه شخصی کتاب مقدس به مسیح ایمان آورد. مدت کوتاهی پس از ایمان آوردن احساس کرد که خوانده شده است تا انجیل را موعظه کند، بنابراین حرفه وکالت را کنار گذاشت. در این زمان، هنگامی که مراجعی از وی خواست تا در دادگاه، دفاع از او را بر عهده گیرد، فینی پاسخ داد: «من حکمی از سوی خداوند عیسی یافته ام که وکالت او را بر عهده گیرم؛ بنابراین، نمی توانم وکالت شما را بپذیرم.» وی شروع به موعظه کرد و در سال ۱۸۲۴ به عنوان خادم در کلیسایی پرسبیتری دستگذاری شد. پس از آن در ایالات شرقی ایالات متحده، جلسات بیداری روحانی برگزار کرد. روش های او که تا آن زمان بی سابقه بودند، به عنوان روش هایی جدید و نمونه مورد پذیرش قرار گرفتند. این جلسات، شامل برگزاری جلسه های پرسش و تحقیق برای کسانی می شد که در پی نجات یافتن بودند.
 
در حالی که کالونیسم، اشخاص را تشویق می کرد تا منفعلانه انتظار بکشند که خدا ایشان را نجات بخشد، فینی نجات و ایمان آوردن را عمل اراده انسانی می دانست که در دسترس هر شخص قرار دارد. این تأکید بر روی مسئولیت انسانی، در تعلیم او درباره بیداریهای روحانی نیز دیده می شود. در دیدگاه سنتی، بیداری روحانی عملکرد مقتدرانه خدا محسوب می شد که ما برای وقوع آن می توانیم دعا کنیم، اما خدا تنها هنگامی بیداری روحانی را عطا میکند که منظور نظر خودش باشد. فینی روی تدارک دیدن برای بیداری روحانی تأکید می کرد. از نظر او بیداری های روحانی را می توان به وجود آورد و در واقع، عملکرد وی نشان دهنده این بود که وقتی شرایط خاصی حاصل شود، بیداری های روحانی به شکلی اجتناب ناپذیر به وقوع می پیوندند. این تعلیم در کتاب او تحت عنوان سخنرانی هایی در مورد بیداری های مذهبی که در سال ۱۸۳۵ منتشر شد، منعکس شده است. این تعالیم تأثیر عمیقی در زمان خود بر جای گذاشته و نحوه بشارت دادن را در جامعه امریکایی عمیقا متحول کرد. از نظر فینی، تأکید وی بر مسئولیت انسانی و برداشتن قدم نخستین از سوی اشخاص، عاملی تعادل آفرین در برابر تعلیم غالب کالونیسم بود که انسان در برابر فیض مقتدرانه و مطلق خدا تنها می تواند حالتی منفعلانه و خنثی داشته باشد که این حالت «ناتوان انگاری» کالونیستی خوانده می شد. متأسفانه تعلیم خود فنی به شکلی افراطی تعبیر شده است و امروزه اگر وی مجددا می خواست در جامعه ایالات متحده موعظه کند، عمیقا بر روی اتکا به فیض خدا تأکید می کرد.

