دوران جوانی و برخی از ویژگی های آن

واژه‌ی «جوانی» اشاره به مرحله‌ای از زندگی انسان‌ها دارد که در آن قوای جسمی و روحی بشر در بالاترین درجه و استعداد خود قرار دارد و به عبارت دیگر، تمامی استعداد درونی و بیرونی انسان در اوج شکوفائی و ثمردهی است.در این مقاله می خواهیم برخی از شایستگی های جوان را بیان کنیم.
چهارشنبه، 22 اسفند 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دوران جوانی و برخی از ویژگی های آن
دوران جوانی و برخی از ویژگی های آن

جوانی مرحله ای از عمر است که به واسطه کثرت مشغله ها، حساسیت دوران، تکوین شخصیت و اتفاقات زندگی، سریع می گذرد. سرعتی که عقربه های ساعت در این دوران از زندگی طی می کنند، همانند حرکت ابرهای زودگذر بهاری است.

قال علی علیه السلام: الْفُرصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ فَانْتَهِزُوا فُرَصَ الخَیرِ.[1]

فرصت ها چون عبور ابرها می گذرند، لذا فرصت های خوب را غنیمت شمارید.

سرعت حرکت زمان در جوانی، آنگاه احساس می شود که حرکات لنگان همان عقربه های زمان در پیری مشاهده شود. از این رو چه خوب است جوان از لحظات عمر خود بیشترین بهره برداری ها را کرده باشد و برای خود زیور و زینت شایسته تهیه نماید.

در این مقوله، برخی از شایستگی ها و بایستگی های جوان را که در واقع زینت جوان شمرده می شوند بیان می داریم:


1- تحصیل علم

علم و دانش برای هر کسی زیور و زینت بوده و برای جوان علاوه بر آن از حساسیت ویژه ای برخوردار است. در عصر و زمانه ما با ترویج زندگی ماشینی، افکار مادی گرایانه در سراسر عالم پراکنده شده است. گذشته از این ها تبلیغ و ترویج عقاید ضد دینی سراسر ممالک جهان را در بر گرفته است و تمامی زرپرستان عالم، تنها مانع خود برای استعمار و استثمار ملت ها، دین و آئین آنها دانسته و برای نابودی فرهنگ دینی از هیچ کوششی فروگذار نخواهند کرد.

جوان در مقابل این مشکلات باید مجهز به سلاح علم شود. اصول و فروع دینش را بیاموزد، شبهات را بررسی کرده و پاسخ های مستدل آن را فرا گیرد تا که شاید خود را به سادگی نبازد و در دامن چپاولگران اندیشه ها و گرگ های درنده افکار نیفتد.

فراگیری یک دوره کامل اصول عقاید دین، مسائل عملیه، اخلاق و گناه شناسی برای جوان در این دوره از زندگی مورد سفارش اولیاء دین است.

قال الباقر علیه السلام: لَوْ اتیتُ مِنْ شَبابِ الشّیعَةِ لا یتَفَقَّهُ لَادَّبْتُهُ.[2]

اگر جوان شیعه ای بر من وارد شود که تفقّه در دین نمی کند، وی را تنبیه می کنم.


2- کار و فعالیت اجتماعی

دومین حاجت جوان بعد از کمال اعتقادات دینی، کار و فعالیت است. این مسئله نه تنها از نظر معیشت اقتصادی مورد توجه است، بلکه از آن نظر که در بالندگی افکار جوان نقش حساسی دارد قابل ارزیابی است. بلی، کار هم مشکلات اقتصادی و معیشتی جوان و احیاناً خانواده وی را برطرف می سازد و عزّت و آبروی اجتماعی آنان را محفوظ می دارد و هم اینکه در حد خود، جوان را در مقابل معاصی و گناهان واکسینه می نماید.

بادهای مسموم گناه و معصیت، هوس رانی ها، اضطراب و نگرانی نسبت به آینده و... همه ابزارهای بُرنده شیطان برای از پا درآوردن جوان هستند، و جوانی که شغلی معین وی را مشغول ننموده باشد، بیشتر در معرض این آفات قرار می گیرد.

قال الکاظم علیه السلام: انَّ اللَّهَ لَیبْغِضُ الْعَبْدُ النَّوّامُ، انَّ اللَّهَ لَیبْغِضُ العَبْدُ الْفارِغُ.[3]

همانا خداوند نسبت به بنده پرخواب در خشم است، همانا خداوند نسبت به بنده بیکار در خشم است.

قال علی علیه السلام: مِنَ الْفَراغِ تَکونُ الصَّبْوَةُ.[4]

عاشقی(عشق مجازی) از بیکاری است، بیکاری موجب فریفتگی و عشق بازی می شود.


3- عبادت

قلب جوان هنوز درگیر تضادهای سخت اجتماعی نشده است. این قلب خالی اگر چنین باقی بماند، جولانگاه دشمنان خواهد شد و تیرهای شیاطین به هدف خواهند رسید، ولی اگر این قلب، مالامال از عشق و علاقه به مبدأ گردد، ویران ساختن این بنا، برای دشمنان انسان کار ساده ای نخواهد بود.

قال علی علیه السلام: وَ انَّما قَلْبُ الْحَدَثِ کالْارْضِ الْخالِیةِ ما الْقِی فیها مِنْ شَی ءٍ قَبِلَتْهُ، فَبادَرْتُک بِالْادَبِ قَبْلَ انْ یقْسُوَ قَلْبُک وَ یشْتَغِلَ لُبُّک، لِتَسْتَقْبِلَ بِجِدِّ رَأیک مِنَ الْامْرِ ما قَدْ کفاک اهْلُ التَّجارُبِ بُغْیتَهُ وَ تَجْرِبَتَهُ، فَتَکونَ قَدْ کفِیتْ مَؤُنَةَ الطَّلَبِ وَ عُوفِیتْ مِنْ عَلاجِ التَّجْرِبَةِ.[5]

همانا قلب جوان مانند زمینی خالی است، هر بذری در آن پاشیده شود، می پذیرد؛ بنابراین من در تربیت تو قبل از اینکه قلبت سخت شود، و عقل و فکر تو به امور دیگر مشغول گردد، مبادرت ورزیدم تا با تصمیم جدی به استقبال اموری بشتابی که اندیشمندان و اهل تجربه، آزمون آن را تحمل کرده اند و تو را از تلاش بیشتر، بی نیاز ساخته اند، بنابراین آنچه که از تجربه آنها نصیب ما شده، نصیب تو هم خواهد شد.

مبلغان دینی هم وظیفه دارند در محل تبلیغات دینی خود، به جوانان بیشتر بپردازند.

امام صادق علیه السلام به احول می فرماید: از بصره می آیی؟ وی عرض می کند: بلی، امام می فرماید: وضعیت مردم را بر سرعت گرفتن بر این امر (امر امامت ائمه طاهرین علیهم السلام) و قبول آن چگونه دیدی؟ عرض می کند: به خدا سوگند بسیار کم هستند. امام علیه السلام فرمودند:

عَلَیک بِالْاحْداثِ فَانَّهُمْ اسْرَعُ الی کلِّ خَیرٍ.[6]

به جوان ها روی بیاور که آنان از همه به سوی خیر و نیکی سریعترند.

توجه زیاد به جوانان نه به این جهت است که سایر اقشار جامعه بی نیازند، بلکه همان طوری که بیان شد به واسطه حساسیت این دوره از سن است.

جوانی که در کوران حوادث و درگیری های نفس اماره و لوامه، پربار گردد، و عقل را بر دشمنان درونی (نفس) و بیرونی (شیاطین) تقویت و در نتیجه پیروز نماید. اغواء و فریب وی در سنین بالاتر به سادگی امکان نخواهد داشت.

به هر حال اگر قلب جوان با خداوند خود مرتبط شود، مرتبه ای را فتح خواهد نمود که با هیچ چیز قابل قیاس نباشد و به مرتبه ای خواهد رسید که خداوند به وی افتخار نماید.

قال رسول الله صلی اللَّه علیه و آله: انَّ اللَّهَ یباهی بِالشَّابَّ العابِدِ الْمَلائِکةَ، یقُولُ انْظُرُوا الی عَبْدی تَرَک شَهْوَتَهُ مِنْ اجْلی.[7]

خداوند به جوان عابد نزد ملائک مباهات می کند و می فرماید: به بنده ام نگاه کنید که چگونه شهوتش را به خاطر من ترک گفته است.

و مورد توجه و عنایت قرار می دهد.

قال رسول الله صلی اللَّه علیه و آله: انَّ اللَّهَ یحِبُّ الشَّابُّ الَّذی یفْنی شَبابَهُ فی طاعَةِ اللَّهِ.[8]

همانا خداوند دوست دارد جوانی که جوانیش را در عبادت خداوند بگذراند.

و به او مژده صدیقین عطا می فرماید.

قال رسول الله صلی اللَّه علیه و آله: ما مِنَ شابٍّ یدَعُ لَذَّةَ الدُّنْیا وَ لَهْوَها وَ اهْرَمَ شَبابَهُ فی طاعَةِ اللَّهِ الّا اعْطاهُ اللَّهُ اجْرَ اثْنَینَ و سَبْعینَ صَدیقاً.[9]

جوانی نیست که لذت و خوشگذرانی دنیا را ترک گفته و جوانیش را در راه طاعت خداوند سپری کند، مگر اینکه خداوند اجر هفتاد و دو صدیق به وی اعطا می نماید.


4- استغفار

از آنجا که غیر از معصومین علیهم السلام یعنی کسانی که با تلاش خود و آباء و اجدادشان علیهم السلام به مقام عصمت و دوری از هرگونه خطاء و اشتباه رسیده اند، همه در معرض حملات شیاطین قرار دارند. و گاهی لغزش هایی نیز از آنها صادر می شود. خداوند ارحم الرّاحمین به خاطر جلوگیری از حالت یأس و نا امیدی در انسان، وی را تشویق و ترغیب به استغفار و توبه می نماید تا هم جبران مافات شود و هم قوه ایمانی افزایش یافته و توان مقابله در برابر فریب های شیاطین بیشتر گردد، حال اگر انسان از این امتیاز بهره گرفت، لذتش را درک خواهد کرد و الّا به تدریج در منجلاب فساد و فحشاء قرار خواهد گرفت و راه برگشت سخت تر خواهد شد.

توبه و انابه برای همه راه چاره و جبران مافات است، اما برای جوانی که در لحظات حساسی از عمر خود به سر می برد، ارزشی بزرگ و عبادتی والا محسوب می شود به طوری که رسول خدا می فرماید: هیچ چیزی نزد خداوند محبوب تر از جوانی که از خطای خویش توبه می نماید، نیست. به متن همین روایت و دو حدیث دیگر در همین زمینه توجه کنید:

قال رسول الله صلی اللَّه علیه و آله: ما مِنْ شَی ءٍ احَبُّ الَی اللَّهِ تَعالی مِنْ شابٍّ تائبٍ.[10]

نزد خداوند هیچ چیزی دوست داشتنی تر از جوانی که از گناه خود توبه کند، نیست.

و ایضا عنه صلی اللَّه علیه و آله: انَّ اللَّهَ یحِبُّ الشَّابَّ التَّائِبَ.[11]

همانا خداوند، جوان توبه کننده را دوست دارد.

و ایضا عنه صلی اللَّه علیه و آله: التَّوْبَةُ حَسَنَةٌ لکنَّهُ فی الشَّابِّ احْسَنٌ.[12]

توبه نیک است ولی از جوان بهتر و شایسته تر می باشد.


5- انس با قرآن

دیگر از ارزش های جوان توجه و تدبّر وی در قرآن کریم است.

قال رسول الله صلی اللَّه علیه و آله: مَنْ قَرَءَ الْقُرْآنَ قَبْلَ انْ یحْتَلِمَ فَقَدْ اوتِی الْحُکمَ صَبِّیاً.[13]

کسی که قبل از زمان احتلام قرآن بخواند، در همان کودکی به وی عقل کافی داده می شود.

قال الصادق علیه السلام: مَنْ قَرَءَ الْقُرآنَ و هو شابٌّ مُؤْمِنٌ اخْتَلَطَ الْقُرْآنُ بِلَحْمِهِ وَ دَمِهِ.[14]

جوان مؤمنی که قرآن تلاوت کند، قرآن با گوشت و خون او مخلوط می شود.


6- احترام به والدین

از زینت های جوان احترامی است که به والدین خود می گذارد. جوانان باید بدانند، احترام در گفتار و کردار به والدین برای آنها نه تنها نقص نبوده بلکه زینتی بزرگ محسوب می شود و مورد توجه خداوند متعال می باشد.

قال علی علیه السلام: بِرُّ الْوالِدَینِ مِنْ اکرَمِ الطِّباعِ.[15]

نیکی به پدر و مادر از بهترین طبیعت های انسانی است.

یکی از اثرات بی احترامی به والدین کاسته شدن عمر و جوانمرگ شدن است.

قال رسول الله صلی اللَّه علیه و آله: مَنْ بَرَّ والِدَیهِ طُوبی لَهُ زادَ اللَّهُ فی عُمْرِهِ.[16]

کسی که به پدر و مادر خویش نیکی کند، خوشا بر حال وی و خداوند عمرش را می افزاید.

در ذیل همین سخن، لازم به ذکر است که احترام به پیرمردان و ریش سفیدان از لوازم اخلاقی جوان محسوب می شود. جوان نبایست بزرگسالان را به واسطه نقائص احتمالی آنان پست شمارد و در حاشیه قرار دهد و لذا مشورت در امور، نظرخواهی از آنان، احترام در نشست و برخاست، ارج گذاری به آنان در همه امور زندگی و رعایت احوالشان بر او لازم می باشد.

قال رسول الله صلی اللَّه علیه و آله: انَّ مِنْ اجْلالی تَوْقیرُ الشَّیخِ الْکبیرِ مِنْ امَّتی. [17]

از موارد احترام و تکریم من، احترام پیران از امت من است.

و بالاتر اینکه حضرت در حدیث دیگر احترام به پیران را احترام به خداوند می شمارد.

مِنْ اجْلالِ اللَّهِ اجْلالُ ذِی الشَّیبَةِ الْمُسْلِمِ.[18]

از موارد اکرام الهی، احترام صاحب محاسن سفید از مسلمانان است.


7- همنشینی

همنشینی نقش مهمی در تربیت جوان دارد. جوان باید بداند با که نشست و برخاست می کند، زیرا خوی ها و عادات افراد به آسانی قابل نقل و انتقال است، بر این اساس آیاتی از قرآن کریم و روایات زیادی از معصومین علیهم السلام در مورد مصاحبت و شیوه آن، شرایط دوست، و... وارد شده است، در اینجا به دو روایت از حضرت امیر علیه السلام توجه فرمایید:

لا تَصْحَبُ الْابْرارُ الّا نُظَرائَهُمْ.[19]

نیکان جز با همانندهای خود با کسی رفیق نمی شوند.

لا یودُّ الْاشْرارُ الّا اشْباهَهُمْ.[20]

اشرار جز با مثل خودشان دوست نمی شوند.

بررسی بیشتر این نکته را در مبحث «دوست» ببینید.


8- پرهیز از غرور

یکی از طرق فریب و اغوای شیطان غرور جوانی است. گاهی جوان به برادران و خواهران خردسال خود می نگرد و آنها را ضعیف و ناتوان می شمارد، به پدر و مادرش چشم می دوزد که به واسطه کهولت سن، شادابی گذشته را از دست داده اند و... آنگاه به خویشتن می نگرد و خود را خالی از آن ایرادها می بیند و لذا خود را به همه آنها ترجیح می دهد.

جوان باید بداند خود را نیک شمردن و بی اشکال دانستن، از وسوسه های ابلیس است و منشائی جز جهل و نادانی آدمی، در برابر خالق ندارد.

قال علی علیه السلام: لا یلْقَی الْعاقِلُ مَغْرُوراً.[21]

عاقل را مغرور نتوان دید.

غرور، آدمی را سرمست از خیالات و اوهام خود ساخته و راه درک و فهم و کشف حقایق و شناخت بیماری های نفسانی و راه علاج آنها را سد می کند.

حضرت امیر علیه السلام مستی غرور را بدتر از مستی شراب می داند.

سُکرُ الْغَفْلَةِ وَ الْغُرُورِ ابْعَدُ افاقَةً مِنْ سُکرِ الْخُمُورِ.[22]

بهوش آمدن از مستی غفلت و غرور سخت تر و دورتر از بهوش آمدن از مستی شراب است.


9- ازدواج

دیگر از زینت های جوان ازدواج است.

قال رسول الله صلی اللَّه علیه و آله: ما مِنْ شابٍّ تَزَوَّجَ فی حِداثَةِ سِنِّهِ الّا عَجَّ شَیطانُهُ یا وَیلَهُ، یا وَیلَهُ، عَصَمَ مِنّی ثُلْثَی دینَهُ فَلْیتَّقِّ اللَّهَ الْعَبْدُ فِی الثُّلْثِ الْباقی.[23]

جوانی نیست که در آغاز سن بلوغش تزویج کند مگر شیطان وی فریاد می زند وای بر من وای بر من دو ثلث دینش را از من محفوظ نمود و وی بایستی در ثلث باقیمانده تقوای الهی پیشه کند.

ازدواج برای جوان تنها لذّت محسوب نمی شود، بلکه علاوه بر آن و نیز مضافاً بر عبادت بودنش نیز موجب دوری جوان از بسیاری از گناهان و معاصی می گردد.

ناگفته نماند هوسرانی و عشق بازی یکی از راههای فریب جوانان و اغوای آنهاست و موجب ورودشان در گناهان و معاصی دیگر می شود. «مفضّل» می گوید از امام صادق علیه السلام پرسیدم: عشق چیست؟ حضرت فرمودند:

قُلُوبٌ خَلَتْ عَنْ ذِکرِ اللَّهِ فَاذاقَها اللَّهُ حُبَّ غَیرِهِ.[24]

قلبهائی که از یاد خداوند خالی گشته، و خداوند محبّت غیر خودش را به آنها می چشاند.


10- شکر نعمت های الهی

در هر حال جوان نبایستی از شکر نعمت غافل باشد، باید بدانیم آنچه را که خداوند به بنده ارزانی داشته است، نعمت هایی است که شکر آنها موجب ترقی انسان می شود.

همان طوری که ثروت نعمت است. فقر، نعمت بالاتری است، همان طوری که جمال و زیبایی نعمت است، غیر آن هم نعمت است، البته زاویه توجه به نعمت، متفاوت است، برای انسانی که همه چیز را به چشم مادیت می بیند و غیر از دنیا به چیزی چشم نمی دوزد، تنها ثروت و زیبایی نعمت است. ولی آنکه چشم بصیرت دارد، می داند فقر نیز نعمت است. نعمتی که غنی در روز قیامت آرزوی آن را می کند و می گوید کاش فقیر می بودم، زیرا می بیند خداوند متعال یک تسبیح فقیر را باهمان تسبیح از غنی و اعطا ده هزار درهم وی به فقرا، معاوضه نمی کند.[25] می داند زشتی هم نعمت است، نعمتی که صاحب جمال در قیامت مات و مبهوت آن می شود.

امام صادق علیه السلام می فرماید: در زمان حضرت رسول صلی اللَّه علیه و آله کسی بود به نام «ذوالنَّمره» که احدی به قباحت و زشتی وی وجود نداشت، روزی خدمت پیامبر رسید و عرض کرد خداوند چه چیزی را بر من واجب کرده است؟ حضرت واجبات را بیان کرد. ذوالنمره گفت: به خدا سوگند غیر از واجبات را انجام نمی دهم. (با مستحبات میانه ای ندارم).

حضرت فرمود: چرا؟ عرض کرد: زیرا مرا به این زشتی آفریده است. جبرائیل امین نازل شد و به حضرت عرض کرد که به وی بگوید: آیا راضی نیستی خداوند در قیامت تو را به حسن و جمال جبرئیل مبعوث فرماید؟ عرض کرد: راضی شدم، الحمدالله رب العالمین.


پی نوشت ها

[1] نهج ‏البلاغه، حکمت 20 به ترتیب فیض‏الاسلام و 21 به ترتیب صبحى صالح.
[2] بحارالأنوار، ج 1، ص 214.
[3] من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 103.
[4] غررالحکم.
[5] نهج ‏البلاغه، نامه 31.
[6] بحارالأنوار، ج 23، ص 236.
[7] کنزالعمال، 43057.
[8] همان، 43060.
[9] اعلام ‏الدین از مصادر بحارالأنوار، ص 197.
[10] کنزالعمال، 10223.
[11] همان، 10185.
[12] مجموعه ورام، ج 2، ص 118.
[13] کنزالعمال، 2452.
[14] وسائل ‏الشیعة، ج 4، ص 833.
[15] غررالحکم.
[16] الترغیب، ج 2، ص 317.
[17] کنزالعمال، 6103.
[18] اصول کافى، ج 2، ص 165.
[19] غررالحکم.
[20] همان.
[21] همان).
[22] همان.
[23] بحارالأنوار، ج 103، ص 221.
[24] بحارالأنوار، ج 73، ص 158.
[25] این مطلب مضمون روایت مفصلى است از حضرت پیامبر صلى الله علیه و آله که مرحوم ملا احمد و محمد نراقى در معراج‏السعادة وجامع السعادات نقل کرده‏اند. رجوع کنید به جامع السعادات، ج 2، ص 288.

منبع : حوزه نت


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط