در باب مراسم گل افشانی و تهیه تاج گل و گل آرایی در عصر هخامنشیان، مورخان و نویسندگان یونانی و رومی عهد باستان مطالب قابل توجه بسیاری نوشته اند و در منابع پس از آن حتی در بعد از اسلام، مطالب فراوانی در این باب موجود است که در این مقاله به لحاظ ایجاز از پرداختن به آنها پرهیز میشود . قدیمی ترین و زیباترین سند درباره پیشینه دسته گل در ایران ، گل و غنچه های دست داریوش در سنگ نگاره های تخت جمشید است که بیشتر از ۲۵۰۰ سال سابقه دارد.
اوژن فلاندن در سال ۱۸۴۱ میلادی نوشته است از نقوش تخت جمشید یک چیز دستگیر ما شد که در بین ایرانیان قدیم معمول بوده و هنوز هم متداول است و آن دسته گل می باشد . ایرانیان سخت خوش دارند همیشه شاخه گلی در دست داشته باشند که تقدیم دوستی کنند. در برخی از سکه های بر جای مانده از عصر اشکانیان الهه ای را نشان می دهد که گل یا دسته گل یا شاخه همیشه سبز نخل یا مورد را در دست دارد . از جمله آثار ساسانیان مهری از جنس عقیق بی رنگ با نقش گلی در دستی کشیده و ظریف است که در مجموعه وست هان نگهداری میشود و نقش آن را ایدت پراوا نقل کرده است.
دیگر نقش حجاری شده بر سینه کوهی در ناحیه برم دلک در ۶ کیلومتری قصر ابونصر و ۱۲ کیلومتری شرق شهر شیراز است که در آن نقش مردی در حال تقدیم گلی به بانویی را نشان می دهد. نقش بسیار جالب بانویی دسته گل به دست از عهد ساسانیان توسط پرفسور گریشمن در بیشابور کشف شده که اکنون قطعه موزاییک آن در موزه ایران باستان موجود است.
منابع اسلامی نیز از تهیه دسته گل در ایران عصر ساسانیان خبر می دهند . مثلا ابوحنیفه دینوری (قرن ۳ هجری ) در شرح واقعه پیروزی بهرام گور بر ترکان بلخ و تعقیب آنان تا آن سوی آمویه (رود جیحون ) و باز گشت پیروزمندانه او به جشن و شادمانی های ایرانیان اشاره می کند و می افزاید به خوشگذرانی پرداختند آنچنان که کرایه اسب دوانی در یک روز به بیست درهم و ارزش یک دسته گل به یک درهم رسید.
معلوم میشود که در آن عصر گل فروشی وجود داشته و در روزهای جشن و سرور ارزش بیشتری می یافته است . یا به نوشته ابن بلخی روزی قباد با جمعی از بزرگان نشسته بود ، فرزندش انوشیروان دسته گل یا گلی خوشبوی (سپر غم ) به پدر تقدیم می کند . روی به پدرش قباد آورد و زمین بوس کرد ، و خدمت به جا آورد و به دو زانو ایستاد و سپر غم پیش پدر داشت . قباد آن سپر غم بستد و او را در کنار گرفت و ببوسید.
در منظومه های حماسی و داستانی سخن سرایان ایرانی نیز به فراوانی از دسته گل به مناسبت های مختلف یاد شده است. در اینجا بر حسب تقدیم تاریخی وقایع ، نمونه هایی از آن نقل میشود.
به روایت فردوسی وقتی کیکاووس بن کیقباد (دومین شهریار کیانی ) همه آفاق جهان را تسخیر می کند ، اهریمن دیوی را به صورت غلامی خوش برخورد و سخنگوی و شایسته انجمن با دسته گلی بر سر راه او به نخجیر گاه می فرستد . غلام به کاووس بر می خورد و بیامد به پیشش زمین بوس داد / یکی دسته گل به کاووس داد و گفت : گرفتی زمین و آنچه بد کام تو / شود آسمان نیز در دام تو و به این ترتیب وسوسه تسخیر فضا را در کیکاوس بر می انگیزد که داستان آن مشهور است . کیکاوس برای رستم در زابل پیام می فرستد که خیلی سریع ، حتی اگر دسته گل در دست داری بگذار و چالاکانه به دربار بیا : اگر دسته داری به دستت مبوی / یکی تیز مغز و بنمای روی .
گشتاسب بن مهراسب (پنجمین شهریار کیانی ) ، کتایون دختر قیصر روم را می پسندد. کتایون دسته گلی به نشانه رضایت به او می دهد و متقابلا دسته گلی خوشبوی می گیرد : یکی دسته دادی کتایون بدوی / ازو بستدی دسته رنگ و بوی .
کتایون با کنیزکانش به انجمن قیصر با دسته گلهایی وارد می شود : کتایون بشد با پرستار شصت / یکی دسته تازه نرگس به دست.
فردوسی در داستان غم انگیز بیژن و منیژه نیز ضمن وصف بزم شهریار که همه باده خسروانی به دست و دسته های گل در پیش روی دارند می گوید : می اندر قدح چون عقیق یمن / به پیش اندرون دسته نسترن. ایرانشاه ابی الخیر در منظومه دلنشین بهمن نامه، چگونگی مراسم واگذاری تاج و تخت از سوی بهمن بن اسفندیاربن گشتاسب ، به دخترش همای را وصف کرده (گویی مضامین سنگ نگاره های تخت جمشید را تجسم بخشیده با این تفاوت که خشایارشاه در پست سر داریوش گل در دست گرفته است). بهمن فرمان می دهد همه سران و موبدان گرد آیند و جهان پهلوان مامور سازمان دهی جشن باشکوه می شود:
هم آنگه بفرمود شاه بلند/ که آن بارگه برکشد او بلند
سران سپه راز لشکر بخواند / همه موبدان را بدانجا نشاند
نشست از بر تخت فرخ همای / با ستاد بهمن به پیشش به پای
یکی دسته گل نهادش به دست / کیانی کمر بر میانش ببست
نخستین کسی زان همه سرافراز / جهان پهلوان برد پیشش نماز
سران سپه راز لشکر بخواند / همه موبدان را بدانجا نشاند
نشست از بر تخت فرخ همای / با ستاد بهمن به پیشش به پای
یکی دسته گل نهادش به دست / کیانی کمر بر میانش ببست
نخستین کسی زان همه سرافراز / جهان پهلوان برد پیشش نماز
در منظومه ویس و رامین که داستان آن منشا از مناع عصر اشکانیان دارد ، شاه موبد از شهر و «شهربانو» اهل ماه آباد (ایالت ماد ) خواستگاری می کند ، و پیمان زناشویی می بندند که حاصلش دختری زیباست که نامش را ویس می گذارند . شاه موبد به نشانه خواستگاری دسته گلی صد برگ (سرخ ) به شهر و می دهد :
به تنهایی مر او را پیش خود خواند / بسان ماه نو بر گاه بنشاند
به رنگ روی آن ماه پریزاد گل صد برگ یک دسته بدو داد
به رنگ روی آن ماه پریزاد گل صد برگ یک دسته بدو داد
سالهایی سپری گردید . ویس زیباترین گلرخان ، و رامین برادر شهریار ، دلباخته یکدیگر شدند.
روزی ویس به نشانه پیمان و عهد دسته گلی از بنفشه به ورامین هدیه می کند به رامین داد یک دسته بنفشه / بیادم دار گفتار این همیشه. و در ادامه با گفتاری نغز ، پیمان شکن را با چنین مضمونی نفرین می کند : چو گل یک روزه باداجان آن کس / که از ما بشکند پیما از این پس . شاه موبد با تمهیداتی رامین را از ویس دور می کند . رامین در شهرک گوراب (در نزدیک ملایر کنونی ) به زیبارویی با نام گل دل می بازد . روزی با یاران در گلگشت باغ و راغ ، واقعه ای پیش می آید که رامین را به یاد پیمان با ویس می اندازد و عهد شکنی اش تداعی می شود.
ز یارانش یکی حور پریزاد / بنفشه داشت یک دسته بدو داد
دل رامین بیاد آورد آن روز / که پیمان بست با ویس دلفروز
زان پس رامین با یاد روی و موی دلدارش ویس :
به اندر گل صد برگ جسی / به یاد روی او بر گل گرستی
بنفشه برچدی هر بامدادی / به یاد زلف او بر باد دادی
دل رامین بیاد آورد آن روز / که پیمان بست با ویس دلفروز
زان پس رامین با یاد روی و موی دلدارش ویس :
به اندر گل صد برگ جسی / به یاد روی او بر گل گرستی
بنفشه برچدی هر بامدادی / به یاد زلف او بر باد دادی
برابر روایت فردوسی ، در عصر شاپور ساسانی ، فرستادن دسته های گل در مراسم تدارک جشن ها و بزمها ، متداول بوده است : خورش ها فرستاد و چندی نبید / هم از بوی ها نرگس و شنبلید.
و برای بهرام گور سپر غم ها و دسته گل های شاهانه به ارمغان می رسد : شتروار ها نار و سیب و بهی / از گل دسته ها کرده شاهنشهی . دربار ساسانی بسیار با شکوه بود . در عصر خسرو پرویز عظمت آن فزونی یافت . در منابع قدیم از گنج ها و تجملات خسرو پرویز روایات زیادی نقل شده است . بر طبق روایت فردوسی ، چون خسرو پرویز عزم شکار می کند در مسیر نخجیرگاه ساز و برگی عظیم و تدارکی حیرت انگیز مهیا شود ، از آن جمله : سیصد مرد سوار با زین و برگ ، ۱۱۶۰ مرد زوبین به دست ، ۱۰۴۰ شمشیر دار زره پوشیده ، ۷۰۰ مرد نگهدار باز (به اصطلاح قوشچی ) با پرندگان شکاری (باشه ، چرخ و شاهین ) ۷۰ شیر و پلنگ تربیت شده (آموخته ) ۷۰۰ سگ شکاری با قلاده زرین ، ۲۰۰۰ رامشگر شتر سوار با افسار زرین ، ۸۰۰ شتر با بار کرسی و پرده سرای و خیمه و خرگاه ، ۲۰۰ مرد با مشک های آب که مسیر را مرتبا آب پاشی کنند و دو صد مرد (غلام / بنده ) با بخور سوز و دو صد مرد با دسته های گل و زعفران جلوتر از این کاروان عظیم حرکت می کرد . در بخوردان ها عود و عنبر می سوختند و زعفران می افشاندند تا رایحه بخور و بوی خوش زعفران و دسته گل های نرگس به مشام خسرو برسد.
هدیه دسته گل در سرتاسر قلمروهای فرهنگ ایرانی
هدیه دسته گل در سرتاسر قلمروهای فرهنگ ایرانی همواره استمرار داشته است . در منابع تاریخی و متون ادبی و سروده های شاعران پارسی گوی ، طی مضامین زیبا و دل انگیز فراوانی به مناسبت های مختلف از هدیه دسته گل سخن ها رفته است . تهیه گل در همه فصول میسر نبوده به همین دلیل با تدابیری گل را از نقاط دوردست وارد می کرده اند . مثلا در عصر تیموریان در دوره شاهرخ از نقطه ای کوهستانی در ناحیه بادغیس گل را به هرات می آوردند . اسفزاری می گوید قریب به یک جریب باغچه ساخته و به آب باران پرورش داده شده و گل ها و درختان برآورده چنانچه در وقت تموز که درممالک هیچ جا گل نیست . از آنجا به مجلس همایون گل آرند ، چون آن موضع ییلاقی است . در غایت سردی هوا، گل و میوه آن در تموز می رسد.سنت تقدیم و هدیه دسته گل ، به پیروی از سنتهای کهن باستانی در نزد ایرانیان محفوظ مانده ، همانطورکه مراسم نوروز ماندگار است. حتی مزداییان ایرانی که قرن ها پیش به هند رفته اند، آداب و رسوم کهن خویش را حفظ کرده اند . در مراسم عروسی ، دسته های گل سرخ یا گلهای عطرآگین به مهمانان می دهند . اصفهانی ها در اجرای مراسم خواستگاری از روش ساسانیان پیروی می کردند . یعنی هرگاه جوانی می خواست با دختری ازدواج کند دسته گلی نزد بستگان دختر می فرستاد . در صورتی که دختر یا بستگان او با چنین ازدواجی موافق بودند . متقابلا دسته گل سرخی برای خانواده پس جوان می فرستادند.
ایرانیان مخصوصا روستاییان همواره از مهمان و حتی اشخاص غریب که وارد آبادی آنها می شد دسته گلی به او هدیه می کردند . مثلا ژوبر فرستاده ناپلئون به دربار فتح علیان شاه تعریف می کرد که پس از عبور از ناحیه بایزد یکی از سوارکاران کرد دسته گلی به او می دهد و سخنانی بس نغز متضمن تعبیرات ایرانی بیان می کند . این گفتار شورانگیز و در عین حال اندوه بار ، حکایت از نومیدی و ناامنی و استبداد حاکم بر جوامع اقوام ایرانی این سوی و آن سوی مرزهای سیاسی در عصر قجر دارد . ژوبر می گوید آن سوار اسبش را رها کرد در حالی که با یک دست نیزه گرفته بود ، دسته گلی سرخ به من تعارف کرد و گفت این گلها را بگیر ، بر تو گذران آنها یک تصویری از زندگی است . زمان فرا می رسد و آنها پژمرده میشوند . دیری نمی پاید که باد صحرا که باید گلبرگ های آنها را از هم بپاشد، خواهد وزید! سرنوشت ما در سرزمین سلیوان همچنین است . خیلی کم پیش می آید که مردی بیش از سی سال در اینجا زندگی کند . ژوبر واقعه شگفت انگیزی از قول مردمی کرد نقل می کند که رنج های بی حساب جوامع آن روزگار را از حکومتهای ظالم بازتاب می دهد.
ژوبر وصف مراسم عروسی کردها که همچون همه ایرانیان به توزیع شربت و شیرینی و نقل و گل می پرداختند شرحی نوشته است و می گوید و برای من یک قدح از آن شربت با یک دسته گل فرستادند . ژوبر از مهمان نوازی کردها تمجید فراوان کرده است.
جهانگردان غربی از خصلت مهمان نوازی ایرانیان و هدیه دسته گل بسیار سخن گفته اند . مثلا موریس دوکوتربرئه به تقدیم دو دسته گل زیبا توسط دهقانان تبریزی به عباس میرزا که خود شاهد بوده اشاره کرده است . هنگامی که کنت گوبینو وارد کازرون شده است مردم با صمیمیت و گرمی زیاد با او برخورد داشته اند . او می گوید اهالی شهر در سرتاسر روز با ارسال هدایای گوناگون چون گل و میوه، مهمان نوازی خود را نشان می دادند . مردمان روستایی به خصوص در کرانه های بیابانی یک شاخه گل را به صورت غیرقابل توصیفی دوست دارند. با این حال به تازه واردین به روستا ارج بیشتری می گذراند و همان گل را به او هدیه می دهند .
منبع: سایت برترینها