هم سَبُک، هم رَها، هم زُلالم
میشوم دوست با این و با آن
برق میافتد از بوسه ی من
دست و روی تمامِ درختان
میزنم گشت این سو و آن سو
تا ته آسمان میدوم شاد
میخورم تاب و میرقصم انگار
مثل پیراهنی خیس در باد
نرم و آرام میبوسم از دور
صورت شهر را... روستا را
میرسانم به هر گوشه ی خاک
قطره قطره سلام خدا را
شاعر: سعیده اصلاحی
میشوم دوست با این و با آن
برق میافتد از بوسه ی من
دست و روی تمامِ درختان
میزنم گشت این سو و آن سو
تا ته آسمان میدوم شاد
میخورم تاب و میرقصم انگار
مثل پیراهنی خیس در باد
نرم و آرام میبوسم از دور
صورت شهر را... روستا را
میرسانم به هر گوشه ی خاک
قطره قطره سلام خدا را
شاعر: سعیده اصلاحی