آیا خداوند به عبادت ما نیاز دارد؟

آیا خداوند به عبادت ما نیاز دارد؟ آیا خدایی که ما را خلق کرده اختیاجی به نماز ما دارد؟ فلسفه عبادات برای چیست. پاسخ را در این مطلب جویا شوید.
چهارشنبه، 20 آذر 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آیا خداوند به عبادت ما نیاز دارد؟


مقدمه:
اگر همۀ مردم رو به خورشید خانه بسازند چیزی به خورشید اضافه نمی‌شود و اگر همه مردم پشت به خورشید خانه بسازند، چیزی از خورشید کم نمی‌شود. خورشید نیازی به مردم ندارد که رو به او کنند.

این مردم هستند که برای دریافت نور و گرما باید خانه‌های خود را رو به خورشید بسازند. خداوند به عباداتِ مردم نیازی ندارد که فرمان داده نماز بخوانند. این مردم هستند که با رو کردن به او از الطاف خاص الهی برخوردار می‌شوند و رشد می‌کنند.

قرآن می‌فرماید: اگر همۀ مردم کافر شوند، ذرّه‌ای در خداوند اثر ندارد، زیرا او از همۀ انسان‌ها بی‌نیاز است. « إِن تَکْفُرُواْ أَنتُمْ وَ مَن فِى الْأَرْضِ جَمِیعًا فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِىٌّ حَمِیدٌ »(1)

انسان برای رسیدن به کمالات نفسانی و وصول به مشاهدۀ جمال حق محمود بی‌همتا، مأمور به انجام مناسک خاصی به نام عبادت شده است. (1)ابراهیم/8.

خداوند چه نیازی به عبادت ما دارد ؟

خداوند غنى و بى نیاز از همه چیز است، چون غیر از خدا هر چه موجود است، همه مخلوق خدا است و نیازمند به او. قرآن می‌فرماید : «اى مردم! شما همگى نیازمند به خدایید. تنها خداوند است که بى نیاز و شایسته هر گونه حمد و ستایش است».(۱)

در آیه دیگر فرمود: « هر کسى کفر ورزد و حج را ترک کند، به خود زیان رسانده است. خداوند از همه جهانیان بى نیاز است».(۲)

بنابر این خداوند بى نیاز مطلق است و مخلوقات همه محتاج اویند. او است که همه نیازهاى مخلوقاتش را بر طرف می‌کند. ما انسان‌ها که یکى از مخلوقات خداییم، سراسر وجودمان را نیاز و احتیاج فرا گرفته است، مانند نیاز به آب و غذا و هوا و . . . که با نبود یکى از این ها قادر به ادامه حیات نیستیم .

ما چند دقیقه یا چند ثانیه نمی‌توانیم بدون هوا زنده بمانیم. همه این نیازمندی­ها به وسیله آب و هوا و غذا و . . . بر طرف می‌شود که خداى مهربان با خلق آن نیاز ما را برطرف کرده است.

آرى این خداى حکیم و مهربان است که به هنگام تولد بچه، خون را تبدیل به شیر می‌کند و نوزاد آن را از پستان مادر تغذیه می‌نماید.

یکى از نیازهاى ما نیازهاى روحى است مثل احتیاج به محبت. از این رو بچه‌ هایى که در خانواده خود احساس کمبود محبت نسبت به خودشان کنند، دچار اختلالات روحى و روانى می‌ گردند.

یکى از نیاز هاى واقعى و اساسى روح بشر مسئله عبادت و پرستش است، چون خداوند انسان را براى تکامل آفریده است و تکامل او جز از راه عبادت و بندگى به دست نمی ­آید.

بنابر این خداوند نیاز به عبادت ما ندارد، بلکه ما محتاج به عبادت او هستیم که با بندگى او به نعمت­هاى جاودان نایل شویم. قرآن می‌فرماید : «کسى که جهاد و تلاش کند، براى خود جهاد مى کند؛ چرا که خداوند از همة جهانیان بى نیاز است». (۳)

در جاى دیگر می‌فرماید: « کسى که عمل صالحى به جا آورد ، به سود خود به جا آورده است، و کسى که کار بدى انجام دهد ، به زیان خود او است. سپس همة شما به سوى پروردگارتان باز می‌ گردید».(۴)

در آیه دیگر فرمود: «کسى که پاکى گزیند، به نفع خود او است».(۵)

نتیجه اینکه انسان در پرتو اعمال صالح تکامل می‌یابد و به آسمان قرب خدا پرواز می‌کند و به خوشبختى همیشگى می‌رسد.

