کتاب «بهار در بادیه»، یک مثنوی بلند و خواندنی است. شاعر داستان زندگی پیامبر(ص) را تا زمان فوت مادرش سروده. این مثنوی یک داستان منظوم است؛ یعنی هم داستان است هم شعر و در آن اتّفاقی جالب افتاده. شاعر از مثنویهای قدیمی ابیاتی را که به شعرش میخورده، انتخاب کرده و پایین صفحه آدرس داده که این بیت را از کدام مثنوی برداشته. این کار هم یک هنر ارزشمند است و هم زحمت دارد و آدم باید خیلی شعرشناس باشد که ابیات مورد نیاز آنجا که لازم است به کارش بیاید. «دلهای کبوتری» را برای چهارده معصوم(ع) سروده؛ چون دلش میخواست شعرهایش با ائمه آشتی باشند. «خبر ناگهان پخش شد» هم دربارهی حال و هوای انقلاب است. او در باقی کتاب ها رفته سراغ موضوعها و فضاهای متنوّع. خب هنر شاعر در این است که از یک مسئلهی دم دستی یک شعر برّاق درست کند و بگذارد گوشهی ذهن خواننده تا آنجا برای خودش برق بزند و ذهن خواننده را روشن کند؛ مثلاً شعر «پولک و نور» که در کتاب «کسی شبیه بهار» چاپ شده، کشفهای جالب دارد. مصرع های «میان جیبهایش قاصدک داشت» یا «دلش مثل مفاتیح الجنان بود» در ذهن من خواهد درخشید. شعر «شاعر گنجشک ها» را، که برای آقای محمود پوروهّاب سروده و شعر «خانهی شادی» که دربارهی کوه حرا سروده شده هم همین طور.
او برای ساختن شعرهایش از قالب های مختلفی مثل: مثنوی، غزل، نیمایی، چهارپاره و حتّی سپید استفاده کرده و این کار به شعرش تنوّع خاصّی داده؛ گفتنی است بعضی خواننده ها از کتاب هایی که در یک قالب سروده شده باشند، خوششان نمیآید.
راز درخت انار
باد وزیدن گرفتنوبت پاییز شد
ابر رسید و هوا
خیس و دلانگیز شد
خاک پر از برگ شد
باد که سرعت گرفت
دست درختان باغ
بوی سخاوت گرفت
قهوه ای و زرد و سرخ
باغچه نقّاش شد
راز درخت انار
در همه جا فاش شد
کبوتر میشناسد عطر و بو را
هوا زیبا، هوا روشن، هوا صافتمام شیشه ها بی لکّه، شفّاف
زمین خیس و هوا از بوی خوش پُر
کبوتر بر نوکش دارد تشکّر
کبوتر میشناسد عطر و بو را
نوکش سر داده شعر بَقبقو را
سیاهی رفته و کوه دماوند
دوباره میزند بر شهر لبخند
نم باران هوا را شسته دیشب
زمین را کرده زیبا و مرتّب
خیابان تازه کرده دست و رویی
چه احساسی، چه رؤیایی، چه بویی
چه صبح روشنی! روز عزیزی
چه تهرانی! چه تهران تمیزی!
منبع: مجله باران