گردشگرى در قرآن (1)

قرآن، کتابى است جامع و فراگیر که به عنوان منبع بنیادى و اساسى در فهم و دست یابى به احکام شرعى، سخن نخستین را مى زند. هر پژوهشگرى از هر زاویه و افقى به این گنجینه خداوند بنگرد به مقصود و مطلوب مورد نظر خویش دست مى یابد. فقه پژوهان، مفسران، تاریخ نگاران، و… از دیرباز گمشده خود را در قرآن مى جسته اند و از آن مدد مى گرفته اند.موضوع این نوشتار نیز، از پدیده هایى است که هر
دوشنبه، 18 آبان 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
گردشگرى در قرآن (1)
گردشگرى در قرآن (1)
گردشگرى در قرآن (1)

نویسنده : ابوالقاسم یعقوبى




قرآن، کتابى است جامع و فراگیر که به عنوان منبع بنیادى و اساسى در فهم و دست یابى به احکام شرعى، سخن نخستین را مى زند. هر پژوهشگرى از هر زاویه و افقى به این گنجینه خداوند بنگرد به مقصود و مطلوب مورد نظر خویش دست مى یابد.
فقه پژوهان، مفسران، تاریخ نگاران، و… از دیرباز گمشده خود را در قرآن مى جسته اند و از آن مدد مى گرفته اند.موضوع این نوشتار نیز، از پدیده هایى است که هر چند به این شکل و شیوه نوپیدا و نو ظهور است، لکن مى توان براى دستیابى به قواعد و اصول کلى آن، سراغ قرآن رفت و از کتاب الهى براى آن ره توشه گرفت.
البته، این نکته را نباید نادیده انگاشت که موضوعاتى از قبیل (صنعت توریسم) کم تر در کلمات فقهاى پیشین مورد بحث و بررسى قرار گرفته است; زیرا این موضوع با این گستردگى یا در زمان آنان مطرح نبوده و یا اگر هم مطرح بوده در حدّى نبوده است که نیاز به بحث استدلالى فقهى داشته باشد. افزون بر این، درگذشته حکومت و نظام به نام اسلام و با قوانین اسلامى روى کار نبوده است که بخواهد در زمینه ارتباط و عضویت با خانواده بین المللى، احکام و روابط و مسائل مربوط به آن را مورد بحث و بررسى همه جانبه قرار دهد; از این روى روش استدلال و دستیابى به دلیل شرعى در این مسأله نیز ابتکارى و ویژه خواهد بود که جاى نقد و بررسى گسترده خواهد داشت.
به هرحال، از دید یک فقه پژوى آشنا به مقتضیات زمان و مکان برگرفتن اصول و قواعد کلى در زمینه گردشگرى و جهانگردى، از قرآن کریم، امرى ضرورى و ممکن است و مى توان از صراحتها و اشارتهاى قرآن بر آن استدلال کرد و به رهنمودهاى عملى و عینى نیز دست یافت.
روش بررسى و بهره ورى ما از قرآن کریم در این زمینه بر دو محور استوار است:
1 . دستورها و فرمانها.
2 . نمونه ها و الگوها.

دستورها و فرمانها

الف: واژه سیر

در تکاپوى زندگى به ویژه در ابعاد اقتصادى، فرهنگى، سیاسى، و تاریخى، سفر و گردشگرى و سیرو جهانگردى داراى نقشى تعیین کننده و سرنوشت ساز است. از دیر زمان مردمان خردمند براى سیروسفر جایگاه ویژه اى قائل بوده اند و آن را بخشى از زندگى اجتماعى و انسانى خویش مى شمرده اند.
قرآن مجید، با به کارگیرى واژه (سیر) در شکلها و هیأتهاى گوناگون، دستور به گردشگرى و جهان گردى مى دهد:
(قد خلت من قبلکم سنن فسیروا فى الارض….)1
پیش از شما سنتهایى بوده است، پس بر روى زمین بگردید و بنگرید….
(فسیروا فى الأرض فانظروا کیف کان عاقبة المکذبین.)2
پس در زمین بگردید و بنگرید که عاقبت کار آنان که پیامبر را به دروغ نسبت مى دادند، چگونه بوده است.
(قل سیروا فى الأرض فانظروا کیف کان عاقبة المجرمین.)3
بگو در زمین سیر کنید و بنگرید که پایان کار مجرمان چگونه بوده است.
از مجموع این آیات و مانند آن مى توان دریافت که: اصل مسأله گردشگرى و سیر و جهانگردى و نیز برداشت و دریافت ژرف و عمیق از این سیروسفر، مورد عنایت و توجه خداوند متعال در قرآن مجید است.
در زمانى که هنوز نوشته و کتابى در زمینه شناخت تاریخ و سنن اجتماعى تدوین نشده بود و مدرسه و دانشگاهى در این رابطه وجود نداشت و یا در دسترس عرب و مسلمانان جزیرة العرب نبود، خداوند، مسلمانان را به سیر و نظر در این مقوله ها فرا مى خواند و از آنان مى خواهند که در این باره به تفکر و تدبّر بپردازند.
روشن است که فراخوانى خودبه خود نوعى دستور به جهانگردى و سیروسفر به مکانهاى تاریخى و جغرافیایى را به دنبال دارد.
از این جا مى توان به این نکته نیز دست یافت که مسأله مهم و فراگیرى که در زمان ما از آن به عنوان (باستان شناسى) یاد مى شود و رشته هاى ویژه اى را در دانشگاههاى دنیا به خود اختصاص داده، مورد دعوت و توجه قرآن بوده است.
در آیات قرآن کریم، به بسیارى از نقاط جغرافیایى و تاریخى اشاره شده که همواره مورد توجه باستان شناسان قرار گرفته است: مصر، اصحاب حجر (سنگستان) سدّ ذوالقرنین، غار اصحاب کهف، ارم ذات العماد، سدّ مآرب، احقاف، رودى که بنى اسرائیل از آن گذشتند و فرعونیان در آن غرق شدند، و… فهم دقیق و روشن این مفاهیم در گرو آن است که یک مورخ و یا مفسّر و یا فقیه نسبت به آنها شناخت همه جانبه پیدا کند و این شناخت بدون کمک گرفتن از دانش باستان شناسى ممکن نیست، گرچه بسیارى از این آثار تاریخى به تدریج بر اثر زمین لرزه ها، افت وخیز دریاها، ریزشهاى آسمانى، سایش خاک و مانند آن دگرگون شده است، لکن این دعوت قرآن و فرمان به سیر در زمین روحیه کاوشگرى و جست وجو را در پیروان خود بر مى انگیزد و ضرورت مسأله باستان شناسى را براى درک و شناخت مکانهاى مورد اشاره قرآن روشن مى سازد.
باستان شناسى، که لازمه آن جهانگردى و گردشگرى است، در حقیقت علم بازسازى تاریخ از گذشته تا حال است. به سخن دیگر، باستان شناسى نوعى جراحى تاریخ و پى بردن به علل صعود و سقوط ملتها و امتهاى پیشین است. سوکمندانه این بخش از علوم قرآنى مانند بسیارى از رشته هاى دیگر، کم تر مورد توجه قرار گرفته و هنوز بر این بنیاد چیزى ساخته نشده تا به عنوان فنّى درخور و شایسته، با روشهاى نو و پیشرفته به بازسازى قصص قرآنى بپردازد و فهم و درایتى نوین از آیات قرآنى ارائه دهد.
آیاتى که بدان اشارت رفت، نه تنها اصل مسأله گردشگرى را مورد تشویق و ترغیب قرار داده، بلکه آن را در قالب فرمان و امر به پیروان خود تکلیف کرده است.
امر (سیروا) و (انظروا) هر چه باشد (مولوى، ارشادى، وجوبى، استحبابى) چون دیگر اوامر قرآن است که مخاطبان مسلمان باید آن را جدّى بگیرند و پى بگیرند، تا به دستاوردهاى آن دست یازند. این امرها از دیدگاه فقهى باید مورد توجه فقیهان قرار گیرد: آیا این گونه اوامر قرآن و سنّت، تکلیف آور نیست و نمى بایست گروههایى از مسلمانان براى راهنمایى مسلمانان در این زمینه تحقیق و کنجکاوى کنند؟ و مانند دیگر علوم شرعى اصول و قواعد و فروع آن را روشن سازند؟
این نکته درخور دقّت است که چگونه فقیه از کنار این امرهاى قرآنى به آسانى مى گذرد و نسبت به عینیّت و اجراى این اوامر رهنمود و راهکارهاى عملى ارائه نمى دهد! آیا مى بایست دیگران با جدیّت و تلاش همه جانبه این دستورهاى قرآنى را عملى سازند و ما تماشاگر باشیم. در زمانى که حکومت قدرت مند دینى از آن ماست و ابزارهاى پیام رسانى فراهم است، نباید این امرهاى قرآنى را در قالب نهاد و سازمانى سامان مند پیاده کرد و الگویى از آن به جهانیان ارائه داد؟
دسته دیگر از آیات قرآن، به صورت استفهام سرزنشى و تحریکى به مسأله گردشگرى پرداخته و آنانى را که از این مهم سر بر مى تابند مورد نکوهش و پرسش قرار داده است:
(افلم یسیروا فى الارض فینظروا کیف کان عاقبة الذین من قبلهم….)4
آیا در روى زمین نمى گردند، تا بنگرند که پایان کار پیشینیانشان چه بوده است؟
(افلم یسیروا فى الأرض فتکون لهم قلوب یعقلون بها…)5
آیا در زمین سیر نمى کنند تا صاحب دلهایى گردند که بدان تعقل کنند…
این پرسشها، ضمن تحریک و ایجاد انگیزه در مسلمانان براى حرکت و گردش در اطراف و اکناف زمین و گشتن در جهان و سیروسفر در طبیعت و کوه و دشت و هامون این نکته را مطرح مى کند که براى دریافت سنتهاى تاریخى و نگرش به عاقبت و پایان کار تمدنهاى عظیم و بناهاى تاریخى و جغرافیایى، نباید تنها به مطالعه آثار پرداخت، بلکه باید همت کرد و رنج سفر برخود هموار ساخت و کوى به کوى و جاى به جاى جهان را در نوردید و به سیر آفاقى در کنار سیر انفسى دست زد6، تا به راز و رمز پیشرفتها و تمدنها دست یافت و از فروپاشى و سقوط آنها درس عبرت و تجربه آموخت (فتکون لهم قلوب یعقلون بها).
علامه طباطبایى مفسر نامى قرآن در رابطه با این گونه آیات مى نویسد:
(وربما استفید الندب من قوله تعالى: (أفلم یسیروا فى الأرض…)7
از این آیات چنین به دست مى آید که سیروسفر در زمین، امرى پسندیده و مستحب در شریعت است.
اضافه مى کنیم که مستحب بودن گردشگرى و جهانگردى در صورتى است که اسلام و نظام اسلامى و جامعه مسلمانان از ترک آن زیان و ضرر نبـینند وگرنه این مسأله رنگ وجوب و لزوم کفایى، به خود مى گیرد که چه بسا ترک آن موجب نکوهش و سرزنش دین داران است. این نکته را مى توان از باب وجود حفظ نظام و نیز حرام بودن، سلطه کافران بر مؤمنان8 و نیز برخوردارى عزت و عظمت جامعه اسلامى9 استفاده کرد.
گذشته از آیاتى که با روشنى و آشکار به مسأله سیر و گردشگرى فرمان مى دهد، آیات دیگرى نیز در قرآن وجود دارد که نتیجه و پیام آن دعوت به گردش و سیروسفر در ارض براى دریافت درسهاى عبرت آمیز و سرنوشت ساز از آثار بسیارداران و استعمارگران است، از جمله:
(کم ترکوا من جنات وعیون وزروع و مقام کریم و نعمة کانوا فیها فاکهین کذلک و اورثناها قوما آخرین….)10
بعد از خود چه باغها و چشمه سارها بر جاى گذاشتند و کشتزارها و خانه هاى نیکو و نعمتى که در آن غرق شادمانى بودند، بدین سان بودند و ما آن نعمتها را به مردمى دیگر واگذاشتیم….
نوشته اند هنگامى که امیرالمؤمنین على(علیه السّلام) از شهر مدائن گذشت و به آثار کسرى رسید، یکى از همراهان سخنى بدین مضمون گفت که:
(بادها بر این دیار وزیده است و عمارتها را در آستانه تخریب قرار داده است.)
امام(علیه السّلام) با اشاره به آیات فوق فرمودند:
(این آیات را بخوان از آن پندگیر که چگونه مردمى در نعمت و رفاه مى زیستند و بر اثر ناسپاسى و گناه آن نعمتها از آنان گرفته شد و گرفتار نقمت و عذاب شدند.11
هان اى دیده عبرت بین از دیده نظر کن هان
ایوان مدائن را آئینه عبرت دان
پرویز که بنهادى بر خوان تره زرین
زرین تره کو بر خوان، رو کم ترکوا برخوان12
در جاى دیگر قرآن به سنتهاى تاریخى ونوامیس طبیعى مانند عزتها و ذلتها، پیروزیها و شکستها، خوشبختیها و بدبختیها اشاره مى کند و مى فرماید:
(قد خلت من قبلکم سنن فسیروا فى الارض…)13
پیش از شما سنتها و قانونهایى عملاً به وقوع پیوسته است. پس در زمین و آثار تاریخى گذشتگان گردش و کاوش کنید.
ییکى از مفسران، ضرورت تدوین رشته اى درعلوم دینى به نام (علم سنن اجتماع) را از این آیه استفاده کرده و مى نویسد:
(رهنمود خداوند به بندگانش بر این که در جامعه و تاریخ سنتهایى وجود دارد. نشانه آن است که ما مسلمانان این دانش را جزء علوم و فنون قرآنى بدانیم و آن را از مهم ترین و اساسى ترین دانشها بشماریم. افزون بر آن، به ریشه و مأخذ آن علم نیز، که عبارت از سرگذشت و تاریخ گذشتگان است، ما را متوجه ساخته است، تا با سیر در زمین و شناخت سنتهاى حاکم بر آن، به علتهاى فراز و فرود ملتها و تمدنها دست یازیم.)14

ب: واژه سیاحت

ییکى از واژه هایى که در رابطه با گردشگر ى و جهان گردى در قرآن مطرح شده است، واژه (سیاحت) است. این کلمه با سایر هیأتهاى آن در چند جاى قرآن به چشم مى خورد. لغت شناسان در توضیح آن چنین نوشته اند:
(سائح: من ساح فى الأرض، یسیح یسیحا، اذ استمر فى الذهاب ومنه السیح، الماء الجارى و من ذلک یسمى الصائم سائحا لإستمراره على الطاعة فى ترک المشتهى.)15
سائح، به کسى گفته مى شود که در زمین مى چرخد و گردشگرى مى کند، اصل این کلمه، به معناى حرکت و رفتن مدام است، به همین جهت به آب روان (سیح) گویند، و از این رو به انسان روزه دار (سائح) گفته شده زیرا درفرمانبرى و اطاعت از خداوند و دورى گزیدن از خواسته هاى نفسانى در طول روز پى گیر و استوار است.
یکى از واژه شناسان معاصر، در پى ریشه اصلى و معناى مشترک آن بر آمده و نوشته است:
(اصل یگانه در معناى این واژه حرکت و جریانى است که همراه با تدبر و تفکر باشد. بنابراین، اگر به آب روان (سیح) گفته مى شود به این اعتبار است که آب جارى نرم و آرام راه مى گشاید و به پیش مى رود. از همین مقوله است، حرکت انسانها آن گاه که براساس اندیشه و توجه و وظیفه شناسى بین آنها و خداوند باشد. با این نگرش در خطاب آیه شریفه که مى گوید: (فسیحوا فى الأرض) نکته اى لطیف و ظریف نهفته است.)16
گزیده سخن آن که این واژه به معناى: گردشگر، حرکت همراه با آرامش و اندیشه، مسافر، جهانگرد و توریست، آمده است.
قرآن مجید، به هنگام ترسیم سیماى مؤمنان و تصویر چهره فرزانگان به تکلیفهاى فردى و اجتماعى و ویژگیهاى ارزشى آنان اشاره مى کند و یکى از آن ویژگیها را (سائح) بودن آنان مى شمرد:
(التائبون العابدون الحامدون السائحون الراکعون الساجدون الآمرون بالمعروف والناهون عن المنکر و الحافظون لحدود الله…)17
آنان که با خدا روى آشتى دارند و خدا را عبادت مى کنند، با سپاس و ستایش خداوند نرم و آرام در راه زندگى قدم مى زنند، تکلیف انفرادى خود نماز را با دو رکن اصلى آن رکوع و سجده بپا مى دارند و تکلیف اجتماعى خود را با دو رکن اساسى آن امر به معروف و نهى از منکر، به فرجام مى برند و مرزهاى الهى را نگهبانند.
در این آیه (سیاحت) در کنار دیگر ارزشها قرار گرفته و معناى آن هم نمى تواند منحصر و محدود به یک مصداق مانند روزه باشد. گروهى از مفسران به قرینه سیاق و روند آیه آن را به معناى سیر وحرکت به سوى مراکز عبادى معنى کرده اند، ولى هم ایشان باز در توضیح معناى سیاحت گفته است که:
(یسیحون ویجولون من معهد من المعاهد الدینیّه و مسجد من مساجد الله الى غیره)18
از ویژگی هاى مؤمنان راستین یکى آن است که گردش و حرکت مى کنند از پایگاهى از پایگاههاى دینى و عبادى بسوى پایگاهى دیگر.
این معنا سازگار با همان معناى لغوى است که سیاحت را به معناى حرکت و جابه جایى و گردشگرى دانسته است.
در آغاز سوره توبه نیز این آیه به چشم مى خورد که:
(فسیحوا فى الأرض اربعة اشهر.)19
پس بچرخید در زمین چهار ماه.
علامه طباطبایى در تفسیر آیه مى نویسد:
(السیاحة، السیر فى الأرض والجرى ولذلک یقال للماء الدائم الجریة فى الساحة: السائح، و امرهم بالسیاحة اربعة اشهر کنایة عن جعلهم فى مأمن فى هذه البرهة من الزمان و ترکهم بحیث لایتعرض لهم بشر حتى یختاروا مایرونه انفع بحالهم من البقاء او الفناء.)20
سیاحت، گردش در زمین است به همین جهت به آبى که دائم درجریان است (سائح) گویند. خداوند که به مشرکان دستور سیاحت مى دهد کنایه از آن است که چهار ماه در امنیت باشند [ و به هر چیز بیاندیشند و به هر جا بروند] تا آنچه به سودشان هست برگزینند; ماندن یا رفتن و نابود شدن.
در سوره (تحریم) نیز، اوصاف زنان شایسته را شمارش مى کند که از جمله (سائحات)21 بودن آنان است.
از مجموع این آیات چنین به دست مى آید که ایستایى و ماندن در یک مکان مانند زادگاه و یا محل زندگى به خودى خود ارزش نیست، بلکه از آن سوى سیروسفر و سیاحت و حرکت و گردش کردن و آگاهى یافتن از محیط پیرامون وجهان پهناور، نوعى ارزش بشمار مى رود که مؤمنان از آن برخوردارند.

سیاحت و مسیح

از اشارات آیات قرآنى و نیز از صراحت روایات بر مى آید که: حضرت عیسى(علیه السّلام) مصداق کامل و روشنى از گردشگران و جهانگردان دنیا به شمار مى رود.
لغت شناسان پیرامون واژه (مسیح) چنین اظهار داشته اند:
(ساح فى الأرض أى ذهب… وقد ساح، ومنه المسیح بن مریم علیهما السلام، فى بعض الأقاویل: کان یذهب فى الأرض فأینما أدرکه اللیل صفّ قدمیه و صلى حتى الصباح، فاذا کان کذلک فهو مفعول بمعنى فاعل.)22
این واژه (ساح) به معناى (رفت) آمده و کلمه (مسیح) هم از این اصل گرفته شده و در پاره اى از گفته ها آمده است: آن حضرت در زمین راه مى رفت و مى گشت، آن گاه که شب فرا مى رسید تا به صبح به عبادت مى ایستاد. بنابراین (مسیح) در این جا به معناى (سائح) و گردشگر است.
امام صادق(علیه السّلام) درباره این ویژگى حضرت عیسى(علیه السّلام) مى فرماید:
(ان عیسى بن مریم کان من شرایعه السّیح فى البلاد….)23
گردش کردن و مسافرت در بین شهرها و آبادیها جزء شریعت حضرت عیسى(علیه السّلام) به شمار مى رفته است.
او، همواره در زمین سیر مى کرد و به سیاحت مشغول بود، تا هم با شگفتیهاى آفرینش آشنایى بیش ترى پیدا کند و هم در راه هدایت بندگان خداوند گام بنهد و هم از بدخواهان گریخته و به دیدار نیکان توفیق یابد.
در کتابهاى روایى و تاریخى این ویژگى آن حضرت به گونه اى روشن تر بیان شده است:
1 . (قال رسول اللّه(ص) مرّ اخى عیسى(علیه السّلام) بمدینة وفیها رجل وامرأه یتصالحان.)24
2 . (وعنه(صلّی الله علیه و آله و سلّم) مرّ اخى عیسى(علیه السّلام) بمدینة واذا فى ثمارها الدود.)25
3 . (وعنه(صلّی الله علیه و آله و سلّم) مرّ اخى عیسى(علیه السّلام) بمدینة واذا وجوههم صفر.)26
تعبیر پیامبر اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به این که حضرت عیسى(علیه السّلام) از آبادى و یا شهرى مى گذشت نشانگر آن است که آن حضرت، همواره در حال سفر و سیاحت و گردش هدفدار بوده و در راستاى هدایت مردم و آشنایى آنان به ارزشهاى الهى، از این سوى به آن سوى و از این شهر به آن شهر در حرکت و رفت وآمد بوده است.
در پاره اى از روایات از امام صادق(علیه السّلام) چنین رسیده است که:
(بینا عیسى بن مریم فى سیاحته اذ مرّ بقریة فوجد اهلها موتى فى الطریق والدور….)27
در لابه لاى گردش و سیاحت، حضرت عیسى(علیه السّلام) به آبادى رسید که تمام مردمان آن در راه و منزلها مرده بودند….
باز همین تعبیر (سیاحت) به عنوان الگوگیرى و نمونه یابى بر زبان رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) جارى شده است. ابى ذرغفارى مى گوید: روزى در خدمت پیامبر بودیم، آن حضرت نماز خواند و سپاس خداى گفت سپس فرمود:
(یابن جندب من اراد ان ینظر… الى عیسى فى سیاحته… فلینظر الى هذا الرجل المقابل… فالتفت الناس ینظرون من هذا المقبل فاذا هو على بن ابى طالب علیه الصلاة والسلام.)28
پسرجندب! هر کس بخواهد به سیاحت عیسى بنگرد… به آن مردى که از روبه روى آید بنگرد. مردم به آن سو نگریستند، چهره على بن ابى طالب(علیه السّلام) را مشاهده کردند.
مقصود آن است که عیسى(علیه السّلام) به عنوان الگوى سیاحان و گردشگران در فرهنگ دین مطرح شده است. جالب این است که در پاره اى از تعبیرها و گویش هاى امامان معصوم(علیهک السّلام) از حضرت عیسى به عنوان (سیّاح) و جهانگرد یاد شده است.
مرحوم مجلسى، روایت مفصّلى را مى آورد بدین شرح:
مردى یهودى که دانا و آگاه به شرایع آسمانى بود، از شام به مدینه آمد و در جمع یاران رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) که على(علیه السّلام) هم در میان آنان بود حاضر شد. پرسشهاى فراوانى داشت که یکى یکى مطرح کرد و پاسخ آنها را مى طلبید. على(علیه السّلام) آمادگى خود را براى پاسخ گویى اعلام کرد، و او پرسشهاى خود را آغاز کرد از جمله:
طرفداران عیسى چنین مى پندارند که او (سیاح) و جهانگرد بوده است؟
امام(علیه السّلام) فرمود: آرى چنین است و پیامبر اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نیز سیاحتش در صحنه هاى جهاد و پیکار بود.
روایتها و رهنمودهاى رسیده از پیشوایان معصوم نیز گویاى آن است که: پختگى و کمال و حقیقت یابى و رسیدن به عینیّت و واقعیت در پرتو سیروسفر و جهانگردى ممکن و میسور است و مسلمانان باید براى این بخش از زندگى نیز، برنامه ریزى کنند.
امام على(علیه السّلام) در این زمینه مى فرماید:
(لیس للعاقل ان یکون شاخصا الا فى ثلاث، مرمة لمعاش اوخطوة فى معاد، او لذة فى غیر محرم.)30
خردمند از شهرى به شهرى [و از کشورى به کشور دیگر] نمى رود، مگر براى یکى از این سه چیز:
1- سامان دهى امور معیشتى،
2- گام نهادن در اصلاح آخرت،
3- برخوردارى از لذت و تفریح سالم.
(شاخص) به معناى جابه جایى و انتقال از مکانى به مکان دیگر و از شهرى به شهر دیگر است. در این فراز، امام على(علیه السّلام) بهره مندى و برخوردارى از لذتهاى مباح و حلال را در گرو سیر و سفر دانسته و آن را بخشى از زندگى مسلمانان شمرده است.
در جاى دیگر از آن حضرت رسیده است که فرمود:
(لیس الخبر کا المعاینة.)31
شنیدن کى بود مانند دیدن.
ونیز فرمود:
واسکن الأمصار العظام فانها جماع المسلمین.)32
در شهرهاى بزرگ، که مرکز اجتماع انبوه مسلمانان است، سکنى گزین.
دانشمند فرزانه محمد جواد مغنیه در توضیح این فرازاز کلام امام مى نویسد:
(سکنى گزیدن و سفر کردن به شهرهاى متمدن و بزرگ، آدمى را به ره آوردهاى تمدن و ابتکارات و اختراعات بشرى، آشنا مى سازد و فاصله تمدنها و پیشرفتها را به مردم نشان مى دهد. و افقى ژرف تر وگسترده تر از آنچه در آن مى زیند به روى آنان مى گشاید.)33
در ضرب المثل ها آمده است: (جهان دیدن به از جهان خوردن) است.

پي نوشت :

1 . سوره (آل عمران)، آیه127.
2 . سوره (نحل)، آیه 36.
3 . سوره (نمل)، آیه 69.
4 . سوره (یوسف)، آیه 109.
5 . سوره (حج)، آیه 46.
6 . سوره (فصلت)، آیه 53.
7 . (المیزان)، علامه طباطبایى، ج404/9. بیروت.
8 . سوره (نساء)، آیه 141.
9 . سوره (مائده)، آیه 54.
10 .سوره (دخان)، آیه هاى 28 ـ 26.
11 . (سفینة البحار)، محدث قمى، ج44/8. چاپ هشت جلدى.
12 . همان مدرک.
13 . سوره (آل عمران)، آیه 137.
14 . تفسیر (المنار) رشید رضا، ج139/4، المعرفة، بیروت.
15 . (مجمع البیان) طبرسى، ج146/3. مکتبة الحیاة بیروت.
16 . (التحقیق فى کلمات القرآن الکریم) مصطفوى ج284/5.
17 . سوره (توبه)، آیه 112.
18 . (المیزان) ،ج396/9.
19 . سوره (توبه)، آیه 2.
20 . (المیزان)، ج147/9.
21 . سوره (تحریم)، آیه 5.
22 . (لسان العرب)، ابن منظور، ج493/2، نشر ادب حوزه.
23 . (بحارالانوار)، ج244/70، مؤسسه الوفاء.
24 . همان مدرک، ج321/14 ـ 320.
25 . همان مدرک.
26 . همان مدرک.
27 . همان مدرک.
28 . همان مدرک، ج38/39.
29 . همان مدرک، ج48/10.
30 . (نهج البلاغه)، حکمت 390.
31 . (فهرست غرر الحکم)، محدث ارموى، ج88/7.
32 . (نهج البلاغه)، نامه 69.
33 . (فى ظلال نهج البلاغة) مغنیه، ج182/4.

ادامه دارد .....




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط