سال ها می شود که آمدنت
پشت یک انتظار گم شده است
توی پاییزهای تودرتو
ردّ پای بهار گم شده است
قلب درهای بسته پُردرد است
زودتر کاش بازشان بکنی
غنچه ها توی باغ منتظرند
تا بیایی و نازشان بکنی
چشم ماهی حوض کوچک مان
تا خود صبح خیره بر ماه است
پلکم امروز می پرد از صبح
روزهای سپید در راه است
شک ندارم که می رسی از راه
تا جهان را خودت اداره کنی
می رسی تا که بین این همه شب
دفترم را پُر از ستاره کنی
شاعر: زهرا ابراهیمی خبیر
پشت یک انتظار گم شده است
توی پاییزهای تودرتو
ردّ پای بهار گم شده است
قلب درهای بسته پُردرد است
زودتر کاش بازشان بکنی
غنچه ها توی باغ منتظرند
تا بیایی و نازشان بکنی
چشم ماهی حوض کوچک مان
تا خود صبح خیره بر ماه است
پلکم امروز می پرد از صبح
روزهای سپید در راه است
شک ندارم که می رسی از راه
تا جهان را خودت اداره کنی
می رسی تا که بین این همه شب
دفترم را پُر از ستاره کنی
شاعر: زهرا ابراهیمی خبیر