جنگ کره
تهیه کننده : محمود کریمی
منبع : راسخون
منبع : راسخون
درست از فرداى پايان جنگ دوم جهانى، دنياى غرب با قدرت مهاجمى روبرو شد كه نه تنها ضعيف تر از ارتش رايش نبود بلكه با بهره گيرى از تجارب جنگ با آلمان و بلعيدن نيمى از اروپا و شمال ژاپن اكنون مبدل به قدرت زمينى اول جهان شده بود. ارتش سرخ. نامى كه در دهه هاى ۵۰ ، ۶۰ ، ۷۰ و حتى ۸۰ پشت ژنرال هاى غربى را مى لرزاند. استالين در ۱۹۵۰ دست بالا را در كليه جبهه هاى جهان به جز اروپاى غربى داشت. كمونيسم، مانند آتشى كه به كاغذ روزنامه هاى خشكيده سرايت كند به سرعت در حال گسترش بود. در ۱۹۴۹ مائوتسه دونگ در چين با بيرون راندن نيروهاى ملى گرا به فرماندهى چيانگ كاى شك عملاً پرجمعيت ترين كشور جهان يعنى چين را به اردوى « سرخها » كشانده و وضعيت دول استعمارى نظير آمريكا، فرانسه و انگليس را در شبه جزيره كره، هند و چين و كلاً شرق آسيا به شدت تضعيف كرده بود.
در اين ميان وضعيت شبه جزيره كره از هميشه حساس تر بود. شبه جزيره از ۱۹۴۵ به دو قسمت (شمالى تحت نفوذ روسها و جنوبى تحت نفوذ آمريكا) تقسيم شده بود اما نيروهاى قسمت شمالى با تحريك روسها و چينى ها تصميم گرفتند « مرز قراردادى» را از بين ببرند.
در ۲۵ ژوئن سال ۱۹۵۰ نیروهای تحت فرمان حکومت کمونیستی کیم ایل سونگ در منطقه شمالی شبه جزیره کره تهاجم خود را برای تصرف منطقه جنوبی آغاز کردند. ایالات متحده آمریکا در همان روز از طریق شورای امنیت سازمان ملل متحد قطعنامهای را به تصویب رساند که بر اساس آن، نیروهای سازمان ملل متحد با ارتش کره شمالی وارد جنگ شدند. از آنجا که بخش عمده نیروهای سازمان ملل را سربازان آمریکایی تشکیل میدادند، جنگ کره به جنگ آمریکا علیه کمونیستها در شرق آسیا تبدیل شد.
تا نوامبر سال ۱۹۵۰ نظامیان آمریکایی کمونیستها را تا مرز چین عقب راندند. اما با ورود ارتش چین به جنگ، عقب نشینی آمریکاییها تا مدار ۳۸ درجه عرض جغرافیایی ادامه یافت. ۳ سال جنگ بی حاصل میان آمریکا و کمونیستها سرانجام به تقسیم شبه جزیره کره در مدار ۳۸ درجه و تشکیل دو کشور کره شمالی و کره جنوبی منجر شد.
به دستور وى ۷ لشكر آموزش ديده كره شمالى در ۲۵ ژوئن ۱۹۵۰ با عبور از مدار ۳۸ درجه نيروهاى ضعيف و پراكنده كره جنوبى را از هم پاشيده و به سرعت مسير پايتخت كره جنوبى يعنى سئول را پى گرفتند. آمريكا به عنوان متحد اصلى كره جنوبى در اين زمان نيروى قابل توجهى براى مقابله با مهاجمان شمالى نداشت و تنها سعى كرد با استفاده از نيروى هوايى سرعت هجوم آنها را كند كند. در روزهاى ۲۷ و ۲۸ ژوئن جنگنده هاى جت آمريكايى با ساقط كردن ۷ هواپيماى كره اى از نوع ياك _ ۹ و ال _ اى _ ۷ نخستين ضربه را به نيروى هوايى كره زدند. در ۲۸ ژوئن داگلاس مك آرتور فرمانده قواى آمريكا در خاور دور دستور بمباران خطوط تهاجمى شمالى ها را داد. در روزهاى ۲۸ و ۲۹ ژوئن بمب افكن هاى مهيب ب _ ۲۹ و ب _ ۲۶ موسوم به دژ پرنده با بمباران همزمان پايگاههاى نظامى و هوايى كره شمالى ضربات سنگينى به آنها وارد كردند به ويژه آنكه ۲۵ هواپيماى كره اى در پيونگ يانگ پايتخت كره شمالى بر روى زمين منهدم شدند. اما اين وقايع تأثيرى بر توان زمينى شمالى ها نداشت و آنها در ۳۰ ژوئن ديوار دفاعى جنوبى ها در رودخانه «مان» را شكسته و به جنوب سرازير شدند.
در اوايل سپتامبر حملات متعدد به بوسان بى نتيجه ماند و در ۱۰ سپتامبر نيروهاى سازمان ملل متحد در پناه بمباران سنگين هواپيماهاى آمريكايى خط محاصره بوسان را شكسته و نيروهاى مضمحل شده شمالى را عقب راندند. از آن طرف مك آرتور با انجام يك عمليات آبى _ خاكى سئول را آزاد كرد و واحدهاى پراكنده شمالى به آن سوى مرز عقب رفتند. اين بار نوبت جنوبى ها بود كه با پيشگيرى متحدان به داخل كره شمالى حمله كنند. پيشروى به داخل كره شمالى در ابتدا بسيار ساده صورت گرفت اما خبر وحشتناكى در اين زمان به ستاد ارتش آمريكا رسيد.
اما از ماه دسامبر ۱۹۵۰ با ورود جنگنده مدرن اف _ ۸۶ موسوم به سيبر، آمريكاييها تاحدودى موفق به عقب راندن نيروى هوايى چين و كره شمالى شدند. از اين زمان به بعد آمريكا در پناه اين جنگنده ها بمب افكن هاى بزرگ خود را بر فراز قواى زمينى چين مى فرستادند. بارها اتفاق مى افتاد در حالى كه جنگنده هاى ميگ با سيبرهاى محافظ درگير نبرد بودند بى _ ۲۹ ها نيز به بمباران اهداف خود مى پرداختند.
از سوى ديگر از ژوئن ۱۹۵۱ روسها رسماً با آموزش خلبانان چينى محور پكن _ پيونگ يانگ را تقويت كرده و از ماه سپتامبر نيروى هوايى آمريكا را مجبور به عقب نشينى كردند. از جمله نبردهاى بزرگ اين دوره نبرد ماه اكتبر بود. در اين حمله ۸ بمب افكن بى _ ۲۹ تحت حفاظت ۵۰ جت قدرتمند اف ـ ۸۴ با حركت به سمت پايگاههاى هوايى شمال كره سعى كردند بازوان اصلى نيروى هوايى شمال را از كار بيندازند اما ناگهان با ۱۰۰ ميگ ۱۵ آماده مبارزه مواجه شدند، اف - ۸۴ها از گروه جدا شده و به نبرد با واحدهاى شمالى رفتند غافل از آنكه ۵۰ ميگ ديگر آماده براى ورود به صحنه و حمله به بمب افكنهاى بى ۲۹ مى شدند. در آن روز آمريكاييها يكى از بزرگترين شكستهاى هوايى اين جنگ را تحمل كردند. از ۸ بمب افكن بى - ۲۹ ، ۳ بمب افكن ساقط و ۵ فروند ديگر با وضعيتى دشوار در حالى كه نيمى از خدمه خود را از دست داده بودند به جنوب بازگشتند.
آمريكا در اين زمان پى برد كه نبرد شبه جزيره كره نبردى درجه دو با خلبانان جهان سومى نيست بلكه خلبانان كره شمالى و چين با ابراز شجاعت خود دست كمى از آمريكاييها ندارند بنابراين در ماه نوامبر ۱۹۵۱ دست به آخرين تلاش خود زد. استفاده از تيپ شكارى پنجاه و يكم به فرماندهى فرانسيس گابرسكى. اين سرهنگ خلبان كه از تك خالهاى جنگ دوم جهانى بود با به كارگيرى شيوه هاى جديد و بهره گيرى از خلبانان مجرب ظرف ۳ ماه بازى را مجدداًبه سود آمريكا برگرداند. تنها در ماههاى ژانويه و فوريه ۱۹۵۲ ، ۸۳ ميگ ۱۵ به دست واحد او منهدم شدند در حالى كه تنها ۶ هواپيما از دست داد. در واحدهاى تحت فرمان او خلبانان مانند سروان جوزف مك دانل با ۱۶ پيروزى هوايى ، سرهنگ جابارا با ۱۵ پيروزى ، سروان فرناندز با ۱۴ پيروزى و سرهنگ دوم ديويس با ۱۴ پيروزى شرايطى را براى چينى ها و شمالى ها به وجود آوردند كه پس از آن كره اى ها جنگنده هاى خود را تنها براى مواقع ضرورى به كار مى گرفتند.
آمريكا زمانى كه مقاومت كره شمالى را ديد در ماه مه ۱۹۵۳ با حمله به سدهاى اين كشور دست به اقدامى زد كه به نوعى جنايت جنگى بود چرا كه با از بين بردن سدهاى مذكور عملاً تلاش يك سال مردم اين كشور در كاشت محصول برنج كه غذاى اصلى آنها بود از بين رفت مضافاً آنكه جاده ها، روستاها و ارتباطات زمينى آنها نيز كلاً قطع شد.
براساس اين گزارش ، در سال 1950 با حرکت مهاجمان کره شمالي به سمت جنوب ،ارتش و پليس کره جنوبي با حضور افسران نظامي امريکا زندان هاي کره جنوبي را تخليه و زندانيان را با شليک گلوله مي کشتند و اجساد آنها را يا در خندق ها و يا در معدن هاي متروک و يا داخل دريا مي ريختند.
ز جمله اين کشته شدگان زنان و کودکاني بودند که بسياري از آنها هرگز محاکمه نشدند ، همچنين اعدامهاي جمعي با هدف جلوگيري از تقويت نيروهاي کره شمالي از سوي چپ گرايان جنوب درچند هفته انجام شد و عمدتا به مدت يک قرن از تاريخ پنهان ماند. طبق برآورد کميسيون تحقيق درباره کشتارها ، نيروهاي آمريکايي حداقل صدهزار نفر را در اين جنگ قتل عام کردهاند.
در اين ميان وضعيت شبه جزيره كره از هميشه حساس تر بود. شبه جزيره از ۱۹۴۵ به دو قسمت (شمالى تحت نفوذ روسها و جنوبى تحت نفوذ آمريكا) تقسيم شده بود اما نيروهاى قسمت شمالى با تحريك روسها و چينى ها تصميم گرفتند « مرز قراردادى» را از بين ببرند.
در ۲۵ ژوئن سال ۱۹۵۰ نیروهای تحت فرمان حکومت کمونیستی کیم ایل سونگ در منطقه شمالی شبه جزیره کره تهاجم خود را برای تصرف منطقه جنوبی آغاز کردند. ایالات متحده آمریکا در همان روز از طریق شورای امنیت سازمان ملل متحد قطعنامهای را به تصویب رساند که بر اساس آن، نیروهای سازمان ملل متحد با ارتش کره شمالی وارد جنگ شدند. از آنجا که بخش عمده نیروهای سازمان ملل را سربازان آمریکایی تشکیل میدادند، جنگ کره به جنگ آمریکا علیه کمونیستها در شرق آسیا تبدیل شد.
تا نوامبر سال ۱۹۵۰ نظامیان آمریکایی کمونیستها را تا مرز چین عقب راندند. اما با ورود ارتش چین به جنگ، عقب نشینی آمریکاییها تا مدار ۳۸ درجه عرض جغرافیایی ادامه یافت. ۳ سال جنگ بی حاصل میان آمریکا و کمونیستها سرانجام به تقسیم شبه جزیره کره در مدار ۳۸ درجه و تشکیل دو کشور کره شمالی و کره جنوبی منجر شد.
