پرسش از آغاز آغازها

هرچند ما هنوز نمی دانیم که چگونه چهار نیروی کیهانی - الکترودینامیک، نیروهای قوی و ضعیف و گرانش - با هم ارتباط دارند اما باز هم می توانیم به این سؤال که آغاز همه چیز چگونه بوده است، حتی بدون «فرمول جهان شمول» یا «نظریه ی فیزیکی همه چیز»، بپردازیم.
شنبه، 15 تير 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
پرسش از آغاز آغازها
تنها 200000 سال است که انسان در سیاره ای بسیار کوچک واقع در حاشیه ی یکی از صد میلیارد کهکشانی که هر کدام قاعدتا بیش از ده میلیارد ستاره در بردارند، زندگی می کند. تلسکوپ های ما مکان های بسیار دوری را می بینند اما محدودیت هایی دارند. حتی اگر بتوانیم تلسکوپ هایی بسازیم که دورتر و دورتر را بینند، این بار افق کیهان آنها را محدود خواهد کرد. کهکشان هایی وجود دارد که آن سوی افق ما قرار دارند. طبق اظهارنظر رویال سر مارتین ریس(Royal Sir Martin Ress) اخترشناس انگلیسی: «این کهکشان ها نه تنها در حال حاضر اساس قابل مشاهده نیستند بلکه برای همیشه آن سوی افق دید ما خواهند ماند.» به این ترتیب انسان نمی تواند به بزرگترین امور پی ببرد و نمی تواند به لحاظ علمی محدودیتی که در افق کیهان دارد را معین کند اما به نظر می تواند نهایتا در تفکر به آن برسد.
 
هرچند ما هنوز نمی دانیم که چگونه چهار نیروی کیهانی - الکترودینامیک، نیروهای قوی و ضعیف و گرانش - با هم ارتباط دارند اما باز هم می توانیم به این سؤال که آغاز همه چیز چگونه بوده است، حتی بدون «فرمول جهان شمول» یا «نظریه ی فیزیکی همه چیز»، بپردازیم.
 
سؤال از «آغاز» (به یونانی آرخه) همه ی چیزها پیش از این از مسائل اصلی فلسفه‌ی یونان باستان بود. قبل‌تر فیلسوفان طبیعی آیونیا در اوایل قرن ششم قبل از میلاد یک اصل واحد اولیه (ماده المواد ارائه کردند که همه چیز از آن به وجود می آمد: طالس ملطى آن را آب می دانست، آناکسیمنس هوا، هراکلیتوس آتش، اما آناکسیمندر آن را بی کران» (به یونانی آپایرون) و «الهی» (به یونانی تئون) می پنداشت. سپس در میان فلاسفه ی طبیعی قرن پنجم قبل از میلاد آناکساگوراس در مقابل ماده ای که جهان را ساخته است، «عقل» (به یونانی نوس) را قرار داد که مستقلا جهان را نظم می بخشید. از آن پس خدا در فلسفه ی یونان ظاهر شد. چه توسط افلاطون که در قرن چهارم تحت عنوان مثال خیر آن را مطرح کرد و چه ارسطو که آن را محرک نامتحرک عالم و غایت نهایی تمام تلاش ها می دانست. برای نخستین فلاسفه و الهی‌دان های مسیحی (متکلمانی که اغلب پیرو فلسفه یونان بودند) بدون نیاز به هیچ گونه تلاش فکری این امکان فراهم بود که مفهوم خدا و عقل یونانی با خدای آفریدگاری که در کتاب مقدس از آن یاد شده است، متحد گردد. اما برای علم امروزین مسئله شکل متفاوتی دارد.هنوز هم به عنوان یک الهی دان آگاه، احترام بسیاری برای این مدل درست فیزیکی به عنوان یک امر مستدل قائلم و در عین حال امیدوارم که دانشمندان آگاه نیز «آغاز» همه چیز را امری تصادفی تلقی نکنند. «انفجار بزرگ» آغاز محض نیست.پرواضح است که فیزیکدانها علاقه ای به چیزی غیرعادی و بی همتا در طبیعت ندارند. اما تکینگی آنها را وادار به تحقیق در این مورد می کند و چون امری قاعده مند نیست، قابلیت هماهنگی با قوانین اثبات شده ی فیزیک را ندارد. خصوصیت قوانین فیزیک تکرر آنهاست و حل مسئله ی تکینگی در صورتی موفقیت آمیز خواهد بود که نمونه های متعددی داشته باشد.
 
اما تکینگی لحظه ی آغاز تفاوت های اساسی دارد. یعنی هیچ یک از مفاهیم و قوانین فیزیک در مورد آن صدق نمی کند. تنها در صدمین ثانیهی پس از انفجار بزرگ قوانین شناخته شده ی فیزیک کارایی پیدا می کنند. اما آنچه مایه ی حیرت مضاعف فیزیکدانها می شود، لحظه ی صفر و سبب اسرارآمیزی است که موجب ایجاد انفجار اولیه شده است. آنها چگونه این واقعیت را شرح دهند که تمام انرژی موجود در هزاران میلیارد کهکشان در یک گوی کوچک واحد جمع بوده که بی نهایت دما، تراکم و نیروی رانشی اولیه داشته است؟ فیزیکدان ها تنها در صورتی می توانند ویژگی خاص جهان را شرح دهند که شرایط لحظه ی آغاز برایشان قابل توصیف باشد. به این ترتیب اگر فیزیکدانها قادر به پاسخ دادن به این مسئله نیستند، بهتر نیست که از اظهارنظرهای مابعدالطبیعی و ماقبل فیزیکی (Proto- Physical)خودداری کنند؟
 
این سخن البته ممکن است مغالطه‌ى شخص ستیزی به نظر آید. آیا این توقعی است که ما از عقل آدمی داریم ؟ می توان به نحو کاملا متفاوتی هم به این مسئله نگریست. مدل کیهان شناسانه ی درست چه میزان «ایمان» از عقل بشری می طلبد؟ آیا میلیاردها کهکشانی که بعد از انفجار بزرگ به وجود آمده اند از یک گوی کوچک نشأت گرفته اند؟ آیا این نوعی «باور علمی به معجزه» نیست؟ به هر تقدیر این همان چیزی است که روزنامه نگار آمریکایی گرگ ایستربروگ می اندیشد: «در کمال ناباوری هیچ چیز در الهیات یا مابعدالطبیعه وجود ندارد که اشاره ای به انفجار بزرگ داشته باشد. اگر توصیف آغاز خلقت را بدان گونه که در کتاب مقدس یا قرآن آمده است به مؤسسه ی تکنولوژی ماساچوست عرضه کنیم، مسلما آن را اسطوره ای اغراق آمیز تلقی خواهند کرد.»
 
البته هنوز هم به عنوان یک الهی دان آگاه، احترام بسیاری برای این مدل درست فیزیکی به عنوان یک امر مستدل قائلم و در عین حال امیدوارم که دانشمندان آگاه نیز «آغاز» همه چیز را امری تصادفی تلقی نکنند. «انفجار بزرگ» آغاز محض نیست. در نهایت آنچه در دست داریم تنها لحظه ی منحصر به فرد اولیه (صد ثانیه ی اول) و لحظات مشابه آن در تاریخ آغاز عالم نیست بلکه چیزی است که تاریخ عالم را در همه حال ممکن می سازد. مقصود من نه آغاز زمانی بلکه آغاز زمان است. به معنای آغاز نسبی بلکه نخستین آغاز مطلق، آغازی که نه در عالم زمان است و نه در زمان عالم. در واقع بدون آن، زمان عالم یا عالم زمانی به هیچ وجه قابل توصیف نیست.
 
این آغاز فراتر از زمان و مکان است و می توان اصطلاحا آن را «مبدأ» (به لاتین origo) نامید. البته این «مبدأ» نباید با مبدع و خدایی که مورد اعتقاد مسیحیان است یکی گرفته شود. اینجاست که الهیدان ها به سادگی دچار مغالطه می شوند. به هر تقدیر، به عکس اندیشه های دوران مدرسی یا عصر روشنگری، اندیشه های فلسفی مدرن نمی توانند به آسانی از خدا آغاز کنند. بلکه باید از پایین» شروع کنند. در اندیشه ی مدرن معرفت از تجربه انسانی آغاز می شود.
 
منبع: علم و دین، هانس کوک، ترجمه رضا یعقوبی، چاپ اول، نشر تمدن علمی، تهران 1395


مقالات مرتبط
نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط