تشيع در آمريکاى امروز
نويسنده: محمدلگنهاوزن
جامعه ى شيعيان آمريکا رادر وهله ى نخست مى توان به دو گروه بزرگ تقسيم کرد:
گروه اول، شيعيان مهاجرى هستند که حدود صد و هشتاد سال پيش، از کشورهاى مسلمان به آمريکا مهاجرت کردند.
گروه دوم، آمريکايى هايى هستند که به علت هاى گوناگون، از جمله، تبليغات صوفى ها مسلمان مى شوند.
البته بيشتر مسلمانان آمريکايى آفريقايى تبار، ابتداسنى شده اند و بعد تحت تأثير روحيه و شخصيت امام خمينى (ره) و پيروزى انقلاب اسلامى ايران به تشيع روى آورده اند.
اين مهاجرت بين سال هاى 1824 تا 1878 صورت پذيرفته است. در سال 1924، دولت آمريکا قانونى راتحت عنوان (قانون منع ورود آسيايى ها)( Asian Exelusion Act )، که به نوعى مفهوم نژادپرستى را نيز دربرداشت، وضع کرد و با تمسک به آن، از ورود آسيايى هايى که ازنظر آنان ريگين پوست محسوب مى شدند و از نظر فرهنگ و رفتار، با سفيد پوستان اروپايى تبار آمريکا متفاوت بودند، ممانعت کرد.
پس از جنگ جهانى دوم، اين قانون تعديل شدو آسيايى ها، و از جمله مسلمانان و شيعيان، توانستند به آمريکا مهاجرت کنند.
اينک بزرگ ترين جمعيت شيعى در آمريکا در شهر ديترويت ميشيگان، با سيصدهزار آمريکايى عرب تبار، ساکن است.
در جنوب شرقى اين شهر، يکى از بزرگترين مساجدآمريکا، يعنى مرکز اسلامى ديترويت، در سال 1920 ميلادى ساخته شد.
اين مرکز،نزديک کارخانه ى ماشين سازى فورد آمريکا ساخته شده است؛ زيرا بيشترين مهاجران عرب،در بدو ورود به آمريکا در آن کارخانه مشغول به کار شدند.
رهبر فعلى اين گروه،شخصى به نام امام حسن قزوينى است که در کربلا متولد شده و تقريباً ده سال نيز درحوزه ى علميه ى قم مشغول به تحصيل بوده و در سال 1992 به آمريکا مهاجرت کرده است.
در بالاى سردر ورودى اين مسجد، عکس بزرگى از او در کنار عکس جورج بوش به چشم مى خورد.
گفتنى است که شيعيان مهاجر، تنها عرب تبار نيستند، بلکه ايرانى ها،پاکستانى ها و ديگر مليتهاى غير عرب نيز در ميان آنان وجود دارند.
به صور گلى،نکته ى مهم درباره ى شيعيان مهاجر، آن است که اين گروه، غالباً فعاليت سياسى ندارندو بيشتر مايل هستند خود را با فرهنگ و آداب آمريکا تطبيق دهند.
آنان مى خواهندمانند آمريکايى ها زندگى کنند و آمريکا را نه براى تبليغات دينى، بلکه صرفاً براى کسب معاش و به عنوان محلى مناسب براى زندگى انتخاب کرده اند، هر چند نيازهاى مربوط به دينشان، از جمله مراسم ازدواج، طلاق و تدفين مردگان، آنان را به سوى مراکزاسلامى مى کشاند.
معمولاً اين گونه مراکز اسلامى، محلى براى تجمع هم ولايتى ها،تدريس و يادگيرى زبان مادرى و... مى باشند.
اما گاه مراکزى به چشم مى خورند که محلى براى تجمع مسلمانان، بدون توجه به قوميت و مليت، مى باشند؛ مانند مرکز اسلامى آيت الله خويى در نيويورک، که معمولاً ايرانى ها، عراقى ها، لبنانى ها، خوجه هاى پاکستانى و آمريکايى ها در مراسم آن شرکت مى کنند و يا کراکز امام على عليه السلام،در نيويورک، که هرچند بيشتر فعالان آن ايرانى هستند، مليت هاى ديگر نيز به آنجا رفت و آمد مي کنند.
درباره ى فعاليت سياسى مهاجران شيعه، اين نکته را بايد اضافه کنم که گروه هايى مانند سلطنت طلبان ايرانى، که با رضا پهلوى در کالي فرنياهمکارى مى کنند، برخى از پيروان نهضت آزادى، پيروان خط امام (ره) و حتى منافقان نيز اکنوناز فعالان سياسى در آمريکا هستند.