  بیشتر بخوانید :   الاهیات لیبرال

در سال ۱۸۳۵ فینی در سمت استادی الهیات در کالج اوبرلین اوهایو مشغول تدریس شد و بین سالیان ۱۸۵۱ تا ۱۸۶۶ ریاست این کالج را بر عهده داشت. وی پیرو سنت مکتب الهیات نیوانگلند بود. در واقع، کالونیسم جاناتان ادواردز ، مخصوصا تعلیم وی در مورد کفاره، توسط فرزند وی، جاناتان ادواردز کهین ۳ (۱۷۴۵-۱۸۰۱)، دچار تغییرات و اصلاحاتی شد. اندیشه های جاناتان ادواردز کهین بعدها توسط ناتانیل تیلور ۴ (۱۷۸۶- ۱۸۵۸) بسط و گسترش یافت و به صورت مکتبی در آمد که کالونیسم مکتب جدید یا مکتب الهیاتی نیوهاونه نام گرفت. فینی پیرو این مکتب الهیاتی بود که در واقع، تداوم سنت الهیاتی نیوانگلند بود. دیدگاه های الهیاتی فینی مخصوصا در کتاب او تحت عنوان سخنرانی هایی در باب الهیات نظام مند تشریح شده اند. وی پس از سال ۱۸۳۵ تا پایان عمرش در کلیسای جماعتی، شبان و مبشری فعال و پرکار بود. وی همچنین به اصلاحات اجتماعی نیز توجه بسیاری نشان می داد و یکی از مخالفان سرسخت برده داری بود. فینی در سال ۱۸۷۵ چشم از جهان فروبست.
 در حالی که کالونیسم، اشخاص را تشویق می کرد تا منفعلانه انتظار بکشند که خدا ایشان را نجات بخشد، فینی نجات و ایمان آوردن را عمل اراده انسانی می دانست که در دسترس هر شخص قرار دارد. این تأکید بر روی مسئولیت انسانی، در تعلیم او درباره بیداریهای روحانی نیز دیده می شود. در دیدگاه سنتی، بیداری روحانی عملکرد مقتدرانه خدا محسوب می شد که ما برای وقوع آن می توانیم دعا کنیم، اما خدا تنها هنگامی بیداری روحانی را عطا میکند که منظور نظر خودش باشد. فینی روی تدارک دیدن برای بیداری روحانی تأکید می کرد. از نظر او بیداری های روحانی را می توان به وجود آورد و در واقع، عملکرد وی نشان دهنده این بود که وقتی شرایط خاصی حاصل شود، بیداری های روحانی به شکلی اجتناب ناپذیر به وقوع می پیوندند. این تعلیم در کتاب او تحت عنوان سخنرانی هایی در مورد بیداری های مذهبی که در سال ۱۸۳۵ منتشر شد، منعکس شده است. این تعالیم تأثیر عمیقی در زمان خود بر جای گذاشته و نحوه بشارت دادن را در جامعه امریکایی عمیقا متحول کرد.
فینی بر آزادی و قدرت اراده انسانی تأکید می کرد. این امر از نظریه او در مورد حاکمیت اخلاقی سرچشمه می گرفت. از نظر او خدا مطابق قوانین طبیعی که اجتناب ناپذیرند، بر جهان مادی حکمروایی می کند. برای مثال، سنگی که به هوا پرتاب می شود هیچ انتخاب دیگری به جز سقوط کردن ندارد و باید بر زمین بیفتد. از طرفی خدا توسط قوانین اخلاقی ای که وضع کرده، حاکم اخلاقی جهان است. این قوانین اجتناب ناپذیر نیستند و ما در برابر آنها حق انتخاب داریم. قانون اخلاقی خدا به ما می گوید که همدیگر را محبت کنیم، اما در مورد این قانون، بر خلاف قانون جاذبه، به ما آزادی اطاعت یا عدم اطاعت از این قانون داده شده است. خدا به ما می گوید که چه چیزی صحیح است و با وضع کردن محدودیتهایی، ما را تهدید می کند، اما انتخاب در مورد انجام دادن یا ندادن عمل صحیح با ماست. در این مورد، به ما حق انتخاب آزادانه داده شده است و ما توسط اراده خود که طبیعت گناه آلود یا عوامل دیگر قدرت انتخاب را از آن نگرفته اند، باید دست به انتخاب بزنیم.
 
این تأکید در مورد آزاد بودن اراده انسانی و سلب نشدن قدرت انتخاب از آن، باعث گشت تا فینی آموزه گناه نخستین را رد نماید. از نظر وی، کودکان با طبیعت گناه آلودی که اراده آنان را تحت تسلط خود دارد، به دنیا نمی آیند. اما اگر چنین است پس چرا همه گناه می کنند؟ فینی تصدیق می کند که گناه امری است که وقوع آن حتمی است، اما اجتناب ناپذیر نیست. وی در این مورد می نویسد که همه ما انسانها با تباهی و نقصانی جسمانی به دنیا می آییم؛ بدین معنا که در ما گرایشی به سوی لذت جویی و ارضای خویشتن وجود دارد. با اضافه شدن وسوسه به این موقعیت، هنگامی که ما به سن مسئولیت پذیری اخلاقی می رسیم، شرایط به گونه ای است که ما داوطلبانه گناه را انتخاب کنیم. فینی تلاش می کرد تا از پذیرش آموز گناه نخستین بگریزد، اما آموزه وی در مورد تباهی و نقصان جسمانی، همراه با طریقی که وی در آن حتمی بودن گناه را با ویژگی ارتکاب داوطلبانه آن می آمیخت، در واقع، به معنای آن بود که وی بدون آنکه بخش عمده آموزه گناه نخستین آوگوستین را به کسی علنا اعلام کند، آن را پنهانی به درون نظام الهیاتی خود وارد می ساخت و این عمل وی، مانند وارد شدن به خانه از در پشتی است. یکی از مفسرین معاصر او را متهم ساخته است که وی با تعریف مجدد تباهی کامل طبیعت انسانی و گناه نخستین در قالب مقولاتی روان شناختی و نه زیست شناختی، در واقع، نوعی پشتک معناشناسانه زده است.
 
