آیا مادر حضرت علیاکبر (علیهالسلام) در کربلا حضور داشت ؟
موضوع حضور مادر بزرگوار علیاکبر(علیهالسلام) در واقعه کربلا از جمله موضوعات مورد توجه و بیپاسخ تاریخ کربلاست.برخی میگویند: « امام حسین(علیهالسلام) به لیلا گفت که از جدّم شنیدم: دعای مادر در حق فرزند مستجاب است. برو در فلان خیمه خلوت، موهایت را پریشان کن و در حق فرزندت دعا کن، شاید خداوند این فرزند را سالم به ما برگرداند.»1
و نیز نقل میکنند: «بعد از اینکه حضرت لیلا رفت در آن خیمه و موهایش را پریشان کرد، نذر کرد: اگر خدا علیاکبر را سالم به او برگرداند و در کربلا کشته نشود از کربلا تا مدینه را ریحان بکارد؛ یعنی نذر کرد که سیصد فرسخ راه را ریحان بکارد!!»2
در کتاب «ریاض القدس» که یکی از معروفترین و محبوبترین کتابهای مقتل نزد مرثیهگویان و وعّاظ کشورهایی نظیر هندوستان، پاکستان و افغانستان است بیان شده است: «در کتب مقاتل از مادر علیاکبر(علیهالسلام) چندان ذکری ننمودهاند ولی از علیا مکرمه زینب بیشتر زاری و بیقراری نوشتهاند. جهت این است که لیلا کانّه خود را صاحب پسر نمیدانست؛ برای اینکه میدید سلطان مظلومان غریب و بییاور مانده، لهذا پاکیزه منظری را از روی طوع و رغبت تصدّق سر پدر کرد.
وقتی دید که زنها و مخدّرات همه بیرون دویدند و دور مرکب علی حلقه زدند، لیلا مثل قرص قمر یا چون خوشید انور سر از برج خیمه بیرون آورد و دید علی کفن به گردن انداخته و بر مرکب شهادت نشسته، آهی سوزناک از جگر کشید و فرمود: علی جان! رفتی؟ نور دیده رفتی؟ خدا به همراه تو. شیرم حلالت باد! مرا در حضور فاطمة زهرا رو سفید کردی. نور دیده برو و حفظ جان پدر کن.
این بگفت و پردة خیمه را انداخت و دل از پسر کند؛ اما چگونه آرام بگیرد؟! فرش خیمه را برچید و بر خاک نشست. مقنعه از سر کشید. گیسوی مشکین پریشان کرد و مشت مشت خاک برمیداشت و بر سر میریخت و از سیاه بختی و روز سختی خود مینالید و با خدا مناجات میکرد و میگفت: یا راد یوسف علی یعقوب و یا راد اسماعیل علی هاجر! رد علی ولدی: ای خداوند بیمانندی که یوسف را بعد از چهل سال به یعقوب برگرداندی و اسماعیل را دوباره به هاجر رساندی! علیاکبر مرا هم به من برگردان.»3
یکی از نویسندگان معاصر در کتابی که پیرامون واقعة کربلا نگاشته است و دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعة مدرسین حوزه علمیه قم نیز آن را به چاپ رسانیده است، مینویسد: «نقل شده است که امام حسین(علیهالسلام) رنگش متغیر شد لیلا گفت: «به علی آسیبی رسید؟» فرمود: «نه، لکن کسی به جنگ او آمده که من از او میترسم. برای او دعا کن. فانی سمعت جدی رسولالله صلیالله علیه و آله یقول: دعا الوالدة یستجاب لولدها.»
لیلا داخل خیمه شد؛ سر را برهنه کرد و به دعا مشغول شد و گفت: « یا من ردّ یوسف علی یعقوب و رجع بصره اردد علی ولدی و احفظه من بکر بن غانم.» که در این هنگام، میان آن دو [علیاکبر(علیهالسلام) و بکربن غانم] درگیری شد که ناگهان علی دید از زیر بغل او زره پاره شده، با شمشیر ضربتی بر او وارد ساخت که او را دو نصف کرد و خداوند او را به جهنم واصل نمود.»4
مؤلف «ریاض القدس» در تبیین علت عدم حضور مادر علیاکبر(علیهالسلام) بر سر نعش جوانش میگوید: «جهت پرسیدند که ای عروس فاطمه! چرا از خیمه بیرون نیامدی؟ در جواب فرمود: به خدا میخواستم که قبل از همه بیرون آیم اما از روزنة خیمه همین که چشمم بر بدن چاک چاک پسرم افتاد که با آن وضع روی دست جوانهاست، روح از بدنم پرید و قدّم خمید و افتادم. میخواستم که برخیزم، دیدم کمر ندارم.»5
اما، واقع مطلب این است که وقایع مذکور از نظر تاریخی مردود است و هیچ سند و مدرک تاریخی دال بر صحت این نقلها وجود ندارد.
به اذعان محققین هیچگونه دلیل صحیح و معتبری بر حضور یا عدم حضور حضرت لیلا(س) در کربلا نرسیده است و حتی زنده بودن آن بانوی محترمه تا آن زمان ثابت نشده است.6
صاحب «ریاحین الشریعه» نیز اذعان میدارد که در کتابهای تاریخی و مقتل ذکری، از حضور لیلا در کربلا نشده است و آنجایی که این سخن به میان آمده اشعار و سرودههای شاعران پارسیگو و عرب زبان است. وی معتقد است: اگر مادر علیاکبر(علیهالسلام) در سرزمین کربلا حضور داشت، به ناچار ذکری از وی به میان میآمد و کتابهای مقتل بدان اشاره میکردند.
او میگوید: «حتی پیرامون زنده بودن او ن،یز ولو در شهر مدینه، سخنی به میان نیامده است.» تنها خبری که این نویسنده پیرامون حیات حضرت لیلا نقل مینماید، خبری است از مرحوم میرزا هادی خراسانی مورخ اسلامی در نجف اشرف، مینویسد: « پای منبر او [ میرزا هادی] بودم که ایشان از «أغانی» ابوالفرج اصفهانی نقل میکرد که مردی از اعراب بر شتری سوار وارد مدینه گردید. عبورش به محله بنیهاشم افتاد. از خانهای صدای شیون و ناله بلند بود. شتری که آن عرب سوار بود از شنیدن آن ناله در خانه زانو بر زمین زد و خوابید. مرد عرب در خانه آمد؛ استفسار حال آن ناله کننده نمود. کنیزکی عقب در آمد؛ او را گفت: این ناله کننده کیست که نالة او در حیوان تأثیر کرده؟ گفت: این ناله کننده امّ لیلاست که از واقعة کربلا تا کنون از شیون و ناله آرام نگرفته است.»7
نویسندة کتاب «زندگانی امام حسین(علیهالسلام)» در همین رابطه مینویسد: « هر چه تفحص و تتبع کردم، این مطلب را در اغانی نیافتم.»8
وی میگوید: « بر فرض صحت این داستان نیز، ممکن است مربوط به «لیلی» دختر مسعود دارمی، همسر امیرالمؤمنین(علیهالسلام) مادر عبدالله و ابوبکر فرزندان امیرالمؤمنین(علیهالسلام) بوده باشد که در کربلا به شهادت رسیدند ... از این رو بر فرض صحت و وجود چنین داستانی، باز هم دلیل بر این مطلب [ زنده بودن یا حضور مادر علیاکبر(علیهالسلام) در کربلا] نیست. و اما زبان حال و اشعاری هم که در این باره رسیده نیز نمیتواند دلیلی بر این مطلب باشد و چنانچه مرحوم حاجی نورالله رحمتالله علیه فرموده است، اصلی ندارد و زبان حال نیز همانگونه که از نامش پیداست زبان حال است و نمیتواند دلیل بر مطلبی باشد.»9
محدث و عالم نامدار، شیخ عباس قمی(ره)، در «نفس المهموم» اظهار میدارد: به هیچ مأخذی که دال بر بودن یا نبودن آن بزرگوار در کربلا باشد دست نیافته است.10
مرحوم مقرم نیز مینویسد: «سال وفات این بانو و مقدار عمر او و نیز حضورش در کربلا بر ما روشن نیست هر چند که فاضل دربندی در کتاب «اسرار الشهاده»11 از برخی کتب مجهول المؤلف متعرض این امر (حضور لیلا در کربلا) شده است، اما مورخین از این موضوع یاد نکردهاند و چه بساکه او قبل از واقعة عاشورا درگذشته باشد.»12
بنابراین، حاصل این نقل و نقد در این سخن خلاصه میشود که هیچ سند تاریخی اطمینان آور حاکی از حضور مادر علیاکبر(علیهالسلام) در صحنه حادثه کربلا وجود ندارد و نقلهایی که حضور لیلا(س) در واقعة عاشورا را به تصویر میکشند ساخته و پرداختة متأخرین، نادرست و غیر قابل اعتماد است.
- پینوشت
1 ـ مطهری، مرتضی؛ حماسة حسینی؛ تهران: انتشارات صدرا، چ پانزدهم، 1369 هـ .ش، ج 1، ص 26.
2 ـ همانجا.
3 ـ قزوینی، صدرالدین واعظ؛ ریاض القدس؛ تهران: انتشارات اسلامیه، چ دوم، 1376 هـ .ق، ج 2، ص 8.
4 ـ شیخ الاسلامی، سید حسین؛ قیام سالار شهیدان؛ قم: دفتر انتشارات اسلامی، چ اول، 1369 هـ .ش، ص 191.
5 ـ پیشین.
6 ـ رسولی محلاتی، سید هاشم؛ زندگانی امام حسین(علیهالسلام)؛ تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چ اول، 1372 هـ .ش، ص 461.
7 ـ محلاتی، ذبیحالله؛ ریاحین الشریعه؛ تهران: دارالکتب الاسلامیه، چ اول، 1370 هـ ،ش، ج 3، ص 297.
8 ـ پیشین، ص 461.
9 ـ همان، ص 461 ـ 469.
10 ـ قمی، شیخ عباس؛ نفس المهموم؛ ترجمه: ابوالحسن شعرانی؛ تهران: کتاب فروشی اسلامیه، ص 165.
11 ـ دربندی، فاضل؛ اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات؛ بحرین: شرکت المصطفی للخدمات الثقافیه؛ چ اول، 1415 هـ .ق، ج 2، ص 641.
12 ـ مقرم، سید عبدالرزاق؛ علیالاکبر؛ ص 11.
منبع: سایت سبطین