امام شناسى ملاصدرا(2)
نويسنده: معصومه سالاري راد ، جواد صالحي
بررسي امامت در آثار صدرالمتالهين و حكمت متعاليه
در همين راستا ذكر چند نكته مهم و كليدي، جايگاه ويژه اي در فهم بهتر اين مطلب دارد، كه عبارتند از:
الف. از آن جا كه امامت يك امر ثابت واقعي است كه با اراده خداوند در وجود برخي از انسانها تحقق مي يابد، پس هيچ ارتباطي با انتخاب مردم ندارد، بلكه برحسب دلايل عقلي و نقلي، نصب و تعيين امام، حقي الهي و عهدي الهي است. بنابراين بايد از سوي خداوند متعال باشد. اصولاً در قوس صعود، مقامات بالا به دليل احاطه بر مقامات پايين قادر به شناخت آنها هستند، اما مراتب پايين اين ويژگي را ندارند. به همين دليل امام بايد از سوي خداوند معرفي و منصوب گردد.
ب. امامت، مقامي اعطايي است نه كسبي. انسان كه كون جامع است، همه درجات وجودي به صورت بالقوه در وجود او نهفته است. و لذا برخي از اين درجات را به صورت غيرارادي و ناخواسته كسب مي كند (مثل عبور از مرحله نبات به حيوان و سپس رسيدن به مرحله انسان) اما رسيدن به برخي از مراحل وجودي در گرو تلاش و مجاهدت انسان است (به عنوان مثال حركت انسان از جهان مادي و رسيدن وي به عالم مجردات صرفاً با خودسازي و كوشش امكان پذير است). برخي از افراد انساني، همانند انبياء و اولياء الهي كه از محبوبان الهي اند سير آنها در اين مرحله نتيجه تفضل و عنايت الهي است.
از آن جايي كه سير ائمه اطهار (عليهم السلام) مرهون عنايت و جذبه الهي است، بنابر همين تفسير،مقام امامت همانند مقام نبوت در گرو سن و سال نيست.
د. علم لدني امام و نتيجه الهام غيبي بودن آن منجر به اين مي شود كه امام داراي اين اوصاف باشد:
- امام برترين عالم عصر خويش است؛ زيرا وجود وي، بالاترين درجه وجودي زمانش مي باشد.
- علم امامان (عليهم السلام)، علمي مستمر و دائمي است كه از منبع غيب الهي نشأت گرفته و رو به افزايش است.
- هرگاه امام اراده كند كه چيزي را بداند، خداوند متعال وي را تعليم مي دهد.
- علم ائمه اطهار (عليهم السلام)، تنها علم مبرا از خطا و لغزش است.
- هرگاه آنها كسي را مي يافتند كه از لحاظ درجه وجودي هم سنخ شان بود، از همه چيز به آنها خبر مي دادند.
الف. حاكميت تكويني امام بر جهان ممكنات ؛ زيرا امامان (عليهم
السلام) واسطه فيض الهي اند و خداوند متعال امور عالم را به آنها افاضه كرده است.
ب. نظارت و اشراف كامل امام بر روند حوادث، خصوصاً بر رفتار و منش انسانها.
«واذا بتلي ابراهيم ربه بكلمات وأتمهن قال اني جاعلك للناس اماماً قال ومن ذريتي قال لاينال عهدي الظالمين»
به استناد آيات قرآن كريم، شرك، سركشي كردن به نفس خويش، به ديگران ضرر رساندن، از حدود الهي تجاوز كردن و ... از مصاديق ظلم اند، كه امام مبرا از آنها است. از اين تحليل به چند نكته اساسي مي توان رسيد:
- معصوم بودن امام از گناه و خطا.
- رهبريت مصون از انحراف در انحصار امام است و با وجود معصوم، پيروي از غيرمعصوم خلاف عقل و منطق مي باشد.
- استقامت و ماندگاري در ولايت امام، واجب و ضروري است.
- پيروي از امام معصوم عقلاً و شرعاً واجب و الزامي است.
- تحقيق براي معرفت و درك رهبر معصوم لازم و حتمي است.
- با كوتاهي و اهمال در معرفت امام و تسليم امام معصوم نشدن، اعمال انسان ارزش نداشته و غيرقابل قبول است.
- ظهور كرامت و اعجاز از امام امري است مطابق با عقل و منطق، چنان كه در تاريخ زندگي ائمه اطهار (عليهم السلام) به كرات ذكر گرديده است. در تحليل و تبيين مساله كرامت ائمه اطهار (عليهم السلام) سه اصل مهم نهفته است، كه عباتند از:
1- پيوند علم و قدرت؛ 2- علم و قدرت شگفت انگيز ائمه اطهار (عليهم السلام)؛ 3- استثناء در علم و قدرت امامان معصوم.
نكته اول: علم و قدرت خارق العاده هر دو از يك اصل كه همان تعالي وجود است، سرچشمه مي گيرند. علم پايه قدرت است و بر قدرت تقدم دارد. لازمه داشتن قدرت خارق العاده بر ايجاد اعمال و كارهاي عجيب و غريب، داشتن علم و آگاهي لازم در آن زمينه و اشراف كامل به كاري است كه بايد انجام شود.
نكته دوم: سؤال اصلي قابل طرح در اين جا آن است كه چرا ائمه اطهار(عليهم السلام) با داشتن علم و قدرت شگفت كه حتي زمان مرگ خودشان را هم مي دانند، دست به كاري مي زنند كه به شكست و گاهي مرگ شان مي انجامد؟ در پاسخ بايد گفت: علم ائمه اطهار(عليهم السلام) تا حد زيادي شبيه و نزديك به علم حق تعالي است و علم حق تعالي پايه قضا و قدر الهي است پس علم امامان معصوم(عليهم السلام)، علم به قضا و قدر است و رفتار و اعمال آنها، حركت در مسير قضا و قدر است تا اراده الهي تحقق يابد.
نكته سوم :شايد در طول تاريخ و در ضمن احاديث به مواردي برخورد كنيم كه امام از چيزي آگاهي نداشته و يا از عدم علم خودشان سخن گفته اند، اين موارد را ميتوان اين گونه تفسير كرد كه: 1- هرچند علم امامان معصوم شبيه و نزديك به علم خداوند متعال است، اما به دليل جنبه بشريت و محدوديت وجودي شان نسبت به وجود باري تعالي احاطه بر همه چيز ندارند؛ 2- اعمال آنها در مسير و طبق قضا و قدر الهي است؛ 3- تقيه و رعايت ظرفيت درك و تحمل مخاطبان شان.
با وجود امام، حجت حق بر خلق اقامه مي گردد و الهام الهي كه دائمي است، تنها لياقت دريافت آن را، امام معصوم در هر عصري دارد. ائمه اطهار(عليهم السلام) شهداي حق و شاهدان روز قيامت اند. شهيد واقعي در فرهنگ قرآن، صرفاً معصوم ميباشد؛ زيرا شهيد يعني گواه، و منظور شهداي معركه جنگ نيست. قرآن كريم مي فرمايد: «ليكون الرسول شهيداً عليكم».
پس گواهان واقعي صرفاً معصومين هستند و صراط مستقيمي كه در هر نماز از خداوند متعال درخواست هدايت به سوي آن را داريم «اهدنا الصراط المستقيم»، راه ائمه اطهار(عليهم السلام) است، كه معصوم اند و نعمت داده شده و هيچ گاه مغضوب و ضال نبوده اند.
از سوي ديگر، بنا به نياز انسانها به هدايت الهي و اينكه راز زيستن انسانها در جهان، هدايت آنها است، امام مشعل فروزان هدايت، امين وحي الهي، مرجع تفسير و عالم به تاويل قرآن است. به همين دليل تا زماني كه انسان وجود داشته باشد، امام هم وجود دارد. لذا در معارف و احاديث بزرگان نقل شده كه اگر در دنيا فقط دو نفر موجود باشند ضرورتاً يكي از آن دو امام معصوم (ع) است.
علامه طباطبائي به عنوان يكي از شاگردان مكتب متعاليه، جايگاه وجودي امام معصوم (ع) را در بعد هدايتي اين گونه معرفي مي كند كه امام، رابط ميان مردم و پروردگار در اخذ فيوضات ظاهري و باطني است. امام دليلي است كه نفوس را به سوي مقاماتشان راهنمايي مي كند. در باطن از طريق هدايت باطني و نوعي تاثير در نفوس، هموار كردن راه تكامل، دادن توفيق درك حقايق (شرح صدر)، باز كردن چشم بصيرت آدميان در شناخت راههاي انحرافي و مسلك هاي سياسي و اعتقادي متعدد، استواري بر صراط مستقيم (كه راه خودشان است) و عدم انحراف به سوي ائمه شيطاني و در ظاهر از طريق نشر حقايق و بيان فروع فقهي، اخلاقي، خطابه و ... به امر هدايت مي پردازد. قرآن كريم هدايت
امام را هدايت به امر خدا، يعني ايجاد هدايت مي داند. هدايت امام صرف راهنمايي از طريق نصيحت، موعظه و آدرس دادن نيست، بلكه دست خلق را گرفتن و به صراط مستقيم الهي رساندن است.
اين نكته بيان گر آن است كه شناخت و پيروي از مقام امامت، مستلزم كمال وجودي است و داشتن ظرف وجودي متعالي ، تعالي روح و صفاي باطن است. اين ظرفيت و كمال باطني، استعداد خاصي است كه براي اطاعت از امام معصوم (ع) و ماندن در صراط مستقيم وي و دريافت هدايت الهي از آن وجود الهي لازم و ضروري است.
منبع: http://www.pegahhowzeh.com
/خ
3. تببين و تفسير فلسفي صفات ائمه اطهار(عليهم السلام)
1.3. عينيت مقام امامت و صفات امام:
در همين راستا ذكر چند نكته مهم و كليدي، جايگاه ويژه اي در فهم بهتر اين مطلب دارد، كه عبارتند از:
الف. از آن جا كه امامت يك امر ثابت واقعي است كه با اراده خداوند در وجود برخي از انسانها تحقق مي يابد، پس هيچ ارتباطي با انتخاب مردم ندارد، بلكه برحسب دلايل عقلي و نقلي، نصب و تعيين امام، حقي الهي و عهدي الهي است. بنابراين بايد از سوي خداوند متعال باشد. اصولاً در قوس صعود، مقامات بالا به دليل احاطه بر مقامات پايين قادر به شناخت آنها هستند، اما مراتب پايين اين ويژگي را ندارند. به همين دليل امام بايد از سوي خداوند معرفي و منصوب گردد.
ب. امامت، مقامي اعطايي است نه كسبي. انسان كه كون جامع است، همه درجات وجودي به صورت بالقوه در وجود او نهفته است. و لذا برخي از اين درجات را به صورت غيرارادي و ناخواسته كسب مي كند (مثل عبور از مرحله نبات به حيوان و سپس رسيدن به مرحله انسان) اما رسيدن به برخي از مراحل وجودي در گرو تلاش و مجاهدت انسان است (به عنوان مثال حركت انسان از جهان مادي و رسيدن وي به عالم مجردات صرفاً با خودسازي و كوشش امكان پذير است). برخي از افراد انساني، همانند انبياء و اولياء الهي كه از محبوبان الهي اند سير آنها در اين مرحله نتيجه تفضل و عنايت الهي است.
از آن جايي كه سير ائمه اطهار (عليهم السلام) مرهون عنايت و جذبه الهي است، بنابر همين تفسير،مقام امامت همانند مقام نبوت در گرو سن و سال نيست.
2.3. امام دائماً مورد امداد الهي و الهام غيبي است:
د. علم لدني امام و نتيجه الهام غيبي بودن آن منجر به اين مي شود كه امام داراي اين اوصاف باشد:
- امام برترين عالم عصر خويش است؛ زيرا وجود وي، بالاترين درجه وجودي زمانش مي باشد.
- علم امامان (عليهم السلام)، علمي مستمر و دائمي است كه از منبع غيب الهي نشأت گرفته و رو به افزايش است.
- هرگاه امام اراده كند كه چيزي را بداند، خداوند متعال وي را تعليم مي دهد.
- علم ائمه اطهار (عليهم السلام)، تنها علم مبرا از خطا و لغزش است.
- هرگاه آنها كسي را مي يافتند كه از لحاظ درجه وجودي هم سنخ شان بود، از همه چيز به آنها خبر مي دادند.
3.3. امام ناظر بر همه حوادث جهان و رفتار انسانها است:
الف. حاكميت تكويني امام بر جهان ممكنات ؛ زيرا امامان (عليهم
السلام) واسطه فيض الهي اند و خداوند متعال امور عالم را به آنها افاضه كرده است.
ب. نظارت و اشراف كامل امام بر روند حوادث، خصوصاً بر رفتار و منش انسانها.
4.3. امام داراي ويژگي عصمت است و در بالاترين درجه تقوي و فضيلت قرار دارد:
«واذا بتلي ابراهيم ربه بكلمات وأتمهن قال اني جاعلك للناس اماماً قال ومن ذريتي قال لاينال عهدي الظالمين»
به استناد آيات قرآن كريم، شرك، سركشي كردن به نفس خويش، به ديگران ضرر رساندن، از حدود الهي تجاوز كردن و ... از مصاديق ظلم اند، كه امام مبرا از آنها است. از اين تحليل به چند نكته اساسي مي توان رسيد:
- معصوم بودن امام از گناه و خطا.
- رهبريت مصون از انحراف در انحصار امام است و با وجود معصوم، پيروي از غيرمعصوم خلاف عقل و منطق مي باشد.
- استقامت و ماندگاري در ولايت امام، واجب و ضروري است.
- پيروي از امام معصوم عقلاً و شرعاً واجب و الزامي است.
- تحقيق براي معرفت و درك رهبر معصوم لازم و حتمي است.
- با كوتاهي و اهمال در معرفت امام و تسليم امام معصوم نشدن، اعمال انسان ارزش نداشته و غيرقابل قبول است.
5.3. امام مصدر كرامت است:
نتيجه اين بحث آن است كه:
- ظهور كرامت و اعجاز از امام امري است مطابق با عقل و منطق، چنان كه در تاريخ زندگي ائمه اطهار (عليهم السلام) به كرات ذكر گرديده است. در تحليل و تبيين مساله كرامت ائمه اطهار (عليهم السلام) سه اصل مهم نهفته است، كه عباتند از:
1- پيوند علم و قدرت؛ 2- علم و قدرت شگفت انگيز ائمه اطهار (عليهم السلام)؛ 3- استثناء در علم و قدرت امامان معصوم.
نكته اول: علم و قدرت خارق العاده هر دو از يك اصل كه همان تعالي وجود است، سرچشمه مي گيرند. علم پايه قدرت است و بر قدرت تقدم دارد. لازمه داشتن قدرت خارق العاده بر ايجاد اعمال و كارهاي عجيب و غريب، داشتن علم و آگاهي لازم در آن زمينه و اشراف كامل به كاري است كه بايد انجام شود.
نكته دوم: سؤال اصلي قابل طرح در اين جا آن است كه چرا ائمه اطهار(عليهم السلام) با داشتن علم و قدرت شگفت كه حتي زمان مرگ خودشان را هم مي دانند، دست به كاري مي زنند كه به شكست و گاهي مرگ شان مي انجامد؟ در پاسخ بايد گفت: علم ائمه اطهار(عليهم السلام) تا حد زيادي شبيه و نزديك به علم حق تعالي است و علم حق تعالي پايه قضا و قدر الهي است پس علم امامان معصوم(عليهم السلام)، علم به قضا و قدر است و رفتار و اعمال آنها، حركت در مسير قضا و قدر است تا اراده الهي تحقق يابد.
نكته سوم :شايد در طول تاريخ و در ضمن احاديث به مواردي برخورد كنيم كه امام از چيزي آگاهي نداشته و يا از عدم علم خودشان سخن گفته اند، اين موارد را ميتوان اين گونه تفسير كرد كه: 1- هرچند علم امامان معصوم شبيه و نزديك به علم خداوند متعال است، اما به دليل جنبه بشريت و محدوديت وجودي شان نسبت به وجود باري تعالي احاطه بر همه چيز ندارند؛ 2- اعمال آنها در مسير و طبق قضا و قدر الهي است؛ 3- تقيه و رعايت ظرفيت درك و تحمل مخاطبان شان.
6.3. امام، يگانه زمان خويش است:
با وجود امام، حجت حق بر خلق اقامه مي گردد و الهام الهي كه دائمي است، تنها لياقت دريافت آن را، امام معصوم در هر عصري دارد. ائمه اطهار(عليهم السلام) شهداي حق و شاهدان روز قيامت اند. شهيد واقعي در فرهنگ قرآن، صرفاً معصوم ميباشد؛ زيرا شهيد يعني گواه، و منظور شهداي معركه جنگ نيست. قرآن كريم مي فرمايد: «ليكون الرسول شهيداً عليكم».
پس گواهان واقعي صرفاً معصومين هستند و صراط مستقيمي كه در هر نماز از خداوند متعال درخواست هدايت به سوي آن را داريم «اهدنا الصراط المستقيم»، راه ائمه اطهار(عليهم السلام) است، كه معصوم اند و نعمت داده شده و هيچ گاه مغضوب و ضال نبوده اند.
7.3. هيچ گاه عالم هستي خالي از وجود امام نمي باشد:
از سوي ديگر، بنا به نياز انسانها به هدايت الهي و اينكه راز زيستن انسانها در جهان، هدايت آنها است، امام مشعل فروزان هدايت، امين وحي الهي، مرجع تفسير و عالم به تاويل قرآن است. به همين دليل تا زماني كه انسان وجود داشته باشد، امام هم وجود دارد. لذا در معارف و احاديث بزرگان نقل شده كه اگر در دنيا فقط دو نفر موجود باشند ضرورتاً يكي از آن دو امام معصوم (ع) است.
علامه طباطبائي به عنوان يكي از شاگردان مكتب متعاليه، جايگاه وجودي امام معصوم (ع) را در بعد هدايتي اين گونه معرفي مي كند كه امام، رابط ميان مردم و پروردگار در اخذ فيوضات ظاهري و باطني است. امام دليلي است كه نفوس را به سوي مقاماتشان راهنمايي مي كند. در باطن از طريق هدايت باطني و نوعي تاثير در نفوس، هموار كردن راه تكامل، دادن توفيق درك حقايق (شرح صدر)، باز كردن چشم بصيرت آدميان در شناخت راههاي انحرافي و مسلك هاي سياسي و اعتقادي متعدد، استواري بر صراط مستقيم (كه راه خودشان است) و عدم انحراف به سوي ائمه شيطاني و در ظاهر از طريق نشر حقايق و بيان فروع فقهي، اخلاقي، خطابه و ... به امر هدايت مي پردازد. قرآن كريم هدايت
امام را هدايت به امر خدا، يعني ايجاد هدايت مي داند. هدايت امام صرف راهنمايي از طريق نصيحت، موعظه و آدرس دادن نيست، بلكه دست خلق را گرفتن و به صراط مستقيم الهي رساندن است.
8.3. اطاعت امام، سعادت و مخالفت با وي مايه بدبختي است :
9.3. شناخت امام و پيروي از وي، مستلزم استعداد ويژه اي است :
اين نكته بيان گر آن است كه شناخت و پيروي از مقام امامت، مستلزم كمال وجودي است و داشتن ظرف وجودي متعالي ، تعالي روح و صفاي باطن است. اين ظرفيت و كمال باطني، استعداد خاصي است كه براي اطاعت از امام معصوم (ع) و ماندن در صراط مستقيم وي و دريافت هدايت الهي از آن وجود الهي لازم و ضروري است.
منبع: http://www.pegahhowzeh.com
/خ