کلیسای کاتولیک

در قلمرو کاتولیک رم، به جای اینکه به لحاظ علمی با مسائل کاملا جدید دست و پنجه نرم کنند، دست به اقداماتی همچون سرکوب و تفتیش عقاید زدند. در دوران پاپ پیوس دهم جریانهایی که به لحاظ الهیاتی کج روی داشتند.
دوشنبه، 24 تير 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
کلیسای کاتولیک
رفتار کلیسای کاتولیک با داروین درست مانند نحوه رفتار با گالیله، بیمارگونه بود. اوایل سال ۱۸۶۰ یعنی سالی که ترجمه آلمانی کتاب دوران ساز منشأ انواع داروین یک سال پس از انتشار متن اصلی آن، منتشر شد، شورای اسقفی آلمان در شورای ویژه ی کلن با اعلام اینکه نظریه نشئت گرفتن انسان از حیوانات انواع برتر، با کتاب مقدس مغایرت دارد، با نظریه‌ی تکامل مخالفت کرد و آن را به عنوان منافی ایمان کاتولیک طرد کرد. اکثریت الهی دانان کاتولیک و بعدة مرجعیت کلیسای رم، همین راه را در پیش گرفتند. با توجه به این قابل درک بود که در سال ۱۸۶۶ ارنست هیکل مهم ترین حامی داروین در آلمان در کتاب بزرگ دو جلدی خود «ریخت شناسی عمومی اندام ها» این جمله اعتراض آمیز و معروف گالیله را به عنوان شعار در صفحه نخست آورد: «و زمین هنوز می چرخد!» خطاناپذیری پاپ در سال ۱۸۷۰ تعریف شد و کتاب تبار انسان داروین در سال ۱۸۷۱ منتشر گشت. راهی که کلیسای رم در دوران سلطه ی پارادایم ضد مدرن قرون وسطائی پشت سر گذاشته بود، بیش از این امکان ادامه یافتن نداشت.
 
در دهه های بعدی، در قلمرو کاتولیک رم، به جای اینکه به لحاظ علمی با مسائل کاملا جدید دست و پنجه نرم کنند، دست به اقداماتی همچون سرکوب و تفتیش عقاید زدند. در دوران پاپ پیوس دهم (۱۹۱۴-۱۹۰۳) جریانهایی که به لحاظ الهیاتی کج روی داشتند، تحت عنوان «مدرنیست ها» مورد ارعاب و تبعیض قرار گرفتند و وادار به برچیدن کتاب هایشان شدند و حتی آنها را عزل کردند و به گوشه نشینی و سکوت واداشتند.
 
تنها اواسط قرن بیستم بود که کلیسای کاتولیک رم در برابر سیل خروشان و طاقت فرسای رخدادها و اعلانات علمی مجبور به عقب نشینی شد. سال ۱۹۴۱، تقریبا یک قرن پس از انتشار منشأ انواع داروین، پاپ پیوس دوازدهم طی خطابه ای در جمع اعضای آکادمی علوم پاپ بیان داشت که نشئت گرفتن حیات آدمی از اجداد حیوانی کاملا اثبات نشده – بی اختیار ما را به یاد فتوای پاپ پل ششم با عنوان «زندگانی انسان» دربارهی کنترل موالید (۱۹۶۸) می اندازد بلکه تحقیقات در این باره تکمیل نشده است. سال ۱۹۵۰ پاپ پیوس دوازدهم در فتوائی با عنوان «کرامت انسانی» (که از تمام جهات مرتجعانه بود) با لحنی سراسر هشدار نسبت به چشم پوشی توأم با مهر در قبال خطاهای زمانه» اعتراض کرد و بیان داشت که الهیدانان و دانشمندان می توانند دربارهی مسئله ی تکامل انسان که هنوز حل نشده است، البته به نحو مشروط بیشتر تحقیق کنند.بنیادگرایان پروتستان همچنین بر این باورند که توصیف علم جدید از جهان با توصیف کتاب مقدس از جهات مهمی تناقض دارد و بنابراین مطرود است. توصیف مسیحیت سنتی از انسان این بود که انسان به صورت خدا آفریده شد آن زمان از آفرینش مستقیم روح آدم توسط خداوند و نشئت گرفتن تمام نژادهای بشری از یک زوج انسان ( تک نژادی) (Monogenism) حمایت می شد. به علاوه باید از حکمی که از جانب مرجعیت کلیسا صادر می گشت، پیروی می شد. چند هفته بعد، در اول نوامبر ۱۹۵۰ پاپ رسما عقیدهی جزمی و «خطاناپذیر» عروج جسمانی مریم به ملکوت را اعلام کرد که نه تنها برای دانشمندان بلکه برای سایرین نیز غیر قابل فهم بود که نه در کتاب مقدس و نه در شواهد قرون اولیهی تاریخ مسیحی قابل اثبات است. در خاطراتم شرح داده ام که تصفیهی بی رحمانه الهی دانان و بعد دلجویی از آنها در زمان پاپ پیوس دوازدهم رخ داد. پس از بحث دربارهی پیر تیلهارد دوچاردن (Pierre Teilhard de Chardin) در این باره سخن خواهیم گفت.

 
آفرینش گرایی پروتستان

درست همان طور که تشکیلات کلیسای کاتولیک رم در طول تاریخ بارها و بارها آشکارا از خود واکنش نشان داد و بیشتر اوقات در خفا روند ارتداد را در پیش می گرفت، در بنیادگرایی پروتستان هم که خصوصا در ایالات آمریکای شمالی رواج داشت، همین حوادث رخ داد. کسانی که بیش از همه تحت تأثیر قرار گرفتند، اساتید مراکز تعلیم الهیات و معلمان کلیسا و مدارس دولتی بودند. نمونه ی بارز این امر محاکمه ی میمون» در دایتون و تنسی بود که در سال ۱۹۲۵ حول محور نظریه‌ی تکامل شکل گرفت و مجادله ای را در میان بنیادگرایان آمریکایی برانگیخت. جی تی اسکوپس۳ استاد زیست شناسی به خاطر وفاداری به داروین و آموختن اینکه انسانها از نسل حیواناتند، ممنوع التدریس شد. اما در سال ۱۹۸۱ زمانی که ایالت آرکانزاس دوباره طبق قانون، «آفرینش گرایی» را به مدارس معرفی کرد، این قانون در دومین «محاکمه ی میمون» لغو شد. پیش نویس قانونی مشابه این، قبل از تشکیل دیوان عالی ایالات متحده در سال ۱۹۸۷ در لویزانیا شکست خورد.
 
شکی نیست که اکنون بسیاری از الهیدانان بر نظریه‌ی تکامل گردن نهاده اند. اما از ابتدای قرن بیستم در میان مخالفان، اینتگرالیست های کلیسای رم توسط بنیادگرایان پروتستان که مخالف معصومیت پاپ و وفادار به کتاب مقدس بودند، تقویت شدند. بنیادگرایان پروتستان همچنین بر این باورند که توصیف علم جدید از جهان با توصیف کتاب مقدس از جهات مهمی تناقض دارد و بنابراین مطرود است. توصیف مسیحیت سنتی از انسان این بود که انسان به صورت خدا آفریده شد، بعد هبوط کرد و بار گناه نخستین را به دوش کشید. اما طبق نظریه‌ی جدید در ابتدا فقط موجودی ابتدایی از تبار بوزینه ها وجود داشته که خدای واحد حقیقی را نمی شناخته و هیچ گاه پذیرای گناه ذاتی یا اولیه نبوده است. به این ترتیب به روشی هم تهاجمی و هم تدافعی از خطاناپذیری کتاب مقدس در مقابل نقد تاریخی آن و در مقابل تهدیدهای فلسفه و علم جدید دفاع شد.
 
منبع: علم و دین، هانس کوک، ترجمه رضا یعقوبی، چاپ اول، نشر تمدن علمی، تهران 1395


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط