اکران هاي 87 (35)- فرزند خاک

دستيار اول کارگردان و برنامه ريز: حسن نجاريان. دستيار دوم: محمدهادي بياباني. منشي صحنه: زهرا جعفري. دستيار فيلمبرداري: فريبرز سيگارودي. دستيار صدابردار: مسيح حدپور سراج. عکاس: آرش صادقي. مدير صحنه: مجتبي...
سه‌شنبه، 12 آبان 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اکران هاي 87 (35)- فرزند خاک
اکران هاي 87 (35)- فرزند خاک
اکران هاي 87 (35)- فرزند خاک






کارگردان: محمدعلي باشه آهنگر
فيلم نامه: محمدرضا گوهري، محمدعلي باشه آهنگر
مدير فيلمبرداري: عليرضا زرين دست
صدابردار هم زمان: عباس رستگارپور
صداگذاري و ترکيب صدا: سيدمحمود موسوي نژاد
تدوين: مهدي حسيني وند
طراح گريم: محسن بابايي
طراح صحنه و لباس: عباس بلوندي
موسيقي: آريا عظيمي نژاد
بازيگران: مهتاب نصيرپور، شبنم مقدمي، حميد ابراهيمي، قاسم زارع، حسين آهنگر، حسن نجاريان، علا محسني، عباس قليچ لو، فائق محمدي، آذر رجبي
تهيه کننده: سيد امير ميرعلايي
90 دقيقه
دستيار اول کارگردان و برنامه ريز: حسن نجاريان. دستيار دوم: محمدهادي بياباني. منشي صحنه: زهرا جعفري. دستيار فيلمبرداري: فريبرز سيگارودي. دستيار صدابردار: مسيح حدپور سراج. عکاس: آرش صادقي. مدير صحنه: مجتبي اسوديان. دستياران تدوين: محمدرضا حريريان، احسان شيباني. گروه فيلمبرداري: کورش سيگارودي، شهروز احمدزاده، مهدي شبرو، علي کاسه ساز، حميد شکوهي، اسماعيل کليبي، احسان خاتمي. دستيار صداگذار: سميرا اکبري. مدير توليد: سيدابوالقاسم حسيني. مدير روابط عمومي: جعفر گودرزي. جانشين توليد: مهدي ورپايي. دستيار صحنه و لباس: پيمان فياض مقدم. دستيار صحنه: علي خزايي. مجريان گريم: پريا نجم روشن، محمدرضا عباسي. سرپرست توليد: حسين شمسي. مدير امور مالي و دستيار توليد: مهدي بشکوفه. حسابدار: شيما تجربه. پي گيري توليد: مجيد نصيري. امور صداگذاري: استوديو کميل با تشکر از علي ابوالصدق. مجري طرح: حسن نجاريان. امور رايانه: سيدعلي ميرعلايي. امور اداري: فاطمه باقري. هماهنگي توليد: مهدي ازاني. مسئول هماهنگي: معصوم صفيعي. خدمات: سيروس بهرامي. تدارکات: بهنام بيگاميري، حسن عرب زاده. جلوه هاي ويژه: داود رسوليان. دستيار جلوه هاي ويژه: حميد رسوليان. مسئول لباس: فيروزه قاسم پور. مسئول صحنه: سعيد خزايي، ثروت ابراهيمي. لابراتوار: مرکز خدمات صنايع فيلم ايران. مترجم و مربي زبان کردي: ناصح احمدي، هيوا رستمي. سينه موبيل: احمد سعيدي. ژانراتور: عطاءالله جهانگير زاده. اتالوناژ: وحيد تبريزي، حسن حاجيون، مهرداد عزيزي. تيتراژ و تروکاژ: حسين شمسي، هاشم محققي. چاپ: جهانبخش بخشي، علي بايرامي، سامان حمداللهي. ظهور: رضا شيرمحمد زاده، محد محسني، رضا طاهريان، محمد راسخ، ابوالقاسم محسني، ولي حسن پور، کنترل: محمدعلي صادقي، محمدرضا جمشيدپي. مشاور طراحي و اجرا: مهدي بشکوفه. زيرنويس ليزري: محمد حسين فرجي، امير يميني نژاد، واحد زيرنويس ليزري فيلم معاونت سينمايي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي. خياط: مهين محمدي با تشکر از نرگس ميرشمس. دکوراتور: مجتبي خدابخشي. قطع نگاتيو: ديگران تومانيان، گرگين گريگوريانس، ساکو صيادي. کمانچه: مهيد باقري. تنبور: مقداد شاه حسيني. بالابان: فردين لاهورپور. ضبط موسيقي: ريمونت موسسيان با تشکر از راحله شه دل. مسئول احشام: حسن طاووسي، برهان قادري. مسئول هنروران: طيفور حاتمي، عشرت الملوک عظيمي. نقليه: حسن زارعي، احمد وزيري، حسن تاجيک، محدرضا جهانگيري؛ علي قاسمي، پرويز يعقوب نژاد. ساير بازيگران: ماموستا ملارمضان رنجبر، جليل محمدويسي، ناديا رونده، نسيم رمضاني، عطا يزدان بخش، عطيه فدوي، مجتبي اسوديان، فيروزه قاسم پور، احمد سعيدي، طيفور حاتمي، تارا فتحي، پيمان شکري، بهنام بيگاميري، ناصح احمدي، سعيد خزايي، آهو حاتمي، سعيد شهبازي، محسن محمدزاده، ارغوان برسوزيان، سيروس بهرامي. محصول سازمان توسعه ي سينمايي سوره حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي
شروع نمايش: از شانزدهم مرداد
سينماهاي نمايش دهنده: شاهد، دهکده، استقلال، فرهنگ، آزادي، بهمن، ايران.

خلاصه داستان:

مينا باطني (شبنم مقدمي) رهسپار کردستان عراق مي شود تا جسد همسر شهيدش مصطفي را بازگرداند، در حالي که پيش از اين بزرگان کرد گفته اند که حاضر به بازگرداندن جسد نيستند، چون موقع پيدا شدن، کاملاً سالم باقي مانده و برايشان تقدس خاصي يافته و آن را همان جا دفن کرده اند. مينا چند بار قبل از اين نيز به کساني پول داده تا اين کار را برايش انجام دهند، اما همه شان يا نتوانسته اند يا کلاهبردار از آب درآمده اند. اين بار خود به اتفاق پسر جوانش محمدرضا به مرز آمده تا مخفيانه وارد کردستان عراق شود. گوانا (مهتاب نصيرپور) زن کرد عراقي ست که براي گروه تفحص اجساد شهدا کار مي کند. او و کسان ديگري در ازاي کشف و تحويل استخوان ها و پلاک ها، پول مي گيرند. حاجي مرتضي و همکارانش با عشق و ايمان، در کمپ به کار تحويل وتسويه حساب مشغولند در آخرين ملاقات گوانا با حسيني رييس قرارگاه (قاسم زارع)، مأموريت مي يابد تا بقاياي جسد يک خلبان هلي کوپتر را که خيلي سال پيش در کردستان سقوط کرده بازگرداند. قرار مي شود مينا با گوانا همراه شود و با يک مجوز تفحص، موفق به عبور از مرز مي شوند. زن کرد حاضر به همسفري با محمدرضا نمي شود. او از شوهر بدرفتار و قاچاقچي قبلي خود که مرده، باردار است. يک کرد ايراني به نام مريوان دل باخته ي اوست و قرار است پس از زايمان، عروسي کنند. مريوان، گوانا و مينا را راهي مي کند و در ايران منتظر مي ماند. گوانا به اتفاق سه خواهر و دو برادرش در کوه و دشت ها دنبال بقاياي اجساد و مهمات به جا مانده مي گردند و از اين طريق امرار معاش مي کنند. خواهر کوچک ترشان مونا که دختر معصوم و آرامي هم هست با مينا ارتباط خاصي برقرار مي کند. او که جنازه ي مصطفي را ديده با عکسي که همراه ميناست تطبيق مي دهد. تنها راه بازگرداندن جسد، اجازه ي ماموستا (بزرگ کردها) است. در همين سفر است که مينا از عشق خود و رابطه اش با مصطفي مي گويد. يک شب در امامزاده اي نشسته اند و گروهي وهابي سياه پوش به آن جا حمله مي کنند و مقبره را آتش مي زنند؛ با اين توجيه که زيارت مقبره ها، شريک قائل شدن براي خدا و کفر است. آن دو شبي وارد خانه اي مي شوند و زنان ده که مي فهمند مينا همسر مصطفي ست براي عرض ادب و تحفه دادن مي آيند. حتي کودک مريض خودشان را به بغل او مي دهند تا مشمول کرامت آن شهيد قرار گيرد. مينا و گوانا درملاقاتي، سرانجام مي توانند بزرگ منطقه را راضي کنند تا براي ماموستاي بزرگ دست خط بنويسد. در ادامه ي راه و پس از پيدا شدن جعبه هايي حاوي مهمات، ناگهان يکي از آنها در دستان مونا منفجر مي شود و مي ميرد. همه عزادار و مويه کنان مي شوند؛ تا شب که جسد در کنج يک اتاق گلي خوابانده مي شود و مردم براي تسليت مي آيند. باران تندي مي بارد و ناگهان گوانا رهسپار جست و جوي جسد خلبان براساس کروکي همراه خود مي شود. مينا هم در پي او راه مي افتد. هلي کوپتر را پيدا مي کنند. فردا صبح جمجمه ي خلبان را مي يابند و همان موقع گوانا دچار درد زايمان مي شود. مينا با روح مصطفي هم کلام مي شود و از او مي خواهد که به اين ولادت کمک کند و او هم در ازايش دست از اصرار براي بازگرداندن جنازه به ايران بردارد. کودک گوانا سالم به دنيا مي آيد، اما کمي بعد، خودش مي ميرد. مينا جنازه ي گوانا و خلبان را بر قاطر سوار مي کند و نوزاد را در دست مي گيرد و باز مي گردد: «خلوتت رو به هم نمي زنم مصطفي. تو بمون و خداي خودت.»
منبع: سالنامه فيلم - ش 18




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما