راه هاي تامين امنيت فرهنگي

به سبب نقش و جايگاهي که فرهنگ در هويت و موجوديت انسان و پيشرفت جوامع بشري دارد، هم چنين به علت نفوذ گسترده و موثر فرهنگ بر همه ي ابعاد زندگي بشر و نيز تأثيري که مسائل فرهنگي بر ساير بخش ها دارد تأمين امنيت...
سه‌شنبه، 26 آبان 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
راه هاي تامين امنيت فرهنگي
راه هاي تامين امنيت فرهنگي
راه هاي تامين امنيت فرهنگي





به سبب نقش و جايگاهي که فرهنگ در هويت و موجوديت انسان و پيشرفت جوامع بشري دارد، هم چنين به علت نفوذ گسترده و موثر فرهنگ بر همه ي ابعاد زندگي بشر و نيز تأثيري که مسائل فرهنگي بر ساير بخش ها دارد تأمين امنيت فرهنگي موقعيت و حساسيت بيشتري دارد.
هيچ جامعه اي بدون داشتن امنيت فکري و فرهنگي و يا آرامش ذهني و رواني، به امنيت سياسي و اجتماعي پايدار نمي رسد، زيرا رفتار و حرکات فيزيکي انسان تا حدود زيادي برخاسته از باورها، اعتقادات و انديشه هاي دروني اوست.
رفتار و اعمال انسان، در حقيقت نمود عيني و خارجي انديشه ها و موج هاي ذهني است که در بيرون به شکل هاي مختلف ظاهر مي شوند. به قول مولوي:
اي برادر تو همان انديشه اي
مابقي خود استخوان و ريشه اي
گر بود انديشه ات گل گلشني
ور بود خاري تو هيمه گلخني
عارف نامي، عبدالرحمن جامي نيز به گونه اي ديگر مي گويد:
گر در دل تو گل گذرد گل باشي
ور بلبل بي قرار، بلبل باشي
توجزيي و حق کل است اگر روزي چند
انديشه ي کل پيشه کني کل باشي
بر اين اساس، ارتقاي فرهنگي، موجب مي شود تا امنيت اجتماعي افزايش پيدا کند و با افزايش امنيت اجتماعي، موجبات امنيت اقتصادي و سياسي نيز فراهم مي شود.
از طرفي ديگر، دست يابي به امنيت ملي زماني است که امنيت تک تک افراد جامعه تضمين شود و نخستين گام در جهت تأمين امينت افراد، تامين امنيت فرهنگي و رواني است. (1)
گفتني است که هر جامعه و ملتي، براي ايجاد امنيت و حراست از مرزهاي فرهنگي و ارزشي خود، راه ها و روش هاي متناسب با همان فرهنگ را توصيه و تعقيب مي کند، چون برخي از روش ها بار حقوقي دارد و بعضي بار حيثيتي يا بار مالي، که متناسب با موضوع مورد نظر و اهميتي که براي آن قائل هستند سرمايه گذاري مي کنند. بنابراين امنيت امري است نسبي نه مطلق، که از صفر شروع و تا صد خاتمه مي يابد.
در جامعه اي همانند جامعه ما که به تعبير رهبر معظم انقلاب اسلامي «به طبيعت فرهنگي است... چون يک جامعه ي مذهبي و ديني است... زيرا اهداف دين اهداف فرهنگي معنوي است» (2) بايد با تکيه بر معيارها و ملاک هاي مورد قبول چنين جامعه اي «امنيت فرهنگي» را تأمين کرد.
در سراسر متون شريعت، اعم از فقه، کلام، اخلاق و... دستور العمل هايي وجود دارد که شارع حکيم اسلام آنها را براي سعادت مندي بشر در پرتو تأمين امنيت فکري و آرامش دروني افراد تشريع فرموده است.
آن دسته از مشاغل حرام که به بنيان هاي فرهنگي و اعتقادي مسلمانان صدمه وارد مي کند مانند سحر، کهانت، شعبده، بيع اصنام، انتشار و خريد و فروش کتب ضلال و... تحت عنوان «مکاسب محرمه» ممنوع اعلام شده است.
در نظام حقوق کيفري اسلامي، آنان که در نظم عمومي اخلال ايجاد مي کنند و به وسيله ارعاب، آرامش و امنيت شهروندان را بر هم مي زنند مانند محارب و مفسد في الارض و... با مجازات سختي رو به رو هستند.
نظام اخلاقي اسلام، با توصيه يک سلسله دستورالعمل ها، به پاسداشت حرمت انسان ها تاکيد مي کند؛ بدين معنا که هيچ کس حق ندارد با گفتار و کردار خود انساني را تحقير و حرمتي را بشکند و لذا مسائلي چون دروغ، تهمت، سوءظن، کبر، اهانت، سخن چيني، دشنام و... را حرام نموده و از طرف ديگر، اعمالي چون محبت و دوستي با برادران ايماني، احسان، ايثار، انفاق، داشتن حسن ظن و... را براي زندگي انساني لازم دانسته و از اين طريق امنيت اخلاقي را براي فرد و جامعه تأمين مي کند.
اينک با توجه به مطالب فوق راه ها و روش هاي تأمين امنيت فرهنگي را در جامعه ي ديني و با تکيه بر راهکارهايي که اسلام ارائه مي دهد دنبال مي کنيم:

