شعر مذهبی گفتن خیلی سخت است و شاعر باید خیلی زحمت بکشد تا شعرهای مذهبی و مناسبتی اش خاص و بهیادماندنی باشد. آقای سیّد احمد میرزاده از شاعرانی است که شعرهای مذهبی زیادی سروده است. در ادامه چند تا از شعرهای این شاعر توانا را با هم می خوانیم.
موارد بیشتر برای شما
شعر مذهبی گفتن خیلی سخت است. هزارجور فوت و فن دارد. باید حواست به همه چیز باشد تا یک شعر خوب تحویل خواننده بدهی. در این جور شعرها پیام و نحوهی منتقل کردنش مهم است. شاعر باید سعی کند حرفش را جوری بزند که مخاطب با خواندن شعر، سر ذوق بیاید؛ مثلاً تشبیه ها و استعاره ها و نمادهایی که استفاده می کند زیاد دم دستی و تکراری نباشد. پیدا کردن شعر مذهبی خوب مثل پیدا کردن سنگ های قیمتی در معدن است. از آن سنگ ها که چشم آدم با دیدنش یک جور عجیب می درخشد. پس شاعر باید خیلی زحمت بکشد تا شعرهای مذهبی و مناسبتی اش خاص و بهیادماندنی باشد. آقای سیّد احمد میرزاده از شاعرانی است که شعرهای مذهبی زیادی سروده. اصلاً اگر بخواهم کلّ شعرهای ایشان را دستهبندی کنم سه دستهی بزرگ خواهیم داشت؛ شعرهای مذهبی، شعرهایی برای انقلاب و حضرت امام خمینی(ره) و شعرهای آزاد. کتاب «مهربان مثل باران» پر از شعرهایی دربارهی ائمه اطهار است. شاعر از روایت هایی مثل پیروزی حضرت علی (ع) در جنگ ذات السّلاسِل، دیدار امام باقر(ع) با هِشام، وصیت امام صادق(ع) هنگام شهادت و زنده کردن اسب مرده توسّط امام هادی(ع)، استفاده کرده و آب و رنگ تازه ای به شعرهایش داده. اطّلاعاتی که شاعر دربارهی زندگی ائمه دارد، نشان می دهد برای نوشتن شعر تحقیق می کند و از لابهلای زندگی نامه های معصومین(ع) حکایتها و نکته های مناسبی را برای شعرهایش انتخاب می کند؛ البتّه این کار هم مهارت خاصّی می خواهد. آقای میرزاده از آن آدم هاست که برای شعرهایش نقشه می کشد تا بداند شعر را از کجا شروع کند و در کجا به پایان برساند. در مجموعهی «پلّکانی از نور» شعرهایی دربارهی زندگی حضرت امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی را میخوانیم من تا به حال ندیدهام که یک شاعرکه شعر نوجوان میسراید تا این حد روی زندگی حضرت امام دقیق شده باشد. آقای میرزاده به زوایای خاصّ زندگی امام توجّه کرده و شعرهای متنوّع و خوبی در این زمینه دارد. دستهی سوم شعرهای آزاد او هستند. دو کتاب «آخرین شب پلنگ» و «نمیتوان کلاغ ماند» در این دسته جا گرفتهاند. سه نکتهای که دربارهی شعرهای او جلب توجّه میکند زبان، قالب و رگه های طنز است. به نظر من زبان در شعر مثل لباس است که باید اندازهی مخاطب باشد و او را اذیّت نکند. شعرهای آقای میرزاده زبانی شستهورفته و عاطفی دارد و راحت و لذّتبخش است؛ البتّه گاه زبان بعضی شعرها مثل آخرین شب پلنگ، لحظهای کنار ببر، می توان فکر شکوفایی بود و شعرهایی که دربارهی امام سروده شده، شور و حال حماسی پیدا می کند. رگه های طنز در شعرهای آزاد او فراوان است و در کتاب «نمی توان کلاغ ماند» بیشتر دیده می شود. بیشتر شعرهای آقای میرزاده در قالب چهارپاره سروده شدهاند. من دوست داشتم شعر نیمایی هم از او بخوانم؛ ولی فقط دوتا شعر نیمایی در کتابهایش پیدا کردم.
بوی مرکب
افتخار ماست بابا
چون که او یک خوشنویس است
خط او بسیار زیباست
تابلوهایش نفیس است
چیزهای جالبی هست
توی کیف کوچک وی
مثل قوطی مرکّب
لیقه و تیغ و قلم نی
می شود گرم نوشتن
توی خانه گاه و بی گاه
با قلم نی روی کاغذ
می نویسد قل هوالله
او قلم نی را به نرمی
می زند توی مرکّب
دست های او همیشه
می دهد بوی مرکّب
او وضو می گیرد اوّل
بعد قرآن می نویسد
گاه نستعلیق و گاهی
نسخ و ریحان می نویسد
موقع تحریر گاهی
چشم او از اشک خیس است
افتخار ماست بابا
چون که او یک خوشنویس است
جنگل
به روی برگ خشک افتاد
ته سیکار یک آدم
و اینک شعله ور گشته
دل این جنگل خرّم
شبیه اژدهایی سرخ
به هر سو می خزد آتش
تن شاداب جنگل را
دوباره می گزد آتش
کسی امّا نمی فهمد
که جنگل نیز حس دارد
پر است از اضطراب مرگ
دلی پر استرس دارد
در آتش ضجّه زد یک بید:
خدا بفرست باران را
چناری بر زمین غلتید
و نفرین کرد انسان را
بوی گل اقاقی
میآمدی چو باران
بر قلب بوستانت
میآمدی در ایوان
همراه دوستانت
رد میشدی به نرمی
از پیش چشم مردم
در هر تکان دستت
صدها هزار دل گم
وقتی که مینشستی
بر صندلی ایوان
انگار می درخشید
خورشید در جماران
در گریه های مردم
یک راز آشنا بود
«روح منی خمینی»
حرف تمام ما بود
ایران گرفته از تو
بوی گل اقاقی
در برگبرگ تاریخ
نامت همیشه باقی
منبع: مجله باران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.