ضعیف ترین نکته در نگرش فینی، تأکید وی بر ماهیت تصادفی و عاری از قید و شرط اراده انسانی است. وی تأکید می کرد که انتخاب های ما انتخاب های آزاد هستند؛ بدان معنا که به شکلی داوطلبانه و خودانگیخته انجام می شوند که البته این تأکید وی تأکیدی صحیح و بجا بود. وی همچنین در نشان دادن مشکلاتی که در این دیدگاه وجود داشت؛ یعنی اینکه ما تحت تسلط طبیعتی گناه آلود قرار داریم، محق بود. اما نگرش وی برخوردی صحیح با مفهوم منش اخلاقی نداشت. از نظر فینی، منش اخلاقی نه به معنای عاملی که بر اراده تأثیر می گذارد، بلکه به عنوان یک انتخاب و یک عمل مطرح است. از نظر فینی علت غایی ای که منجر می شود شخصی عملی نیکو انجام دهد این است که انتخاب وی چنین بوده و نه اینکه چون شخصی نیکو بوده، عملی نیکو انجام داده است. در دیدگاه او رفتار اخلاقی، نه نتیجه رشد و تربیت شخصیتی اخلاقی، بلکه در حکم مجموعه ای از تصمیم های اخلاقی مجزا و مستقل است. بنابراین، در دیدگاه او هدف مبشر به جای اینکه ایجاد تغییری اساسی در شخصیت اشخاص باشد، که به یک معنا فرایندی است که باید در تمام زندگی ادامه یابد، معطوف به این امر می شود که شخص را برانگیزد تا یک تصمیم ارادی آنی اتخاذ نماید. بنابراین، الهیات فینی مفهومی از بشارت را تشویق می کند که به جای ایجاد تغییری اساسی در قلب انسان، تصمیماتی مجزا و مستقل را باعث می شود.
 
از آنجایی که برای فینی، اخلاق صرفا به معنای اعمال اخلاقی اراده است، ما در هر لحظه با انتخاب دو هدف اساسی روبه رو هستیم که عبارتند از خودخواهی و محبت. این آموزه سادگی عمل اخلاقی» به معنای این است که حد وسطی وجود ندارد و هیچ احتمالی به جز محبت کامل یا گناهکار بودن کامل در برابر ما نیست.
 
اطاعت از قانون اخلاقی نمی تواند ناقص باشد؛ بدین معنی که وقتی فردی دست به عمل اخلاقی می زند، نمی تواند در یک لحظه هم تا حدی اطاعت کند و هم تا حدی نااطاعتی... اطاعت از قانون اخلاقی تنها در شکلی می تواند ناقص باشد که فرد به شکلی متناوب اطاعت کند. بدین معنا که فرد می تواند گاهی اطاعت کند و گاهی نااطاعتی. وی ممکن است در یک لحظه فردی خودخواه باشد و در پی ارضای نیازهای خود برآید و به رضای خدا و انسان های دیگر توجهی نداشته باشد و ممکن است در لحظه ای دیگر هدفش رضای کامل خدا و کل مخلوقات باشد و آنچه را برای دیگران نیکوست، نیکویی خودش بداند. این دو مورد، انتخاب هایی متضاد یا نیتهای غالبی هستند که در هر فرد می توانند وجود داشته باشند. انتخاب نخست، انتخابی مقدس است، انتخاب بعدی، انتخابی گناه آلود. انتخاب اول اطاعت از قانون خدا و انتخاب دوم ناطاعتی کامل از قانون خداست. همانگونه که می بینیم این دو حالت می توانند به دفعات بی شمار جایگزین یکدیگر شوند، اما به هیچ وجه نمی توانند همزمان در یک لحظه با هم وجود داشته باشند. (سخنرانی هایی در باب الهیات نظام مند ۱ : ۱۵ )
 
منبع:
تاریخ تفکر مسیحی، تونی لِین، ترجمه روبرت آسریان، چاپ پنجم، فروزان روز، طهران (1396)

  بیشتر بخوانید :
  الاهیات امید
  آگوستین پدر الاهیات لاتین
  شورای واتیکان دوم

 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.