1- فرهنگ سازي

نخستين گام در جهت تأمين امنيت فرهنگي، تقويت بنيان هاي فکري و فرهنگي است، يعني امنيت فرهنگي در جامعه تأمين نمي شود مگر اين که آگاهي ها افزايش پيدا کند و انسان ها از چنان رشد و بينشي برخوردار شوند که موج هاي مخرب فرهنگي قادر به تخريب اذهان و افکار نباشد.
حضرت امام محمد باقر عليه السلام بارها مي فرمود:
تفقهوا و الا فانتم اعراب (3)؛ [درباره ي مسائل زندگي] فهم و شناخت پيدا کنيد وگر نه شما همانند باديه نشينان عقب مانده خواهيد بود.
براي ايجاد امنيت فرهنگي، نخست بايد فرهنگ سازي کرد؛ به ويژه فرهنگ سازان بايد به کودکان و نوجوانان که ذهن و ضمير شفافي دارند و بيش از ديگران تحت تأثير قرار مي گيرند حساسيت بيشتري نشان دهند و با ارائه برنامه هاي مفيد و اطلاعات صحيح جان و روانشان را چنان بسازند که منحرفان با افکار شيطاني و باطل خود، نتوانند آنان را به انحراف بکشانند.
حضرت علي عليه السلام فرمود:
علموا صبيانکم ما ينفعهم الله به لا تغلب المرجئه برأيها (4)؛
به کودکان خود مطالبي بياموزيد که خداوند آن را سودمند قرار داده است تا منحرفان آنان را با افکار باطل خود گمراه نکنند.
در دوراني که افکار و انديشه هاي مهاجم، فضاي فرهنگي جامعه را مورد تاخت و تاز قرار مي دهند و اذهان و افکار، در برابر هجوم فرهنگ هاي بيگانه احساس ناامني مي کنند لازم است تا رهبران فکري جامعه، انسان ها را به امتيازها برتري هاي فرهنگ خودي راهنمايي کنند و از مايه هاي اصيل آن، در جام جان افراد، به ويژه نسل با نشاط و کنجکاو جوان، بريزند و آنان را از خطر استحاله و فتنه آشفتگي در امان قرار بدهند. چنان که در برهه اي از تاريخ، ششمين امام شيعه حضرت صادق عليه السلام به دوستان و پيروان خود تأکيد مي کرد و مي فرمود:
علموا اولادکم شعر العبدي فانه علي دين الله؛ (5)
شعر«عبدي» را به فرزندان خود بياموزيد که او بر دين خداست.
سال دهم هجرت، پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله يکي از اصحاب خود به نام «معاذ بن جبل» را به يمن فرستاد تا به عنوان نماينده ي حکومت اسلامي، مردم آن منطقه را با آيين اسلام آشنا سازد، به هنگام عزيمت به محل مأموريت، پيامبر صلي الله عليه و آله با پاي پياده به اتفاق جمعي از مهاجرين و انصار، او را بدرقه کرد و طي سخناني اين دستور العمل را به «معاذ بن جبل» ابلاغ فرمود:
يامعاذ! علمهم کتاب الله و احسن ادبهم علي الأخلاق الصالحه... و امت امرالجاهليه، الا ما سنه الاسلام...؛ (6)
اي معاذ! قرآن، کتاب خدا را به آنها بياموز، و آنان را به اخلاق نيک و روش هاي پسنديده پرورش بده و آثار فرهنگ دوران جاهليت را از فضاي ذهن و زندگي آنان پاک کن، مگر آن دسته از آداب و رفتاري که اسلام آن را امضا کرده است.
