جایگاه وحدت در نهج البلاغه

اسلام که در میان ادیان مختلف، به عنوان اجـتماعی ترین دین مطرح است، بخش عمده ای از تعالیم آن جز در قالب جماعت و اجـتماع قابلیت ظهور و اجرا نـمی یابد و هـمین امر باعث شده است قدیمی ترین تا جدیدترین متون فقهی، اخلاقی، کلامی سهم مهمی از آموزه های خود را به موضوع وحدت اختصاص دهند.
سه‌شنبه، 30 مهر 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جایگاه وحدت در نهج البلاغه

وحدت و برادری در نهج البلاغه

موضوع «وحدت و برادری» در موارد بسیاری از نهج البلاغه مطرح شده و تا آنجا که من بررسی کرده ام این موضوع در ده بعد و جهت در نهج البلاغه ذکر شده است که عبارتند از:

1 ـ بزرگترین نتیجه و دستاورد نبو ت و رسالت پیغمبر(ص) اتحاد بین مردمی که متفرق و متشتت بوده اند معرفی گشته است.

2 ـ تعیین جانشین برای پیغمبر بخاطر ادامه همان وحدت و الفت بین مسلمین بوده است.

3 ـ خداوند به مردمی که با یکدیگر اختلاف دارند هیچگونه خیر و سعادتی نمی دهد.

4 ـ اتحاد با کراهت بهتر از اختلاف با رضایت است.

5 ـ برای توجیه اختلاف نباید قرآن را توجیه کرد.

6 ـ تنها عامل عز ت و سیادت مردم اتحاد و اتفاق است.

7 ـ کیفر تفرقه انداز چیست.

8 ـ عوامل اتحاد کدامست.

9 ـ عوامل اختلاف چیست.

10 ـ سیره و اخلاق علی (علیه السلام) در زمان حکومتش از بعد اتحاد بین مسلمین چه بوده است .
 
اما «مطلب اول»
امیر المومنین علیه السلام در سه مورد از نهج البلاغه بزرگترین دستاورد نبوت را ایجاد اتحاد بیان میکند. پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بیست و سه سال در میان مردم زندگی میکند جنگ میکند تبلیغ میکند زجر و شکنجه می بیند و سرانجام مکتبی را که کاملترین مکتب از لحاظ اقتصادی سیاسی اجماعی و قضائی و همه ابعاد زندگی انسان تا قیامت است تاسیس میکند و از برکات این مکتب یکی اتحاد است که برقرار می فرماید.

امیر المومنین (علیه السلام) می فرمایند: «قد صرفت نحوه افئده الابرار و ثنیت الیه ازمه الابصار دفن الله به الضغائن و اطفا به النوائر الف به اخوانا» بعد از این که پیغمبر اکرم (ص) دعوت خویش را اظهار کرد دلهای نیکان و پاکان متوجه او گشت عنان دیده بسوی او کشیده شد و خداوند متعال به برکت وجود او کینه ها را دفن نموده و شعله های عداوت را که در سینه ها بود فرو نشاند و مردم را با اخوت و برادری بهم الفت داد.

و نیز می فرماید: «فصدع بما امر به و بلغ رسالات ربه فلم الله به الصدع و رتق به الفتق و الف به الشمل بین ذوی الارحام بعد العداوه الواغره فی الصدور و الضغائن القادحه فی القلوب» پیغمبر برای انجام فرمان خدا قیام کرد رسالت پروردگارش را ابلاغ نمود.

خدا بوسیله او گسیختگی ها را التیام داد فاصله ها را پیوستگی بخشید و بین خودشان یگانگی برقرار ساخت و نیز به همین مضامین مطالبی را فرموده که در اینجا متن آنرا نقل میکنم: «الی ان بعث الله سبحانه محمدا رسول الله (ص) لانجاز عدته و تمام نبوته ماخوذا علی النبیین میثاقه مشهوره سماته کریما میلاده و اهل الارض یومئذ ملل متفرقه و اهوا منتشره و طرائق متشتته بین مشبه لله بخلقه او ملحد فی اسمه او مشیر الی غیره فهداهم به من الضلاله و انقذهم بمکانه من الجهاله» بطور خلاصه حضرت اشاره می فرماید که خداوند به برکت وجود پیغمبر مردم را از آن ضلالتی که داشتند و مختلف و متشتت بودند رهانید.
 
مطلب دوم: تعیین جانشینی پیامبر هم بخاطر ادامه الفت و محبت بوده است.
می فرماید: «و اعظم ما افترض «سبحانه» من تلک الحقوق حق الوالی علی الرعیه و حق الرعیه علی الوالی فجعلها نظاما لالفتهم و عزا لدینهم» بین مردم خداوند متعال حقوقی معین فرموده و بزرگترین این حقوق حقوقی است که بین والی و رعیت است و این حقوق باید رعایت بشود تا رشته الفت باقی بماند.

در جای دیگر می فرماید: مردم حاکم می خواهند. چه نیکوکار باشد و چه فاجر.

«لا بدللناس من امیر بر او فاجر یعمل فی امرته المومن و یستمتع فیها الکافر»
 
مطلب سوم: خداوند به هیچکس در نتیجه اختلاف خیر و سعادتی نمی دهد
«وان الله سبحانه لم یعط احدا بفرقه خیرا ممن مضی و لا ممن بقی» توضیحا عرض میکنم: هر انسان عاقلی کاری را که انجام می دهد بدون استثنا برای جلب خیر است.

امیر المومنین علیه السلام می فرماید: هر کس که با دیگری رشته محبت و الفتی دارد زمانی که می خواهد رشته الفت را ببرد پیش خودش خیال میکند به خیر و صلاح اوست اما اشتباه میکند. حال چه به عنوان بریدن از فامیل یا از دوست باشد چه به عنوان شیعه و سنی زیدی و اسماعیلی و... هیچکس با تفرقه چه در گذشته و چه در آینده بجائی نمی رسد.

در جای دیگر می فرماید: «و من یقبض یده عن عشیرته فانما تقبض منه عنهم ید واحده و تقبض منهم عنه اید کثیره» کسی که در میان فامیلی است که مثلا صد نفر میشوند اگر دست نیکی و تعاون بسوی آنها دراز کند از طرف آنها صد دست بسوی او دراز می شود. لیکن یکی داده و صدتا گرفته و آن کسی که از فامیلش ببرد یا مثلا شیعه و سنی از هم ببرند خود را از منفعت زیادی که باید از طرف مقابل به ایشان برسد محروم کرده اند.
 
مطلب چهارم: اتحاد با کراهت از اختلاف با رضایت بهتر است
امیر المومنین (ع) می فرماید: «فایاکم و التلو ن فی دین الله فان جماعه فیما تکرهون من الحق خیر من فرقه فیما تحسبون من الباطل» اگر می خواهی از رفیقت دوستت و همکیشت ببری و خوشحال می شوی که از او جدا شوی (روی حسابهای غلطی که برای خودت کرده ای) با این که راضی نیستی این کار را نکن و همبستگی و محبت و الفت را ادامه بده. این کار بهتر است از این که از او بریده شوی و خوشدل باشی و بروی کناری بنشینی.
 
مطلب پنجم: برای توجیه اختلاف نباید قرآن را توجیه کرد
«و انه سیاتی علیکم من بعدی زمان لیس فیه شی اخفی من الحق و لا اظهر من الباطل... فاجتمع القوم علی الفرقه و افترقوا عن الجماعه کان هم ائمه الکتاب و لیس الکتاب امامهم» از حوادثی که بعد از من برای مردم پیش می آید اینست که مردم طوری هستند که حق در بین آن پنهان و باطل آشکار است... (تا به اینجا می رسد که) مردم همگی اتحاد میکنند بر اختلاف بر این که از هم جدا بشوند از جماعت ببرند مثل اینست که اینها پیشوای قرآن هستند نه قرآن پیشوای آنها نکته دقیقی که حضرت اشاره می فرماید اینست که: شما که قرآن را قبول دارید و آن را کلام خدا می دانید و به آن استناد می کنید پس چرا از این آیات درس نمی گیرید که: «و اعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا» «و لا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ریحکم» «انما المومنون اخوه» «ان هذه تکم امه واحده» «و اعتصموا بحبل الله جمیعا و» «لو انفقت ما فی الارض جمیعا ما الفت بین قلوبهم و لکن الله الف بینهم انه عزیز حکیم»... پس چطور شده از همین قرآن که سند معتبری نزد شماست اختلاف و جدائی و تفرقه به دست می آورید ذهنتان را صاف کنید و در برابر این آینه مصفی قرار دهید نه این که مثل خوارج محتویات مغزی خودتان را اصل قرار دهید و بر قرآن تحمیل کنید که آنها آیه «ان الحکم الا لله» را گرفتند و آن بلوا و آشوب و اختلاف را بین مسلمین راه انداختند. امیر المومنین علیه السلام می فرماید: «به قرآن بنگرید و متحد باشید».
 
مطلب ششم: تنها عامل عزت و سیادت اتحاد است
مفصل ترین خطبه در این زمینه «خطبه قاصعه» است و حضرت امیر (ع) در آن خطبه به اندازه چهار صفحه صحبت میکند و می فرماید: ای مردم در تاریخ گذشتگان فکر کنید و ببینید عامل عزت و سیادت و شکست و زبونی آنها چه بود وقتی فکر کنید در خواهید یافت که آنها زمانی عزت سیادت داشتند که همدل و یگانه و متفق بودند و زمانی به خواری و ذلت و سقوط گرائیدند که تفرق و جدائی و تشتت بین آنها بوجود آمد.

سپس آن حضرت از گذشتگان امت پیامبران مثال می زند: اولا اسماعیل و یعقوب و اسحق زمانی عزیز و آقا بودند که با هم متحد بودند اما بمحض جدائی و تفرقه ذلیل شدند و بعد خود عرب را مثال می زند: قبل از ظهور اسلام ببینید شما عربها چگونه اسیر دست اکاسره و قیاصره ابر قدرت آن روز که با هم متحد شده بودند بودید و شما را از وطن خودتان بیرون کرده بودند و در کوهسارها و جاهائی که نه علفی می روید جا داده بودند. استراحتی نداشتید همنشین با شتر بودید از پشم او برای خودتان لباس می ساختید.

هم غذایتان بود هم مرکبتان. اما وقتی رسول خدا آمد زیر لوای اسلام متحد شدید و به چه عزت و سعادتی رسیدید و کسانی که سابقا حاکم بر شما بودند محکوم شما شدند وقتی که این خطبه را مطالعه می کردم دلم می خواست جمله ای را پیدا کنم که بگوید عامل عزت تنها اتحاد نیست بلکه دین و عقیده هم در دخالت دارد ولی هر چه فکر کردم دیدم نه امیر المومنین (ع) این گونه می فرماید که: اگر متحد شوند به عزت می رسند اگر چه کافر و مشرک باشند و اگر متفر ق باشند بدون شک ذلیل می شوند.

اکنون چند جمله از این خطبه شریف را می خوانیم: «فاذا تفکرتم فی تفاوت حالیهم فلزموا کل امر لزمت العزه به شانهم و زاحت الاعدا له عنهم و مدت العافیه فیه علیهم و انقادت النعمه له معهم و وصلت الکرامه علیه حبلهم: من الاجتناب للفرقه و اللزوم للالفه و التحاض علیها و التواصی بها»

(نه تنها الفت داشتند بلکه یکدیگر را به الفت و مهربانی و اتحاد سفارش می کردند) «فانظروا کیف کانوا حیث کانت الاملا مجتمعه و الاهوا موتلفه...» تا آنجا که می فرماید: «بنعمه لا یعرف احد من المخلوقین لها قیمه لانها ارجح من کل ثمن و اجل من کل خطر».

گمان نمیکنم امیر المومنین در اینجا مبالغه فرموده باشد (که احدی از مخلوقین نعمت اتحاد را نمی شناسد و قدرش را نمی داند) و یا عامی باشد که قابل استثنا باشد بلکه واقعیت را فرموده است.
 
نویسنده: سید جواد مصطفوی


منبع: مرکز مطالعات شیعه


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.