اوضاع شبه جزیرهٔ کره در جنگ جهانی دوم
نفوذ کمونیسم در شبه جزیرهٔ کره
عبور از مدار ۳۸ درجه
به دستور وى ۷ لشكر آموزش ديده كره شمالى در ۲۵ ژوئن ۱۹۵۰ با عبور از مدار ۳۸ درجه نيروهاى ضعيف و پراكنده كره جنوبى را از هم پاشيده و به سرعت مسير پايتخت كره جنوبى يعنى سئول را پى گرفتند. آمريكا به عنوان متحد اصلى كره جنوبى در اين زمان نيروى قابل توجهى براى مقابله با مهاجمان شمالى نداشت و تنها سعى كرد با استفاده از نيروى هوايى سرعت هجوم آنها را كند كند. در روزهاى ۲۷ و ۲۸ ژوئن جنگنده هاى جت آمريكايى با ساقط كردن ۷ هواپيماى كره اى از نوع ياك _ ۹ و ال _ اى _ ۷ نخستين ضربه را به نيروى هوايى كره زدند. در ۲۸ ژوئن داگلاس مك آرتور فرمانده قواى آمريكا در خاور دور دستور بمباران خطوط تهاجمى شمالى ها را داد. در روزهاى ۲۸ و ۲۹ ژوئن بمب افكن هاى مهيب ب _ ۲۹ و ب _ ۲۶ موسوم به دژ پرنده با بمباران همزمان پايگاههاى نظامى و هوايى كره شمالى ضربات سنگينى به آنها وارد كردند به ويژه آنكه ۲۵ هواپيماى كره اى در پيونگ يانگ پايتخت كره شمالى بر روى زمين منهدم شدند. اما اين وقايع تأثيرى بر توان زمينى شمالى ها نداشت و آنها در ۳۰ ژوئن ديوار دفاعى جنوبى ها در رودخانه «مان» را شكسته و به جنوب سرازير شدند.
ورود سازمان ملل
ضدحمله متحدان
در اوايل سپتامبر حملات متعدد به بوسان بى نتيجه ماند و در ۱۰ سپتامبر نيروهاى سازمان ملل متحد در پناه بمباران سنگين هواپيماهاى آمريكايى خط محاصره بوسان را شكسته و نيروهاى مضمحل شده شمالى را عقب راندند. از آن طرف مك آرتور با انجام يك عمليات آبى _ خاكى سئول را آزاد كرد و واحدهاى پراكنده شمالى به آن سوى مرز عقب رفتند. اين بار نوبت جنوبى ها بود كه با پيشگيرى متحدان به داخل كره شمالى حمله كنند. پيشروى به داخل كره شمالى در ابتدا بسيار ساده صورت گرفت اما خبر وحشتناكى در اين زمان به ستاد ارتش آمريكا رسيد.
ورود چين به جنگ
اما از ماه دسامبر ۱۹۵۰ با ورود جنگنده مدرن اف _ ۸۶ موسوم به سيبر، آمريكاييها تاحدودى موفق به عقب راندن نيروى هوايى چين و كره شمالى شدند. از اين زمان به بعد آمريكا در پناه اين جنگنده ها بمب افكن هاى بزرگ خود را بر فراز قواى زمينى چين مى فرستادند. بارها اتفاق مى افتاد در حالى كه جنگنده هاى ميگ با سيبرهاى محافظ درگير نبرد بودند بى _ ۲۹ ها نيز به بمباران اهداف خود مى پرداختند.
تسخير مجدد سئول
آغاز نبردهاى سنگين هوايى
از سوى ديگر از ژوئن ۱۹۵۱ روسها رسماً با آموزش خلبانان چينى محور پكن _ پيونگ يانگ را تقويت كرده و از ماه سپتامبر نيروى هوايى آمريكا را مجبور به عقب نشينى كردند. از جمله نبردهاى بزرگ اين دوره نبرد ماه اكتبر بود. در اين حمله ۸ بمب افكن بى _ ۲۹ تحت حفاظت ۵۰ جت قدرتمند اف ـ ۸۴ با حركت به سمت پايگاههاى هوايى شمال كره سعى كردند بازوان اصلى نيروى هوايى شمال را از كار بيندازند اما ناگهان با ۱۰۰ ميگ ۱۵ آماده مبارزه مواجه شدند، اف - ۸۴ها از گروه جدا شده و به نبرد با واحدهاى شمالى رفتند غافل از آنكه ۵۰ ميگ ديگر آماده براى ورود به صحنه و حمله به بمب افكنهاى بى ۲۹ مى شدند. در آن روز آمريكاييها يكى از بزرگترين شكستهاى هوايى اين جنگ را تحمل كردند. از ۸ بمب افكن بى - ۲۹ ، ۳ بمب افكن ساقط و ۵ فروند ديگر با وضعيتى دشوار در حالى كه نيمى از خدمه خود را از دست داده بودند به جنوب بازگشتند.
آمريكا در اين زمان پى برد كه نبرد شبه جزيره كره نبردى درجه دو با خلبانان جهان سومى نيست بلكه خلبانان كره شمالى و چين با ابراز شجاعت خود دست كمى از آمريكاييها ندارند بنابراين در ماه نوامبر ۱۹۵۱ دست به آخرين تلاش خود زد. استفاده از تيپ شكارى پنجاه و يكم به فرماندهى فرانسيس گابرسكى. اين سرهنگ خلبان كه از تك خالهاى جنگ دوم جهانى بود با به كارگيرى شيوه هاى جديد و بهره گيرى از خلبانان مجرب ظرف ۳ ماه بازى را مجدداًبه سود آمريكا برگرداند. تنها در ماههاى ژانويه و فوريه ۱۹۵۲ ، ۸۳ ميگ ۱۵ به دست واحد او منهدم شدند در حالى كه تنها ۶ هواپيما از دست داد. در واحدهاى تحت فرمان او خلبانان مانند سروان جوزف مك دانل با ۱۶ پيروزى هوايى ، سرهنگ جابارا با ۱۵ پيروزى ، سروان فرناندز با ۱۴ پيروزى و سرهنگ دوم ديويس با ۱۴ پيروزى شرايطى را براى چينى ها و شمالى ها به وجود آوردند كه پس از آن كره اى ها جنگنده هاى خود را تنها براى مواقع ضرورى به كار مى گرفتند.
مذاكرات صلح
آمريكا زمانى كه مقاومت كره شمالى را ديد در ماه مه ۱۹۵۳ با حمله به سدهاى اين كشور دست به اقدامى زد كه به نوعى جنايت جنگى بود چرا كه با از بين بردن سدهاى مذكور عملاً تلاش يك سال مردم اين كشور در كاشت محصول برنج كه غذاى اصلى آنها بود از بين رفت مضافاً آنكه جاده ها، روستاها و ارتباطات زمينى آنها نيز كلاً قطع شد.
آتش بس
نتايج اين نبرد
جنایات جنگی
براساس اين گزارش ، در سال 1950 با حرکت مهاجمان کره شمالي به سمت جنوب ،ارتش و پليس کره جنوبي با حضور افسران نظامي امريکا زندان هاي کره جنوبي را تخليه و زندانيان را با شليک گلوله مي کشتند و اجساد آنها را يا در خندق ها و يا در معدن هاي متروک و يا داخل دريا مي ريختند.
ز جمله اين کشته شدگان زنان و کودکاني بودند که بسياري از آنها هرگز محاکمه نشدند ، همچنين اعدامهاي جمعي با هدف جلوگيري از تقويت نيروهاي کره شمالي از سوي چپ گرايان جنوب درچند هفته انجام شد و عمدتا به مدت يک قرن از تاريخ پنهان ماند. طبق برآورد کميسيون تحقيق درباره کشتارها ، نيروهاي آمريکايي حداقل صدهزار نفر را در اين جنگ قتل عام کردهاند.
پس از پایان جنگ
منابع تحقیق :
هوانورد newcoy.persianblog.ir
آمریکا نگاه نو www.usanewlook.com
دانشنامهٔ آزاد ویکیپدیا