در تعبيري از رسول گرامي اسلام، آگاهي و دانش ستون «دين» و «ايمان» معرفي مي شود: «العلم عمادالدين- عمادالايمان» (7)
يا در تعبير ديگري از علي عليه السلام که نقش آگاهي و دانش را نقش «تأميني» و نگهباني مي داند و مي فرمايد: «العلم يحرسک» (8)
و نيز در سخن ارزش مندي که امام باقر عليه السلام دانش را ستون خانه ي «جان» و پايه استوار «روحَ» مي داند: «العلم عماد الروح» (9). همه اين تعابير در حقيقت به نوعي در جهت فرهنگ سازي و امنيت فرهنگي است.
برخي از دست اندرکاران عرصه هاي علوم اجتماعي بر اين باورند که امنيت فرهنگي را بايد از طريق غير فرهنگي، مانند شلاق، زندان و مجازات هاي فيزيکي و مالي به دست آورد. دارندگان چنين تفکري يا از فرهنگ و مسائل فرهنگي بي اطلاع هستند و يا بينش پليسي حاکم بر آنها، ذهن و فکرشان را چنان به خود مشغول ساخته که امکان انديشيدن به شيوه هاي ديگر را ندارند.
امنيت فرهنگي جز از طريق تحکيم بنيان هاي فرهنگي و تقويت و گسترش ابزار فرهنگي تأمين نخواهد شد، لذا در برابر به خطر افتادن امنيت فرهنگي بايد با روش ها و استفاده از ابزار فرهنگي به مقابله پرداخت.
رهبر انديشور انقلاب حضرت آيه الله خامنه اي، در اين مورد مي گويند:
مقوله ي فرهنگ، مقوله چوب و چماق نيست. مقوله فرهنگ با مقوله ي ميدان جنگ فرق دارد، هر ميداني ابزار و سلاح خودش را مي طلبد، ما از اين که حتي مخالفين جمهوري اسلامي با شيوه هاي ظريف و با روش هاي فرهنگي و با استفاده از ابزار فرهنگي عليه جمهوري اسلامي ايران سخن بگويند و افکار مخالف را پخش کنند نگران نمي شويم، بنده حتي علاوه بر اين که نگران نمي شوم گاهي اوقات احساس خشنودي هم مي کنم به خاطر اين که نفس مطرح شدن اين فکر مخالف، آن تحرکي که در جامعه به وجود مي آيد براي ما مغتنم است و چيز خوبي است، و لذا بدمان نمي آيد و از آن استقبال مي کنيم. منتها لازم است در ميان ادبا و روشنفکران و نويسندگان و شعرا و هنرمندان و سينماگران و دانشمندان و اساتيد يک بسيج عمومي براي مقابله با تهاجم فرهنگي که دشمن هدايت مي کند انجام بگيرد. (10)
در جاي ديگر مي گويند:
«نبرد فرهنگي را با مقابله به مثل مي شود پاسخ داد، کار فرهنگي و هجوم فرهنگي را با تفنگ نمي شود جواب داد، اين جا تفنگ قلم است». (11)
حضرت علي عليه السلام فرمود:
اين العاقل يتعظ بالادب والبهائم لايتعظ الا بالضرب.؛ (12)
انسان، با روش هاي فرهنگي و مؤدبانه پندپذير و تربيت مي شود اين چهارپايان هستندکه تنها با زدن تربيت مي شوند.

2- دين باوري و ايمان

از ديگر عوامل بسيار مؤثر در ايجاد و تأمين امنيت فرهنگي دين باوري و ايمان و اعتقاد به حقانيت تعاليم آسماني است. دين باوران به خاطر اين که به منبع لايزال قدرت الهي، پيوند مي خورند و خود را در پناه قدرت مطلق جهان مي دانند از آرامش و اطمينان بالايي برخوردارند. قرآن کريم مي گويد:
(فمن يکفر بالطاغوت و يؤمن بالله فقد استمستک بالعروه الوثقي لاانفصام لها)؛ (13)
هر کس از راه طاغوت، که راه کفر و شرک است برگردد و به خدا ايمان بياورد به ريسمان محکم و با اطميناني دست زده است که هرگز گسسته نخواهد شد.
از تفاوت هاي اصولي، که مکتب تربيتي الهي با مکاتب تربيتي بشري دارد اين است که در نظام تعليم و تربيت الهي و ديني محور و موضوع همه برنامه هاي آموزشي و تربيتي ايمان به خداي يگانه و هستي آفرين است و در سايه ي چنين ايماني، ايمن سازي انجام گرفته و راه رشد و تعالي فراهم مي شود. بر همين اساس است که حضرت رضا عليه السلام در برابر هزاران نفر از مردم نيشابور، از اجداد طاهرينش و از پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و او نيز از جبرئيل امين نقل مي کندکه خداوند عزوجل فرمود:
کلمه لااله الا الله حصني فمن دخل حصني امن من عذابي (14)؛
ايمان و اعتقاد به اين که جز «الله» خدايي نيست دژ محکم من است پس هر کس در اين دژ (توحيد) وارد شود از عذاب من در امنيت است.
در بيان ديگري پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله مي فرمايد:
«لايستوحش من کان الله انيسه (15)».
آن کس که خداوند انيس اوست وحشت زده و مضطرب نخواهد شد.
تجربه هاي علمي و تاريخي گواه بر اين مطلب است که دين داري و ايمان به خداوند متعال سرمنشأ آرامش و آسايش، خوبي و خرمي است که قوام زندگي بشر را تشکيل مي دهد.
«ويليام جيمز» پدر روان شناسي جديد مي گويد:
«مؤثرترين داروي شفابخش نگراني، همان ايمان و اعتقاد مذهبي است.»
«ايمان مذهبي يکي از قوايي است که بشر به مدد آن زندگي مي کند و فقدان کامل آن در حکم سقوط بشر است.» (16).
هر گاه انسان در يکي از مسائل زندگي، احساس ناامني کند مضطرب و نگران مي شود و اصولا چنان که گفته اند ناامني چيزي جز اضطراب، دلهره و نگراني نيست و لذا براي زدودن نگراني ها و ناامني ها، به ويژه در حوزه فرهنگ، بايد ايمان انسان ها را که بر مبناي تعاليم ديني شکل مي گيرند تقويت کرد.
(ان الذين قالوا ربنا الله ثم استقاموا فلا خوف عليهم و لا هم يحزنون) (17)؛
آنان که گفتند خداي جهان آفرين پروردگار ماست و بر گفته خويش پايداري و ثابت مانده، هرگز دچار وحشت و اندوه نمي شوند.
مؤمنان حقيقي در پرتو ايمان آرامشي به دست مي آورند که هيچ تهديد و تعرضي قادر به شکست آن نمي باشد.
(ألا بذکر الله تطمئن القلوب) (18)؛
آگاه باشيد که با ياد خدا دل ها آرامش پيدا مي کند.
اينک با توجه به مطالب ياد شده کلام پرمعناي مولاي متقيان علي عليه السلام را درباره ي نقش دين در ايجاد امنيت مي خوانيم:
(ان مفارقه الدين، مفارقه الأمن، فاليتهنأ بحياه مع مخافه (19))؛
همانا بي ديني مايه ي ناامني است و در زندگي بدون امنيت خوشي وجود ندارد.

