عرفان اسلامی (69) نتیجه گناهان
شرح كتاب مصباح الشريعة ومفتاح الحقيقة
خسارت نسيان ذنوب
اوامر و نواهى حضرت دوست بر وفق مصلحت انسان تنظيم شده و اجراى آن اوامر و نواهى و فرمانهاى حضرت حق ، مولد سعادت دنيا و آخرت آدمى است .
جرأت بر گناه و جسارت بر حضرت مولا ، از بدترين صفات انسان و پليدترين حالات آدمى است .
بشر تاكنون از هيچ گناهى سود مادى و معنوى نديده ، بلكه از گناه گرچه صغيره بوده ضرر و ضربه ديده است .
انبياى خدا و ائمه طاهرين عليهمالسلام و اولياى بزرگوار ، دائما مردم را از گناه بر حذر داشته و ترك گناه را به انسان در تمام شرايط سفارش مىكردند .
اساساً بعثت انبيا و امامت امامان عليهمالسلام براى اين بوده كه انسان را با اوامر و نواهى حق آشنا كرده و زمينه اجراى دستورهاى الهى را براى آدميان فراهم كنند .
گناه به تدريج روح و قلب را به تاريكى و قساوت سوق داده و گاهى براى انسان زمينهاى از كدورت فراهم مىكند كه تصفيه و تزكيه جان و قلب از آن كدورت امرى محال مىنمايد !!
گناهكار ، منفور حضرت دوست و مبغوض ملائكه و مطرود انبيا و امامان عليهمالسلام و اوليا خداست و مردم به خاطر او از فيوضات ربانى محروم مىگردند .
نتيجه گناهان در آيات و روايات
فجر صادق طلوع نمىكند و شفق پنهان نمىگردد ، مگر اينكه دو ملك چهار مسئله را فرياد مىكنند :
يكى از آنها مىگويد : اى كاش اين مردم خلق نمىشدند .
ديگرى مىگويد : اى كاش مىدانستند براى چه خلق شدند .
آن ديگر مىگويد : اى كاش اكنون كه هدف از خلقت خود را نمىدانند ، به آنچه كه مىدانستند عمل مىكردند .
آن ديگر مىگويد : اى كاش اكنون كه عمل نمىكنند به آنچه نمىدانند ، از آنچه انجام دادند توبه مىكردند[84] !!
قالَ رَسُولُ اللّهِ صلىاللهعليهوآله : وَاعْلَمُوا أَنَّ الْعَبْدَ لَيُحْبَسَ عَلى ذَنْبٍ مِنْ ذُنُوبِهِ مِأَةَ عامٍ وَأَنَّهُ لَيَنْظُرَ إلى أَزْواجِهِ فِى الْجَنَّةِ يَتَنَعَّمْنَ[85] .
رسول خدا صلىاللهعليهوآله فرمود : بدانيد عبد به خاطر گناهى از گناهانش صد سال محبوس مىشود ، در حالى كه به ازواجش كه در بهشت متنعم به نعمتاند با حسرت و اندوه نظر مىكند .
قالَ الْباقِرُ عليهالسلام : ما مِنْ شَىءٍ أَفْسَدُ لِلْقَلْبِ مِنْ خَطيئَةٍ إنَّ الْقَلْبَ لَيُواقِعَ الْخَطيئَةَ فَما تَزالُ بِهِ حَتّى تَغْلِبَ عَلَيْهِ فَيَصيرُ أَعْلاهُ أَسْفَلَهُ[86]
امام باقر عليهالسلام فرمود : چيزى براى قلب فاسد كنندهتر از گناه نيست ، گناه از افسد مفاسد براى قلب است ، قلب در آغوش گناه قرار مىگيرد تا جايى كه گناه بر قلب حاكم گردد ، آن گاه قلب بر اثر گناه زير و رو مىشود !!
قالَ الصَّادِقُ عليهالسلام : يَقُولُ اللّهُ تَعالى : إِنَّ أَدْنى ما أَصْنَعُ بِالْعَبْدِ إِذا آثَرَ شَهْوَتَهُ عَلى طاعَتى أَنْ أُحْرِمَهُ لَذيذَ مُناجاتى[87] .
امام صادق عليهالسلام مىفرمايد : خداوند مىگويد : به هنگامى كه عبد شهوتش را بر اطاعت من برگزيده ، كمترين معاملهاى كه با او مىكنم اين است كه شيرينى مناجاتم را از او مىگيرم !!
وَقالَ عليهالسلام : أَما إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ عِرْقٍ يُضْرَبُ ، وَلا نَكْبَةٍ وَلا صُداعٍ وَلا مَرَضٍ إلاّ بِذَنْبٍ وَذلِكَ قَوْلُ اللّهِ عَزَّ وَجَلَّ فى كِتابِهِ : وَمَا أَصَابَكُم مِن مُصِيبَةٍ فَبِمَـا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَيَعْفُوا عَن كَثِيرٍ [88] .[89] و نيز آن حضرت فرمود : رگى زده نمىشود و نكبت و بدبختى براى كسى نمىآيد و سردردى عارض نمىشود و مرضى به آدمى مسلط نمىگردد ، مگر اينكه همه اينها از طريق گناه به انسان مىرسد و اين است گفتار خداوند كه مىفرمايد :
و هر آسيبى به شما رسد به سبب اعمالى است كه مرتكب شدهايد ، و از بسيارى [ از همان اعمال هم ] درمىگذرد .
وَقالَ عليهالسلام : إِنَّ الرَّجُلَ يَذْنُبُ الذَّنْبَ فَيَحْرُمُ صَلاةَ اللَّيْلِ وَإِنَّ الْعَمَلَ السَّيِّئَ أَسْرَعُ فى صاحِبِهِ مِنَ السِّكّينِ فِى اللَّحْمِ[90] .
و نيز آن حضرت فرمود : مرد مرتكب گناهى مىشود ، نتيجه آن محروم شدنش از نماز شب است ، به تحقيق عمل بد اثرش در صاحبش از اثر كارد در گوشت سريعتر است .
وَقالَ الكاظِمُ عليهالسلام : حَقٌّ عَلَى اللّهِ أَن لا يُعْصى فى دارٍ إِلاّ أَضْحاها لِلشَّمْسِ حَتّى تُطَهِّرَها[91] .
و از امام كاظم عليهالسلام نقل شده : بر خداوند لازم است ، خانهاى كه در آن گناه و معصيت صورت گرفته با نور آفتاب پاك كند . ( كنايه از اينكه خانه را لازم است خراب كند تا آفتاب بر آن زمين بتابد ) .
در روايت آمده است :
حضرت آدم دچار ترك اولايى شد ، به محض ارتكاب ترك اولى ، تمام لباسهايش كه زينت بدن او بود از او جدا شد و عريان گشت ، آن گاه امين وحى آمد و تاج كرامت را از سر او برداشت و زيور طرفين بدنش را از او گرفت ، از فوق عرش ندا آمد كه از جوارم به زمين رويد كه عاصى و گناهكار ، حق مجاورت مرا ندارد . آدم به گريه به حوا رو كرد و گفت ، اين اولين بد يُمنى و نحسى گناه بود كه گريبان ما را گرفت و ما را از جوار حبيب دور كرد .
به آدم خطاب رسيد : من چگونه هم جوارى براى تو بودم ؟ عرضه داشت : هم جوارى نيك ؛ خطاب رسيد : از جوارم بيرون رو و تاج عظمت از سرت بردار كه عاصى نمىتواند مجاور من باشد . روايت شده كه آدم دويست سال بر همان ترك اولى گريست تا توبهاش قبول شد[92] .
دقت كنيد و با ديده بصيرت بنگريد ، وقتى مؤاخذه آدم از طرف حق براى تنزيه و تصفيه او چنين باشد ، در حالى كه عصيان او ترك اولى بوده ، پس با ما چگونه معامله خواهد كرد در حالى كه عصيان ما ارتكاب محرمات است ، محرماتى كه گاهى اثر ناگوارش براى يك فرد يا يك خانواده ، يا يك اجتماع ، يا يك كشور ، يا يك ملت ، يا براى فرهنگ مقدس خداست !!