غير از مراکزى که مديريت آنها با اشخاص روحانى است، مراکزى نيز وجود دارند که اداره ى آنها با اشخاصى است که هيچ سنخيتى با اسلامو شيعه ندارند، بلکه ضد علماى اسلام و از لحاظ سياسى، ضد دولت ايران هستند.
معمولاً سرپرستى اين گونه مراکز، با پزشک يا مهندس فعالى است که خود پيشنماز هم مى شود، بدون آنکه اطلاعى از اسلام و فقه داشته باشد.
اين گونه مراکز،از نظر سياسى، کاملاً ليبرال هستند. خانم ها از نظر حجاب، در اين مراکز (و فقط درمحدوده اين مراکز) به يک روسرى اکتفا مى کنند و حتى در برخى موارد، پيش نمازى را هم برعهده مى گيرند!
صدها گروه شيعى ديگر نيز در آمريکا وجود دارند؛ از جمله، گروه ((انصار الله)) که گروهى است با اعضاى سياه پوست از مهاجران سودانى و آمريکايى وداراى اعتقادات عجيب و غريب.
رهبر اين گروه، سودانى است و معتقد است پيامبراسلام و همه ى ائمه عليهم السلام سياه پوست بوده اند و اعراب نژادپرست، ابوبکر راکه سرخ پوست بود، به دليل رنگ پوستش، بر حضرت على عليه السلام ترجيح دادند.
تصوف در آمريکا بيشتر از طريق فرقه ى نعمت اللهى دکتر نوربخش و فرقه ى شيخ فضل الله حائرى عراقى تبليغ مى شود.
پيروان و مريدان دکتر نوربخش خانقاه هاى متعددى در شهرهاى آمريکا و اروپا ايجاد کرده اند و به طور کلى، برخلاف مريدان شيخ فضل الله به انجام احکام ظاهرى دين تقيدى ندارند.
شيخ فضل الله، رهبر گروه ديگرصوفيان، داستان جالبى دارد. وى که روحانى زاده اى از اهالى نجف و مهندس نفت است،تبليغات خود را در کاليفرنيا آغاز کرد.
مريدانى پيدا کرد و خود را صوفى معرفى نمود. پس از آنکه در حومه ى شهر آستين در تگزاس، زمينى زيبا و وسيع را خريد ومجموعه اى را به نام ((بيت دين))، شامل مسجد، مدرسه و حجره ساخت، تصميم گرفت تقيه را کنار بگذارد.
اين ماجرا در اوج فعاليت وى و در دهه ى هفتاد روى داد و در آنزمان، حدود 150 نفر در مرکز وى فعاليت مى کردند.
شيخ فضل الله روزى به مؤذن مسجددستور داد که پس از ((اشهد انّ محمداً رسول الله)) عبارت ((اشهد انّ علياً ولى الله)) و ((اشهد انّ علياً حجة الله)) را سر دهد.
پس از نماز مغرب و عشا، شيخ درميان مريدانش، که حيرت زده به دور او جمع شده بودند، اعلام کرد که شيعه است و چون در حال تقيه بوده است، نمي- توانسته آن را ابراز کند.
او ادامه داد که اينک آنان مرکز خودشان را دارند و کسى نمى تواند مزاحم آنان شود و بنابراين تقيه لازم نيست.
پس از اين ماجرا نيمى از هوادارانش او را به جرم رافضى بودن ترک کردند؛ولى کسانى که باقى ماندند، شيعه شده و فعاليت پرداختند؛ از جمله انتشارات((الزهرا)) را تأسيس کردند و مجله اى نيز با عنوان ((نورالدين)) چاپ کردند.
فضل الله بعدها مورد آزار دولت آمريکا قرار گرفت و مجبود شد به انگلستان برود.
هم اينک نيز در جنوب آفرقا به فعاليت مشغول است. پيروان او در آمريکا هنوز از فعالان محسوب مى شوند و به علت چاپ آثار با ارزشى، مانند ترجمه ى ((گلشن راز)) شبسترى وبرخى از آثار حيدر آملى مشهور هستند.
البته صوفى ها در آمريکا فرقه ها و شاخه هاى متعددى دارند و معمولاً هم کمتر اهل فعاليت سياسى هستند.
آنان بيشتر مى خواهند سير و سلوک و مکاشفات معنوى داشته باشند و بيشتر آنان نيز از هنرمندان، شعراو نويسندگان هستند؛نه از تجار، کارخانه داران و مانند آن.
اين گروه، فرهنگ حاکمبر آمريکا را دوست ندارند و بوهمى و nonconformist هستند؛ يعنى تابع فرهنگ عرف نيستند.
شيعيان سياه پوست آمريکا بيش از هر گروه ديگرى با سياسب آمريکا مخالفت مى کنند، سياست و فرهنگ آمريکا را ظالمانه مى دانند و با هر وسيله اى، حتى با پوششى غير متعارف به مقابله با آن مى پردازند.
شيعيان آمريکايى آفريقايى تبار، به ويژه، به بعد عرفانى اما علاقه خاصى دارند. نکته ى درخور توجه درباره ى شيعيان آمريکا اين است که گروه شيعيان مهاجر، بيشتر در جهت همگون شدن با فرهنگ آمريکا وآمريکايى حرکت مى کنند، در حالى که گروه دوم، يعنى آمريکايى هاى شيعه شده همواره درمخالفت با آمريکا- در عرصه هاى سياست و فرهنگ- هستند. اين دوگانگى، گاه اين دو گروه را در برابر يکديگر قرار مى دهد.
گروه هاى شيعى ديگرى نيز در آمريکه فعال هستند؛از جمله گروه خوجه ها در کنيز نيويورک که به علت فعاليت هاى انتشاراتى شان مشهورهستند.
آنان کتاب Tahrike Tarsile Quran را چاپ کرده اند. عضو بسيار فعال اين گروه، عون على خلفان است که ترجمه ى انگليسى قرآن را از شاکر و ترجمه ى ميراحمد على را براى اولين بار در سال 1988 چاپ کرد.
غير از مراکز اسلامى شيعيان، چندين سازمان شيعى ديگر نيز در آمريکا فعال هستند؛ از جمله در شهر مدينه، در ايالت نيويورک و نزديک به مرکز کانادا، حوزه ى علميه ى کوچکى تأسيس شده است.
سازمان ديگرى به نام ((سازمان جوامع مسلمان اثنا عشرى آمريکاى شمالي)) در سال 1986 تأسيس شده است که براى ايجاد وحدت ميان شيعيان آمريکايى شمالى تلاش مى کند و اعضاى آن،سازمان ها و مراکز شيعى هستند؛ نه افراد.
اين مرکز، زمينه ى همکارى سازمان هاى تابعه در امور دينى، آموزشى، اجتماعى و اقتصادى را فراهم مى کند.
سازمان بسيارمهم و مشهور ديگرى در آمريکا وجود دارد به نام فدراسيون جهانى جوامع مسلمان شيعه ى خوجه که مديريت آن را حاج حسين ولجى عهده دار است.
البته سازمانها و مراکز شيعى ديگرى نيز وجود دارند که به فعاليت مشغول اند؛ ولى آنچه بايد بدان توجه کنيم، اين است که به نظر من، مسلمانان و به طور خاص، شيعيان در آمريکا سيرى همچون سير تاريخى يهوديان آمريکا دارند؛ بدين معنا که يهوديان در آمريکا به سه گروه مشخص ارتدکس،اصلاح شده و بينابين، که آنان خود به آن محافظه کار مى گويند، تقسيم شده اند.
مسلمانان نيز به همين گونه، به سه گروه تقسيم شده اند: گروهى که بسيار مقيدبه آداب اسلامى هستند، مى خواههد مسلمانى خوب باقى بمانند و از فرهنگ غالب آمريکارنج مى برند.
اين گروه، شامل مهاجران و نيز آمريکايى هاى مسلمان شده مى باشند. گروه ديگر، مى خواهند همچون آمريکايى ها زندگى کنند و مى کوشند خود را هر چه بيشتربا فرهنگ آنان سازگار کنند و ارزش هاى غالب آمريکا را ارزش واقعى مى دانند.
تنهابرخى از مهاجران و نيز برخى از آمريکايى هاى مسلمان شده، اين طرز تلقى را دارند؛زيرا اسلام، در عمل، راحت تر از فرهنگ غرب است.
گروه سوم، مسلمانانى هستند که نهبه شدت گروه اول و نه به بى خيالى گروه دوم هستند.
پس از يازدهم سپتامبر، گرايشها شديدتر هم شد. گروهى از شيعيان، در اثر فشارهاى دولت آمريکا، مأيوس شده و ازسازگارى با فرهنگ و سياست آمريکا دست برداشته و حتى برخى حاضر به بازگشت به کشورهاى خود شده اند.
برخى ديگر نيز تلاش کرده اند بيشتر دور هم جنع شوند. از نظر جامعه شناسى معلوم نيست چه وضعيتى پيش خواهد آمد.
برخى ديگر نيز با دولت آمريکا براى جنگ عليه تروريسم اعلام همکارى کرده اند و به ويژه، برخى از گروه هاى شيعه، اين تروريسم را به سنّى ها و بنيادگراها نسبت مى دهند و قائل اند آنان که حاضر به سازشو مصالحه با آمريکا نيستند، همين بنيادگراهاى تروريست هستند.
مردم آمريکا نمى دانند تفاوت ميان سنّى و شيعى چيست. آنان حتى نمى دانند که سيک ها مسلمان نيستند وبه همين علت، بسيارى از آنان را به خاطر عمامه شان مورد ضرب و شتم قرار داده اند وکار به جايى رسيد که سيک ها مجبور شدند روى لباسشان علامت مخصوصى بگذارند و بگويندما مسلمان نيستيم.
حاج حسن ولجى که پس از يازده سپتامبر، در اعلاميه اى که به همين منظور صادر کرد، تروريسم را محکوم، و در حمايت از جنگ بر ضد تروريسم، خود راهم دل و هم صداى بوش معرفى کرد و با اشاره به سخن بوش که گفته بود: ((همه مسلمانانبد نيستند))، گفت که ما هم مانند هفت مليون مسلمان ديگر، آمريکا را وطن خود مى دانيم، ما پرکارترين و مبتکرترين افراد جامعه ى مسلمان، در ميان ديگر جوامع اسلامى هستيم و بايد به مسلمانان ديگر کمک کنيم با ارزش هاى آمريکايى را درک کنند و اين تنفر نا به جاى ضد آمريکايى را کاهش دهند.
امام حسن قزوينى نيز، که امام جماعت بزرگ ترين مسجد آمريکا در ديترويت است، پس از يازدهم سپتامبر، در راديو، تلويزيون وکليساها ضمن محکوم کردن اين حادثه، زندگى مسلمانان در آمريکا را بسيار خوب توصيف کرد و گفت که مسلمانان بايد وطن جديد خود را بسيار دوست داشته باشند.
به طورکلى، اينان مى خواهند به آمريکايى ها بگويند که از مانترسيد، مانيز مردم خوبى هستيم و مانند شما کار مى کنيم، فقط به جاى کليسا به مسجد مى رويم، ما را اذيت نکنيد.
پس از يازدهم سپتامبر، مردم مسلمان، بيشتر با غير مسلمانان ارتباط پيداکردند؛ ولى نه به اين منظور که غير مسلمان را مسلمان کنند، بلکه به اين منظور که به آنان بگويند که بياييد با مراکز اسلامى و اعتقادات ما آشنا شويد.
به اعتقاد من،هر چند براى اين گونه کارها کمى دير شده است، ولى باز هم ارزش دارد.
تقريباً همه ى مساجد و مراکز اسلامى در آمريکا برنامه اى براى معرفى اعتقاداتشان به مسيحيان وپيروان ديگر مذاهب دارند.
درباره ى جمعيت مسلمانان و نيز درباره ى تعداد گروههاى مذهبى در آمريکا اختلاف نظر بسيار وجود دارد.
گروهى اعلام کرده اند که مسلمانان در آمريکا اصلاً نمى توانند بيش از دو ميليون نفر باشند؛ در حالى که اگرشما فقط به کتاب تلفن مراجعه کنيد، اسم مسلمانان بيش از دو ميليون نفر است.
آنان اين طور حساب کرده اند که اگر از مساجد و مراکز اسلامى بپرسيم چند عضو رسمى دارند وتعداد اين افراد را با هم جمع کنيم و بعد تعداد فرزندان آنان را نيز حساب کنيم، مى توانيم بگوييم که تقريباً دو ميليون نفر مسلمان وجود دارد.
اما گروه هاى ديگر،تعداد مسلمانان را در آمريکا را در حدود هشت تا ده ميليون نفر تخمين زده اند.
البته در اين زمينه که از آن ميان، چند نفر شيعه هستند، هيچ آمار مشخصى دردست نيست.
منبع: سایت آفتاب
/س
گروه اول، شيعيان مهاجرى هستند که حدود صد و هشتاد سال پيش، از کشورهاى مسلمان به آمريکا مهاجرت کردند.
گروه دوم، آمريکايى هايى هستند که به علت هاى گوناگون، از جمله، تبليغات صوفى ها مسلمان مى شوند.
البته بيشتر مسلمانان آمريکايى آفريقايى تبار، ابتداسنى شده اند و بعد تحت تأثير روحيه و شخصيت امام خمينى (ره) و پيروزى انقلاب اسلامى ايران به تشيع روى آورده اند.
گروه اول: شيعيان مهاجر
اين مهاجرت بين سال هاى 1824 تا 1878 صورت پذيرفته است. در سال 1924، دولت آمريکا قانونى راتحت عنوان (قانون منع ورود آسيايى ها)( Asian Exelusion Act )، که به نوعى مفهوم نژادپرستى را نيز دربرداشت، وضع کرد و با تمسک به آن، از ورود آسيايى هايى که ازنظر آنان ريگين پوست محسوب مى شدند و از نظر فرهنگ و رفتار، با سفيد پوستان اروپايى تبار آمريکا متفاوت بودند، ممانعت کرد.
پس از جنگ جهانى دوم، اين قانون تعديل شدو آسيايى ها، و از جمله مسلمانان و شيعيان، توانستند به آمريکا مهاجرت کنند.
اينک بزرگ ترين جمعيت شيعى در آمريکا در شهر ديترويت ميشيگان، با سيصدهزار آمريکايى عرب تبار، ساکن است.
در جنوب شرقى اين شهر، يکى از بزرگترين مساجدآمريکا، يعنى مرکز اسلامى ديترويت، در سال 1920 ميلادى ساخته شد.
اين مرکز،نزديک کارخانه ى ماشين سازى فورد آمريکا ساخته شده است؛ زيرا بيشترين مهاجران عرب،در بدو ورود به آمريکا در آن کارخانه مشغول به کار شدند.
رهبر فعلى اين گروه،شخصى به نام امام حسن قزوينى است که در کربلا متولد شده و تقريباً ده سال نيز درحوزه ى علميه ى قم مشغول به تحصيل بوده و در سال 1992 به آمريکا مهاجرت کرده است.
در بالاى سردر ورودى اين مسجد، عکس بزرگى از او در کنار عکس جورج بوش به چشم مى خورد.
گفتنى است که شيعيان مهاجر، تنها عرب تبار نيستند، بلکه ايرانى ها،پاکستانى ها و ديگر مليتهاى غير عرب نيز در ميان آنان وجود دارند.
به صور گلى،نکته ى مهم درباره ى شيعيان مهاجر، آن است که اين گروه، غالباً فعاليت سياسى ندارندو بيشتر مايل هستند خود را با فرهنگ و آداب آمريکا تطبيق دهند.
آنان مى خواهندمانند آمريکايى ها زندگى کنند و آمريکا را نه براى تبليغات دينى، بلکه صرفاً براى کسب معاش و به عنوان محلى مناسب براى زندگى انتخاب کرده اند، هر چند نيازهاى مربوط به دينشان، از جمله مراسم ازدواج، طلاق و تدفين مردگان، آنان را به سوى مراکزاسلامى مى کشاند.
معمولاً اين گونه مراکز اسلامى، محلى براى تجمع هم ولايتى ها،تدريس و يادگيرى زبان مادرى و... مى باشند.
اما گاه مراکزى به چشم مى خورند که محلى براى تجمع مسلمانان، بدون توجه به قوميت و مليت، مى باشند؛ مانند مرکز اسلامى آيت الله خويى در نيويورک، که معمولاً ايرانى ها، عراقى ها، لبنانى ها، خوجه هاى پاکستانى و آمريکايى ها در مراسم آن شرکت مى کنند و يا کراکز امام على عليه السلام،در نيويورک، که هرچند بيشتر فعالان آن ايرانى هستند، مليت هاى ديگر نيز به آنجا رفت و آمد مي کنند.
درباره ى فعاليت سياسى مهاجران شيعه، اين نکته را بايد اضافه کنم که گروه هايى مانند سلطنت طلبان ايرانى، که با رضا پهلوى در کالي فرنياهمکارى مى کنند، برخى از پيروان نهضت آزادى، پيروان خط امام (ره) و حتى منافقان نيز اکنوناز فعالان سياسى در آمريکا هستند.
غير از مراکزى که مديريت آنها با اشخاص روحانى است، مراکزى نيز وجود دارند که اداره ى آنها با اشخاصى است که هيچ سنخيتى با اسلامو شيعه ندارند، بلکه ضد علماى اسلام و از لحاظ سياسى، ضد دولت ايران هستند.
معمولاً سرپرستى اين گونه مراکز، با پزشک يا مهندس فعالى است که خود پيشنماز هم مى شود، بدون آنکه اطلاعى از اسلام و فقه داشته باشد.
اين گونه مراکز،از نظر سياسى، کاملاً ليبرال هستند. خانم ها از نظر حجاب، در اين مراکز (و فقط درمحدوده اين مراکز) به يک روسرى اکتفا مى کنند و حتى در برخى موارد، پيش نمازى را هم برعهده مى گيرند!
صدها گروه شيعى ديگر نيز در آمريکا وجود دارند؛ از جمله، گروه ((انصار الله)) که گروهى است با اعضاى سياه پوست از مهاجران سودانى و آمريکايى وداراى اعتقادات عجيب و غريب.
رهبر اين گروه، سودانى است و معتقد است پيامبراسلام و همه ى ائمه عليهم السلام سياه پوست بوده اند و اعراب نژادپرست، ابوبکر راکه سرخ پوست بود، به دليل رنگ پوستش، بر حضرت على عليه السلام ترجيح دادند.
گروه دوم: آمريکايى هاى شيعه
تصوف در آمريکا بيشتر از طريق فرقه ى نعمت اللهى دکتر نوربخش و فرقه ى شيخ فضل الله حائرى عراقى تبليغ مى شود.
پيروان و مريدان دکتر نوربخش خانقاه هاى متعددى در شهرهاى آمريکا و اروپا ايجاد کرده اند و به طور کلى، برخلاف مريدان شيخ فضل الله به انجام احکام ظاهرى دين تقيدى ندارند.
شيخ فضل الله، رهبر گروه ديگرصوفيان، داستان جالبى دارد. وى که روحانى زاده اى از اهالى نجف و مهندس نفت است،تبليغات خود را در کاليفرنيا آغاز کرد.
مريدانى پيدا کرد و خود را صوفى معرفى نمود. پس از آنکه در حومه ى شهر آستين در تگزاس، زمينى زيبا و وسيع را خريد ومجموعه اى را به نام ((بيت دين))، شامل مسجد، مدرسه و حجره ساخت، تصميم گرفت تقيه را کنار بگذارد.
اين ماجرا در اوج فعاليت وى و در دهه ى هفتاد روى داد و در آنزمان، حدود 150 نفر در مرکز وى فعاليت مى کردند.
شيخ فضل الله روزى به مؤذن مسجددستور داد که پس از ((اشهد انّ محمداً رسول الله)) عبارت ((اشهد انّ علياً ولى الله)) و ((اشهد انّ علياً حجة الله)) را سر دهد.
پس از نماز مغرب و عشا، شيخ درميان مريدانش، که حيرت زده به دور او جمع شده بودند، اعلام کرد که شيعه است و چون در حال تقيه بوده است، نمي- توانسته آن را ابراز کند.
او ادامه داد که اينک آنان مرکز خودشان را دارند و کسى نمى تواند مزاحم آنان شود و بنابراين تقيه لازم نيست.
پس از اين ماجرا نيمى از هوادارانش او را به جرم رافضى بودن ترک کردند؛ولى کسانى که باقى ماندند، شيعه شده و فعاليت پرداختند؛ از جمله انتشارات((الزهرا)) را تأسيس کردند و مجله اى نيز با عنوان ((نورالدين)) چاپ کردند.
فضل الله بعدها مورد آزار دولت آمريکا قرار گرفت و مجبود شد به انگلستان برود.
هم اينک نيز در جنوب آفرقا به فعاليت مشغول است. پيروان او در آمريکا هنوز از فعالان محسوب مى شوند و به علت چاپ آثار با ارزشى، مانند ترجمه ى ((گلشن راز)) شبسترى وبرخى از آثار حيدر آملى مشهور هستند.
البته صوفى ها در آمريکا فرقه ها و شاخه هاى متعددى دارند و معمولاً هم کمتر اهل فعاليت سياسى هستند.
آنان بيشتر مى خواهند سير و سلوک و مکاشفات معنوى داشته باشند و بيشتر آنان نيز از هنرمندان، شعراو نويسندگان هستند؛نه از تجار، کارخانه داران و مانند آن.
اين گروه، فرهنگ حاکمبر آمريکا را دوست ندارند و بوهمى و nonconformist هستند؛ يعنى تابع فرهنگ عرف نيستند.
شيعيان سياه پوست آمريکا بيش از هر گروه ديگرى با سياسب آمريکا مخالفت مى کنند، سياست و فرهنگ آمريکا را ظالمانه مى دانند و با هر وسيله اى، حتى با پوششى غير متعارف به مقابله با آن مى پردازند.
شيعيان آمريکايى آفريقايى تبار، به ويژه، به بعد عرفانى اما علاقه خاصى دارند. نکته ى درخور توجه درباره ى شيعيان آمريکا اين است که گروه شيعيان مهاجر، بيشتر در جهت همگون شدن با فرهنگ آمريکا وآمريکايى حرکت مى کنند، در حالى که گروه دوم، يعنى آمريکايى هاى شيعه شده همواره درمخالفت با آمريکا- در عرصه هاى سياست و فرهنگ- هستند. اين دوگانگى، گاه اين دو گروه را در برابر يکديگر قرار مى دهد.
گروه هاى شيعى ديگرى نيز در آمريکه فعال هستند؛از جمله گروه خوجه ها در کنيز نيويورک که به علت فعاليت هاى انتشاراتى شان مشهورهستند.
آنان کتاب Tahrike Tarsile Quran را چاپ کرده اند. عضو بسيار فعال اين گروه، عون على خلفان است که ترجمه ى انگليسى قرآن را از شاکر و ترجمه ى ميراحمد على را براى اولين بار در سال 1988 چاپ کرد.
غير از مراکز اسلامى شيعيان، چندين سازمان شيعى ديگر نيز در آمريکا فعال هستند؛ از جمله در شهر مدينه، در ايالت نيويورک و نزديک به مرکز کانادا، حوزه ى علميه ى کوچکى تأسيس شده است.
سازمان ديگرى به نام ((سازمان جوامع مسلمان اثنا عشرى آمريکاى شمالي)) در سال 1986 تأسيس شده است که براى ايجاد وحدت ميان شيعيان آمريکايى شمالى تلاش مى کند و اعضاى آن،سازمان ها و مراکز شيعى هستند؛ نه افراد.
اين مرکز، زمينه ى همکارى سازمان هاى تابعه در امور دينى، آموزشى، اجتماعى و اقتصادى را فراهم مى کند.
سازمان بسيارمهم و مشهور ديگرى در آمريکا وجود دارد به نام فدراسيون جهانى جوامع مسلمان شيعه ى خوجه که مديريت آن را حاج حسين ولجى عهده دار است.
البته سازمانها و مراکز شيعى ديگرى نيز وجود دارند که به فعاليت مشغول اند؛ ولى آنچه بايد بدان توجه کنيم، اين است که به نظر من، مسلمانان و به طور خاص، شيعيان در آمريکا سيرى همچون سير تاريخى يهوديان آمريکا دارند؛ بدين معنا که يهوديان در آمريکا به سه گروه مشخص ارتدکس،اصلاح شده و بينابين، که آنان خود به آن محافظه کار مى گويند، تقسيم شده اند.
مسلمانان نيز به همين گونه، به سه گروه تقسيم شده اند: گروهى که بسيار مقيدبه آداب اسلامى هستند، مى خواههد مسلمانى خوب باقى بمانند و از فرهنگ غالب آمريکارنج مى برند.
اين گروه، شامل مهاجران و نيز آمريکايى هاى مسلمان شده مى باشند. گروه ديگر، مى خواهند همچون آمريکايى ها زندگى کنند و مى کوشند خود را هر چه بيشتربا فرهنگ آنان سازگار کنند و ارزش هاى غالب آمريکا را ارزش واقعى مى دانند.
تنهابرخى از مهاجران و نيز برخى از آمريکايى هاى مسلمان شده، اين طرز تلقى را دارند؛زيرا اسلام، در عمل، راحت تر از فرهنگ غرب است.
گروه سوم، مسلمانانى هستند که نهبه شدت گروه اول و نه به بى خيالى گروه دوم هستند.
پس از يازدهم سپتامبر، گرايشها شديدتر هم شد. گروهى از شيعيان، در اثر فشارهاى دولت آمريکا، مأيوس شده و ازسازگارى با فرهنگ و سياست آمريکا دست برداشته و حتى برخى حاضر به بازگشت به کشورهاى خود شده اند.
برخى ديگر نيز تلاش کرده اند بيشتر دور هم جنع شوند. از نظر جامعه شناسى معلوم نيست چه وضعيتى پيش خواهد آمد.
برخى ديگر نيز با دولت آمريکا براى جنگ عليه تروريسم اعلام همکارى کرده اند و به ويژه، برخى از گروه هاى شيعه، اين تروريسم را به سنّى ها و بنيادگراها نسبت مى دهند و قائل اند آنان که حاضر به سازشو مصالحه با آمريکا نيستند، همين بنيادگراهاى تروريست هستند.
مردم آمريکا نمى دانند تفاوت ميان سنّى و شيعى چيست. آنان حتى نمى دانند که سيک ها مسلمان نيستند وبه همين علت، بسيارى از آنان را به خاطر عمامه شان مورد ضرب و شتم قرار داده اند وکار به جايى رسيد که سيک ها مجبور شدند روى لباسشان علامت مخصوصى بگذارند و بگويندما مسلمان نيستيم.
حاج حسن ولجى که پس از يازده سپتامبر، در اعلاميه اى که به همين منظور صادر کرد، تروريسم را محکوم، و در حمايت از جنگ بر ضد تروريسم، خود راهم دل و هم صداى بوش معرفى کرد و با اشاره به سخن بوش که گفته بود: ((همه مسلمانانبد نيستند))، گفت که ما هم مانند هفت مليون مسلمان ديگر، آمريکا را وطن خود مى دانيم، ما پرکارترين و مبتکرترين افراد جامعه ى مسلمان، در ميان ديگر جوامع اسلامى هستيم و بايد به مسلمانان ديگر کمک کنيم با ارزش هاى آمريکايى را درک کنند و اين تنفر نا به جاى ضد آمريکايى را کاهش دهند.
امام حسن قزوينى نيز، که امام جماعت بزرگ ترين مسجد آمريکا در ديترويت است، پس از يازدهم سپتامبر، در راديو، تلويزيون وکليساها ضمن محکوم کردن اين حادثه، زندگى مسلمانان در آمريکا را بسيار خوب توصيف کرد و گفت که مسلمانان بايد وطن جديد خود را بسيار دوست داشته باشند.
به طورکلى، اينان مى خواهند به آمريکايى ها بگويند که از مانترسيد، مانيز مردم خوبى هستيم و مانند شما کار مى کنيم، فقط به جاى کليسا به مسجد مى رويم، ما را اذيت نکنيد.
پس از يازدهم سپتامبر، مردم مسلمان، بيشتر با غير مسلمانان ارتباط پيداکردند؛ ولى نه به اين منظور که غير مسلمان را مسلمان کنند، بلکه به اين منظور که به آنان بگويند که بياييد با مراکز اسلامى و اعتقادات ما آشنا شويد.
به اعتقاد من،هر چند براى اين گونه کارها کمى دير شده است، ولى باز هم ارزش دارد.
تقريباً همه ى مساجد و مراکز اسلامى در آمريکا برنامه اى براى معرفى اعتقاداتشان به مسيحيان وپيروان ديگر مذاهب دارند.
درباره ى جمعيت مسلمانان و نيز درباره ى تعداد گروههاى مذهبى در آمريکا اختلاف نظر بسيار وجود دارد.
گروهى اعلام کرده اند که مسلمانان در آمريکا اصلاً نمى توانند بيش از دو ميليون نفر باشند؛ در حالى که اگرشما فقط به کتاب تلفن مراجعه کنيد، اسم مسلمانان بيش از دو ميليون نفر است.
آنان اين طور حساب کرده اند که اگر از مساجد و مراکز اسلامى بپرسيم چند عضو رسمى دارند وتعداد اين افراد را با هم جمع کنيم و بعد تعداد فرزندان آنان را نيز حساب کنيم، مى توانيم بگوييم که تقريباً دو ميليون نفر مسلمان وجود دارد.
اما گروه هاى ديگر،تعداد مسلمانان را در آمريکا را در حدود هشت تا ده ميليون نفر تخمين زده اند.
البته در اين زمينه که از آن ميان، چند نفر شيعه هستند، هيچ آمار مشخصى دردست نيست.
منبع: سایت آفتاب
/س