تاسیس شیعه از چه زمانی است؟
چرا پیامبر(صلی الله علیه واله)، علی(علیه السلام) را منصوب کرد؟
ما در ابتدا، دربارة تأسیس شیعه و آنچه که به آن مربوط است، مطالبی را ذکر میکنیم.
آغاز تشیع
در زمان رسول خدا(صلی الله علیه واله): آنچه بر حسب تحقیقات علمی، به دور از عواطف تقلیدی و احساسات مذهبی به دست آمده، این است که شیعه در زمان رسول خدا(صلی الله علیه واله) به وجود آمده است و ایشان اوّل کسی هستند که این بذر را نشانده، پرورش داده و در تمام مراحل زندگیشان مواظب آن بودهاند. آنچه این موضوع را تأیید میکند و دلالت بر آن دارد، روایاتی است که از رسول خدا(صلی الله علیه واله) رسیده است. در این روایات، سمت «تشیع» بر پیروان امیرمؤمنین(علیه السلام) اطلاق شده، آنها را تمجید کرده و به جایگاه آنها در فردوس اعلی بشارت داده شده است. در اینجا بعضی از این روایات را بیان میکنیم:
رسول خدا (صلی الله علیه واله) فرمودند: ای علی تو و شیعیانت در کنار حوض بر من وارد میشوید. 1
ای علی! به زودی تو نزد خدا وارد میشوی در حالی که شیعیان تو راضی و مورد رضایت خدا هستند و دشمنانت معذّب به عذابی سخت خواهند بود. 2
علی و شیعة او، آنها در روز قیامت رستگارند.3 شیعة علی، آنها رستگارند. 4
ای علی، خدا تو و ذریّة تو و فرزندانت و اهل و شیعة تو و دوستان شیعة تو را آمرزید. همانا تو دارای قلب بزرگی هستی.5
سیوطی در تفسیر قول خدای متعال که میفرماید: آنهایی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، آنها بهترین مردمند.
میگوید: ابن عساکر از جابر بن عبدالله روایت کرده است که گفت: نزد پیامبر(صلی الله علیه واله) بودیم؛ پس علی(علیه السلام) وارد شد. پیامبر(صلی الله علیه واله) گفت: سوگند به آن کسی که جانم در دست قدرت اوست، این علی و شیعة او رستگارانند. و این آیه نازل شد: «انّ الّذین آمنوا و عملوا الصّالحات اولئک هم خیر البریّة»؛ پس اصحاب پیامبر(صلی الله علیه واله) وقتی علی(علیه السلام) میآمد، میگفتند: «خیر البریّه» آمد6.
ابن مردویه از علی(علیه السلام) روایت میکند که:
رسول خدا(صلی الله علیه واله) به من گفت: «آیا نشنیدی قول خدای متعال را که فرمود: «انّ الّذین آمنوا و عملوا الصّالحات اولئک هم خیر البریّة» تو و شیعة تو، وعدهگاه من و وعده گاه شما حوض است؛ وقتی امتها برای حساب آورده شوند و پیشوای مسروران را دعوت کنند».7
این گونه احادیث فراوان در صحاح شش گانه اهل سنّت ذکر شدهاند و بر این نکته تصریح دارند که نبی اکرم(صلی الله علیه واله) نخستین کسی است که تشیع را به پاداشت و آن را ایجاد کرد و به پیروان امام علی(علیه السلام) ، صفات عالیه نسبت داده، آنان را به منزلت رفیع در بهشت بشارت داد.
تأییدکنندگان این روایات
1. شیخ صدوق: ثقة الاسلام شیخ صدوق(ره) تصریح کرده است که: «تشیع برای امام، امیر المؤمنین(علیه السلام) در عهد رسول خدا(صلی الله علیه واله) بود و او شیعه را به بهشت بشارت داد».8
2. سعد قمی: وی تأکید کرده است که:
اوّلین گروه در اسلام شیعه است و آن گروه امام علی بن ابیطالب(علیه السلام) است که به پیروی از او و اعتقاد به امامت او معروفند9.
همچنین قمی تصریح کرده است که:
در پیشاپیش شیعه، نخستین صحابة پیامبر(صلی الله علیه واله) مثل صحابی مجاهد، عمّار یاسر و انقلابی بزرگ ابوذر غفّاری و مستشار پیامبر(صلی الله علیه واله) سلمان فارسی و مقداد بن اسود بودند که به اسم شیعه ملقّب شدند.10
3. رازی نیز تصریح کرده که: «به این گروه، شیعة علی و یاران علی(علیه السلام) میگفتند و پیامبر(صلی الله علیه واله) دربارة آنها گفته است:
بهشت مشتاق چهار نفر است: سلمان، ابوذر، مقداد و عمّار11.
4. شیخ مفید: وی این چهار صحابی رسول خدا(صلی الله علیه واله) را ارکان چهارگانه نامیده است؛ یعنی ارکان اسلام12.
5. امام کاشف الغطا: شیخ محمّد حسین آل کاشف الغطا گفته است: «اوّل کسی که بذر تشیع را در سرزمین اسلام کاشت، شخص صاحب شریعت اسلامی بود؛ یعنی بذر تشیع، دوش به دوشِ بذر اسلام و پهلو به پهلو و به موازات آن قرار گرفته است»13.
6. علّامه مظفّر: علّامه شیخ محمّد حسین مظفّر گفته است:
«دعوت به تشیع در روزی که ناجی بزرگ، محمّد (صلی الله علیه واله) صدایش را به کلمة «لا اله الّا الله» بلند کرد، شروع شد و آن زمانی بود که آیة «و أنذر عشیرتک الأقربین» نازل شد و پیامبر(صلی الله علیه واله) بنی هاشم را جمع کرد و آنها را انذار داد و گفت: «کدام یک از شما مرا یاری میکنید تا اینکه او برادر، وارث، وصیّ و خلیفة من در بین شما بعد از من باشد؟» احدی جواب او را نداد مگر علی مرتضی(علیه السلام). رسول خدا(صلی الله علیه واله) به آنها گفت:
«این برادر من و وزیر من و وصیّ من و خلیفة من در بین شما بعد از من است؛ از او بشنوید و او را اطاعت کنید.» پس دعوت به تشیع ابوالحسن از سوی صاحب رسالت و همزمان با دعوت برای شهادتین بود و از آنجاست که ابوذر از شیعیان علی(علیه السلام) است».
شیخ مظفّر از محمّد کردعلی، مؤلف خطّاط شام، چنین نقل کرده است:
«گروهی از بزرگان صحابه به موالات علی(علیه السلام) در زمان رسول خدا (صلی الله علیه واله) شناخته شده بودند؛ مانند سلمان فارسی که گفت: بیعت کردیم با رسول خدا (صلی الله علیه واله) بر سفارش به مسلمانان و امامت
علی بن ابیطالب (علیه السلام) و پیروی از او».
7. سعید خدری: وی گفته است که:
«مردم به پنج چیز مأمور شدند. چهار تا از آن را انجام دادند و یکی را ترک کردند و چون از چهار تا سؤال شد، گفت: نماز، زکات، روزة ماه رمضان و حجّ. گفته شد پس آن یکی چیست که آن را ترک کردند؟ گفت: ولایت علی بن ابیطالب(علیه السلام) ».14
معنی آنچه شیخ مظفّر ارائه کرده، این است که تشیع همان موالات برای امام علی(علیه السلام) و اقرار برای او به ولایت عامّه بعد از نبی اکرم(صلی الله علیه واله) است و اینکه او سزاوارتر از دیگران است و در نزدیکی به رسول خدا(صلی الله علیه واله)، مقام او اوّلین است.
گروه دیگری از بزرگان تأکید و تأیید کردهاند که:
«تشیع و ولایتپذیری ابی الحسن(علیه السلام) در زمان رسول خدا(صلی الله علیه واله) ایجاد شده و رسول اکرم(صلی الله علیه واله)، علی(علیه السلام) را از بعد خودش به عنوان خلیفه و مرجع عام برای امت تعیین کرده است».
سایر دیدگاهها
1. ابن خلدون: وی معتقد است که:
«شیعه در ایّام شورا پیدا شد و آنجا جماعتی از صحابه که خود را پیرو و شیعة علی(علیه السلام) میدانستند و معتقد بودند که او سزاوارتر به خلافت است تا غیر او، چون خلافت به غیر او رسید، ناراحت و متأسّف شدند؛ مانند زبیر، عمّار بن یاسر، مقداد ابن اسود و دیگران و قوم برای سابقه و قدمت آنها در دین کاری جز نجوا و تأسّف و اندوه نکردند».15
این رأی مورد اعتماد نیست؛ زیرا همان طور که قبلاً توضیح داده شد، شیعه در زمان رسول خدا(صلی الله علیه واله) ایجاد شد و پیشوای آن، که از بزرگان صحابه است، با حجّت بالغه با ابوبکر به احتجاج پرداخت و این از محکمترین اسناد سیاسیای است که شیعه برای اثبات حقّانیت امام بر خلافت، به آن احتجاج میکند.
2. ابن حزم: او بر این عقیده است که، شیعه بعد از قتل عثمان آشکار شد.
او میگوید: «عثمان خلیفه شد و دوازده سال حکومت کرد، تا اینکه مرد و با مرگ او اختلاف پیدا شد و امر شیعیان پا گرفت».16
3. عثمان بن عبدالله حنفی: این شخص نیز بر دیدگاه ابن حزم تأکید کرده و گفته است: «جدایی امت در زمان ابوبکر و عمر و عثمان نبود و همانا بعد از کشته شدن عثمان، رافضه آشکار شد».17
آنچه ابن حزم و حنفی گفتهاند، دلایل علمی ندارد؛ چون ظهور شیعه و ایجاد آن در زمان رسول خدا(صلی الله علیه واله) بوده و تشکیل دولت شیعه بعد از کشته شدن عثمان و به پیروی از امام علی(علیه السلام) ، فقط به دلیل خلافت و امر حکومت بود و به دنبال آن عدل و مساواتی شروع شد که مردم مانند آن را ندیده بودند و همان عدالت بود که موجب انتشار تشیع و موالات برای اهل بیت(علیهم السلام) در همة گروههای اسلامی گردید.
4. ابن ندیم: وی بر این باور است که:
«شیعه هنگامی به وجود آمد که طلحه و زبیر با علی(علیه السلام) مخالفت کردند و آن را به بهانة خونخواهی عثمان بن عفان رد کردند و علی(علیه السلام) آنها را متمرّد دانست و با آنها جنگید. پس هر کس پیروی از علی کرد، او را شیعه نامیدند و علی به آنها میگفت شیعة من و آنان را طبقة اصفیا ، اولیا ، شرطة الخمیس و اصحاب مینامید».18
بر حسب آنچه ما بیان کردیم، ظهور شیعه در زمان رسول خدا(صلی الله علیه واله) بود و تمرّد طلحه و زبیر و عایشه از حکومت علی(علیه السلام) ، مطلقاً دخالتی در ایجاد شیعه ندارد.
5. طه حسین: متن آنچه دکتر طه حسین بیان کرده، اینگونه است:
«شیعه به معنی دقیق کلمه، آنطور که نزد فقها و متکلّمان و مورخّان معروف است، در زمان علی(علیه السلام) یافت نمیشد و بعد از مرگ او، به مدّت کمی به وجود آمد. کلمة شیعه در زمان علی(علیه السلام) ، معنی لغوی قدیمی را که در سورههای قصص و صافات آمده است، داشت:
و دخل المدینة علی حین غفلة من أهلها فوجد فیها رجلین یقتتلان هذا من شیعته و هذا من عدوّه فاستغاثه الّذی من شیعته علی الّذی من عدوّه فوکزه موسی فقضی علیه19.
و إنّ من شیعته لإبراهیم.20
کلمة شیعه در این دو آیه و آیات دیگر از این دست، به معنای فرقهای از پیروان و انصار است؛ آنهایی که موافق رأی و روش کسی یا گروهی عمل میکنند. مردی که شیعة موسی بود، فردی از بنی اسرائیل بود و مردی که از دشمنان موسی بود، از مصریان بود.
به این طریق مفسّران قدما، که تفسیر را از فقهای اصحاب نبی گرفتهاند، این آیه را که «ابراهیم شیعة نوح بوده است»، به معنای پیرو سنّت، راه و رأی او و متدیّن به دین او گرفتهاند. همانگونه که دستة دیگر از مفسّران نیز میگویند که شیعة علی(علیه السلام) در زمان خلافت او، همان اصحاب او بودند که با او بیعت کردند و پیرو رأی او شدند.
با این نظر، شیعه نبودن و بودن مساوی است با کسی که با او جنگیده است یا با او نجنگیده است. لفظ شیعه در زمان علی تنها منحصر به اصحاب او نمیشده است و برای معاویه نیز شیعیانی بوده که آنها افرادی از شام و دیگر شهرها بودند که از او پیروی میکردند».
طه حسین در ادامه گفته است:
«به این ترتیب در زمان علی(علیه السلام) ، لفظ شیعه به معنی معروف نزد فقها و متکلّمان در آن زمان نبوده، بلکه دلالت به معنی قریب آن میکرده است و در آن معنی در قیاس با همة دشمنان استعمال میشده است. نصّی قدیمی نمیشناسم که در آن لفظ شیعه به علی(علیه السلام) قبل از وقوع فتنه اضافه شده باشد. بنابراین برای علی(علیه السلام) قبل از وقوع فتنه، شیعهای که نسبت به بقیة امت ظاهر و ممتاز باشند، نبوده است».
او اضافه کرده است:
«و به طور کلّی میتوان گفت که برای علی(علیه السلام) شیعهای ممتاز از امت، قبل از فتنه وجود نداشته است که فقها و متکلّمان در اثنای حکومت او بشناسند»21.
بنا به آنچه طه حسین بیان کرده، بعضی اشکالات وارد است:
اوّلاً، گفتة او که، شیعه به معنی دقیق نزد فقها، متکلّمان و مورّخان در زمان زندگی علی(علیه السلام) یافت نمیشود و بعد از وفات او به مدّت کمی پیدا شده است، خالی از تأمّل نیست. حقیقت مطلب این است که شیعه به معنی واقعی در زمان رسول خدا(صلی الله علیه واله) پیدا شد و بزرگان صحابه، خود را به امامت امیرمؤمنین(علیه السلام) معتقد میدانستند. به علاوه آن دسته از احادیث نبوی که در آن به فضیلت شیعیان امام(علیه السلام) و منزلت و کرامت آنها نزد خدای متعال اشاره شده، مؤیّد این حقیقت است.
ثانیاً، او بیان کرده که در نصوص قدیمی، قبل از وقوع فتنه، نسبت شیعه به علی(علیه السلام) وجود نداشته است. امّا ما تعدادی از نصوص نبوی را که در آن لفظ شیعه به امام علی(علیه السلام) اضافه شده و پیروان امام(علیه السلام) و صفات کریمهای از آنها را بیان کرده است، نقل کردیم. فقط میتوان گفت که ایشان تحقیقی از مصادر حدیث نکرده است تا از آن مطلع شود.
ثالثاً، او ذکر کرده که برای امام (علیه السلام) شیعة خاص و متمایزی قبل از فتنه و بعد از آن و در اثنای خلافت ایشان نبوده است و این نیز جای تأمّل دارد. برای امام(علیه السلام) شیعیان مشخّصی وجود داشت و آنها از بزرگان اسلام و مشاهیر صحابه مثل صحابی جلیل القدر، عمّار بن یاسر، ابوذر، حجر بن عدی، میثم تمّار، رشید هجری و غیر آنها بودند که سید محسن عاملی در دایرةالمعارف خود ـ اعیانالشیعه ـ اسامی آنها را بیان کرده است و بیشتر آنها با امام علی(علیه السلام) در واقعة صفّین بودند؛ از انصار هشتاد و هفت نفر، از آنهایی که در بیعت رضوان حاضر بودند نهصد نفر و مجموع صحابهای که با او بودند، دو هزار و هشتصد نفر. بنابر آنچه عاملی ذکر کرده، در واقع برای امام(علیه السلام) شیعیانی متمایز و معروف به ولایت او وجود داشته است.
6. برنارد لویس: نظر برنارد لویس مستشرق در این باره چنین است:
«تأسیس شیعه بعد از کشته شدن امیرالمؤمنین(علیه السلام) و شهادت امام حسین(علیه السلام) بوده است و این دو نفر، در پیدایش تشیع انقلابی به رنگ مهدویّت تأثیر داشتهاند».
این رأی هم موثّق نیست؛ زیرا همانگونه که ما اشاره کردیم، تشیع در زمان رسول خدا(صلی الله علیه واله) ظاهر شد و انتشار آن در زمان خلافت امیرمؤمنین(علیه السلام) بود. مردم عدالت او و بیرغبتیاش به لذّات دنیا و بنای او را در مصلحت عامّه دیدند. احاطة کاملش به جمیع علوم و معارف، او را مبدل به مدرسة درخشانی کرد؛ مملوّ از چیزهایی که انسان با آن ارتقا مییافت. امام علی(علیه السلام) به بیشتر مسلمانان ثابت کرد که وارث کمالات و علوم انبیا(علیه السلام) است.
مالک اشتر خطاب به مردم میگوید:
ای مردم، این [امام علی(علیه السلام) ] وصی اوصیا و وارث علم انبیا است22.
همچنین از مهمترین اسباب در انتشار تشیع و اشاعة آن در بین مسلمانان، شهادت ریحانة رسولالله(صلی الله علیه واله)، امام حسین (علیه السلام) بود؛ کسی که بر طاغوت زمانش ـ یزید بن معاویه ـ خروج کرد تا با این کار، حکومت قرآن و عدالت اسلام را برقرار کند؛ خیرات خدا را بین فقرا و بدبختان جهان انتشار دهد؛ به تمام عوامل شکست و تخلّف در عالم عربی و اسلامی پایان دهد و در این راه و به خاطر هدف مقدسش، به صورت وحشتناکی ـ که تاریخ نمونة آن را در قساوت به خود ندیده است ـ به شهادت رسید و از ترس آن، وجدان عالمی متزلزل شد و بیشتر مردم با حسرت و اندوه به تشیع و ایمان به مبادی اهلبیت(علیه السلام) گردن نهادند.
پىنوشتها:
1. مجمع الزوائد، ج 9، ص 131؛ کنوز الحقائق، ص 188، الاستیعاب، ج 2، ص 457.
2. صواعق المحرقة، ص 93؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص 131.
3. کنوز الحقائق، ص 92.
4. همان، ص 82.
5. الصواعق المحرقة، ص 96.
6. الدرّ المنثور.
7. همان.
8. طبقات الشیعة، فضائل الشیعة.
9. المقالات و الفرق،ص 15.
10. فرق الشیعة، ص 15.
11. الزینة ورقة، ص205.
12. الزینة ورقة، ص 205؛ والاختصاص، ص 6.
13. أصل الشیعة و أصولها.
14. زندگی امام صادق(علیه السلام) ، ج 7، ص 181.
15. العبر.
16. الفصل فی الملل والنحل، ج 2، ص 80.
17. الفرق المتفرقة بین أهل الذیغ والزندقة، ص 6.
18. الفهرست، ص 175.
19. سورة قصص، آیة 15.
20. سورة صافات، آیة 83.
21. الفتنة الکبری، ص 603، ج 2، ص 601.
22. تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 151.
/خ