3- امر به معروف و نهي از منکر

براي پاسداري از سرمايه هاي موجود جامعه و نگهباني از سلامت فعاليت ها، شيوه هاي مختلفي را پيشنهاد کرده اند که هر کدام از آنها، در جاي خود مي تواند مورد بحث و بررسي قرار بگيرد، ولي يکي از راه هاي بسيار مؤثر که در جهت سالم سازي فضاي جامعه و ايجاد امنيت و اعتماد، نقش کارساز و غير قابل انکار دارد «نظارت» است.
نظارت، در حقيقت نوعي از مسئوليت است که در اين شکل نمود پيدا مي کند و هر گاه اين نظارت در دورن يک سازمان توسط مديريت انجام بگيرد آن را «نظارت سازماني» و اگر در حوزه سياست اعمال شود «نظارت سياسي» و آن گاه که در سطح جامعه، به گونه اي عمومي انجام شود از آن به «نظارت همگاني» تعبير مي کنند.
نظارت همگاني، در حوزه ي زندگي اجتماعي اعمال مي شود و از آن جا که در زندگي اجتماعي حقوق اجتماعي او ارتباط پيدا مي کند مسئول است و اين مسئوليت را بايد از طريق نظارت بر رفتار اجتماعي ديگران انجام بدهد.
پيامر اکرم صلي الله عليه و آله فرمود:
کلکم راع و کلکم مسئول (20)؛
همه شما نگهبان و مسئول يکديگر هستيد.
آيين انسان ساز اسلام براي پاسداري از سلامت جامعه و جلوگيري از هرگونه فساد و انحراف، قانون امر به معروف و نهي از منکر را تشريع کرده و از اين طريق نظارت همگاني را در جامعه اسلامي خواستار شده است: (و المؤمنون و المؤمنات بعضهم...) (21) مردان و زنان با ايمان برخي ناظر و سرپرست بر بعض ديگر هستند؛ به اين معنا که همديگر را امر به معروف و نهي از منکر مي کنند.
فريضه امر به معروف و نهي از منکر که در احاديث اسلامي، از آن به عنوان عالي ترين و شريف ترين واجب ديني (اسمي الفرائض و الشرفها) (22) ياد شده است بدين منظور بر فرد فرد مسلمانان واجب گرديده تا در اثر اجراي اين قانون، فضاي عمومي جامعه، فضايي سالم، مطمئن و آرام براي زندگي و رشد انسان ها باشد.
امام باقر عليه السلام فرمود:
ان الامر بالمعروف و النهي عن المنکر سبيل الأنبياء و منهاج الصلحاء، فريضه عظيمه، بها تقام الفرائض، و تأمن المذاهب، و تحل المکاسب، و ترد المظالم، و تعمر الأرض، و ينتصف من الأعداء، و يستقيم الأمر؛ (23)
امر به معروف و نهي از منکر راه و روش پيامبران و صالحان و واجب بزرگ الهي است که ساير واجبات به وسيله آن بر پا مي شوند، و در پرتو آن امنيت فرهنگي و اجتماعي تامين مي شود، کسب و کار مردم حلال، حقوق پايمان شده افراد باز مي گردد. زمين ها آباد و از دشمنان انتقام و امور دين و دنيا رو به راه مي شود.
از نگاه اسلام، ترک امر به معروف، نه تنها ترک واجبي از واجبات الهي محسوب مي شود و از گناهان بزرگ به شمار مي آيد بلکه آثار و تبعات فراوان اجتماعي ديگري را نيز به دنبال دارد که يکي از آن آثار، تسلط اشرار بر مردم و از ميان رفتن امنيت و آرامش است:
امير مؤمنان علي عليه السلام فرمود:
لا تترکوا الامر بالمعروف و النهي عن المنکر فيولي عليکم شرارکم ثم تدعون فلا يستجاب لکم (24)؛
امر به معروف و نهي از منکر را ترک نکنيد که اگر چنين شود اشرار بر شما مسلط خواهند شد و آن گاه براي رفع آنها به دعا و استغاثه خواهيد پرداخت ولي (در پيشگاه خداوند اين گونه نيايش ها) مستجاب نخواهد شد.
رهبر معظم انقلاب اسلامي در پيامي به مناسبت اولين سالگرد ارتحال امام خميني قدس سره فرمودند:
«امر به معروف و نهي از منکر که يکي از ارکان اساسي اسلام و ضامن برپا داشتن همه فرايض اسلامي است بايد در جامعه ما احيا شود و هر فردي از مردم خود را در گسترش نيکي و صلاح و برچيده شدن زشتي و گمراهي و فساد مسئول احساس کند. ما هنوز تا رسيدن به يک جامعه کاملا اسلامي که نيک بختي دنيا و آخرت مردم را به طور کامل تأمين کند و تباهي و کجروي و ظلم و انحطاط را ريشه کن سازد فاصله زيادي داريم. اين فاصله بايد با همت مردم و تلاش مسئولان طي شود و پيمودن آن با همگاني شدن امر به معروف و نهي از منکر آسان گردد. (25).

4- تولي و تبري

از مفاهيم سازنده و اصطلاحات ارزنده که در نظام تربيتي و سياسي اسلام و نيز در حفظ و تامين امنيت فرهنگي، آثار و نتايج فراواني را به دنبال داشته، مفهوم «تولي» و «تبري» بوده است.
در فرهنگ اسلامي «تولي» به معناي پذيرش «ولايت خدا و اولياي خدا» است؛ به عبارت ديگر، آنان که خانه دل را از محبت خدا و دوستان خدا انباشته اند و اين دوستي را در رفتار اجتماعي و سياسي خود منعکس مي سازند تولي دارند.
«تبري» واژه متضاد «تولي» است که به معناي دوري جستن و بري بودن باشد و در فرهنگ سياسي اسلام، کسي داراي تبري است که ولايت و سرپرستي دشمنان خدا و اولياي خدا را نپذيرد و قلب و فکر خود را از بغض و دشمني نسبت به دشمنان خدا و دوستانش پر نموده باشد.
اصطلاح ديگري که در حوزه مسائل سياسي- اجتماعي، همين مفهوم تولي و تبري را دارد و در کتاب هاي حديثي شيعه بابي تحت اين عنوان گشوده شده است، اصطلاح «حب» و «بغض» است با اين عبارت: «الحب في الله و البغض في الله» (26).
روزي پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله ياران خود را مورد خطاب قرار داده و فرمود: کدام يک از دستگيره هاي ايمان استحکام بيشتري دارد؟ هر کدام از حاضران جوابي دادند، يکي گفت: نماز. ديگري زکات و سومي روزه، حج، جهاد و... و رسول خدا در نهايت فرمود:
اوثق عري الأيمان، الحب في الله و البغض في الله و توالي اولياء الله و التبري من اعداء الله (27)؛
محکم ترين دست آويز ايمان اين است که براي خدا دوست بدارد و براي خدا نيز دشمن بدارد و با اولياي خدا پيوند برقرار سازد و از دشمنان خدا برائت بجويد.
«تولي» و «تبري» در عرصه سياست، اعم از سياست داخلي و خارجي يکي از مباني و اصول رفتاري کارگزاران نظام اسلامي به شمار مي آيد و لذا جامعه ي اسلامي در ارتباطات، برنامه ريزي ها، جهت گيري ها بر اساس «تولي» و «تبري» اداره مي شود.
سيره ي اولياي دين و سلسله ي مرسلين، بهترين گواه است که آنان زندگي اعتقادي و سياسي خود را نسبت به دوستان خدا بر مبناي «تولي» و در مورد دشمنان خدا، بر پايه «تبري» تنظيم مي کردند.
حضرت ابراهيم عليه السلام در برابر قوم مشرک خود مي فرمود: «انا برآء منکم و مما تعبدون)؛ (28) ما از شما و آن چه که مي پرستيد بيزاريم.
خداوند سبحان پيامر اسلام صلي الله عليه و آله را اين طور معرفي مي کند: (محمد رسول الله و الذين معه أشداء علي الکفار رحماء بينهم) (29)؛
محمد فرستاده خداست و آنان که با او هستند به کافران سخت گير و ليکن در ميان خودشان (مؤمنان) مهربانند.
حضرت علي عليه السلام در ترسيم خط تولي و تبري به فرزندانش امام حسن عليه و السلام و امام حسين عليه السلام مي فرمايد: «کونا للظالم خصما و للمظلوم عونا؛ (30) دشمن ستمگر و ياور ستمديده باشيد».
«تولي» و «تبري» در حقيقت يک نوع مصونيتي است که در رفتار، گفتار و پندار فرد «متولي» و «متبري» ايجاد مي کند و او در پناه چنين مصونيتي مي تواند آرمان ها و اعتقادات خود را حفظ کرده و در حفاظي از امنيت فرهنگي قرار بدهد، لذا در تاريخ زندگاني کساني که از تولي و تبري بالايي برخوردار بوده اند ثبت نشده است که اين دسته از انسان ها در دام تزوير دشمنان گرفتار آمده باشند.

5- فرهنگ علوي

در ميان جوامع و مردمي همانند جامعه و مردم ما که از قرن هاي پيشين دل به خاندان پيامبر سپرده اند و از ميان همه کاخ هاي پر هيمنه ي جهان، خانه ي گلين و ساده علي عليه السلام و فاطمه عليها السلام را انتخاب کرده است فرهنگ اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام تأثير بسيار بالايي در زندگي او داشته است.
فرهنگ اهل بيت عصمت، که از چشمه سار مکتب ولايت علوي مي جوشد در طول زمان، بستر تاريخ را در نور ديده و از ميان دشت ها و کوهستان هاي سليقه و انديشه ها عبور کرده و پيچ و خم هاي فتنه هاي فرهنگي و طوفان هاي شيطاني را پشت سر گذاشته و در مسير خود جان هاي تشنه را سيراب کرده است امروز نيز مي تواند با همان قدرت و بلکه به سبب شرايط جهان بالنده به پيش بتازد و جلوي هر گونه تهاجم فرهنگي را بگيرد.
فرهنگ علوي اصولي دارد که پاي بندي به اين اصول، انسان را از خطر انحراف و سقوط در دامن تباهي و فساد، مي رهاند و در قلعه محکمي از ايمان و اعتقاد قرار مي دهد که به چند اصل اشاره مي شود:

