از طرفی این تجربیات ، خود زمینه ساز درک و فهم و بالاخره شناخت و خلاقیت بیشتر وی در آینده خواهد شد. در مقابل اگر کودک آزاد نباشد و به خواسته و نیازهای طبیعی اش وقعی گذاشته نشود و یا حتی جلو احتیاجات و نیازمندیهای کودکانه اش گرفته شود، دیگر موقعیتی برای کشف و اظهار وجود و ابراز استعدادهای خود نمی یابد و انگیزه های درونی اش سرکوب گردیده و مجالی برای رشد و شکوفایی پیدا نمی کند. بنابراین، این گونه کودکان در آینده هم نمودی ندارند و خلاقیتی از آنان انتظار نمی رود.
اعتماد کودک به پدر و مادر
در این دوران، کودکی که احساس کند هر چه می خواهد، پدر و مادر در اختیار وی قرار می دهند. به پدر و مادر اعتماد می کند و آنان را یار و یاور و نقطه اتکای خود در زندگی می شمارد و نسبت به آنان احساس امنیت و محبت می کند. در نتیجه، زمانی هم که به رشد و بلوغ برسد از نظر عاطفی خود را مرهون محبتهای والدین و وابسته به آنان حس می کند. به گفته های آنان گوش فرا می دهد و از راهنماییها و تجربیات آنان بهره مند خواهد شد و در جوانی هم وارد اجتماع می شود، در برخوردها و پیشامدها و مشکلات، والدین را از خویش می داند و با آنان به مشورت می نشیند و مسائل خود را در میان می گذارد، زیرا آنان را پشتیبان دلسوزی برای خود می شناسد.در این جا چون جوان به والدین اعتماد پیدا کرده است، استدلال آنان را با جان و دل قبول می کند و از آنان تبعیت می کند و بالاخره والدین، به هرصورتی که باشند، با همه احوال برایش پذیرفتنی هستند. بسیاری از مشکلات جوانان به این علت است که آنان در دوران کودکی مقبول والدین خود نبوده اند و به خواسته ها و نیازهای روحی و روانی آنان توجهی نمی شده، در نتیجه پدر و مادر هم مورد اعتماد آنان واقع نشده اند.آمادگی ذهنی نوجوان ایجاب می کند که در این مرحله از دوران زندگی با روحیه ای کنجکاوانه، به یادگیری و فراگیری دانستنیهای دلنشین از طرف اولیا و مربیان بپردازد.پدر و مادری که بهترین دوران و حساسترین زمان شکل گیری شخصیت فرزندشان در کودکی که خمیره وجودش کاملا در اختیارشان بوده است - ناآگاهانه از دست داده اند، دیگر در بزرگسالی نمی توانند چندان نفوذی بر وی داشته باشند؛ زیرا به تدریج نونهالشان از آنان فاصله می گیرد، به طوری که در هنگامه جوانی، که خلق و خوی استقلال طلبی اش آشکار می شود، به علت طبع حساس جوانی) این حالت تشدید و عمیق گردیده و از والدین تنفر پیدا می کند. از طرف دیگر هم، اطرافیان فرصت طلب کوچه و خیابان با اظهار دوستی و محبتهای ظاهر فریب از این کمبود استفاده نموده و وی را به سوی خویش کشیده و شخصیتش را تحت تأثیر خود قرار می دهند.
این به ظاهر دوستان ، اگر منحرف باشند، موقعیت مناسبی را برای گریزان شدن جوان از خانواده ، فراهم می سازند و چه بسا او را به انحرافات اخلاقی و بزهکاریهای اجتماعی سوق دهند، چرا که در گذشته متناسب با خواسته ها و نیازهای روحی وی و همچنین به اقتضای سن او با وی رفتار نشده و در مقابل بیشتر خواسته های او پاسخ منفی داده شده، لذا کودک دیروز که امروز جوان گردیده است و احساس استقلال می کند، دیگر رغبتی به سخنان و نصیحتهای پدر و مادر از خود نشان نمی دهد و از آنان فاصله می گیرد، و مسائل و مشکلات خود را با آنان در میان نمی گذارد؛ زیرا با توجه به تجربیات پیشین خود در گذشته، فکر می کند که اگر مشکلش را با آنان در میان بگذارد همانند گذشته آن را نمی پذیرند و به او تحکم می کنند و جلو نصیحتها و خواسته هایش را می گیرند.
مهیا شدن کودک برای دوران اطاعت
زمانی که والدین موفق شدند با کودک ارتباطی دوستانه داشته باشند، و با محبت، اعتماد او را نسبت به خود جلب نمایند ، کودک به آنان علاقه مند می شود و در سنین نوجوانی و جوانی به دستورها و راهنماییهای آنان توجه می کند و به سخنان و نصایح معقولانه آنان گوش فرا می دهد؛ زیرا احساس می کند ، همان طور که در گذشته پدر و مادر احساسات او را درک می کرده اند و همواره او را با آغوش باز می پذیرفتند و به شوق و ذوق یادگیری و کنجکاوی او پاسخ مثبت می داده اند، حال نیز که آنان زمینه را برای فراگیری و تجربه های جدید او فراهم می کنند، رغبت نشان می دهد و تجربه های اندک خویش را غنا می بخشد و به راهنماییها و دستورات مفید آنان گوش فرا می دهد.حالا دیگر خود به دنبال کسب تجربه آگاهانه است، تجارب دیگران را هم می گیرد و به کار می بندد و می آزماید و در این راه هر نوع اطلاع و راهنمایی و ارشادی را با روی باز می پذیرد؛ بنابراین اعتماد و پذیرش و ایجاد امنیت از طرف والدین در دوران کودکی متقابلا موجب پذیرش و اعتماد و احساس امنیت خاطر از طرف نوجوان در بزرگسالی می گردد و بدین طریق کود برای اطاعت و فرمانبرداری از اولیا و والدین در دوران نوجوانی آماده می گردد.
از نظر روحی و روانی پذیرای دریافت هر نوع مطلب و تجربه ای بنا به اقتضای سن خود می شود و از فراگیری آن لذت می برد. او دیگر با نشاط و شادابی از والدین و مربیان شنوایی دارد و اطاعت می کند؛ زیرا آنان فضای اطمینان بخشی برای او تدارک دیده اند، که در آن فضا اعتماد کودک را به خویش جلب کرده اند.
از طرفی آمادگی ذهنی نوجوان ایجاب می کند که در این مرحله از دوران زندگی با روحیه ای کنجکاوانه، به یادگیری و فراگیری دانستنیهای دلنشین از طرف اولیا و مربیان بپردازد.
منبع: والدین و مربیان مسؤول، رضا فرهادیان، چاپ پنجم، مؤسسه بوستان کتاب، قم 1392