عبادت خداوند منحصر در نمار نیست.
عبادت خداوند انجام هر عملی است که انسان را به خدا نزدیک ساخته واز زشتی ها دور نماید .بدیهی است عبادت خدا منحصر در نماز نیست.

خدمت خالصانه به انسان ها ، دستگیری از انسان ها و کمک به ضعیفان و بیچارگان ، ادب و احترام و نگه داشتن دست و زبان و گوش و ...همگی عبادت اند. انجام هر عملی که در آیات و روایات به انجام آنها توصیه شده عبادت است.

فلسفه  عبادات
عبادات هدف و فلسفه ‏ای دارند که اگر انسان به آن بی توجه باشد نصیبی از آن نمی برد. اگر انسان شرایط باطنی عبادات را رعایت نکند، بهره لازم از عبادت را نخواهد برد. کسانی که رنج و مشقت عبادت را بر خود هموار ، اما از روح عبادت غافلند.

عبادات آنها به جای این که در روحشان خشوع و خضوع و کمالات دیگر را به وجود آورد، عجب و غرور و رذایل دیگر را ایجاد میکند. چنین عبادتی قطعا جز خستگی نتیجه‏ای ندارد، اما نباید این نکته کسی را از انجام عبادت باز دارد و نا امید کند.

بلکه فقط هشداری است که انسان مراقب باشد عبادتش دارای باطن باشد و روح عبادت را دریابد و عبادتش همراه با خشوع و حضور قلب باشد. تا از آن بهره برده و مصداق این آیه قرار گیرد: «الذینهم فی صلاتهم خاشعون» ، (6)

فلسفه عبادات را تنها در پرتو بینش توحیدی اسلام ، میتوان دریافت کرد. بدیهی است تا زمانی که ابعاد مختلف این بینش، به درستی شناخته نشود، جایگاه عبادات و هم چنین دیگر برنامه‏ های عملی آن، روشن نخواهد شد.


مسیر حرکت به سوی خدا
در بینش اسلام و ادیان توحیدی، انسان و مجموعه هستی، آفریده‏ های خداوند و در مسیر حرکت به سوی او و معرفت مبدأ خویشند.

در این دیدگاه، هیچ غایتی جز معرفت خداوند برای انسان متصوّر نیست و کمال انسان، تنها در این محدوده رقم میخورد و تمامی جاذبه‏های دیگر، جملگی برای به حرکت درآوردن آدمی و فراخوان وی به معرفت خداوند هستند.

در این مسیر است که «عبادت» جایگاه خود را پیدا میکند؛ آن هم به صورت عبادتی موزون و حساب شده که باید به صورت خاصی به جای آورده شود. بدون این عبادت، سرّ حیات بیرنگ خواهد شد و انسان در بیغوله جاذبه‏های دیگر، راه اصلی را به فراموشی خواهد سپرد.

مثلاً نمازهای پنج گانه در تمامی عمر، همانند تابلوها و چراغ‏ هایی است که در مسیری سخت، طولانی و پرحادثه، انسان را به تبعیت از خود فرا میخواند تا او را از پرتگاه ‏های سقوط و گزند حوادث سنگین، باز دارد.

بدون نماز، آدمی در مسیر زندگی، گوهر عبودیت خویش را در برابر ذات لایزال احدیت به فراموشی خواهد سپرد و در نتیجه از کمال خویش باز خواهد ماند.خداوند نماز را واجب نمود تا انسان با ذکر و یاد خدا ، از خواسته های شیطانی دست کشیده از فحشاء و منکر بیرون آید(7) ؛

پس سود آن برای خود انسان است. از همین رو، تمامی پیامبران الهی و کتاب‏های آسمانی، آدمی را به نماز دعوت کرده‏اند. آن‏چه گفته شد، تنها اشاره‏ای کوتاه به فلسفه فردی نماز بود و نماز و دیگرعبادات ، از جهات مختلف اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و... دارای حکمت‏های عمیقی است.

نماز، عملاً موجب همبستگی مسلمانان و احساس روح یکرنگی در بین آنان است؛ چرا که همه آنان به یک مشکل و به سمت یک قبله نماز میگذارند و این موضوع، پیامدهای ارزنده‏ای خواهد داشت.

