تا بحال شنیده اید که خرگوش ها می توانند پشت سرشان را هم ببینند بدون اینکه سرشان را بچرخانند؟ یا تا بحال فهمیده اید که با چشمهای باز نمیتوان عطسه زد؟ یا می دانستید که مغز یک چهارم اکسیژنی که به بدن میرسد را مصرف میکند؟ و اینکه رد پای اولین فردی که به ماه رفت، هنوز سرجایش است چون آنجا بادی نمیوزد! شاید یک بار که خرگوشها را دیدید، یاد طرز دید عجیبشان بیفتید، بعد بروید پشت سرشان و شکلک در بیاورید و وقتی عطسهیتان میگیرد، سعی کنید چشمانتان را باز نگه دارید. دانستن اینکه هیچ چیز بر روی ماه تغییر نمیکند، چه احساسی برای شما دارد؟ فکرش را بکنید، زمین هم مثل ماه بود، شاید بعد از شنیدن تغییر و وزیدن باد در جایی دیگر از تعجب خشکمان میزد.
اگر این نکتهها را در کارهای روزمره به یاد میآورید و هیجان خاصی به نوع فکر کردنتان وارد میشود، شما از علم لذت بردهاید! پس شما میتوانید دانشمند خوبی باشید! یعنی همه چیز برای پرواز به سمت جزیرهی دانشمندها آماده است. کمربندها بسته، آماده، یک دو سه... حرکت!
احساس علم
احساس علم یعنی روزمرگی را با عجایب گذراندن، یعنی منتظر فهمیدن و سوال کردن. یعنی رسیدن به نمیدانمها. میدانید اولین مرحلهی علم سوال کردن است؟ شاید خوب نباشد که اینطوری بگویم! سوال کردن یعنی اینکه: وای! چه جوری اینجوری شد! یا اگه این کارو کنیم چه جوری میشه؟ یعنی چی باعث این شد؟ و هزار تا چیز دیگه.
تمرین: چند تا سوال دانشمندی از روزمرگی خودتان بپرسید.
مثال: چرا آسمون هر لحظه یک رنگه؟
دانشمندان چه کسانی هستند؟
وقتی اسم دانشمند به گوشتان میخورد، یاد چه علمهایی میافتید؟ مثلا دانشمند زمین شناسی؟ پزشکی؟ فیزیک؟ زیست شناسی و دیگر؟ تا به حال میدانستید ما دانشمند خواب هم داریم؟ نه! اشتباه نکنید، این دانشمند همیشه خواب نیست! او بر روی آدمهای خواب تحقیق و آزمایش میکند. افراد زیادی در دنیا هستند که از بی خوابی یا حتی پر خوابی رنج میبرند. برای پیدا کردن راهی برای این مشکلات، تحقیقات گسترده و دقیقی روی خواب انجام میشود. یک بخش دیگر و هیجان انگیز کار این دانشمندان فهمیدن ساز و کار خواب و رویاست. بدن ما در هنگام خواب چه وضعیتی دارد؟ وقتی رویا میبینیم چه اتفاقی در درون ما در حال رخ دادن است؟ و خلاصه هر چه که مربوط به خواب است و سوالهای بی جواب دربارهی آن وجود دارد، مورد علاقهی دانشمندان خواب است. یکی از ویژگیهای کار علمی کردن، وارد شدن به یک موضوع خاص است. یعنی باید از کل به جزء وارد شوید. مثلا اول به فیزیک علاقه مند شوید، بعد با علم نجوم آشنا شوید، سپس بر روی سیارات مطالعه کنید و یکی از سیارات را انتخاب کنید. مثلا انتخاب شما زحل است؛ حالا باید سوالی بپرسید و به دنبال جواب آن باشید: چرا زحل حلقه دارد و بقیه سیارات ندارند؟ خب، همه چیز آماده است که شما یک دانشمند حلقه ی زحل شناس شوید!
تمرین: چند موضوع برای دانشمند شدن پیدا کنید.
مثال: دانشمند علف های دریایی
پله پله تا دانشمندی!
اگر این نکتهها را در کارهای روزمره به یاد میآورید و هیجان خاصی به نوع فکر کردنتان وارد میشود، شما از علم لذت بردهاید! پس شما میتوانید دانشمند خوبی باشید! یعنی همه چیز برای پرواز به سمت جزیرهی دانشمندها آماده است. کمربندها بسته، آماده، یک دو سه... حرکت!
احساس علم
احساس علم یعنی روزمرگی را با عجایب گذراندن، یعنی منتظر فهمیدن و سوال کردن. یعنی رسیدن به نمیدانمها. میدانید اولین مرحلهی علم سوال کردن است؟ شاید خوب نباشد که اینطوری بگویم! سوال کردن یعنی اینکه: وای! چه جوری اینجوری شد! یا اگه این کارو کنیم چه جوری میشه؟ یعنی چی باعث این شد؟ و هزار تا چیز دیگه.
تمرین: چند تا سوال دانشمندی از روزمرگی خودتان بپرسید.
مثال: چرا آسمون هر لحظه یک رنگه؟
دانشمندان چه کسانی هستند؟
وقتی اسم دانشمند به گوشتان میخورد، یاد چه علمهایی میافتید؟ مثلا دانشمند زمین شناسی؟ پزشکی؟ فیزیک؟ زیست شناسی و دیگر؟ تا به حال میدانستید ما دانشمند خواب هم داریم؟ نه! اشتباه نکنید، این دانشمند همیشه خواب نیست! او بر روی آدمهای خواب تحقیق و آزمایش میکند. افراد زیادی در دنیا هستند که از بی خوابی یا حتی پر خوابی رنج میبرند. برای پیدا کردن راهی برای این مشکلات، تحقیقات گسترده و دقیقی روی خواب انجام میشود. یک بخش دیگر و هیجان انگیز کار این دانشمندان فهمیدن ساز و کار خواب و رویاست. بدن ما در هنگام خواب چه وضعیتی دارد؟ وقتی رویا میبینیم چه اتفاقی در درون ما در حال رخ دادن است؟ و خلاصه هر چه که مربوط به خواب است و سوالهای بی جواب دربارهی آن وجود دارد، مورد علاقهی دانشمندان خواب است. یکی از ویژگیهای کار علمی کردن، وارد شدن به یک موضوع خاص است. یعنی باید از کل به جزء وارد شوید. مثلا اول به فیزیک علاقه مند شوید، بعد با علم نجوم آشنا شوید، سپس بر روی سیارات مطالعه کنید و یکی از سیارات را انتخاب کنید. مثلا انتخاب شما زحل است؛ حالا باید سوالی بپرسید و به دنبال جواب آن باشید: چرا زحل حلقه دارد و بقیه سیارات ندارند؟ خب، همه چیز آماده است که شما یک دانشمند حلقه ی زحل شناس شوید!
تمرین: چند موضوع برای دانشمند شدن پیدا کنید.
مثال: دانشمند علف های دریایی
پله پله تا دانشمندی!
سوال و سوال و سوال
یکی از دانشگاههای بزرگ و معتبر دنیا، روی مغز و نحوهی فکر کردن بچهها کار میکند. مدتی پیش خبری را منتشر کرد که بچهها هم مثل دانشمندان فکر میکنند.! به نظر شما چه جوری به این نتیجه رسیده اند؟ به سادگی، آنها نحوهی سوال پرسیدن بچهها را زیر نظر گرفتند و به این نتیجه رسیدند که فرایندی که ذهن یک کودک برای سوال پرسیدن طی میکند، همانند یک دانشمند است. حتما با خودتان فکر میکنید مگر سوال کردن هم فرآیند و مدل و نوع دارد؟ بله دیگه، هر سوالی یک بخش یا چند بخش از مغز را فعال میکند و نحوهی رسیدن به سوال و اینکه چه چیزی سوال بر انگیزد، بسیار متفاوت است. یکی از مهمترین سوالاتی که آدم را دانشمند میکند، دانستن این است که چیزها چه طور کار میکنند.
تمرین: چند سوال از نحوهی کار کردن اجزای طبیعت بپرسید.
مثال: چه چیزی باعث پراکنده شدن عطر شب بوها در شب میشود؟
تمرین: چند سوال از نحوهی کار کردن اجزای طبیعت بپرسید.
