نوجوان با همه نیاز واصراری که به تقلید دارد، می کوشد خود را از تقلیدهای گذشته برهاند و چون برای استقلال آمادگی لازم را ندارد می کوشد تا بین تقلید و استقلال سازش ایجاد کند. در این راه ناشیگری نشئت گرفته از بی تجربگی او کاملا مشهود و محسوس است. آنها در تقلید یا ضد تقلید مشیء ثابتی ندارند و گاه در رفتارشان موازنه تقلید و ضد تقلید به هم می خورد و این امر به صورت یک حالت افراطی مخالف با آداب و سنن بزرگسالان بروز می کند. البته در برخی دختران واکنشهای هیستریت، تظاهر به خودنمایی و حتی حیوان خودنمایی تقلید از شخصیتی معین تقویت شعله ور استدلال و منطق کاهش می یا بد.
فرزندان ما در سنین کودکی نسبتأ مطیع و سوریه و عند ولی به تدریج که بزرگ می تواند به مقاومت و مخالفت با بزرگترها می پردازند. اغلب آنها از نظر عاطفی از پدر و مادر خویش فاصله می گیرند و مطیع اوامرشان نیستند و حتی در مواردی رو در روی آن ها می آیند و بین خود و آنان جدایی و دوگانگی احساس می کنند، حتی گاهی آنها را دشمن خود میپندارند.والدین و مربیان با نظارت و مراقبت و با کمترین سرمایه گذاری می توانند آنها را اصلاح کنند. وظیفه ما، حفظ و مراقبت، کنار آمدن با آنها به صورت مشروط، توجه به تأدیب، تعلیم و اقناع عاطفی و عرضه داشتن نعمت ها به آنهاست.عصیانها و پرخاشیگریها در آغاز صورت کلامی دارند و نوجوان می کوشد با کلمات تند و بنتل: مانش را برنجاند، ولی بعدها این عصیان و مبارزه در رفتار و کردار نمایان می گردد. در ریشه یابی این شتیانا، روان کاروان نظریات مختلفی عرضه کرده اند که مد نظر جلن دوج در این باره مصائباتر باشد. او می گوید: مبارزه علیه محیط خانواده معرف نیاز دائم التزاید آن است برای تحمی من و شخصیت خود به عنوان یک شخصیت مستقل و شخصیتهای اطراف .
رفتار غیر متوقعانه
دختران برای آزادی از قید و بند محبت والدین یا سایر افرادی که مورد محبت آنها واقع می شوند، از مکانیزم تحقیر استفاده می کنند.برخی از آنان حالت گستاخی یا قهر پیدا می کنند، حادثه جو میگردند، سلطه جو می شوند مرزها را می شکنند، بی نظم واهل دعوا می شوند... چه بسیار از آنان که قرار و ثباتی ندارند، نابردبارند، اهل مجادله می شوند، حتی در خانه با برادر و خواهر خود مشاجره دارند، با دوستان تعصب به خرج می دهند، ماجرا ساز می شوند، به خواب و خیال گنگ دل خوش اند، با ابداع و دروغ سعی دارند آرزوهای خویش را به انجام برسانند و همواره خود را در بطن قضیه ای که می پردازند قرار می دهند.
حالت و طبعشان مخصوصا در سنین بلوغ دراماتیک است. آنهایی که در محیط خانواده محبت کافی ندیده اند و یا خانواده شان وضع متعادلی نداشته اند، بیشتر به چنین وضعی دچار می شوند.
لغزشها وانحرافها
عوامل متعددی در این مرحله از عمر دست به دست هم داده، زمینه را برای بروز پارهای لغزشها و انحراف ها در دختران نوجوان فراهم می سازد. از جمله بیداری جدی غریزه جنسی، هوشیاری فوق العاده شان به وضع حال و آینده، فشارهای ناشی از اضطرابها و احساس ناامنی ها، وسوسه آفرینی های دوستان و جو محیط یا شرایط جامعه، تمایلات هیستریک که در برخی دختران وجود دارد و زمینه را برای بروز بسیاری از نابسامانی های اخلاقی و رفتاری فراهم می سازد.از مجموع عوامل پدید آورنده لغزش، مطالعه و تماشای صفحه های ناصواب، خواندنها، دیدنها و شنیدنهاست. واردات ذهنی مخرب در این مرحله از عمر، بی اثر و خاموش نمی مانند، بلکه زمینه را برای حرکت به سوی لغزشها فراهم می سازند. هم چنین اصرارشان به راستگویی و شنیدن رازهای مختلف - که در مواردی ممکن است ساختگی و دروغین باشد . در درونشان التهابی پدید آورده، حتی ممکن است آنها را به انحراف بکشاند.
ممکن است خطری را استقبال کند تا خود نیز به سهم خویش بتواند مسئله ای رازگونه پدید آورد، البته تظاهر به ریا، تطبیق خود با نیمی از آرزوها و تخیلات و برآورده کردن قسمتی از آنها که نوعی واکنش هیستریک است در این راه مؤثرند.
در این مرحله از سن و در بحبوحه تحولات اجتماعی، دختران نوجوان خطرها و عوارض متعددی در سر راه دارند که تنها در سایه هوشیاری و مراقبت های والدین می توان از آنها در امان ماند. از جمله خطرهایی که دراین مرحله با آن مواجهیم، بروز حالت شیدایی در آنان است .
خطر دیگر، حس ستایش دیگران و در مقابل ستایش شدن است، که می تواند منشأ بسیاری از مفاسد، تسلیم شدنها و پذیرش آلودگی ها باشد. خطر دیگر، مخصوصا از دوازده تا شانزده سالگی، تعصب نشان دادن به مصونیت و معصومیت دوستانشان است که در مواردی شاید او را به بیراهه بکشاند.
عوامل انحراف آفرین اجتماعی، صحنه های فریبنده، برنامه مختلف کلوپها، فیلمها و نوارهای مبتذل و از همه بدتر بی تعهدی والدین و مربیان در قبال نسل نو، دامن زننده خطرهای دیگری است که ممکن است به لکه دار شدن آنها بیانجامد. اختلال های روانی متعددی بر این مسئله دامن میزنند، از جمله: افسردگی، انزواجویی و غلبه فکر خودکشی. اغلب نیز دامن گیر کسانی است که در زندگی خانوادگی و شخصی دچار مخمصه هایی بوده اند و یا امید و آرزوی خود را در حال مرگ و فنا می بینند. این حالت پس از شانزده سالگی زیادتر است.
امیدهای بسیاری وجود دارند که در سایه آن بتوانیم آنان را به راه آوریم. از سه تحول عمده ای که در دوران نوجوانی پدید می آید، یکی بروز وجدان اخلاقی، دیگری معرفت به خدا و سومی علاقه به مذهب است. از حدود سنین پانزده تا هفده، آنها در شرایط روانی خاصی هستند که آرزو میکنند جهان را از نو بینند. به گفته کوچتکف: به هنگامی که به مرحله رشد می رسند افرادی حلیم، آرام و در عین حال تندخو و کج خلق می شوند. والدین و مربیان با نظارت و مراقبت و با کمترین سرمایه گذاری می توانند آنها را اصلاح کنند. وظیفه ما، حفظ و مراقبت، کنار آمدن با آنها به صورت مشروط، توجه به تأدیب، تعلیم و اقناع عاطفی و عرضه داشتن نعمت ها به آنهاست.
منبع: دخترانه، مهدی نیک خو، مؤسسه بوستان کتاب،چاپ اول،قم 1393