 رابطه کمال و عبادت
از سوی دیگر ما با انجام عبادات به کمال می رسیم ولی باید دانست که : رابطه کمال و عبادت یک رابطه وضعى و قراردادى نیست؛ بلکه رابطه‏اى ذاتى و تکوینى است.

همان طور که جسم سرد در اثر مجاورت اجسام گرم حرارت مى‏پذیرد، انسان نیز در پرتو ارتباط و انس با کمال مطلق، رو به کمال مى‏رود.

در اینجا بیان چند مقدمه ضرورى است:
1. غیر از خداوند کمال مطلقى نیست.
2. جز در سایه ارتباط با کمال مطلق، استکمال حاصل نمى‏شود.

3. ارتباط با کمال مطلق، راه ویژه‏هاى خود را دارد که خداوند بهترین آنها را در قالب عبادات بیان کرده است.در نتیجه روشن مى‏شود که از غیر این راه‏ها، رسیدن به کمال خواب و خیالى بیش نخواهد بود.

در نگرش اسلامى، احکام الهى همه منطبق با مصالح و مفاسد نفس الامرى هستند؛ یعنى، اگر مثلاً دستور به نماز با جزئیات و شرایط خاصى داده شده است،

همه به خاطر مصالح واقعى است که در آن عمل نهفته و انسان در مسیر کمال و سعادت جاودان، سخت بدان نیازمند است و بدون آن زیان‏کار خواهد بود. البته در مواردى راه‏کارهاى بدیل وجود دارد، ولى این موارد نیز در دین الهى مشخص مى‏گردد، نه با استفاده از خرد خود بنیاد.

آیا خداوند به عبادت ما نیاز دارد؟

مسیر عبادت دو طرفه است
دیگر اینکه عبادت و رابطه با خدا دو طرف دارد:
1. خداوند که معبود و مورد ستایش و نیایش است.
2. انسان پرستشگر و نیایشگر.

همچنین اساسى‏ترین چیزى که انسان در مسیر عبادت و راه‏یابى به سوى خدا نیاز دارد، دو چیز است:معبودشناسى؛یعنى، ابتدا باید معرفتى نسبتا درست از او داشته باشد و بداند که با چه کسى روبه‏رو مى‏شود.

راه‏شناسى؛یعنى، بداند که چگونه مى‏تواند با او رابطه برقرار کند و بهترین، نزدیک‏ترین، پذیرفته‏ترین و سالم‏ترین راه به سوى او چیست؟

اکنون این سؤال پدید مى‏آید که آیا خداوند - که علم مطلق است - خود و نیکوترین راه بشر به سوى خود را بهتر مى‏شناسد؟ یا انسانى که نه تنها خدا، بلکه حتى خویشتن را هنوز به درستى نشناخته است؟

پس اگر او بهتر مى‏شناسد و براساس آن بهترین راه را فرا روى بشر قرار داده و پیمودن آن را امر فرموده است، کدامین منطق سلیم و استوارمى‏پذیرد که آن را کنار زده و به راه دیگر برویم!

خلاصه اینکه راه و روش زندگى - در همه ابعاد، حتى در عبادت خداوند - نیازمند قاعده و قانون صحیح است و تخطّى از آن، جز به بیراهه رفتن و انحطاط و نابودى نمى ‏انجامد و هیچ قاعده و قانونى که بتواند انسان را به کمال او هدایت کند،

جز قانون خداوندى نیست: (وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکْماً لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ)؛(8) چه اینکه او آفریننده همه موجودات و عالم هستى است و خود بهتر مى‏داند که چه آفریده و بر اساس هدف‏مندى عالم خلقت (به مقتضاى حکمت) به کدام سو و به چه شیوه‏اى باید رهسپار گردد و طىّ طریق و سلوک کند.

از این رو، روى گردانى از شریعت الهى - که به وسیله پیامبران ابلاغ مى‏شود - و روى آوردن به هر قاعده و قانون غیر خدا را «رویکرد جاهلى» مى‏داند (9)

حقیقت و فلسفه ی عبادات چیست؟
تردیدی نیست که خدای متعال نیازی به عبادت و پرستش بندگان ندارد، و عبادت را برای آن جعل نکرده است تا از این طریق نیازهای خویش را بر آورده سازد، این حقیقت واضح و آشکار است، هم برهان عقلی آن را گواهی می دهد و هم دلایل نقلی آن را تأیید می کند.

برهان عقلی که خداوند احتیاجی به عبادت ندارد.
برهان عقلی این حقیقت را به ما می گوید که خداوند غنی مطلق است، و در ذات خود واجد جمیع کمالات است، و نیازی به غیر ندارد و هر کمالی تصور شود او واجد آن است، و در غیر این صورت نمی تواند خدای هستی و جهان و آفریننده آن باشد، آفرینش هستی وابسته به وجود چنین خدایی است،

اگر چنین خدایی وجود دارد آشکار است که او اگر عبادت را جعل کند برای رفع نیاز خویش جعل نمی کند، رابطه خدا و انسان بسان رابطه کارفرما و گارگر نیست، که کارفرما به کارگران فرمان می دهد اما در عین حال به کار آن نیاز دارد، چون این رابطه اعتباری است، در واقع هر دو نیازمند به همدیگر اند، تقاضا از هر دو طرف است.(10)

خداوند غنی مطلق است
در آیات و روایات این نکته به کثرت آمده است که خداوند غنی مطلق است و نیازمند به اطاعت و عبادت غیر نیست، وَ لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیهِ سَبیلاً وَ مَنْ کفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِی عَنِ الْعالَمینَ.(11).

و از وظایف واجب دینی مردم است که در صورت استطاعت [مالی و جسمی] به زیارت آن خانهی مقدّس بروند و هر کس منکر این حکم شود [و با وجود توانایی این وظیفه را انجام ندهد] بداند که خداوند بتحقیق از همهی جهانیان و از عبادت آنها بی نیاز است. [و آن شخص تنها به خود زیان میرساند].

وَ مَنْ شَکرَ فَإِنَّما یشْکرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ کفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِی کریمٌ.(12) و هر کس شکر کند، به نفع خود شکر میکند و هر کس کفران نماید (بزیان خویش نموده است، که) پروردگار من، غنی و کریم است!.

در روایتی از امام رضا (ع) است:  سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَی لَمْ یزُلْ مَعَ الزَّائِلِینَ وَ لَمْ یتَغَیرْ مَعَ الْمُتَغَیرِینَ وَ لَمْ یتَبَدَّلْ مَعَ الْمُتَبَدِّلِینَ وَ مَنْ دُونَهُ فِی یدِهِ وَ تَدْبِیرِهِ وَ کلُّهُمْ إِلَیهِ مُحْتَاجٌ وَ هُوَ غَنِی عَمَّنْ سِوَاهُ.(13)

خدای متعال این گونه نیست که با امور زوال پذیر زائل شود، و با تغییر امور تغییر پذیر تغییر بپذیرد، و با تبدل حالات امور تبدل پذیر تبدل پذیرد، و ما سوای حق در تحت قدرت و تدبیر حق اند، و همه محتاج اوست، و او از غیر خود بی نیاز است.

فلسفه جعل عبادت
بلکه فلسفه جعل عبادت رساندن انسان به کمال است، یعنی خدای متعال بر اساس حکمتی که در نزد او نهفته است، مخلوقات خویش از جمله انسان را آفرید، تا انسان به کمال شایسته خویش نایل شود،

اما وصول به کمال تنها از راه انجام اعمال اختیاری میسور است. در این مرحله خداوند بر بندگان خویش منت عظیم نهاد این که هم مصداق کمال را معین کرد، و هم مسیر وصول به کمال را برای آنان معین نمود.

زیرا اگر مصداق کمال را معین نمی کرده چه بسا انسان در تشخیص مصداق کمال اشتباه می کردند، و اگر مسیر وصول به کمال را معین نمی کرد انسان ها دچار حیرت و سر گردانی عظیم می شدند.

مصادیق کمال متفاوتند.
در تعیین مصداق ممکن بود یکی مصداق کمال را در رسیدن به قدرت جستجو کند و دیگری رسیدن به کمال را در ثروت بداند، و... اما خدای متعال مصداق دیگری از کمال را برای انسان ها مشخص کرد، و وصول به آن کمال را شایسته انسان دانست و آن حیات طیب و جاویدانه در جوار حق است.

حیاتی که به لحاظ مدت پایان ناپذیر، و به لحاظ بهره مندی از مواهب الهی بی نظیر و به لحاظ لذت وصف ناپذیر است، یعنی حیاتی است که در آن هم ابدیت است و هم قدرت و هم ثروت و هم لذت، وصول به چنین حیاتی را به عنوان مصداق برای کمال شمرد که انسان برای وصول به آن باید تلاش کند.

مسیر وصول به آن کمال
به علاوه این که مصداق کمال را برای انسان ها مشخص کرد، مسیر وصول به آن کمال را نیز برای انسان معین نمود. وحی و شریعت خویش را برای انسان نازل کرد، و از این طریق دستور العمل های آموزنده برای انسان جهت نیل به کمال و سعادت بیان نمود،.

و به طور کلی این آموزه های را در دو محور قرار داد: الف) آموزه های معرفتی. ب) آموزه های عملی. در محور آموزه های معرفتی اعتقاد و التزام به یکسری حقائق و واقعیات را جهت نیل به کمال لازم شمرد.

اما نه از روی اجبار و پذیرش کورکورانه و بدون دلیل، بلکه صرفا خداوند به این حقائق عقول انسان را راهنمایی کرد، و بیان نمود که چنین حقائقی وجود دارد، و راه شناخت عادی از طریق عقل را برای انسان هموار کرد.

به گونه که انسان بتواند از طریق عقل به آن حقائق نایل شود و با دلیل به آن حقائق رهنمون گردد. و اعتقاد قلبی به این حقائق و التزام به پیامد های آن را جهت نیل به کمال لازم شمرد.

در محور آموزه های عملی انجام یکسری امور را منافی با وصول به کمال دانسته و آن را تحریم کرد، و انجام یکسری اعمال دیگر را ضروری شمرده و آن را واجب کرد، و انجام و یا عدم انجام پاره ای از امور نه منافی دانسته و نه لازم آن را جایز قرار داد.

جعل عبادت برای ما ضروری است
در نتیجه جعل عبادت نه برای رفع نیاز خداوند بلکه برای ما ضروری است وصول ما به کمال شایسته منوط به انجام آن در کنار ترک محرمات و اعتقاد به آموزه های معرفتی دین حق است.

روایتی بسیار آموزنده در این زمینه از امام حسن عسکری (ع) وارد شده است که این حقیقت را بیان می کند: أَنَّ اللَّهَ لَمَّا فَرَضَ عَلَیکمُ الْفَرَائِضَ لَمْ یفْرِضْ [ذَلِک] عَلَیکمْ بِحَاجَةٍ مِنْهُ إِلَیهِ بَلْ رَحْمَةً مِنْهُ إِلَیکمْ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لِیمِیزَ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیبِ إِلَی أَنْ قَالَ فَفَرَضَ عَلَیکمُ الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ وَ إِقَامَ الصَّلَاةِ وَ إِیتَاءَ الزَّکاةِ وَ الصَّوْمَ وَ الْوَلَایةَ.(14).

خدای متعال واجبات را بر شما به جهت نیاز خویش به آن بر شما قرار نداد، بلکه از روی رحمت خویش آن را جعل کرد تا از این طریق انسان طیب و پاک را از انسان خبیث تمییز دهد، و لذا بر شما حج و عمره و نماز و زکات و صوم و ولایت اهل را واجب کرد.

این که در این روایت فلسفه جعل واجبات و عبادات را تمییز انسان خبیث از انسان طیب میداند دلالت می کند که این عبادات در جوهر انسان تأثیر گذار است، و عبادت باعث می شود جوهر انسان پاک و مطهر گردد.

و تا شایسته حیات طیب که خداوند برای مومنان وعده داده است گردد. مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیینَّهُ حَیاةً طَیبَةً وَ لَنَجْزِینَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یعْمَلُونَ.(15)

هر کس کار شایسته ای انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالی که مؤمن است، او را به حیاتی پاک زنده میداریم و پاداش آنها را به بهترین اعمالی که انجام میدادند، خواهیم داد.

بهره انسان از  پاداش 
لذا علامه طباطبائی (ره) در تفسیر آیة وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیعْبُدُونِ(16) میفرماید: «خدای تعالی انسان را آفرید تا پاداش دهد، و معلوم است که ثواب و پاداش عاید انسان می شود، و این انسان است که از آن پاداش منتفع و بهرهمند می گردد، نه خود خدا، زیرا خدای عز و جل بی نیاز از آن است.

و اما غرضش از ثواب دادن خود ذات متعالیش می اشد، انسان را بدین جهت خلق کرد تا پاداش دهد، و بدین جهت پاداش دهد که اللَّه است.

پس پاداش کمالی است برای فعل خدا، نه برای فاعل فعل که خود خدا است، پس عبادت غرض از خلقت انسان است، و کمالی است که عاید انسان میشود، هم عبادت غرض است و هم توابع آن- که رحمت و مغفرت و غیره باشد»(17)

راه سه طرفه نیست،
ممکن است کسی بگوید ما نه طالب کمال هستیم و نه طالب سقوط، لذا نه عبادت خدا را انجام میدهیم و نه معصیت خدا می کنیم، به تعبیری ما رعیت سلطان هستیم نه طالب سلطنت و قدرت و ثروت.

پاسخ این توهم واضح است این که خدای متعال راه وسط را برای انسان مسدود کرده است، راه سه طرفه نیست، بلکه دو طرفه است یا سقوط است و یا صعود، بله راه وسط برای کسانی است که نتوانند علی رغم تلاشی که کرده اند به آیین حق دست یابند.

اما کسی که به آیین حق که اسلام است رسید دیگر مسیر برای او از دو حال خارج نیست یا باید مسیر سقوط را انتخاب کند و یا راه صعود را، و انسانی پیدا نمی شود که راه سقوط را بر راه صعود ترجیح دهد.

نتیجه:
خداى متعال مى فرماید: (اى مردم! شما نیازمند به خدا هستید و او از هر نظر بى نیاز و شایسته حمد و ستایش است)؛ آرى، بى نیاز حقیقى و قائم بالذات در تمام عالم هستى، یکى است.

و او خدا است، همه انسانها، بلکه همه موجودات سر تا پا نیازند و فقیر و وابسته به آن وجود مستقل که اگر لحظه اى ارتباطشان قطع شود هیچ اند و پوچ.

همان گونه که او بى نیاز مطلق است، انسانها فقر مطلقند، و همان گونه که او قائم به ذات است، مخلوقات همه قائم به او هستند، چرا که او وجودى است بى نهایت از هر نظر، و واجب الوجود در ذات و صفات.

با این حال، او چه نیازى به عبادت ما ممکن است داشته باشد؟، این ما هستیم که از طریق عبادت و اطاعت او، راه تکامل را مى پیمائیم، و به آن مبدأ بى پایان فیض در پرتو عبودیتش لحظه به لحظه نزدیکتر مى شویم، و از انوار ذات و صفاتش بهره مى گیریم.

بنابراین، انسانها نیازمند به او هستند و نه غیر او، و لذا هرگز نباید سر تعظیم و تسلیم بر آستان غیر او بگذارند، و رفع نیازمندى خود را از غیر او بطلبند، که آنها نیز همه مانند خودش نیازمند و محتاجند، حتى بزرگداشت پیامبران الهى و پیشوایان حق، به خاطر آن است که، فرستادگان و نمایندگان اویند، نه این که: از خود استقلال دارند.

پى نوشت‏ها:
1. فاطر (35) آیه15.
2 .آل عمران (3) آیه97
3 .عنکبوت (28) آیه 6.
4 .فجر (89) آیه 27-30.
5 .ذاریات (51) آیه 56.
6 .مؤمنون، آیه 2.
7. عنکبوت (29) آیة 45.
8 .مائده (5)، آیه 50.
9 .همان.
10. ر.ک: صدر المتألهین، الحکمه المتعالیه، ج6، ص110-118. علامه طباطبائی، نهایه الحکمه، مرحله دوازدهم.
11. آل عمران: 97.
02. نمل: 40.
03. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج1، ص132.
14. حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، ج1، ص21.
15. نحل: 97.
16. ذاریات: 56.
17. طباطبایی، سید محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، ترجمه سید محمد باقر همدانی، قم، انتشارات اسلامی، پنجم، 1374ه.ش، ح18، ص579-580.

منبع:
https://hawzah.net/fa/Question/View/65256
https://article.tebyan.net/190481
https://www.pasokhgoo.ir/node/3329
https://makarem.ir/main.aspx?typeinfo=25&lid=0&mid=244142&catid=22835
وبلاگ فرهنگ قرآن
* این مقاله درتاریخ 141/12/7 بروز رسانی شده است.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط