بابا قول داد بعد از این که امتحاناتم تمام شد، ما را به یک سفر چندروزه ببرد. ازآن جاکه ماشین آمادگی رفتن به راه طولانی را نداشت، تصمیم گرفتیم به روستای پدربزرگ و مادربزرگ، که چندساعت بیش تر با ما فاصله ندارد، برویم. این روستا خیلی سرسبز است و طبیعت بکرش در تابستان همه را به آن جا می کشاند. من عاشق آب و هوا و منظره های زیبایش هستم؛ اما مامان و بابا عاشق آدم هایش هستند. آن ها سال هاست همه ی آدم های آن جا را می شناسند و باهاشان زندگی کرده اند. یکی از چیزهای دیگری که مامان و بابا خیلی در این روستا دوستش دارند، وجود دو امام زاده است. بابا همیشه می گوید:
- «بودن زیارتگاه این دو امام زاده ی عزیز، برکت روستاست. آدم های این جا سال هاست به عشق این دو امام زاده ی غریب و دورافتاده در روستا مانده اند و حاضر نیستند این جا را ترک کنند. آرامشی که در این منطقه و آدم هایش وجود دارد، من در هیچ جای دیگری ندیدم. همه اش به دلیل عشق و محبتی است که به امام زادگان دارند و همین عشق، دل آن ها را به هم پیوند می دهد.»
من به حرف های بابا فکر می کنم و مامان ادامه می دهد:
- «چیز عجیبی که در تک تک آدم های این روستا همیشه دیده ام اعتقاد عمیق قلبی شان است. آن ها باورشان محکم است، آن قدر که هیچ چیز نمی تواند تغییرش دهد. همین که به چیزی باور دارند و به خاطرش زندگی می کنند و به هم عشق می ورزند خیلی مهم است. آن ها نعمت بزرگی به نام عشق در دل های شان دارند که معتقدند از نعمت وجود امام زادگان است و همین زندگی شان را آرام و زیبا و سرسبز کرده است.»
راستش من هم حالا عاشق زیارت امام زادگان، این دو نعمت بزرگ روستای پدربزرگ و مادربزرگ هستم و برای زیارت شان لحظه شماری می کنم.
منبع: مجله باران
- «بودن زیارتگاه این دو امام زاده ی عزیز، برکت روستاست. آدم های این جا سال هاست به عشق این دو امام زاده ی غریب و دورافتاده در روستا مانده اند و حاضر نیستند این جا را ترک کنند. آرامشی که در این منطقه و آدم هایش وجود دارد، من در هیچ جای دیگری ندیدم. همه اش به دلیل عشق و محبتی است که به امام زادگان دارند و همین عشق، دل آن ها را به هم پیوند می دهد.»
من به حرف های بابا فکر می کنم و مامان ادامه می دهد:
- «چیز عجیبی که در تک تک آدم های این روستا همیشه دیده ام اعتقاد عمیق قلبی شان است. آن ها باورشان محکم است، آن قدر که هیچ چیز نمی تواند تغییرش دهد. همین که به چیزی باور دارند و به خاطرش زندگی می کنند و به هم عشق می ورزند خیلی مهم است. آن ها نعمت بزرگی به نام عشق در دل های شان دارند که معتقدند از نعمت وجود امام زادگان است و همین زندگی شان را آرام و زیبا و سرسبز کرده است.»
راستش من هم حالا عاشق زیارت امام زادگان، این دو نعمت بزرگ روستای پدربزرگ و مادربزرگ هستم و برای زیارت شان لحظه شماری می کنم.
منبع: مجله باران