انضباط در آيينه تعليم و تربيت
نویسنده : غلامرضا آتشدامن
انضباط را ميتوان عمل تربيت و يادگيري كه به رشد و تكامل فرد كمك ميكند، تعريف كرد و افراد منضبط كساني هستند كه زندگي منظم و مرتبي دارند و وظيفهشناس و درستكار هستند و انضباط فردي دارند. برقراري انضباط پايدار در ميان دانشآموزان از دغدغههاي مهم اولياء و مربيان است و تمامي معلمان و والدين به موضوع ايجاد انضباط در ميان بچهها علاقهمندند و همواره از خود ميپرسند: چگونه ميتوان در ميان بچهها نظم و انضباط مطلوب برقرار كرد؟
هنگامي كه كودك راههاي زندگي مورد تصويب جامعهاش را ياد ميگيرد، ميتواند نسبت به محركها و تقاضاهاي محيط خارج عكسالعملهاي انتخابي كه شامل خودداري و كنترل شخصي باشند، از خود نشان دهد. انضباط به معناي وسيع كلمه، هر نوع نفوذ عمدي است كه كودك را رهبري ميكند كه به خواستههاي محيط واكنشهاي مقتضي نشان دهد. بشر از زمانهاي بسيار قديم براي حفظ حيات اجتماعي خود را نيازمند انضباط ديده است و امروزه نيز بشر كاملاً بدان نيازمند است. ارزش هر نوع انضباط به مقتضيات آن بستگي دارد. انضباط وقتي خوب خواهد بود كه با ميزان نضج كودك، سازگار باشد وگرنه انضباط بد شمرده ميشود. گروهي از روانشناسان عوامل قانونهاي طبيعي، قانونهاي اجتماعي، رأي و عقيده عامه و وجدان را بهترين وسيله كنترل رفتار و انضباط شخصي ميدانند.
انضباط در معاني مختلف مانند اطاعت كوركورانه، تنبيه، محدوديت، نظم و قاعده و قانون استعمال ميشود. توجه به مفهوم انضباط از لحاظ تربيتي براي مربيان ضروري به نظر ميرسد. انضباط به معني اطاعت كوركورانه وقتي تحقق پيدا ميكند كه افراد بدون چون و چرا از مافوق و يا رؤساي خود پيروي كنند.
بنابراين فردي كه بدون گفتگو دستور مافوق خود را اجراكند آدمي با انضباط ميشود. حال آنكه اطاعت كوركورانه استقلال فردي را مضمحل ميكند و فرد رابه صورت آلت بدون ارادهاي در ميآورد. چرا كه در جامعههاي دموكراتيك پايه و اساس كار را بر مشاوره، همكاري و اشتراك مساعي اعضا قرار ميدهند. بعضي از معلمان مدارس انضباط را به معني تنبيه فرض ميكنند و تنبيه را وسيله استقرار نظم قرار ميدهند.
به نظر اين دسته ترس از تنبيه، دانشآموز را به اجراي وظايف معين وا ميدارد و مانع از اين ميشود كه او به انجام كاري كه مخالف مقررات است مبادرت كند. حال آنكه تنبيه چه در زمينه بدني و چه به صورت رواني كه غالباً به دشنام و ناسزا، طعنه و سرزنش و تحقير و اهانت همراه است، اثر تربيتي ندارد و بايد معلم طوري عمل كند كه دانشآموز شخصاً متوجه اعمال خود شود و از اجراي كارهاي بد خودداري كند. بعضي انضباط را در مقابل آزادي و بيبند و باري قرار ميدهند و آن را به معني محدوديت يا كنترل شديد فرض ميكنند. در اين معني تمامي اعمال و رفتار فرد بايد مورد مراقبت قرار گيرد.
با توجه به اين مفهوم آزادي و استقلال فرد از ميان ميرود. براي اينكه فرد منضبط باشد، بايد دائماً تحت كنترل قرار گيرد و انجام هر كاري را به اجازه و تصويب ديگران موكول كند. بچههايي كه كاملاً محدود هستند و تحت مراقبت شديد قرار دارند. مانند افرادي كه بايد بدون اراده دستورهاي ديگران را اجرا كنند. ضعيف و بيشخصيت بار ميآيند، هيچگاه احساس مسئوليت نميكنند و غالباً دليل انجام يا انجام ندادن كاري را درك نميكنند. محدوديت يا كنترل شديد نيز پايه و اساس تربيتي ندارد.
انضباط به معني صحيح يعني اينكه فرد شخصاً اعمال و رفتار خود را تحت نظم و قاعده در آورد، خويشتن را كنترل و هدايت كند و با توجه به آثار و نتايج اعمال خويش اقدام كند. افراد در هر دوره از زندگي مسئول كار خود هستند. در دوره بلوغ اين مسئوليت جنبه قانوني نيز پيدا ميكند. قدرت مافوق، ترس از تنبيه، محدوديت، گروه هم سن و معلم در تمامي اوقات و در مراحل مختلف زندگي قادر به كنترل و اداره فرد نيستند. بايد فرد را طوري تربيت كرد كه خود شخصاً اعمال خويش را كنترل كند و رفتار خود را مطابق قاعده و قانون معين سازد. فرد بايد در هر مرحله از زندگي عاقلانه رفتار كند و از روي سنجش و تدبير اعمال خود را اداره نمايد.
عاقلانه رفتار كردن يعني اينكه فرد درست فكر كند، عواطف و احساسات خويش را كنترل نمايد، ميزانهاي صحيح اخلاقي را بپذيرد، در زندگي جمعي احساس مسئوليت كند، آشنا به حقوق و وظايف خود باشد، برنامه زندگي خصوصي خود را از لحاظ غذا، استراحت، تفريح، مطالعه و مانند اينها درست تنظيم كند. شخصيت و حقوق ديگران را محترم شمارد با ديگران همكاري كند و براي نيل به هدفهاي گروهي فعاليت كند و در عين حال از حقوق و امتيازات خود نيز استفاده كند. انضباط به اين معني هدف اساسي تعليم و تربيت را تشكيل ميدهد.
بهترين وسيله براي پرورش روح انضباطي، رفتار خارجي پدران و مادران است، چه اگر توأم با نظم و نظامي باشد عملاً درس انضباط به كودكان داده خواهد شد و به عبارت ديگر رفتار اولياء آنچنان بايد منظم باشد كه كودكان نظم و انضباط آنان را براي خود سرمشق و نمونه قرار دهند.
منبع: روزنامه اطلاعات /س
انضباط يعني چه؟
هنگامي كه كودك راههاي زندگي مورد تصويب جامعهاش را ياد ميگيرد، ميتواند نسبت به محركها و تقاضاهاي محيط خارج عكسالعملهاي انتخابي كه شامل خودداري و كنترل شخصي باشند، از خود نشان دهد. انضباط به معناي وسيع كلمه، هر نوع نفوذ عمدي است كه كودك را رهبري ميكند كه به خواستههاي محيط واكنشهاي مقتضي نشان دهد. بشر از زمانهاي بسيار قديم براي حفظ حيات اجتماعي خود را نيازمند انضباط ديده است و امروزه نيز بشر كاملاً بدان نيازمند است. ارزش هر نوع انضباط به مقتضيات آن بستگي دارد. انضباط وقتي خوب خواهد بود كه با ميزان نضج كودك، سازگار باشد وگرنه انضباط بد شمرده ميشود. گروهي از روانشناسان عوامل قانونهاي طبيعي، قانونهاي اجتماعي، رأي و عقيده عامه و وجدان را بهترين وسيله كنترل رفتار و انضباط شخصي ميدانند.
انضباط در معاني مختلف مانند اطاعت كوركورانه، تنبيه، محدوديت، نظم و قاعده و قانون استعمال ميشود. توجه به مفهوم انضباط از لحاظ تربيتي براي مربيان ضروري به نظر ميرسد. انضباط به معني اطاعت كوركورانه وقتي تحقق پيدا ميكند كه افراد بدون چون و چرا از مافوق و يا رؤساي خود پيروي كنند.
بنابراين فردي كه بدون گفتگو دستور مافوق خود را اجراكند آدمي با انضباط ميشود. حال آنكه اطاعت كوركورانه استقلال فردي را مضمحل ميكند و فرد رابه صورت آلت بدون ارادهاي در ميآورد. چرا كه در جامعههاي دموكراتيك پايه و اساس كار را بر مشاوره، همكاري و اشتراك مساعي اعضا قرار ميدهند. بعضي از معلمان مدارس انضباط را به معني تنبيه فرض ميكنند و تنبيه را وسيله استقرار نظم قرار ميدهند.
به نظر اين دسته ترس از تنبيه، دانشآموز را به اجراي وظايف معين وا ميدارد و مانع از اين ميشود كه او به انجام كاري كه مخالف مقررات است مبادرت كند. حال آنكه تنبيه چه در زمينه بدني و چه به صورت رواني كه غالباً به دشنام و ناسزا، طعنه و سرزنش و تحقير و اهانت همراه است، اثر تربيتي ندارد و بايد معلم طوري عمل كند كه دانشآموز شخصاً متوجه اعمال خود شود و از اجراي كارهاي بد خودداري كند. بعضي انضباط را در مقابل آزادي و بيبند و باري قرار ميدهند و آن را به معني محدوديت يا كنترل شديد فرض ميكنند. در اين معني تمامي اعمال و رفتار فرد بايد مورد مراقبت قرار گيرد.
با توجه به اين مفهوم آزادي و استقلال فرد از ميان ميرود. براي اينكه فرد منضبط باشد، بايد دائماً تحت كنترل قرار گيرد و انجام هر كاري را به اجازه و تصويب ديگران موكول كند. بچههايي كه كاملاً محدود هستند و تحت مراقبت شديد قرار دارند. مانند افرادي كه بايد بدون اراده دستورهاي ديگران را اجرا كنند. ضعيف و بيشخصيت بار ميآيند، هيچگاه احساس مسئوليت نميكنند و غالباً دليل انجام يا انجام ندادن كاري را درك نميكنند. محدوديت يا كنترل شديد نيز پايه و اساس تربيتي ندارد.
انضباط به معني صحيح يعني اينكه فرد شخصاً اعمال و رفتار خود را تحت نظم و قاعده در آورد، خويشتن را كنترل و هدايت كند و با توجه به آثار و نتايج اعمال خويش اقدام كند. افراد در هر دوره از زندگي مسئول كار خود هستند. در دوره بلوغ اين مسئوليت جنبه قانوني نيز پيدا ميكند. قدرت مافوق، ترس از تنبيه، محدوديت، گروه هم سن و معلم در تمامي اوقات و در مراحل مختلف زندگي قادر به كنترل و اداره فرد نيستند. بايد فرد را طوري تربيت كرد كه خود شخصاً اعمال خويش را كنترل كند و رفتار خود را مطابق قاعده و قانون معين سازد. فرد بايد در هر مرحله از زندگي عاقلانه رفتار كند و از روي سنجش و تدبير اعمال خود را اداره نمايد.
عاقلانه رفتار كردن يعني اينكه فرد درست فكر كند، عواطف و احساسات خويش را كنترل نمايد، ميزانهاي صحيح اخلاقي را بپذيرد، در زندگي جمعي احساس مسئوليت كند، آشنا به حقوق و وظايف خود باشد، برنامه زندگي خصوصي خود را از لحاظ غذا، استراحت، تفريح، مطالعه و مانند اينها درست تنظيم كند. شخصيت و حقوق ديگران را محترم شمارد با ديگران همكاري كند و براي نيل به هدفهاي گروهي فعاليت كند و در عين حال از حقوق و امتيازات خود نيز استفاده كند. انضباط به اين معني هدف اساسي تعليم و تربيت را تشكيل ميدهد.
نتيجهگيري:
بهترين وسيله براي پرورش روح انضباطي، رفتار خارجي پدران و مادران است، چه اگر توأم با نظم و نظامي باشد عملاً درس انضباط به كودكان داده خواهد شد و به عبارت ديگر رفتار اولياء آنچنان بايد منظم باشد كه كودكان نظم و انضباط آنان را براي خود سرمشق و نمونه قرار دهند.
منبع: روزنامه اطلاعات /س