تقوا از منظر آیات و روایات

در اینجا به موضوع تقوا و اهمیت آن از دیدگاه آیات و روایات می پردازیم.
پنجشنبه، 13 تير 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تقوا از منظر آیات و روایات
چون هدف غایی از خلقت انسان، هدایت و راهیابی وی به سوی کمال انسانی و سیر صعودی برای رسیدن به مقام قرب الهی است. در این مسیر، تقوی یعنی مصونیت در مقابل گناه و معاصی، نقش اوّل را ایفاء می کند و حاوی اهمیت بسیاری نیز می باشد.

در این بخش از بحث به بیان برخی موارد اهمیت تقوا از دیدگاه آیات و روایات توجه کنید.


1- تقوا، سفارش خداوند به خلایق است

... وَ لَقَدْ وَصَّینَا الَّذِینَ أُوتُوا الْکتابَ مِنْ قَبْلِکمْ وَ إِیاکمْ أَنِ اتَّقُوا اللَّهَ وَ إِنْ تَکفُرُوا فَإِنَّ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ کانَ اللَّهُ غَنِیا حَمِیداً.[1]

و ما به کسانی که پیش از شما به آنان کتاب آسمانی داده شده بود، سفارش کردیم، و نیز به شما سفارش می کنیم که از نافرمانی خداوند بپرهیزید، و اگر کافر شوید، ضرری به خدا نمی رسد، برای خداوند است هر آنچه که در آسمان و زمین است و هم او بی نیاز و ستوده است.


2- مورد سفارش اکید آل البیت علیهم السلام است

بیش از دهها بار عبارت اوصیکم عبادالله بتقوی اللَّه در نهج البلاغه حضرت امیر علیه السلام آمده است. به این دو بیان توجه کنید.

اوصیکمْ عِبادَاللَّهِ بِتَقْوَی اللَّهِ فَانَّها خَیرُ ما تَواصی الْعِبادُ بِهِ وَ خَیرُ عَواقِبِ الْامُورِ عِنْدَ اللَّهِ.[2]

ای بندگان خدا، شما را به تقوای الهی سفارش می کنم، زیرا که تقوا بهترین چیزی است که بندگان یکدیگر را به آن سفارش می کنند و بهترین مرحله پایان کار در پیشگاه خداوند است.

اوصیکمْ عِبادَاللَّهِ بِتَقْوی اللَّهِ فَانَّها الزِّمامُ وَ الْقِوامُ، فَتَمَسَّکوا بِوَثائِقِها وَ اعْتَصِمُوا بِحَقائِقِها.[3]

ای بندگان خدا، شما را به تقوا سفارش می کنم، که زمام عبادات و قوام زندگی پرسعادت به تقوا است، پس به وسیله های مطمئن متمسک شوید و به تقوای حقیقی چنگ زنید.


3- تقوا برترین اعمال است

از حضرت امیر علیه السلام سئوال شد، کدام عمل برتر است؟ آن حضرت فرمودند:

التَّقْوی. [4]


4- تقوا بهترین لباسهاست

لباس موجب زینت بدن است، عیوب بدن را مخفی می دارد و آن را زیور می بخشد، تقوا نیز زینت روح انسان است و لذا از آن به لباس و بهترین لباس تعبیر شده است.

قال علی علیه السلام: ثَوْبُ التُّقی اشْرَفُ الْمَلابِسِ.[5]

لباس تقوا، برترین لباسهاست.

و نیز فرموده است:

مَنْ تَسَرْبَلَ اثْوابَ التُّقی لَمْ یبْلَ سِرْبالُهُ.[6]

هر که جامه های پرهیزکاری را بپوشد، لباسش کهنه شدنی نیست.

همه این فرمایشات تفاسیری برای این آیه شریفه از قرآن کریم است که:

... وَ لِباسُ التَّقْوی ذلِک خَیرٌ....[7]

جامه تقوا بهتر است.


5- تقوا حرز و پناهگاهی محکم است

هر چند تقوا حاصل پرهیز از گناه است، امّا همین که انسان گناه را به واسطه عواقب سوء آن ترک نمود و واجبات را به واسطه عواقب سوء ترک آن، بجا آورد، وارد حرزی می شود که او را از گناهان قوی تر باز می دارد و به طاعات برتر می کشاند.

حصول تقوا در آن مرحله، باز انسان را قوی تر نموده و نفس شیطانی او را ضعیف تر می سازد و.. .

قال علی علیه السلام: التَّقْوی حِصْنٌ حَصینٌ لِمَنْ لَجَأَ الَیهِ.[8]

پرهیزکاری دژ استواری است برای کسی که بدان پناه برد.


6- تقوا کلید کرامت است

عزت و کرامت هر کس به تقوای او بستگی دارد و میزان کرامت نیز به میزان تقوا وابسته است.

اسلام چون یهود نیست که خاص دسته ای و گروهی (بنی اسرائیل) باشد، و یا چون مسیحیت نیست که پیامبرش بگوید: من برای هدایت بنی اسرائیل آمده ام. بلکه دینی جهانی می باشد و لذا بایستی به تمام بشریت بنگرد. بر همین اساس، قرآن کریم و پیامبر عظیم الشأن صلی الله علیه و آله بارها فضل تقوا را پیش کشیده و معیار قرب انسان به خداوند را همان دانسته اند. تا مبادا روزی، عرب بر عجم فخر ورزد و خود را برتر بداند و نژادپرستی که اسلام برای هدم آن زحمت ها متحمل شده است، بار دیگر به شیوه ای نوین عود کند.

یا أَیهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکمْ مِنْ ذَکرٍ وَ أُنْثی وَ جَعَلْناکمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکرَمَکمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکمْ.[9]

ای مردم، ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره تیره و قبیله قبیله قرار دادیم تا همدیگر را بشناسید، همانا گرامی ترین شما نزد خداوند باتقواترین شماست.

و چه نیک رسول خدا صلی الله علیه و آله به جزئیات مسئله پرداخته است.

در سال فتح مکه، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وارد خانه کعبه شد، سپس خارج گشت و حلقه در خانه را گرفت و فرمود:

الْحَمْدُللَّهِ الَّذی صَدَقَ عَبْدَهُ وَ انْجَزَ وَعْدَهُ وَ غَلَبَ الْاحْزابَ وَحْدَهُ، انَّ اللَّهَ اذْهَبَ نَخْوَةَ الْعَرَبِ وَ تَکبُّرِها بِآبائِها، وَ کلُّکمْ مِنْ آدَمَ وَ آدَمُ مِنْ تُرابٍ وَ اکرَمُکمْ عِنْدَ اللَّهِ اتْقیکمْ.[10]

ستایش خاص خداوند است که بنده اش را تصدیق نمود، و وعده اش را محقق فرمود و احزاب را( در فتح مکه)، به تنهایی غالب ساخت. همانا خداوند، فخر و کبر عرب به پدرانش را زدود، شما همگی از آدم هستید و او از خاک می باشد و گرامی ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست.

و نیز فرموده است:

انَّ رَبَّکمْ واحِدٌ، وَ انَّ اباکمْ واحِدٌ، وَ دینَکمْ واحِدٌ، وَ نَبِیکمْ واحِدٌ، وَ لا فَضْلَ لِعَرَبِی عَلی عَجَمِی وَ لا عَجَمِی عَلی عَرَبِی، وَ لا احْمَرَ عَلی اسْوَدَ، وَ لا اسْوَدَ عَلی احْمَرَ، الّا بِالتَّقْوی.[11]

پروردگار شما یکی است، پدر شما یکی است، دین شما یکی است، پیامبرتان یکی است، و عرب بر عجم و عجم بر عرب، و سرخ بر سیاه و سیاه بر سرخ فضلی ندارد مگر به تقوا.

مولای بیان حضرت امیر علیه السلام نیز می فرمایند:

الا فَالْحَذَرَ، الْحَذَرَ مِنْ طاعَةِ ساداتِکمْ وَ کبَرائِکمْ، الَّذینَ تَکبَّرُوا عَنْ حَسَبِهِمْ وَ تَرَفَّعُوا فَوْقَ نَسَبِهِمْ،... فَانَّهُمْ قَواعِدُ اساسِ الْعَصَبِیةِ، وَ دَعائِمُ ارْکانِ الْفِتْنَةِ، وَ سُیوفُ اعْتِزاءِ الْجاهِلِیةِ.[12]

بپرهیزید، بپرهیزید از پیروی و اطاعت بزرگان و رؤسایتان، همانا که به واسطه موقعیت خود تکبر می فروشند، و خود را بالاتر از نسب خویش می شمارند، آنها بنیان ملی گرایی و ارکان فتنه و فساد بوده و شمشیرهای تفاخر جاهلیت هستند.


7- تقوا داروی دردهاست

قال علی علیه السلام: فَانَّ تَقْوَی اللَّهِ دَواءُ داءِ قُلُوبِکمْ، وَ بَصَرُ عَمی افْئِدَتِکمْ، وَ شِفاءُ مَرَضِ اجْسادِکمْ، وَ صَلاحُ فَسادِ صُدُورِکمْ، وَ طُهُورُ دَنَسِ انْفُسِکمْ، وَ جَلاءُ غِشاءِ ابْصارِکمْ، وَ امْنُ فَزَعِ جَأْشِکمْ وَ ضِیاءُ سَوادِ ظُلْمَتِکمْ.[13]

تقوا، داروی بیماری های قلوب، موجب بینایی دل ها، شفای دردهای جسمانی، مرهم زخم های جان ها، پاکیزه کننده آلودگی ارواح، جلای نابینایی چشم ها، امنیت در برابر ناآرامی ها و اضطراب ها، و روشنایی تیرگی های شما می شود.


پی نوشت ها:
[1] سوره نساء، آیه 131.
[2] نهج‏ البلاغه، خطبه 172 به ترتیب فیض‏الاسلام و 173 به ترتیب صبحى‏صالح.
[3] همان، خطبه 186 به ترتیب فیض‏الاسلام و 195 به ترتیب صبحى‏صالح.
[4] بحارالأنوار، ج 70، ص 288.
[5] غررالحکم.
[6] همان.
[7] سوره اعراف، آیه 26.
[8] غررالحکم.
[9] سوره حجرات، آیه 13.
[10] بحارالأنوار، ج 70، ص 287.
[11] کنزالعمال، 5655.
[12] نهج‏ البلاغه، خطبه 234 به ترتیب فیض‏الاسلام و 192 به ترتیب صبحى صالح.
[13] نهج ‏البلاغه، خطبه 189 به ترتیب فیض‏الاسلام و 198 به ترتیب صبحى صالح.

منبع: حوزه نت


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.