اسامی فارسی
آئینهسطح صاف و صیقل یافته شیشهای که تصویر را منعکس میکند، (به مجاز) دل عارف
آبان آسا
مانند آبان، آبان ماه تغییر آب و هوا است در نتیجه آبان آسا کنایه از کسی است که خلق و خوی متغیر دارد
آبان داد
داده آبان، کسی که در ماه آبان متولد شده است.
آبان دخت
دختری که در آبان به دنیا آمده، دختر آبان، نام همسر داریوش سوم پادشاه هخامنشی
آبان دیس
همانند آبان
آبانسا
مانند آبان
آبانفام
به رنگ آبان کسی که رنگ چهرهاش زرد است.
آبان مهر
آن که محبت او چون فرشته آبان است.
آبانک
آبان کوچک
آبانه
منسوب به آبان
آبتاب
دختری با چهره زیبا و درخشان، تابان
آبدیس
مانند آب زلال و شفاف
آبرخ
زیبا، روشن، لطیف، کسی که چهرهای مانند آب دارد.
آبرود
سنبل نیلوفر، دختری که مانند سنبل خوش نقش و زیباست.
آبروشن
خوشبخت، ارجمند
آبرون
گل همیشه بهار، شاد سرزنده
آبسال
باغ، بستان
آبسالان
باغها
آبشار
آبی که به طور طبیعی از بلندی به پستی فرو میریزد.
آبشن
شکل دیگر آویشن، گیاهی علفی و معطر از خانواده نعناع با شاخههای فراوان و گلهای سفید یا صورتی
آبگل
گلاب مایعی خوشبو که از برگ گلها بدست میآید.
آبگون
به رنگ آب، آبی، گل نیلوفر
آبگینه
شیشه، آینه، ظرف شیشهای یا بلورین به ویژه جام شراب
آبلوج
قند سفید، قند مکرر
آبناز
نام زنی در منظومه ویس و رامین، مایه فخر آب، کنایه از لطافت پوست
آبنوس
درختی که چوب آن سیاه رنگ است و میوهای بسیار شیرین و به شکل انگور دارد.
آبنوش
آب گوارا، نام زنی در منظومه ویس و رامین
آبیژ
صورت دیگر آیید، شراره، اخگر، آتش، کنایه از افراد پر جنب و جوش
آپام
نام همسر داریوش اول پادشاه هخامنشی
آپاما
اسم دختر اردشیر دوم پادشاه هخامنشی
آپامه
خوش رنگ و آب، نام دخترسپیتامن یکی از سرداران ایرانی و همسر سلوکوس
آتاناز
دختر نازنین بابا
آتر
آذر، آتش، اخگر
آترا
آذر، آتش، نام یکی از ماههای پاییز
آتری
آذر
آتریسا
آذرگون مانند آتش، دختری با چهرهای زیبا و برافروخته
آترین
آذرین مانند آتش، زیبا و پر انرژی
آتسا
آتوسا
آتش
از شخصیتهای شاهنامه، مخفف نام نوش آذر، یکی از چهار پسر اسفندیار
آتشپاره
اخگر، شرار آتش، چابک
آتشدخت
دختر آتش یا دختری که چون آتش است، کنایه از دختر با شور و حرارت
آتشفام
به رنگ آتش، دختران سرخ روی
آتشک
کرم شب تاب ، نام یکی از شخصیتهای داستان سمک عیار
آتشگون
به رنگ آتش، ارغوانی، دختران سرخ روی
آتشه
برق، آذرخش
آتشی
نام نوعی گل، همچنین نورانی، فروزان، گیرا، مؤثر، به رنگ آتش، سرخ
آتشیزه
کرم شب تاب
آتشین
نورانی، فروزان، گیرا، مؤثر، به رنگ آتش، سرخ
آتیس
نام خدای حاصلخیزی فریگیان
آدا
پاداش مینوی، فرشته توانگری
آدخت
خجسته و نیکو
آدرینا
آتشین، سرخ رو، دختر زیبا رو، بانوی آتشین
آدنا
نام روستایی در نزدیکی چالوس
آدیشه
آتش، در گویش خراسان آتش کوچک
آذربانو
بانوی آتش، نورانی و زیبا مانند آتش
آذربو
بتهای با گلهای تکی زرد رنگ که در نواحی کویری و کنارههای آبهای شور میروید.
آذربویه
بوتهای از تیره اسفناج با گلهای تکی زرد رنگ که در نواحی کویری و کنارههای آبهای شور میروید.
آذرجهان
آتش جهنده، آتشخیز
آذرچهر
همانند روشنایی
آذرخاتون
آذر+ خاتون، بانوی آتش
آذردخت
دختر آتش
آذرک
شراره آتش، اخگر، نام دختر یزگرد سوم پادشاه ساسانی
آذرگل
گلی سرخ رنگ شبیه شقایق
آذرگون
گلی است از دسته شقایق ها که رنگش زرد است و میانش مشکی است ، به رنگ آتش
آذرماه
دختری که مانند ماه زیباست و مانند آتش درخشنده
آذرمه
رئیس و بزرگ آتشها (آتشکدهها)
آذرمینا
لعل گون، سرخ رنگ
آذرهمایون
نام زنی از نسل سام و نریمان که در آتشکده سفاهان خدمت میکرد؛ گویند زمانی که اسکندر خواست این آتشکده را خراب کند او خود را به شکل ماری مهیب درآورده و در مقابلش ایستاد.
آذریاس
صمغ سداب کوهی
آذریون
به رنگ آتش، معرب آذرگون، گل آفتابگردان
آذین
زینت، زیور، نام یکی از فرماندهان سپاه بابک خرم دین، نام پهلوانی در ویس و رامین
آذین دخت
دختری که وجودش موجب آرایش و ارج بستگانش است.
آذین گل
زینت گل، زیورگل، کنایه از زیبایی بسیار زیاد
آرا
مخفف آراینده، آرایشگر، زیور، زینت
آراسته
آن که دارای صفات خوب اخلاقی است، آنچه آرایش شده و زینت و زیور داده شده است.
آراگل
آراینده گلها، زیبا کننده گلها
آرام
سکون، ثبات، آسایش، طمأنینه، صلح، آشتی، راحت؛ (در قدیم) مایهی آرامش، آرامش بخش، تسلی بخش.
آرامدخت
دختر آرام دختر ساکت دختر با وقار
آرام دل
آرامبخش دلها
آرامش
آسایش، آرمیدن
آرایه
آرایش زیبایی
آرتادخت
دختر راست گفتار و درست کردار، دختر پاک و مقدس، نام دختری فرهنگدار و اقتصاددان که به خزانه داری یکی از شهریاران اشکانی رسید.
آرتیستون
نام دخترکوروش پادشاه هخامنشی
آرزو
میل و اشتیاق برای رسیدن به مراد یا مقصودی معمولا مطلوب، از شخصیتهای شاهنامه
آرشیدا
بانوی درخشان آریایی، بانوی آراسته و درخشان (آر به دومعنی به کار میرود: اول مخفف آریایی و دیگری مخفف آرا به معنای آراینده)
آرشین
آرشین نام یکی از زنان دوره هخامنشی میباشد که به کاردانی مشهور بوده و هم به معنای دوست داشتنی نیز میباشد.
آرمانا
امیدوار، آرزومند
آرمتی
فروتنی، پاکی، فرشته محبت، فرشته نگهبان زمین
آرمیتا
آرمان، عشق پاک
آرمیتی
فروتنی و پاکی و محبت
آرمیس
روشن، پاک و جاودان، نام پسر زئوس و مایا
آرمین دخت
دختر آرمین
آرمینا
دختر همیشه پیروز، بانوی مقتدر، الهه زیبایی
آرنوشا
منسوب به آرنوش، آریایی جاویدان، ایرانی جاوید، مرکب از آر به معنای آریایی بعلاوه نوش به معنای جاویدان
آرنیکا
آریایی نیک خو
آروشا
درخشان، نورانی، باهوش، نام دختر داریوش سوم
آرویشه
نام روستایی در نزدیکی بیرجند
آریادخت
دختر آریایی، دختر ایرانی
آریانا
منسوب به آریا، آریایی، نام قدیم ایران
آریاناز
موجب فخر و مباهات قوم آریایی
آریانوش
شادکننده و خوشحال کننده آریاییان
آریژه
نام شهری در زمان اسکندر
آریسا
اریسا، ایرسا، رنگین کمان، همچنین به ریشه بوته سوسن کبود هم آریسا گویند. همچنین به معنی دختری که مانند آریاییان اصیل و نجیب است نیز میباشد.
آریسان
مرکب از آری به معنای آریایی بعلاوه پسوند مشابهت، دختری که مانند آریاییان اصیل و نجیب است.
آریستا
زیبا و خوشکل مانند عروس، مرکب ازآریس به معنای عروس و تا پسوند مشابهت
آریشیدا
آرشیدا، بانوی درخشان آریایی، بانوی آراسته و درخشان
آرین دخت
دختر آریایی، دختر ایرانی
آزادچهر
آزاده نژاد
آزاددخت
دختر آزاده، نام همسر شاپور اول پادشاه ساسانی
آزاده
عاری از صفات ناپسند اخلاقی، رها و وارسته، از شخصیت های شاهنامه فردوسی، نام همسر رومی بهرام گور پادشاه ساسانی
آزاده خوی
دارای خلق وخوی آزاد، ساده، بیتکلف
آزرم
شرم وحیا، ملایمت، مهربانی، از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر خسروپرویز پادشاه ساسانی
آزرم خاتون
آزرم + خاتون، بانوی با حیا
آزرم دخت
دختر با حیا
آزرمی دخت
دختر باحیا، دختر با حیا دختر سنگین و با وجاهت،نام دختر پرویز نوه انوشیروان که ۴ ماه بر ایران فرمانروایی کرد.
آزیتا
خدا یا الهه خورشید، آفتاب، خدای روشنایی، آزاده، رها، روشنایی، نورانی و تابناک
آژند
نام گلی است
آسا
زیور مایه زیبایی و آرایش، وقار و ثبات و تمکین و آسودگی
آسادخت
دختر زیبا، دختر با وقار، دختر آرام
آسمان
فضای بالای سر که آبی رنگ به نظر میرسد، نام روز بیست وهفتم از هر ماه شمسی در ایران قدیم
آسمان هور
خورشید آسمان، کنایه از فردی که زیباییش نظیر ندارد.
آسودا
راحت و آرام، آسوده
آسوده
راحت و آرام
آشتی
دوستی و پیوند دوباره بعد از رنجش و آزردگی، سازش و صلح
آشنا
کسی که می شناسیمش، آن که یا آنچه به ذهن و خاطر میآوریم، آگاه به چیزی یا امری، عاشق، دلداده
آشوب
شور، انقلاب
آشیان
لانه و کاشانه
آصفه
منسوب به آصف، مشاور خردمند، بانوی مدبر
آطوسا
آتوسا، نام دختر کورش کبیر، نام همسر داریوش هخامنشی، این نام در تورات به عنوان "واستی” آمده است.
آفتاب
مرکب از آف (مهر،خور) + تاب (فروغ، نور)، نوری که از خورشید به زمین میتابد، کنایه از زیبایی و خیره کنندهگی
آفتاب دخت
دختر آفتاب، دختر خورشید، کنایه از زیبایی و خیره کنندگی
آفرین
هنگام تحسین و تشویق به کار میرود، مرحبا، به صورت پسوند و پیشوند همراه با بعضی نامها میآید و نام جدید میسازد مانند ماه آفرین، آفرین دخت
آفرین دخت
دختر تحسین برانگیز، دختری که تمام خوبیها را دارد.
آفرین گل
گل تحسین برانگیز، کنایه از دختر بسیار زیبا
آفرین ماه
ماه تحسین برانگیز، کنایه از دختری که زیباییش مانند ماه است.
آفرین مهر
کسی که از زیبایی مانند خورشید است یا بسیار با محبت
آفرین ناز
دختری که بسیار ناز دارد، کنایه از دختر زیبا و طناز
آفرین نوش
شنونده آفرین، کسی که تحسین همه را بر میانگیزاند.
آفسانه
افسانه، داستان، خیال، مشهور، کسی که بحدی زیباست که خیالی به نظر میآید.
آفشید
خورشید، روشنایی آفتاب
آگاه دخت
دختر آگاه، دختر مطلع، بانوی باخبر
آلاله
شقایق، گلی به رنگ زرد سفید یا قرمز که انواع گوناگون خودرو و زینتی دارد.
آلاوه
آتشدان،شعله آتش،جایی که در آن آتش روشن میکنند.
آلوگونه
نام همسر اردشیر اول پادشاه هخامنشی، کسی که سرخی گونههایش به آلو میماند، دختر زیبا و به اصطلاح سرخ و سفید
آلیسا
ایرسا، رنگین کمان، به بوته سوسن کبود نیز بدان جهت که دارای گلهای زرد و سفید و کبود است ایرسا گویند.
آمتیس
آمیتیس، نام دختر خشایار پادشاه هخامنشی که با بختنصر پادشاه بابل ازدواج کرد.
آمستریس
نام مادر اردشیر دراز دست پادشاه هخامنشی
آمیتیدا
نام دختر آستیاک، همسر کوروش پادشاه هخامنشی
آمیتیس
نام دخترخشایار پادشاه هخامنشی
آناشید
مرکب از کلمه ترکی آنا به معنای مادر و کلمه فارسی شید به معنای خورشید. دختر زیباروی مادر، مایه دلگرمی و روشنایی زندگی مادر
آناهیتا
ازبین برنده ناپاکی و پلیدی، نام ایزد آب که در اوستا به صورت دوشیزهای بسیار زیبا و بلند بالا توصیف شده است.
آناهید
آناهیتا، ازبین برنده ناپاکی و پلیدی، نام ایزد آب که در اوستا به صورت دوشیزهای بسیار زیبا و بلند بالا توصیف شده است.
آندیا
نام زن اردشیر ساسانی
آنوشا
کیش و مذهب، دین و آیین
آنیتا
آناهیتا، ازبین برنده ناپاکی و پلیدی، نام ایزد آب که در اوستا به صورت دوشیزهای بسیار زیبا و بلند بالا توصیف شده است.
آنیسا
مانند عشق، آنیس در یونانی به معنای مقاومت و اعتراض + الف تعظیم فارسی
آوا
صدایی که به آواز خوانده میشود یا از آلات موسیقی به گوش میرسد.
آوادخت
دختر آوازه خوان، بانوی خوش صدا
آوادیس
کنایه از کسی که دلنشین است یا صدای دلنشینی دارد.
آوازه
شهرت و نام آوری
آوانوش
شنونده آوا
آوشن
آویشن، گیاهی علفی و معطر از خانواده نعناع با شاخههای فراوان و گلهای سفید یا صورتی
آون
آونگ، نام رشتهای که خوشه انگور و بعضی میوهها را به آن میبندند، آویزان، آویخته
آونگ
نام رشتهای که خوشه انگور و بعضی میوهها را به آن میبندند، آویزان، آویخته
آویده
مشتاق، خواهان
آویز
گلی زینتی به شکل زنگوله و قرمز رنگ، هر چیز کوچک و قیمتی که به عنوان گردنبند، گوشواره، دستبند میآویزند.
آویژه
معشوق، دلبر، خاص، خالص
آویسا
پاک و تمیز مانند آب
آویشن
گیاهی علفی و معطر از خانواده نعناع با شاخههای فراوان و گلهای سفید یا صورتی
آویشه
آویشن، گیاهی علفی و معطر از خانواده نعناع با شاخههای فراوان و گلهای سفید یا صورتی
آهار
گلی مرکب با گل برگهای پیوسته به رنگهای سفید، قرمز، نارنجی، صورتی، یا دو رنگ که انواع گوناگون کم پر و پُرپَر دارد.
آهنگ
قطعه موسیقی، اراده، قصد
آهو
جانور معروف که نام دیگر آن غزال است، آهو به زیبایی چشم و خرامش در رفتار معروف است.
آهید
در گویش فارس آهوی صحرایی
آیید
شراره، آتش، اخگر، کنایه از شخص پر جنب و جوش
آییژ
شراره، شراره آتش
آیین
راه و روش، دین و عقیده
اسامی ترکی
آتلازاطلس، حریر، پارچه نرم و لطیف اسم
آلان قوا
آلان گوا، زیبای وحشی
آلان گوا
آلان قوا، زیبای وحشی نام دختر زیبا
آلتنای
زر، طلای ناب
آلتون
آلتنای، زر، طلای ناب
آلتین
آلتنای، زر، طلای ناب نام ایرانی
آلتین گلین
عروس طلایی
آلما
سیب، کنایه از زیبایی
آلماز
از اعلام زنان، رد کننده
آلیش
شعله، شعله گیر
آماندانا
آماندا، در امان، در پناه تو
آنا
مادر
آنایار
یار مادر
آنالی
برخوردار از محبت مادر، کنایه از نور چشمی مادر
آوادان
زیبا، قشنگ
آی
ماه
آی اوز
ماهرخ، ماهرو
آی بی بی
ماه بی بی
آی پارا
ماه پاره، ماه نو
آی خانم
ماه بانو
آی سودا
ماه در آب
آی گوزل
ماه زیبا
آیا تای
مثل ماه، دختری که مانند ماه زیباست، بانوی درخشان
آیتای
مانند ماه
آیتک
مانند ماه
آیدا
شاد، خوش
آیجان
پاک و آراسته همچون ماه
آیدک
آیتک، مانند ماه
آیدان
مانند ماه، بانوی زیبا رو، دختری که چهرهاش همچون ماه زیباست.
آیدن
آیدین، روشن و آشکار، شفاف، صاف، معلوم، واضح، روشنفکر، از امرای ولایت لیدیا، نام شهری در جنوب شرقی ترکیه
آیدنگ
مهتاب
آیسل
زیبا و درخشان مانند ماه
آیسو
مرکب از آی به معنای ماه بعلاوه سو به معنای آب، باطراوت و درخشنده، ماه و آب، زیبارو
آیشن
مثل ماه، در زیبایی همانند ماه، شبیه ماه، (در مجاز زیبا)، ماهورا، زیبا رو
آیلا
هاله دور ماه
آیلار
زیبا رویان، خوبرویان، هاله دور ماه
آینا
آینه، آبگینه، شیشه، دختر زیبارو، بانوی سپید چهره
آیلی
مهتاب
آیلین
ماه، روشنایی
آیلما
تاب ماه
آینور
(ترکی، عربی)، آینور، نور ماه، روشنایی ماه، نورانی مثل ماه، دختری که چهره اش مانند ماه زیبا و درخشان است.
اسامی فارسی – ترکی
آتانازدختر نازنین بابا
آق بانو
آق (ترکی) + بانو (فارسی)، بانوی سپید، کسی که چهرهای زیبا و سفید دارد.
آق گل
آق (ترکی) + گل (فارسی) گل سفید
آلاگل
آلا (ترکی) + گل (فارسی)، گل رنگی
آناشید
مرکب از کلمه ترکی آنا به معنای مادر و کلمه فارسی شید به معنای خورشید = دختر زیباروی مادر، مایه دلگرمی و روشنایی زندگی مادر
آی پری
آی (ترکی) + پری (فارسی) ماه پری
آیتا
مرکب از آی ترکی به معنی ماه و پسوند شباهت فارسی، دختر زیبا رو، مانند ماه، دختری که مانند ماه درخشان و زیباست.
آیتن
آی(ترکی) + تن (فارسی) مهوش، مه پیکر
آیسا
آیسا، آی (ترکی) + سا (فارسی) زیبا، مانند ماه
آیسان
آی (ترکی) + سان (فارسی) زیبا، مانند ماه
آیگل
آی (ترکی) + گل (فارسی) گلی چون ماه
آیگین
ماننده ماه، دارنده روی چون ماه، زیبارو، مرکب از آی به معنای ماه و گین پسوند شباهت
آی نشان
آی (ترکی) + نشان (فارسی) دارای نشان ماه
آیما
ماه من، مجازا عزیز من، زیبا رو، بانوی زیبا، دختر خوش چهره
آیناز
آی (ترکی) + ناز (فارسی) موجب فخر و مباهات ماه
آلاگل
آلا (ترکی) + گل (فارسی)، گل رنگی، نام بزرگترین تالاب جهان واقع در شمال آق قلا که در این اواخر نابود شده.
اسامی کردی
آروانام فرشتهای در آیین زرتشت
آرینا
آریایی نژاد، از نسل آریایی
آسکی
آهو،کنایه از زیبایی و دلفریبی
آسو
شفق، هنگام طلوع خورشید، همچنین نام شرابی مست کننده که از قند سیاه درست میکنند.
آگرین
آتشین، به رنگ آتش
آلند
اولین پرتو خورشید
آوات
آرزو، خواسته
آوین
عشق
آوینا
عشق
آیرین
آتشین
آیگین
ایل زیبا
اسامی لری
آبرنگدختری که پوست لطیف و نرمی دارد.
آساره
ستاره
اسامی عربی
آتیهآینده
آسیه
زن اندوهگین، ستون، نام همسر فرعون که موسی (ع) را از نیل گرفت و پنهانی از فرعون از او مراقبت کرد، نام کوهی در استان فارس
آفاق
افقها،عالم آسمان، زمانه روزگار، نام همسر نظامی گنجوی
آفت
بلا، بلیه، کنایه از زیبایی و عشوه گری
آمال
آرزوها، خواستهها، دوست داشتنیها
آمنه
نام مادر پیامبر (ص)، مونث آمن به معنای بانوی نترس، زن دلیر، خانم استوار
آنسه
انس گیرنده، همنشین نیکو، مانوس، خو گیرنده
آیه
هر یک از پارههای مشخص سورههای قرآن و دیگر کتابهای آسمانی، نشانه
اسامی اوستایی - پهلوی
آئیریا(پسرانه و دخترانه) ایرج به معنی یاری دهنده آریاییها
آتور
آذر، آتش
آذر
نام ماه نهم از سال شمسی، نام فرشته نگهبان آتش، نام روز نهم از هر ماه شمسی در ایران قدیم
آرمیتا
الهه نعمت، آرامش یافته
آسنا
روشنایی درونی، سرشت مادرزادی
آسیمن
سیمین، نقره فام
آمیتریس
ستاش کننده، شکر کننده، دختر داریوش سوم هخامنشی و همسر خشایارشا
آوینا
دختر پاک، بانویی که مثل آب زلال است.
اسامی فرانسوی
آتنادر اساطیر یونان، خدای اندیشه، هنر، دانش و صنعت
آتنه
آتنا، در اساطیر یونان، خدای اندیشه، هنر، دانش و صنعت
آرژان
نقره
آزاله
گلی خوشبو که معمولا به شکل قیف یا زنگوله است و به رنگهای سفید، صورتی، زرد، قرمز، و ارغوانی دیده میشود.
آلیس
بانوی نجیب زاده، دختر اصیل، خانم با اصل و نسب
اسامی یونانی
آتنایاآتنا، مظهر اندیشه و هنر و دانش، نام الهه یونانی، دختر زئوس خدای خدایان
آتوسا
نام دختر کوروش پادشاه هخامنشی و به معنی قدرت و توانمندی است. اسم ریشه یونانی دارد اما از گذشته دور در فرهنگ ایرانی بوده است.
آرامیس
آرامش، راحتی
آرتمیس
آرتیمیس
آرتیمیس
در اساطیر یونان، خدای شکار و خواهر دوقلوی آپولون، همچنین نام شیرزنی که فرمانده نیروی دریایی کمبوجیه در جنگ بین ایران و یونان بود.
آسنات
نام همسر حضرت یوسف و دختر فوتی فارع کاهن شهر آون (یکی از مناطق مصر) بود.
آماتیس
نوعی کوارتز شفاف به رنگ بنفش یا صورتی که در جواهرسازی به کار میرود.
آنیا
خدای دریا، الهه یونانیها و در ترکی از آنا به معنی مادر میآید و در فارسی به معنی بی نظیر یا عشق مطلق است.
آنیس
انیسون، مقاومت و اعتراض
اسامی آشوری
آتوریناتغییر دهنده، متحول کننده، مشتق از واژه آشور که با گذشت زمان ش به ت تبدیل شده است.
آدورینا
آدور، مأخوذ از افسانه گیل گمش بابلی، یاری دهنده، کمک کننده
آشورینا
منسوب به آشور، برهم زننده، تغییر دهنده، نام دومین فرزند سام که نینوا را بنا نهاد.
اسامی فنیقی
آدنیس
آدونیس، گلی به زرد و قرمز رنگ که موقع تابش خورشید باز میشود.
آدونیس
آدنیس، گلی به رنگ زرد و قرمز که فقط هنگام تابش خورشید باز میشود.
اسامی سریانی
آذار
نام ماه سوم از سال شمسی عربی برابر با مارس یا فروردین، بهار
اسامی انگلیسی
آرالیا
نام عمومی گروهی از گیاهان علفی، درختی و درختچهای که بعضی از آنها زینتیاند.
آزالیا
گلی خوشبو که معمولا به شکل قیف یا زنگوله است و به رنگهای سفید، صورتی، زرد، قرمز، و ارغوانی دیده میشود.
اسامی عبری
آرسینهزن مبارز
آنا
دوست داشتنی ظریف خوش اندام،برانگیزاننده لطف و محبت
اسامی ارمنی
آرمینه
ارمنی، دختر ارمنی
آلنوش
عروس جاودانی دریا، دختر زیبا و دلربا
آنوش
شیرین، جاویدان، از پایتختهای قدیم ارمنستان
اسامی لاتین
آلبا
سحر سپیده روشنی صبح
اسامی بابلی
آندیا
نام همسر بابلی اردشیر درازدست پادشاه هخامنشی
آنو
در دین بابلی، نام خدای آسمان
اسامی سنسکریت
آپادیپا
آتش افروز و گرما بخش، نورانی مانند خورشید
آپگیا
وجود فرخنده، نعمت، موهبت
آپگیتی
ترانه، آواز دلنشین
منبع: سایت ستاره