مثال: چه چیزی باعث پراکنده شدن عطر شب بوها در شب میشود؟
گشتن و دیدن و پرسیدن
تا بحال اسم بارش فکری به گوشتان خورده است؟ یاد بارانی بیفتید که به جای قطرههای آب، کلمه از آن بیاید. و به جای اینکه بر زمین بنشیند روی کاغذ بریزد. دانههای باران شبیه هم نیستند و پشت سر هم میبارند. کلمات برای دانشمند هم مثل باران است. باید بعضی مواقع هرچه به ذهنش میآید را روی کاغذ بریزد. باید ذهنش را آزاد بگذارد تا بدون محدودیت به ابعاد مختلف سوالش فکر کند. گفتیم محدودیت، یاد جمله یک دانشمند بزرگ افتادم که میگفت: بهترین دانشمندان، جوان ترین آنها هستند؛ چون از نشدنی بودن کار خود بی خبرند! بارش فکری یعنی به این فکر نکنید که آیا ممکن است یا نه، می شود یا خیر. به همه چیز فکر کنید و آن را بنویسید.
پس از یک باران درست حسابی باید همه جا را بگردید. ببینید بقیهی دانشمندان چه کردهاند قبل از شما. حس فروتنی و تواضع در علم یکی از مهمترین موضوعاتی است که یک دانشمند باید در خودش پیدا کند. باید به نظر دیگران گوش بدید و با فکری منظقی و منتقدانه آنها را از زیر ذرهبین نگاهتان بگذرانید و آنچه که برای کار و سوالتان مورد نیاز است را انتخاب کنید. یادتان باشد که استفاده از تجربیات دیگران بزرگترین گنجی است که گذشت زمان به ما میدهد. حتی خواندن اشتباهات دیگران هم میتواند ما را تبدیل به یک دانشمند با خطاهای غیر تکراری کند که بسیار عالی است!
خیال پردازی، تلاش و کوشش
زمانی را باید با خیال پردازی بگذرانید. برای خودتان از طرح تحقیقاتی و سوالهایی که دارید یک قصهی طولانی بسازید و مثل یک فیلم به تماشای آن بنشینید. هر چه فیلمتان ملموس تر و پر احساستر باشد، انرژی بیشتری برای دانشمند شدن به دست میآورید. وقتی زمان خیال پردازی گذشت، باید تمام جنبههای یک زندگی واقعی را در نظر بگیرید و بدانید برای هر چیز بهایی باید پرداخت. تلاش و کوشش بهایی است که باید برای دانستن بپردازیم.
کار گروهی
احترام به دیگران و داشتن اخلاق علمی مهمترین ویژگی یک دانشمند است. همین باعث میشود که ارتباطات بهتری با آدمها داشته باشد و بتواند از تجربیات و دانستههای آنها استفاده کند. علم یک کار گروهی است که زمان آن را بزرگتر و پیچیدهتر میکند. شما برای اینکه جهات مختلف کار خود را بسنجید نیاز به نظرات، پیشنهادات و علمهای مختلفی دارید. گاهی باید زیست شناس باشید و گاهی فیزیکدان. گاهی باید شیمی بدانید و گاهی ریاضی. کامپیوتر هم جای خود دارد! آیا شما در همهی این زمینهها میتوانید دانشمند شوید؟ معلوم است که نه! هر کدام از اینها یک عمر میخواهد برای یادگیری، پس بهتر است مغز چندین نفر مختلف را برای یک کار قرض بگیریم تا بتوانیم گروهی متخصص و کارا را تشکیل دهیم. اما همهی اینها زمانی اتفاق میافتد که اخلاق بهترین باشد، گروهی ترین باشد!
تمرین: چند خصوصیت اخلاقی دانمشندان را نام ببرید.
مثال: صبر در برابر مشکلات
از کجا شروع کنیم؟ از کی شروع کنیم؟
معلوم است دیگر، از هر صبحی که بیدار میشوید! از هر زمان که به خواب میروید و هر بار که برای امتحانی درس میخوانید. شما در هر زمانی میتوانید دانشمند باشید. میتوانید کتابهای درسیتان را مثل دانشمندها بخوانید، فیلمها و کتابها را دانشمندانه بخوانید و در حرفهایتان جوکهای علمی بگویید (حتی جوک علمی بسازید). تمام آنچه را که برای یک دانشمند گفتیم، در خودتان ایجاد کنید. یک گروه تشکیل دهید، و همین سوالها را در گروهتان مطرح کنید و جوابهایتان را به ما هم بگویید! من که فکر میکنم، فرمولی برای دانشمند شدن وجود ندارد، باید بگردیم درونمان و پیدایش کنیم. شاید همین دور و برها خواب باشد، صدایش کنیم شاید بیدار شد...
نویسنده: افروز ارزه گر