الف- عدالت:

از نظر شيعه، «عدل» از اصول دين به شمار مي آيد و شيعه را از اين جهت «عدليه» گفته اند که «عدل» را در نظام تکوين، محور آفرينش و در نظام تشريع نيز محور برنامه و بينش مي داند. مفهوم سياسي، اجتماعي عدل در مقابل ظلم قرار مي گيرد و در اين معنا عبارت است از: اعطاي حق هر ذي حقي به او: «اعطاء کل ذي حقه حقه». عدالت در اهداف بعثت انبياست:
(لقد أرسلنا رسلنا بالبينات و أنزلنا معهم الکتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط...) (31).

ب- امامت:

شيعه امامت را نيز مانند عدل از اصول دين مي داند و معتقد است برنامه ها و آرمان هاي نبوت، بايد در هر زماني توسط امامي معصوم که حافظ و نگهبان شريعت مي باشد و ولايت و سرپرستي امت اسلامي را به امر الهي بر عهده مي گيرد تداوم پيدا کند.

ج- اجتهاد:

اجتهاد که به معناي به کارگرفتن همه ي توان در استنباط حکم شرعي از ادله ي شرعيه است فقه شيعي را در جهت پويايي و همراهي با زمان به پيش مي برد و در حقيقت نوعي از مصونيت فرهنگي را در مقابله ي با تهاجم فرهنگي به وجود مي آورد.

د- انتظار:

اعتقاد به ظهور انسان کامل زمان و امام معصومي که براي نجات انسان ها از بردگي و زدودن اضطراب ها و نوميدي ها، از طريق سر و سامان دادن به اوضاع نابسامان زندگي بشر، و خود را براي شرکت در چنين انقلابي آماده کردن، توانايي و نشاطي به شخص «منتظر» مي بخشد که نه تنها خود را در برابر هجمه هاي فکري و فرهنگي مصون و محفوظ بدارد بلکه براي گسترش امنيت فرهنگي در سطح جامعه، به مبارزه و مقابله نيز بپردازد.
در فرهنگ اهل بيت عصمت و طهارت، از نوع اصولي که مطرح شد مايه هاي فراواني وجود دارد که هر انسان مؤمن و معتقدي را در دژي محکم قرار مي دهد و با امنيت و مصونيتي که براي او به وجود مي آورد او را از خطر سقوط و انحراف حفظ مي کند. بي جهت نيست که در معارف اسلامي، اين همه بر فراگيري فرهنگ خاندان پيامبر و پيوند روحي و عاطفي با اهل بيت عصمت و طهارت تأکيد شده است که به چند نمونه اشاره مي شود:
پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله فرمود:
ادبوا اولادکم علي ثلاث خصال: حب نبيکم، و حب اهل بيته، و علي قرائه القرآن (32)؛
فرزندان خود را با سه خصلت تربيت کنيد: دوستي پيامبر، دوستي اهل بيت و قرائت قرآن.
در حديث معروف «ثقلين» قرآن و عترت دو ملجأ و مرجع مطمئن براي تأمين امنيت فرهنگي امت اسلامي معرفي شده اند: «ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا ابدا؛ (33) مادامي که به قرآن و عترت پيامبر تمسک بجوييد هرگز گمراه نخواهيد شد.»
در سخني ديگر، پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله اهل بيت خود را به کشتي تشبيه مي کند و با بيان تمثيلي مي فرمايد هر کس که در درياي زندگي بر اين کشتي سوار شود از خطر غرق شدن در امان مي ماند:
مثل اهل بيتي مثل سفينه نوح، من رکبها نجا و من تخلف عنها غرق؛ (34)
مثل اهل بيت من مثل کشتي نوح است، هر کس بر آن سوار شود نجات پيدا مي کند و هر کس تخلف ورزد غرق مي شود.
در برخي از روايات، تعابير بسيار پرمعنايي از زبان رسول خدا صلي الله عليه و آله بيان شده است که نقش سازنده فرهنگ اهل بيت عليهم السلام را در ايجاد امنيت همه جانبه، روشن مي سازد:
«اهل بيتي امان لامتي» (35)، «اهل بيتي امان من الأختلاف» (36)، «اهل بيتي امان لأهل الارض فاذا ذهب اهل بيتي ذهب اهل الأرض.» (37)
در اين سخنان، فرهنگ خاندان پيامبر مايه امنيت امت از اختلاف و تفرقه و هم چنين امان و امنيت براي همه انسان هاي روي زمين، معرفي شده است.
تعابير مختلف ياد شده در مورد خاندان پيامبر و تأکيد بر دوستي و پيوند با آنان به معناي درک فکر و فرهنگ آْن بزرگواران و عمل به تعاليم آنان است و گرنه دوستي به معناي زباني آن، کارساز نيست و لذا نشر و آموزش فرهنگ اهل بيت عليهم السلام موجب مي گردد تا مردم به زيبايي ها و جاذبه هاي آن، آشنايي بيشتري پيدا نموده و سپس جذب شوند و همين دلبستگي و پيوند باعث امنيت فرهنگي خواهد شد.
امام رضا عليه السلام فرمود:
رحم الله عبدا احيا امرنا. فقلت له: و کيف يحيي امرکم؟ قال: يتعلم علومنا و يعلمها الناس فان الناس لو علموا محاسن کلا منا لا تبعونا؛ (38)
خداوند بيامرزد کسي را که امر ما را زنده کند. رواي مي گويد به امام گفتم: امر شما چگونه زنده مي شود؟ فرمود: به اين که علوم ما آموخته شود و به مردم نيز آموزش و تعليم داده شود، زيرا اگر مردم زيبايي هاي کلام ما را بدانند، پيرو ما خواهند بود.

پي نوشت :

1- طبق تعريف سازمان بهداشت جهاني، سلامت رواني عبارت است از: «قابليت ارتباط هم آهنگ با ديگران، تغيير و اصلاح محيط فردي و اجتماعي و حل تضادها و تمايلات شخصي به طرز منطقي».
روان پزشکان فردي را از نظر رواني سالم مي دانند که تعادلي بين رفتارها و گفتار او در مواجهه با مشکلات اجتماعي وجود داشته باشد. (نقش سپاه در دفاع از امنيت ملي کشور، ص 212).
2- فرهنگ و تهاجم فرهنگي، ص 285، سازمان مدارک فرهنگي انقلاب اسلامي.
3- بحارالانوار،ج 1، ص 214.
4- بحارالانوار، ج 2، ص 17.
5- نورالثقلين، ج 4،ص 71.
6- تحف العقول، (تصحيح علي اکبر غفاري)، ص 25.
7- ميزان الحکمه، ج 6، ص 452.
8- نهج البلاغه، حکمت، ص 147.
9- بحارالانوار،ج 1، ص 181.
10- فرهنگ و تهاجم فرهنگي، ص 15، از انتشارات سازمان مدارک فرهنگي اسلامي.
11- همان، ص 16.
12- غررالحکم.
13- بقره (2) آيه 256.
14- بحارالانوار، ج 3،ص 13- ج 49، ص 127.
15- مشکاه الانوار، ص 125.
16- آئين زندگي، ص 155- 150.
17- احقاف (46) آيه 46.
18- رعد (13) آيه 38.
19- کافي، ج 1، ص 27.
20- صحيح بخاري، ج 3 ، باب النکاح.
21- توبه (9) آيه 71.
22- وسائل الشيعه، ج 11، ص 395.
23- همان.
24- نهج البلاغه، نامه 47.
25- فرهنگ و تهاجم فرهنگي، ص 277، از انتشارات سازمان مدارک فرهنگي انقلاب.
26- اصول کافي، ج 2، ص 101.
27- همان، ص 102.
28- ممتحنه (60) آيه 4.
29- فتح (48) آيه 29.
30- نهج البلاغه، نامه 49.
31- سوره حديد (57) آيه 25.
32- کنزالعمال، ج 16، ص 456.
33- احقاق الحق، ج 9، ص 364 و 365.
34- جامع الصغير، ص 499، و بحارالانوار، ج 23 ، ص 123.
35- احقاق الحق، ج 9، ص 297.
36- همان، ص 294.
37- همان،ص 305.
38- معاني الاخبار، ج 1، ص 174.

منبع:کتاب تاملات فرهنگي نوشته سيد رضا تقوي




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما