دوتا یاکریم و کمی نان خشک
و یک ابر تیره به رنگِ کبود
کمی باد و باران و یک پنجره
هوایی که خیلی مهآلود بود
نشستم کنار همین اتفاق
دمِ پنجره با کمی فاصله
من و دفتری خالی از حرفِ دل
و خودکار و یک عالمه حوصله
نوشتم دوتا خط از این حس و حال
از امواج باران و باد و هوا
نفسهای من بوی باران گرفت
دلم پر شد از یاد خوبِ خدا
و یک ابر تیره به رنگِ کبود
کمی باد و باران و یک پنجره
هوایی که خیلی مهآلود بود
نشستم کنار همین اتفاق
دمِ پنجره با کمی فاصله
من و دفتری خالی از حرفِ دل
و خودکار و یک عالمه حوصله
نوشتم دوتا خط از این حس و حال
از امواج باران و باد و هوا
نفسهای من بوی باران گرفت
دلم پر شد از یاد خوبِ خدا
منبع: مجله باران