نویسنده در آن یادداشت ادعا میکند: «شیعه معتقد است که حضرت زهرا بیمار شد و در بیماری از دنیا رفت و یا اعتقاد شیعه بر آن است که حضرت سجاد همواره بیمار بود. چرا آنان خود را شفا ندادند؟ اساسا باید گفت که این انتظار از دین و اولیای دین ادعای بی اساسی است.»
پیش از آن که به اسناد شهادت حضرت زهرا و تندرستی امام سجاد علیهماالسلام بپردازیم لازم است بگوییم این که اهلبیت خود را شفا ندادند به این معنا نیست که آنان قدرت شفا دهی ندارند. مثلاً امام حسین علیهالسلام در روز عاشورا میتوانست از خداوند بخواهد چشمهای برای او و یارانش بیافریند و تشنگی اردوگاه را برطرف سازد یا پیامبر میتوانست در جنگ احد کاری کند سپاه شکستخورده اسلام در یک لحظه زیر و رو شود و پیروز میدان گردد اما به قول امام صادق علیهالسلام خداوند بنا دارد جهان را از مجرای طبیعی اداره کند. (1) وقتی خداوند خود میخواهد چنین کند طبعاً اهلبیت از این اراده تخطی نخواهند کرد. البته این سخن بدین معنا نیست که دعا و توسل و نذر و نیاز هیچ تأثیری ندارد؛ اما تأثیرگذاری این امور بهگونهای نیست که خداوند بخواهد از اصول خود برای اداره عالم یکسره دست بکشد و استثنائات را به جای قاعده بنشاند. مثلاً همه ما تجربه دعا کردن را داریم. برخی از دعاها مستجاب میشوند و بسیاری دیگر رد میشوند (البته تعبیر رد شدن، مسامحی است. چون بر اساس احادیث، هیچ دعایی رد نمیشود بلکه ظاهراً مستجاب نمیگردد و به صورت ذخیره آخرت، نعمتی دیگر، کاستن از گناهان و ... ظهور میکند) آیا مجازیم از این عدم استجابت ظاهری نتیجه بگیریم که خداوند هیچ دعایی را مستجاب نمیکند؟ خیر! زیرا اول خداوند برخی از دعاها را مستجاب میکند و ثانیاً او علاوه بر مستجاب الدعوة بودن، حکیم و عادل و عالم هم هست و در کنشهایش باید در چارچوب همه این صفات عمل کند؛ بنابراین نباید از خداوند و نمایندگانش (امامان) انتظار داشت برای هر کاری به کرامت و معجزه و رویداد فرا طبیعی دست بزنند.
اما در رابطه با نحوه وفات حضرت زهرا علیها السلام ایشان ادعا کرده است که شیعیان معتقدند حضرت زهرا به مرگ طبیعی از دنیا رفت! اللهاکبر از این اتهام! ای کاش ایشان میگفت اعتقاد من این است، آن گاه میشد وارد گفتگو و مباحثه شد؛ اما وقتی باور خود را به شیعیان نسبت میدهد واقعاً انسان تعجب میکند و البته مشکوک میشود که واقعاً نیت نویسنده چه بوده است. کافی است از شیعیان کوچه و بازار و مسجد و ... بپرسید به نظر شما حضرت زهرا چگونه از دنیا رفتند؟ خواهید دید که همه شیعیان ماجرای حمله به خانه و جراحات وارد را عامل شهادت ایشان میدانند.
ممکن است نویسنده ادعا کند مراد من از شیعیان، عالمان شیعه است نه مردم عادی. در این صورت پاسخ، روشنتر خواهد بود؛ زیرا عالمان شیعه در طول تاریخ تشیع دهها و صدها کتاب و مقاله نوشته و شهادت حضرت زهرا را اثبات کردهاند. اکنون به چند مورد نگاهی میاندازیم:
یک: شیخ طوسی مینویسد: المشهورُ الذی لا خِلافَ فیه بینَ الشیعة: اَنَّ عُمرَ ضَربَ عَلی بَطنِها حَتّی اَسقَطَت، فَسُمِّیَ السِّقطُ (مُحسناً). وَ الرِّوایةُ بِذلکَ مَشهورةٌ عِندَهُم. ماجرای ضربه خلیفه دوم به شکم مبارک حضرت زهرا (س) و سقط فرزند ایشان (محسن) میان شیعیان بهگونهای مشهور است که خلافی در آن نیست. (2)
دو: امام کاظم علیهالسلام در حدیثی که صراحت دارد میفرماید: ان فاطمة علیها السلام صدیقة شهیدة؛ حضرت زهرا، راستگوی شهید است. (3)
سه: امام صادق علیه السلام نیز در حدیثی ماجرای وفات مادر خود را اینگونه توضیح میدهد: و کان سَببُ وفاتها أنَّ قُنقذا مولى عمر لَکزَها بِنَعلِ السیفِ بأمره، فأَسقَطَت مُحسِنا وَ مَرضت مِن ذلک مَرضاً شَدیداً ...؛ سبب وفات (شهادت) حضرت زهرا آن بود که قنفذ، غلام عمربنخطاب، با غلاف شمشیر ایشان را کتک زد؛ بهگونهای که ایشان محسن را سقط کرد و از آن ماجرا، دچار ناخوشی سختی شد. (4)
بحث در خصوص حمله به بیت حضرت زهرا علیها السلام و کتک زدن ایشان که منجر به شهادت این بانوی بزرگوار شد مفصل است. علاقهمندان میتوانند ماجرا را در جلد چهل و سوم بحارالانوار و دیگر کتب مربوط پی بگیرند. به همین میزان بسنده میکنیم و نویسنده آن یادداشت و دیگر خوانندگان را به مطالعه کتابهای این زمینه فرامیخوانیم.
اما قسمت بعدی مدعای ایشان، درباره بیماری امام سجاد علیه السلام بود. نویسنده ادعا کرده بود شیعه معتقد است امام سجاد همواره بیمار بود!
ای کاش ایشان یک سند - فقط یک سند - معتبر بیاورند که امام سجاد در سراسر عمر بیمار بوده است یا این که عالمان شیعه چنین اعتقادی را پروراندهاند. این چه تهمتی است که به امام میزنید! بیماری امام، تقدیر خداوند بود برای آن که تکلیف جهاد در کربلا از روی دوش ایشان برداشته شود. در واقع بیماری ایشان در ماجرای عاشورا که محدود به همان ایام بود باعث شد امامت باقی بماند. هیچ سندی وجود ندارد که امام سجاد علیهالسلام در تمام زندگی بیمار بوده است. نه تنها هیچ سندی وجود ندارد بلکه هیچ عالم شیعهای هم این مطلب را بیان نکرده است. البته اگر ایشان میخواهد مبنای سخن خود را برخی خرافات قدیمی عوام شیعه که اتفاقاً امروز نامعتبرند قرار دهد، بحث دیگری است!
استاد شهید مرتضی مطهری نیز دراینباره بیان مشابهی دارد. ایشان در پاسخ به این سؤال که چرا امام سجاد (ع) همیشه مریض بودند - معلوم میشود در زمان شهید مطهری هم تفکرات خانم وسمقی قائلانی داشته است! - میگوید: شما در غیر زبان فارسی در جای دیگر این کلمه «بیمار» را دنبال اسم امام زینالعابدین نمیبینید. مثلاً در زبان عربی، ایشان القاب زیادی دارند. «السّجاد» یکی از القابشان است، «ذوالثَّفَنات» یکی از القابشان است. شما ببینید یک کتاب در دنیا پیدا میکنید که یک لقبی به زبان عربی به امام داده باشند که مفهوم بیمار را برساند؟ من نمیدانم چطور شده که ما فارسیزبانها این لقب را به امام دادهایم؟ البته علتش معلوم است. امام زینالعابدین تنها در ایام حادثه عاشورا ... بیمار بودند و همان بیماری ایّام عاشورا سبب نجات ایشان شد. ... امام زینالعابدین با امام حسین هیچ فرقی نداشته است، با امام باقر از نظر مزاج و بنیه هیچ فرقی نداشته است. امام چهل سال بعد از حادثه کربلا زنده بود و مثل همه سالم بود. با امام صادق فرقی نداشته است. چرا ما بگوییم امام زینالعابدین بیمار؟(5)
جمعبندی:
سخنان نادرست نویسنده به آن چه گذشت محدود نمیشود اما به همین میزان بسنده میکنیم و ایشان را به مطالعه و احتیاط بیشتر درباره موضوعات دینی فرامیخوانیم؛ زیرا به قول قرآن: آدمی هیچ سخنى به زبان نمىآورد، مگر آنکه در کنارش نگهبانی حاضر است و آن را ثبت میکند. (سوره قاف، آیه 18)پینوشت:
(1) کافی، ج 1، ص 183
(2) تلخیص الشافی، ج 1، ص 156
(3) کافی، ج 1، ص 458
(4) دلائل الامامة، ص 134
(5) حماسه حسینی، ج 1، ص 111 و 112