دولت شیعی طبرستان
فشار خلفای عباسی به سادات علوی موجب مهاجرت آنان به سوی ایران شد. در ایران نیز مناطق شمالی بهترین جا برای استقرار آنان بود.مردم نیز به سادات علوی گرایش داشته و همین گرایش زمینهساز حضور علویان در منطقه و قیام آنان علیه حاکمان عباسی شد.
منطقه دیلم و مناطق شمالی ایران، از نظر جغرافیایی، سیاسی و امنیتی آمادگی ایجاد یک نهضت شیعی، نه الزاماً شیعه دوازده امامی را داشت.
البته آشنایی بیشتر مردم کرانههای دریای مازندران با تشیع در قرن سوم ه. ق بود که به قیام و استقلال این سرزمین انجامید.
در قرن سوم، به ویژه زمان متوکل، علویان مورد تعقیب بودند فرزندان اهلبیت به مناطق دور دست و امن، مانند کرانههای دریای مازندران پناه میبردند.[1]
محمدبن زید پس از آن که توانست با قیامهای متعدد، حکومت خود را در طبرستان مستقر سازد از علویان حمایت کرد.[2]
محمدبن زید نخستین کسی بود که بنایی بر قبر علی ـ علیه السلام ـ و امام حسین ـ علیه السلام ـ بناکرد و در این راه بیست هزار دینار خرج کرد.
وی هر سال سی هزار درهم به مشاهد علی ـ علیه السلام ـ و حسنین ـ علیهم السلام ـ و سایر اقربای خویش میفرستاد.[3]
در کتاب تاریخ طبرستان آمده است: « محمدبن زید اقدام به تشکیل حکومت نکرد بلکه وی زمانی که گروهی از بزرگان دیلم نزد وی رفتند از پذیرش حکومت خودداری ورزید و حسن بن زید معروف به «حالب الحجاره» را که در ری ساکن بود معرفی کرد و نمایندگان مردم نزد وی در ری رفتند و حسنبن زید دعوت آنان را پذیرفت و در 25 ماه رمضان سال 250 ه. ق به دعوت مردم رویان و کلای، عازم طبرستان شد.
سادات آن دیار و بزرگان شهر، مقدمش را گرامی داشتند و به استقبال وی شتافتند و براساس کتاب خدا و سنت رسول الله و امر به معروف و نهی از منکر با وی بیعت کردند.»[4]
حکومت علویان که از سال 250 ه. ق در مناطق مختلف شمال ایران آغاز شده بود تا سال 316 ادامه یافت.
دولت آل بویه
در آستانه قرن چهارم دولت عباسی به دلایل چندی رو به ضعف گذاشت و در همین زمان پسران بویه ماهیگیر در مناطق مختلف ایران حاکمیت پیدا کردند آنان پس از استقرار در شهرهای ری، اصفهان و شیراز به سوی بغداد، مرکز حکومت عباسی حرکت کردند و خلافت و شخص خلیفه را در اختیار گرفتند.علامه مجلسی در بحارالانوار حدیثی از امام علی ـ علیه السلام ـ نقل میکند که براساس آن، حضرت خبرِ به حکومت رسیدن آل دیالمه را داده است.
حضرت میفرماید: «یخرج من دیلمان بنو الصیاد ... ثم استوی امرُهُم حتی یملکوا الزوراء و یخلموا الخلفاء»[5]
از دیلم پسران ماهیگیر، خروج و ظهور میکنند سپس حکومت آنها برقرار میگردد و تا سرزمین زوراء (بغداد) در تسخیر آنها در میآید و خلفای عباسی بر کنار میشوند.
شخصی پرسید: آنها چهقدر حکومت میکنند؟ امام فرمود: صد و اندی سال.
آلبویه با تصرف بغداد بر تمام مسلمانان شیعه و سنی حکومت میکردند، بنابراین جهت تحکیم قدرت سیاسی و دینی خود تأیید خلیفه را لازم میدانستند.
در گرایش آلبویه به مذهب تشیع شکی نیست، آنچه محل تردید است نوع تشیع آنان است که آیا تشیع آنان اعتقادی (اثنی عشری) بود یا به فرقههای دیگر شیعی تعلق داشتند یا دارای تشیع سیاسی و مبارز بودند. و آموزههای مذهبی خویش را چه مقدار در سیاست و حکومتداری دخالت میدادند.
باید به اجمال گفت آنان با دستگاه خلافت سنی مدارا میکردند و از همین رویکرد نیز سودی به حال آلبویه میرسید، زیرا کلیه مسلمانان سلطنت آلبویه را بر مسلمین میپذیرفتند.
ولی از لحاظ مذهب و گرایشهای اعتقادی نشانهها و قرائن بسیار گویای آن است که آنان به مذهب شیعه اثنی عشری تعلق داشتند. قرائنی مثل:
الف. معزالدوله
از رهبران آلبویه، مسائل فقهی و حکومتی خود را از ابن جنید اسکافی، از علمای طراز اول شیعه امامیه، دریافت و کشور را براساس دیدگاههای فقهی و حکومتی او اداره میکرد.[6]ب. صاحب بن عباد
از علمای شیعه امامی، وزیر مؤیدالدوله دیلمی بود و با اختیارات وسیع به امور مسلمانان به خصوص شیعیان رسیدگی میکرد.[7]ج. رکنالدوله دیلمی
از حاکمان آل بویه باشیخ صدوق مناسبات گرمی داشت.[8]د. برگزاری مراسم عید غدیر و عاشورای حسینی که مختص شیعیان اثنی عشری است
در زمان حکومت آل بویه گویای شیعه بودن آنان است. در برخی منابع آمده است که معزالدوله در سال 352 ه. ق در بغداد مقر خلافت عباسی مراسم عاشورا برگزار کرد و مورد استقبال شیعان قرار گرفت.[9]ابن کثیر در کتاب خود درباره علل ناتوانی اهل سنت و خلفا در جلوگیری از این مراسم مینویسد: «لکثرة التشیع و ظهورهم و کون السلطان معهم»[10] زیرا تشیع گسترش یافته و آشکار شده بود و سلطان هم با آنان بود.
قرن چهارم ه. ق دوره گسترش تشیع در جهان اسلام است.
این گسترش معلول عوامل گوناگون است که تشکیل چهار دولت شیعی با فرقههای مختلف فاطمیان در مصر، آل بویه در ایران و عراق، دولت حمدانیها در شامات و دولت زیدیها در یمن از جمله آنها است.
به اعتراف برخی مورخان، در زمان حکومت آلبویه در ایران و عراق شعارهای شیعی آشکارا رواج یافت و میتوان گفت که در ایران مرحله بسیار مهمی برای مذهب تشیع به وجود آمد که تا آن زمان سابقه نداشت. ابن اثیر مینویسد:
در سال 351 ه. ق به دستور معزالدوله بر در مساجد تحت حاکمیت آل بویه نوشتند: «خداوند لعنت کند معاویه پسر ابیسفیان را و لعنت کند کسی را که فدک را از فاطمه غصب کرد و کسی را که مانع از دفن حسن در کنار قبر جدش شد و کسی که ابوذر غفاری را تبعید کرد و ... »[11]
با تشکیل دولت آلبویه و تسلط آنان بر خلیفه و مقر خلافت، امنیت نسبی برای شیعیان در سرزمینهای تحت حاکمیت آلبویه به وجود آمد و آنان با استفاده از این فرصت در صدد ترویج شیعه برآمدند؛ به گونهای که طی حکومت 126 ساله عقاید شیعی به شیوههای مختلف رواج پیدا کرد و علمای بزرگ شیعه مانند ثقة الاسلام کلینی، شیخ صدوق، شیخ مفید، با استفاده از تمام امکانات به وجود آمده با قلم و بیان به نشر مذهب تشیع پرداختند.
دولت ایلخانیان مغول
پس از سقوط آلبویه، حاکمان سنی مذهب بر ایران حکومت میکردند و در این دوره تشیع به وسیله عالمان شیعی رواج داده میشد.به خاطر وجود دانشمندان شیعی و نقش آنان در اداره جامعه اسلامی، آخرین خلیفه عباسی نیز وزیری شیعی به نام ابنالعلقمی برگزید که با خواجه نصیرالدین طوسی همکاری و مشاوره داشت.
با حمله مغولان به رهبری هلاکوخان به بغداد در سال 656، خلافت عباسی و به دنبال آن حکومتهای محلی تابع خلافت بغداد سقوط کردند و ایلخانان مغول به تثبیت و گسترش حاکمیت خود در سرزمینهای اسلامی پرداختند.
با گذشت زمان، حاکمان ایلخانی با فرهنگ اسلام آشنا شدند و اسلام را پذیرفتند، هرچند گفته میشود هلاکوخان بر مذهب شرک خود از دنیا رفت.
آنها که اسلام را پذیرفتند سعی کردند موضع میانهای نسبت به دو گرایش شیعه و اهلسنت داشته باشند.
غازان خان که از سال 694 تا 709 حکومت مغولان را در اختیار داشت متمایل به مذهب تشیع بود و اجمالاً مورخان پذیرفتند که دوستدار اهلبیت بود.
برخی از نویسندگان نیز معتقدند مذهب تشیع را به نوعی در آن زمان رسمیت داده است.[12]
پس از مرگ غازان خان در سال 709 ه. ق ولیعهد وی که برادرش نیز بود به ریاست حکومت دست یافت وی خود را «الجایتو» لقب داد که در زبان مغولی به معنای «سلطان بزرگ» و در فارسی به مفهوم و معنای «خدابنده» میباشد از این رو به حاکم ایلخانی سلطان محمد خدابنده میگفتند.[13]
قبل از استقرار مغولان، مناظره و مباحثه میان فرقهها و مذاهب اسلامی آغاز شده بود.
سلطان هم که شاهد این مناظرات مخصوصاً بین شیعه و سنی بود نمیتوانست از این مباحث نتیجهای بگیرد تا اینکه خوابی در عظمت علی ـ علیه السلام ـ میبیند و بعد از بیدار شدن میگوید: دانستم که حال چیست و یقین پیدا کردم که مذهب شیعه بر دیگر مذاهب غالب است و در آن هیچ شک و شبههای نیست، دانسته و با تحقیق این مذهب را اختیار کردم تا ناجی و رستگار باشم و دیگر مذاهب را رد کردم تا هالک و زیان کار نباشم.[14]
علاقه سلطان محمد خدابنده به تشیع و همینطور به دست آوردن اطلاعات بیشتر از این آیین, موجب شد علمای شیعه را از عراق به ایران فراخواند و موجبات رشد این مذهب را فراهم آورد.
پس از آن که سلطان مغول مذهب شیعه را پذیرفت، خبر گرویدن وی در سراسر ممالک اسلامی انتشار یافت و تلاش شد مردم نیز به این آیین درآیند و در صورت سرپیچی تأدیب شوند.
در بعضی از شهرها سلطان با مقاومت مردم مواجه شد. به نظر میرسد، مقاومت در برابر گسترش تشیع در تمام شهرها بوده است به گونهای که سلطان محمد خدابنده در پایان رساله خود، شیعه شدن را امری اختیاری میداند و نسبت به کسانی که این مذهب را اختیار نکنند، اجبار روا نمیدارد.
او مینویسد: هرکه نیکبخت باشد قبول کند و هرکه نخواهد بر وی حکمی و زوری نیست... .[15]
تشیع سلطان محمد خدابنده، نقطه عطفی در تاریخ تشیع ایران بود و موجب استحکام و رونق تشیع در این عصر و در نهایت زمینهساز رسمیت یافتن آن در زمان صفویان شد.
به دستور خدابنده علاوه بر ضرب سکه به نام علی ـ علیه السلام ـ و اولادش و خواندن خطبه به نام رسول و خاندانش، نام ائمه در کتیبههای مساجد و بارگاههای عرفا و امامزادگان و... نوشته شد.
امرای سربدار
در قسمتی از خراسان و حوالی شهر سبزوار، سلسلهای در سال 738 ه. ق با تصرف شهر سبزوار دولتی تشکیل دادند که از شرق تا نیشابور و از غرب تا دامغان و گرگان پیش رفت.امرای سربدار سیاست مذهبی خود را طرفداری از طریقت حق که همان مذهب شیعه است اعلام کردند و سبزوار را که از قدیم مردم آن به تشیع اشتهار داشتند، مرکز حکومت خود قرار دادند.
آنان با دراویش و مردانی که به دوستی با آل علی مشهور بودند، رابطه برقرار کردند.
شعرا را به مدیحه سرایی اهلبیت تشویق کردند و با برخی علمای شیعه در خارج از ایران، به خصوص در جبل عامل لبنان که مرکز مهم تشیع بود، باب مکاتبه و مراوده را گشودند و از آنان دعوت کردند جهت هدایت و اجرای شعائر مذهب تشیع به خراسان بیایند.
بر اثر همین دعوتها بود که فقیه اهلبیت «شهید اول» کتاب مشهور خود «اللمعة الدمشقیه» را با نام خواجه علی مؤید سربداری تألیف کرد و به خراسان فرستاد تا شیعیان بر طبق فتواهای او عمل کنند.[16]
هرچند درباره شیعه امامی بودن این سلسله بحث و گفتگوها زیاد است. ولی اجمالاً میتوان گفت که گرایش شیعی در آنان قوی بود و به عنوان مبلِّغ شیعه نیز شناخته شدهاند.
دولت قراقویونلوها
همزمان با اواخر دوره تیموریان، حکومتهایی در قسمت غربی و شمال غربی ایران توسط قراقویونلوها بنا شد. این حکومت کوتاه مدت در محدوده مکانی آذربایجان و عراق، میتواند در تاریخ تشیع ایران نقطه مثبتی تلقی شود.آنان با داشتن تمایلات، باورها و اعتقادات شیعی، زمینه باروری و ظهور مذهب تشیع را به منزله مذهب رسمی حکومت صفویه فراهم ساختند.
تبریز که در زمان «اولجایتو» مرکز حکومت ایلخانی محسوب میشد، با تصمیم وی به رسمی کردن مذهب تشیع، آمادگی یافت تا در زمانهای بعد نیز مهد تشیع ایران باشد. حضور قراقویونلوها در آذربایجان و تبریز، محیط مناسبی برای پذیرش شیعه فراهم ساخت.[17]
«قرایوسف» (810 ـ 823 ه. ق) بنیانگذار حکومت قراقویونلوها به داشتن تمایلات شیعی معروف بود و نفوذ تشیع در زمان او که حکومتش همزمان با شاهرخ تیموری بود، در عدم اطاعت مردم تبریز و ساوه و پیروی از قراقویونلوها در قالب سیاسی تجلی یافت.
در زمان «جهانشاه قراقویونلو» شهرتشان در داشتن تمایلات شیعی چنان بود که وقتی تیمور به جانب ساوه و قم تاخت مردم این شهرها به اینها النّجا نمودند و ترکمانان این دو شهر را به سلطه گرفتند.[18]
دولت صفوی
تشکیل دولت صفوی در اوایل قرن دهم ه. ق از رویدادهای مهم تاریخ تشیع ایران است.پیدایش این دولت که باید آن را سرآغاز عصر تازهای در حیات سیاسی و مذهبی ایران دانست، موجب استقلال ایران براساس مذهب رسمی تشیع و سازمان اداری نسبتاً متمرکز شد.
قبل از ظهور صفویان گروهها و اقوام مختلفی در ایران حکومت میکردند و هیچگونه تمرکز اداری بهعنوان دولت ملی وجود نداشت.
ایجاد دولت صفوی نقطه اوج نهضتهایی بود که طرفداری از تشیع علیه حکومتهای بنیامیه و بنیعباس و قدرتهای همسوی آنان صورت گرفت.
شیخ صفیالدین اسحاق اردبیلی، نیای بزرگ صفویان و پیشوای فرقه صفویه، در عصر ایلخانی زندگی میکرد و معاصر غازان خان و سلطان ابوسعید بهادرخان بود.
از سال 700 ه. ق شیخ صفی الدین به ارشاد مردم اردبیل و اطراف پرداخت تا حدی که نفوذ وی در شهرهای گیلان، آذربایجان و آناتولی ترکیه گسترش یافت.
از اوائل قرن هشتم تا 830 ه. ق رهبران طریقت صفوی کوشش خود را تنها صرف تبلیغ و ارشاد مریدان خود در مناطق دور و نزدیک میکردند تا اینکه اعتبار و قدرت فرقه صفویه میان عشایر محروم و تهیدست آناتولی و شامات بالا گرفت.
از سال 835 که شیخ جنید رهبری خانقاه طریقت صفوی را برعهده گرفت خانقاهشان انحصاراً به تبلیغ مذهب تشیع پرداخت.
بروز اختلاف بین حکام سلسلههای آققویونلو و قراقویونلو و موقعیت خانقاه در این کشمکش موجب شد طریقت صفوی علاوه بر ارشاد و تبلیغ به جریانهای سیاسی و نظامی وقت کشانده شود.
مبارزه شیوخ طریقت صفوی با حاکمان وقت ادامه داشت تا اینکه شاه اسماعیل در سال 905 ه. ق در حالی که تنها دوازده سال داشت، نهضت خود را آغاز کرد و در سال بعد شهر تبریز را فتح و دولت صفوی را تأسیس کرد.[19]
شاه اسماعیل بعد از نخستین حمله پیروز خود، دستور داد خطیب شهر خطبه ائمه اثنیعشر را بخواند و مذهب دوازده امامی بهعنوان مذهب رسمی کشور اعلام شد.
پیدایش دولت صفوی و ایستادگی آن در برابر دولت سنی عثمانی سبب برافروخته شدن آتش منازعات مذهبی شد.
صفویان پس از استقرار در مبارزه با اهلسنت به نوعی دست به انتقامجویی زدند زیرا قبل از آن اعدام شیعیان در قلمرو حاکمیت اهلسنت و عثمانی امری رایج بود.
سیاست صفویان به رهبری شاه اسماعیل در رسمیت دادن به تشیع اثنیعشری، با مقاومت چندانی روبرو نشد.
حال این مسأله به خاطر برخورد تند شاه با مخالفان بود، یا زمینههای فراوانی برای تشیع وجود داشت، چندان تأثیری در نتیجه کار نداشت، زیرا مردم ایران به هر دلیل، مذهب تشیع را به راحتی پذیرفتند.
التبه تشیع مردم در زمان صفویه به صورت تدریجی به تکامل رسید. این روند از زمان شاه اسماعیل آغاز شد و زمان شاه عباس نیز این حرکت تدریجی ادامه داشت بهطوری که در دو منطقه سرخه سمنان سنگ نوشتههایی از شاه عباس بر جای مانده که اگر کسی شیعه شود از مالیات معاف خواهد بود.[20]
شاه اسماعیل صفوی برای تقویت بنیان تشیع در ایران، علمای دوازده امامی شیعه از شامات، بحرین و سرزمینهای شمال شرقی عربستان و عراق را به ایران دعوت کرد.
البته موفقیت این مذهب نه فقط از قدرت سلسله صفویان بلکه از جاذبههای دینی ـ ذاتی خود مذهب نیز نشأت میگرفت.
صفویان برای تثبیت آموزههای شیعی در شعائر و مراسم مذهبی از خلفای نخستین با مذمت یاد میکردند.
در این دوره زیارتگاه صوفیان تخریب و زیارتگاه سادات و امامزادگان جای آنها را گرفت.
مراسم سوگواری بهصورت دسته جمعی شامل زنجیرزنی، شبیهخوانی و روضه خوانی، همگی گویای اقدامات صفویان در راستای تثبیت اعتقادی شیعی دوازده امامی است.
بعد از دولت صفوی تشیع بهعنوان یک مذهب رسمی در چارچوب یک نظام سیاسی مورد قبول در جهان مطرح شد و با استمرار حکومتهای مختلف مثل زندیه، افشاریه، قاجاریه و ... که همگی تشیع را بهعنوان یک اصل مسلم و حیاتی برای قدرت خود میدیدند همراه بهعنوان یک نظام سیاسی مطرح بوده و تاکنون حضور جدی در جهان داشته است.
پی نوشت:
[1] . بهاءالدین محمد بن حسن، تاریخ طبرستان، تصحیح عباس اقبال، ج 2، ص 224.
[2] . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، دار صادر، بیروت، ج 4، ص 474.
[3] . رسول جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، انتشارات انصاریان، قم، ج1، ص 296.
[4] . تاریخ طبرستان، ص 442.
[5] . مجلسی، بحارالانوار، ج 41، ص25.
[6] . قاضی نورالله شوشتری، مجالس المؤمنین، کتاب فروشی اسلامیه، ج 1، ص 439.
[7] . شیخ عباس قمی، سفینة البحار، دارالاسوه، تهران، ج2، ص 13.
[8] . شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، انتشارات جهان، ج 2، ص 263.
[9] . ابنعماد، شذرات الذهب، دار احیاء التراث العربی (بیروت)، ج 3، ص 49.
[10] . ابنکثیر، البدایة و النهایة، دارالکتب العلمیه، بیروت، ج 11، ص 243.
[11] . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 11، ص 327.
[12] . قاشانی، تاریخ الجایتو، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ص 91.
[13] . علامه سیدمحسن امین، اعیان الشیعه، دارالتعارف، بیروت، ج5، ص 99.
[14] . علی شیرخانی، تشیع و گسترش آن در ایران، دفتر نشر معارف، ص 107.
[15] . نشریه دانشکده ادبیات تبریز، سال 1352، ش 106.
[16] . یعقوب آژند، قیام شیعی سربدار.
[17] . دیار بکر، ص 89.
[18] . پروین ترکمنی آذر، تاریخ سیاسی شیعیان در ایران، ص 231.
[19] . هنیس والتر، تشکیل دولت ملی در ایران، ترجمه کیکاوس جهانداری.
[20] . رسول جعفریان، تایخ تشیع در ایران، ص 760.
مختار اصلانی- مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه
منبع: مرکز مطالعات شیعه