سپهر كاشانى در اين زمينه به نصيحت مردم برخاسته مىگويد :
يك قدم بيرون زن آخر از كنار خويشتن
شرم از اين كردار بادت تا به كى اين ما و من
يك قدم تا كوى آن شه بيشتر نبود و ليك
آن قدم بگذاشت بايد بر وجود خويشتن
مرد آن باشد كه از خود بگذرد در راه دوست
تا تو در بند خودى نى مرد باشى و نه زن
اين خودى در هم شكن تا مىنماند جز خدا
بت شكستنگرتبايد خودشكن شو خودشكن
سر بده خندان كه مرد راه در ميدان عشق
غلط غلطان مىرود خندان لب و خونين كفن
عقل تو مغلوب نفس توست كى جويى تو ملك
تا سليمان تو در حبس است و بر تخت اهرمن
آرى ، نتيجه گناه ، محروم شدن انسان از سعادت دنيا و آخرت است و دور شدن از بارگاه قدس حضرت ذو الجلال .
و از بدترين گناهان ، بىتوجهى انسان ، به حال گناه و به وقت معصيت و به زمان خطا است ، به اين معنى كه در گناه غرق باشد ، ولى ياد خود و ياد گناه و ياد خدا نباشد و اين فراموشى از خود و در نتيجه فراموشى از وضع خود همان است كه قرآن مجيد تحت عنوان « استدراج » ياد كرده ، يعنى غرق بودن در انواع وسايل زندگى و وسايل زندگى را در خدمت گناه گرفتن و به ياد خود و خدا نبودن : چون انسان در اين جاده قرار بگيرد ، راهش را بىتوجه و بدون احساس درد ادامه مىدهد ، تا به درك اسفل بيفتد و به نقطهاى برسد كه بيدارى و هشيارى كمترين فايدهاى نداشته باشد و به عذابهاى دردناك گرفتار آيد و دادرس و فريادرسى براى او نباشد .
قرآن و روايات مىگويند كه صاحبان گناه و معصيت كه خود و خداى خود را فراموش كرده و در غفلت از اين معنى هستند كه غرق در انواع آلودگىهايند و انواع وسايل و وقت و مهلت در اختيار آنها است ، خيال نكنند آنچه در اختيار آنها قرار گرفته به نفع آنهاست ، بلكه اينان به ميدان استدراج رسيده و اين وسايل بيش از پيش عامل كورى دل و كرى گوش باطن و گنگى آنها از بيان حق است !!
وَلاَ يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِى لَهُمْ خَيْرٌ لأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِى لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْماً وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ [93] .
و كسانى كه كافر شدند ، گمان نكنند مهلتى كه به آنان مىدهيم به سودشان خواهد بود ، جز اين نيست كه مهلتشان مىدهيم تا بر گناه خود بيفزايند ، و براى آنان عذابى خوار كننده است .
فَلَمَّا نَسُوا مَاذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ أَبْوَابَ كُلِّ شَىْءٍ حَتَّى إِذَا فَرِحُوا بِمَا أُوتُوا أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً فَإِذَا هُم مُبْلِسُونَ [94] .
پس چون حقايقى را كه [ براى عبرت گرفتنشان ] به آن يادآورى شده بودند ، فراموش كردند ، درهاى همه نعمت ها را به روى آنان گشوديم ، تا هنگامى كه به آنچه داده شدند ، مغرورانه خوشحال گشتند ، به ناگاه آنان را [ به عذاب ] گرفتيم ، پس يكباره [ از نجات خود ] درمانده و نوميد شدند .
فَذَرْهُمْ فِى غَمْرَتِهِمْ حَتَّى حِينٍ * أَيَحْسَبُونَ أَنَّمَا نُمِدُّهُم بِهِ مِن مَّالٍ وَبَنِينَ * نُسَارِعُ لَهُمْ فِى الْخَيْرَاتِ بَل لاَّ يَشْعُرُونَ [95] .
پس آنان را در غرقاب گمراهى و جهالتشان تا هنگامى [ كه مرگشان فرا رسد ] واگذار . * آيا گمان مىكنند افزونى و گسترشى كه به سبب مال و اولاد به آنان مىدهيم ، * در حقيقت مىخواهيم در عطا كردن خيرات به آنان شتاب ورزيم ؟ [ چنين نيست ]بلكه [ آنان ]درك نمىكنند [ كه ما مىخواهيم با افزونى مال و اولاد ، در تفرقه ، طغيان ، گمراهى و تيرهبختى بيشترى فرو روند . ]
فَذَرْنِى وَمَن يُكَذِّبُ بِهذَا الْحَدِيثِ سَنَسْتَدْرِجُهُم مِنْ حَيْثُ لاَ يَعْلَمُونَ * وَأُمْلِى لَهُمْ إِنَّ كَيْدِى مَتِينٌ [96] .
پس مرا با كسانى كه اين قرآن را انكار مىكنند واگذار ، به زودى ما آنان را به تدريج از آن جا كه نمىدانند [ به سوى عذاب ] مىكشانيم ؛ * و [ البته ]آنان را مهلت مىدهيم [ تا گناهشان را در حال بىخبرى به نهايت برسانند ] ، بىترديد نقشه و تدبير من استوار است .
امام صادق عليهالسلام در زمينه ، استدراج كه يكى از شديدترين عوامل هلاكت است ـ يعنى در وسايل عيش و نوش غرق بودن و مرتكب هر گناهى شدن و توجه نداشتن ـ مىفرمايد :
ملكى از جانب حق روزگارى دراز در زمين زيست ، سپس به مقام بلند خويش برگشت ، به او گفته شد : چه ديدى ؟ گفت : عجايب زيادى مشاهده كردم ، عجيبترين چيزى كه ديدم ، عبدى را غرق در نعمت يافتم ، رزقت را مىخورد و ادعاى خدايى داشت ، از جرأت او نسبت به تو و حلم تو نسبت به او تعجب كردم . خداوند جلّ و علا فرمود : از حلم من تعجب كردى ؟ عرضه داشت : آرى .
خطاب رسيد : چهارصد سال به او مهلت دادم ، رگى از او زده نشد و چيزى از دنيا نخواست مگر اينكه به او عنايت كردم ، طعم غذا و آشاميدنى را در مذاق او بر نگرداندم !![97] پيامبر عزيز صلىاللهعليهوآله فرمود :
وقتى خداوند ، اهل سرزمينى را ببيند كه در گناه و معصيت زياده روى مىكنند و در ميان آنان سه نفر مؤمن وجود دارد ، خطاب مىكند : اى اهل عصيان و گناه ! به جلال من ، اگر مؤمنان دوستدار يكديگر نبودند ، آن مؤمنينى كه زمين و مساجد من به نماز آنان آباد است ، آن مؤمنينى كه در وقت سحر از خوف من به توبه قيام مىكنند ، بر شما عذابى نازل مىكردم و باك نداشتم !![98]
قالَ اميرالمؤمنين عليهالسلام : كَمْ مِنْ مُسْتَدْرِجٍ بِالاْءِحْسانِ إلَيْهِ ، وَمَغْرُورٍ بِالسَّتْرِ عَلَيْهِ ، وَمَفْتُونٍ بِحُسْنِ الْقَوْلِ فيهِ وَمَا ابْتُلِىَ اللّهُ أَحَدا بِمِثْلِ الاْءمْلاءِ لَهُ [99] .
چه بسيار گنهكارى كه با عطاى نعمت و نيكى به سوى او به طرف عذاب رفت و چه بسيار انسانى كه با پردهپوشى بر گناهش تصور كرد مورد عفو است و مغرور شد ، چه بسيار انسانى كه بر اثر قول نيك در حقش از سوى مردم به بدبختى و فتنه افتاد و كسى را خدا به مانند مهلت دادن به او نسبت به گناه امتحان و آزمايش نكرد !!
انسان اگر در سايه تعليمات انبيا و ائمه و اولياى گرامى ، حق قيمت خود را بفهمد و ارزش خود را بيابد ، براى يك لحظه هم حاضر نخواهد شد كه دامن به گناه ـ گرچه گناه صغيره باشد ـ آلوده كند .
[ وَمادامَ الْعَبْدُ مُشْتَغِلاً بِطاعَةِ اللّهِ وَمَعْرِفَةِ عُيُوبِ نَفْسِهِ وَتَرْكِ ما يَشينُ فى دينِ اللّهِ عَزَّ وَجَلَّ وَهُوَ بِمَعْزَلٍ عَنِ الاْفاتِ غائِصٌ فى بَحْرِ رَحْمَةِ اللّهِ عَزَّ وَجَلَّ يَفُوزُ بِجَواهِرِ الْفَوائِدِ مِنَ الْحِكْمَةِ وَالْبَيانِ وَمادامَ ناسِيا لِذُنُوبِهِ جاهلاً لِعُيُوبِهِ راجِعا إلى حَوْلِهِ وَقُوَّتِهِ لا يُفْلِحُ إذا أَبَدا ]
امام صادق عليهالسلام در پايان اين روايت مىفرمايد :
زمانى كه عبد اشتغال به طاعت حق و شناخت عيوب نفسش دارد و از اسباب نقص دينش و آفات مربوط به آخرتش در گريز و ترك است ، غوّاص درياى رحمت خداوند عزّ و جلّ است و به گوهرهاى حكمت الهى از علوم ربانيه و فيوضات سبحانيه نايل مىشود و زمانى كه عبد از گناهان خود غافل باشد و توجهى به معصيت خود نداشته باشد و در پى اصلاح نفس نباشد و متكى به حول و قوت خود بوده از حول و قوت حضرت دوست غافل بماند و كارهايش را تفويض به جناب او ننمايد ، هرگز روى رستگارى نبيند و از عذاب الهى خلاصى نداشته باشد .
بياييد به فرياد خود برسيم و دست به دامن انبيا و امامان عليهمالسلام بزنيم و در حيطه حول و قوت خدا برآييم و خود را با اتصال به حبل اللّه از مهالك دنيا و آخرت برهانيم .
به قول علاء الدوله سمنانى :
جمله انبيا براى اين آمدهاند تا چشم خلق را بگشايند به عيب خود و كمال حق و به عجز خود و قدرت حق و به ظلم خود و عدل حق و به جهل خود و علم حق و به مذلت خود و عزت حق و به بندگى خود و خداوندى حق و به فقر خود و غناى حق و به تقصير خود و نعمتهاى حق و به فناى خود و بقاى حق .
فيض كاشانى آن شوريده با حال و مست جلال مىفرمايد :
هر آن كس كه خود را پسنديده باشد
به هر مويش ابليس خنديده باشد
نباشد پسنديده جز آن كه حقش
در آيات قرآن پسنديده باشد
ز انوار ايمان و اسرار عرفان
فروغى به سيماش تابيده باشد
زديدار او حق به ديدار آيد
كه نور خدا زو تراويده باشد
در آيينه روى آن صاحب دل
خداى جهان را عيان ديده باشد
... ادامه دارد.
پی نوشت ها :
[84] ـ الكافى : 2/272 ، باب الذنوب ، حديث 19 ؛ جامع السعادات : 3/37 .
[85] ـ الكافى : 2/268 ، باب الذنوب ، حديث 1 ؛ جامع السعادات : 3/37 .
[86] ـ الكافى : 2/268 ، باب الذنوب ، حديث 1 .
[87] ـ جامع السعادات : 3/37 .
[88] ـ شورى 42 : 30 .
[89] ـ جامع السعادات : 3/37 .
[90] ـ جامع السعادات : 3/37 .
[91] ـ الكافى : 2/272 ، باب الذنوب ، حديث 18 ؛ بحار الأنوار : 70/331 ، باب 137 ، حديث 15 .
[92] ـ جامع السعادات : 3/38 .
[93] ـ آل عمران 3 : 178 .
[94] ـ انعام 6 : 44 .
[95] ـ مؤمنون 23 : 54 ـ 56 .
[96] ـ قلم 68 : 44 ـ 45 .
[97] ـ بحار الأنوار : 72/381 .
[98] ـ علل الشرايع : 1/246 ، باب علة دفاع اللّه ، عز وجل ، حديث 1 ؛ بحار الأنوار : 70/381 ، باب 139 ، حديث 3 .
[99] ـ نهج البلاغة : حكمت 116 .
/خ