درمانگر با مراجعه به فرمول بندی موردی فرد - ویژه، نقش باورها و رفتارها را در ایجاد علایم متعدد و مکرر توضیح می دهد. برای مثال درمانگر می گوید: با نگاهی به فرمول بندی موردی شما می توانیم ببینیم که در این موقعیت یک افکار مزاحم یا تردید داشتید. به نظر می رسد که به شیوه ی خاصی با این فکر برخورد می کردید. شما طوری عمل می کردید که انگار آن فکر درست است، صرفا به دلیل این که به آن فکر می کردید. چون بر این باورند که برای مثال، «داشتن یک فکر بدان معنا است که اتفاق بدی رخ داده است». اگر بر این باور نبودید که افکار وسواسی مهم و معنی دار هستند، چه قدر احساس اضطراب می کردید؟»
بنابراین می بینید که باور شما دربارهی افکار وسواسی تان، بر چگونگی احساس شما تأثیر می گذارد. وقتی اضطرابتان افزایش می یابد، چه تأثیری بر فراوانی با اهمیتی که به افکارتان نسبت می دهید، می گذارد؟ همان طور که می بینید که یکی از دورهای باطلی که باعث تداوم مشکل می شود، باورهای شما در مورد افکارتان است که باعث اضطراب می شود که به نوبه ی خود موجب واقعی تر به نظر رسیدن خطر می شود.
علاوه بر این، دور باطل دیگری نیز وجود دارد. وقتی تلاش می کنید فکر مزاحم را از ذهنتان بیرون برانید یا اضطراب خود را مهار کنید، چه اتفاقی می افتد؟ آیا تاکنون موفق به این کار شده اید؟ آیا درگیر شدن در رفتارهای مقابله ای می تواند مشکلاتی به وجود آورد؟ برای مثال، تلاش برای فکر نکردن به یک فکر می تواند احتمال وقوع آن را افزایش دهد. ما همین الآن می توانیم با انجام آزمایشی این موضوع را نشان دهیم. رفتارهای مقابله ای مشکلات دیگری نیز دارند. برخی از آنها مانند وارسی کردن می توانند اعتماد شما را کاهش دهند. اجتناب از موقعیت هایی که ممکن است افکار مزاحم در آنها رخ دهند، می تواند منجر به شکل گیری پیوندهایی شود که احتمال برانگیخته شدن فکر مزاحم را در آن موقعیت افزایش میدهد. وارسی کردن و خنثی سازی، شما را از کشف این واقعیت که آنها فقط افکارند، باز می دارد و به این ترتیب باعث تداوم باور شما دربارهی افکار می شود. همیشه به گونه ای عمل می کنید که انگار فکر مزاحم مهم و معنی دار است. در نتیجه روش های بدیل و بهتری برای برقراری رابطه با تجربه های درونی خود کسب نمی کنید.
درمانگر با بررسی پیامدهای رفتارهای مقابله ای بیمار، به او کمک می کند تا دریابد که جنبه های مختلف سبک پاسخ دهی کنونی او موجب تداوم اضطراب می شود، چون احساس مهم و معنی دار بودن افکار خاصی را تداوم می بخشد.
سؤال مفیدی که درمانگر برای نشان دادن ماهیت مضر آیین مندیهای وسواسی و نادرستی باورهای فرد دربارهی آنها به کار می برد، این است: «اگر آیین مندی ها/ رفتارهای شما مفید هستند، پس چرا مشکل وسواسی- اجباری شما هنوز ادامه دارد؟»
برخی از سوالهای مفید در این زمینه از این قرارند: «از وقتی که دچار این مشکل هستید، تاکنون چند بار عمل وارسی را انجام داده اید؟»، «چند بار وارسیهای شما نشان دادند که افکار/ تردیدهایتان درست هستند؟»، و «چرا تاکنون نیاموختید که می توانید به سادگی افکار تردیدهای وسواسی تان را نادیده بگیرید؟»
مرحلهی آماده سازی، معمولا شامل آزمایش های رفتاری برای نشان دادن اثرات مضر رفتارهای مقابله ای است. در آزمایش مفید عبارتند از: سرکوب فکر و نظارت بر فکر. در آزمایش اول، از بیمار خواسته می شود که سعی کند فکری مانند فکر خرگوش سفید را سرکوب کند تا متوجه شود که این کار به ندرت با موفقیت کامل همراه است.
در آزمایش نظارت بر فکر، می توان از بیمار خواست تا به مدت یک دقیقه جریان فکر خود را تحت نظارت قرار دهد، بعد بپذیرد که فکر خاصی مانند فکر فیل آبی آسیب زا است و لذا مهم است که برای یافتن چنین افکاری جریان هشیاری خود را بازبینی کند. سپس از بیمار خواسته می شود که دوباره به مدت یک دقیقه جریان هشیاری خود را تحت نظارت قرار دهد و درمانگر از او می پرسد که چند بار فکر فیل آبی به ذهنش خطور کرد. به این ترتیب می توان اثر بازبینی و نظارت بر افکار خاص در افزایش احتمال وقوع آنها را نشان داد.
ارایهی منطق درمان
همان طور که دیدیم درمانگر چگونگی تداوم و تشدید علایم وسواسی را در چارچوب فرمول بندی موردی توضیح می دهد. گام بعدی، ارایهی منطق درمان فراشناختی است که فرمول بندی را به یادگیری برقراری رابطه با افکار وسواسی به شیوه ی جدید، پیوند می دهد.فرایند یادگیری برقراری رابطه با افکار مزاحم به شیوهی متفاوت، شامل کسب تکنیکهای ذهن آگاهی گسلیده، تغییر باورهای فراشناختی مرتبط با آمیختگی و باورهای مربوط به لزوم انجام آیین مندیهای وسواسی است. قبل از پرداختن به این موضوعات، درمانگر منطق کلی درمان فراشناختی را معرفی می کند:
اگر فرمول بندی موردی شما را بررسی کنیم، می بینیم که دو عامل مهم، هسته ی اصلی مشکل شما را تشکیل میدهند. عامل اول به باورهای ضمنی شما دربارهی افکار مزاحمتان مربوط می شود و عامل دوم به باورهای شما در مورد لزوم پرداختن به اعمال خاص در پاسخ به این افکار. این باورها باعث می شوند که شما افکار وسواسی تان را بسیار مهم قلمداد کنید. در واقع، شما با آنها به عنوان افکار صرف برخورد نمی کنید و این افکار با واقعیت در آمیخته می شوند. اگر بتوانید این افکار را فقط به عنوان افکاری که از اهمیت ویژهای برخوردار نیستند در نظر بگیرید، چه قدر می توانند برای شما مشکل ساز شوند؟ هدف درمان این است که به شما کمک کند تا این افکار را در جایگاه مناسب خود قرار دهید و آنها را صرفا به عنوان رخدادهای ذهنی نامربوط و گذرا قلمداد کنید.»
منبع: راهنمای علمی درمان فراشناختی اضطراب و افسردگی،آدریان ولز، دکتر شهرام محمد خانی، انتشارات ورای دانش، چاپ دوم، طهران 1390