این، گوهری است که خدای متعال در نهاد همه آدمیان نهاده است و نگهداری و محافظت از آن می تواند در موقع بحران و تصمیم های حساس به کمک انسان بیاید و راه را برای او روشن نماید.
گاهی انسان، کار خطا را با حالت شرم درونی انجام می دهد و می داند که بدهکار است و خطا کرده است؛ هر چند دیگران به او بگویند: مگر شرم نمی کنی که این کار را انجام می دهی؟
حضرت حر علیه السلام توانست از این گوهر درونی بر سر دوراهی خوب و بد، خوب را انتخاب کند تا عذاب وجدان و حس بدهکاری خود را پاسخ دهد. برای بررسی هر چه بیشتر فرایند تربیتی بر محور شرم و با نگاه به توبه تاریخی و ماندگار حر بن یزید ریاحی، کلمات و متون دینی را می کاویم.
دوستی به نام حیاء
کسی که حق را می داند ولی با این حال در راه باطل قدم می گذارد، طبق قاعده، باید شرمگین باشد و حر نیز از همان ابتدای شروع حرکت از کوفه، برای بستن راه امام حسین علیه السلام چنین حسی را در درون خود داشت [1] و این حس را همواره تا روز عاشورا به همراه داشت. چنان که از عبارات او در محضر امام حسین علیه السلام که نشان دهنده شرم و حیاء اوست نیز این مسأله روشن می شود.حیاء و شرم درونی در هنگام قدم نهادن در راه خطا و گناه همواره انسان را آزار می دهد تا جایی که اگر کسی این نیروی درونی ارزشمند را سرکوب نکند، در لحظه حساس، راه درست را بر انسان می نمایاند و او را به گرفتن تصمیم صحیح راهنمایی می کند.
در حقیقت، تا زمانی که نیروی شرم و حیاء از انجام گناه، در انسان وجود دارد نور ایمان کاملاً از او زدوده نشده و امید به هدایت او وجود دارد چنان که رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمودند: «الْحَیَاءُ شُعْبَةٌ مِنَ الْإِیمَان[2] حیاء و شرم، شعبه ای از ایمان است.»
اعتراف درونی
اعتراف به گناه و خطا، اولین قدم برای برداشتن موانع راه هدایت است. لازم نیست فریاد زده شود و با صدای بلند به خطای خود اعتراف کند بلکه همین که در درون خود، معترف به خطاست کافی است اگر چه بر زبان آوردن آن در محضر خدای متعال، خود، حُسن دیگری دارد.مهمترین ویژگی و قابلیتی که در بطن اعتراف به گناه قرار دارد، «از بین بردن اثر گناه» است؛ چنان که امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند: «حُسْنُ الِاعْتِرَافِ یَهْدِمُ الِاقْتِرَاف[3] ؛ اعتراف راستین، اثر گناه را نابود مى کند.»
به عبارت دیگر تنها کورسوی نجات، از دالان اعتراف به خطاها گذر می کند؛ همان گونه که امام باقر علیه السلام می فرمایند: «وَ اللَّهِ مَا یَنْجُو مِنَ الذَّنْبِ إِلَّا مَنْ أَقَرَّ بِه[4] ؛ به خدا سوگند، تنها آن کس از گناه مى رهد که به آن اعتراف کند.»
در صورت محافظت از این نیروی درونی علیه گناه، لحظه به لحظه بر این قدرت درونی افزوده می شود تا این که بالأخره از درون انسان فوران کرده و بروز و ظهور خارجی می یابد؛ همان گونه که حضرت حر علیه السلام معترفانه و با حالتی شکسته و پشیمان و منفعل به سوی امام حسین علیه السلام آمد.
حس بدهکاری
اعتراف به گناه، وقتی با بخشش صاحب حق روبرو می شود، حس بدهکاری را به صورت قوی تر و فزاینده ای در انسان به وجود می آورد و تلاطم امواج آن در درون انسان باعث می شود هر گونه فکری جز جبران این بدهی را از انسان سلب کند.ویژگی مهم عاشورا این است که تصمیم ها باید فوری و با آمادگی قبلی گرفته می شد و هر کس می خواست به سپاه امام حسین علیه السلام ملحق شود باید در کوتاه ترین زمان ممکن، دل از دنیا و جان و مال و دارایی و همه وابستگی های این دنیا کنده و به سرعت در زمان و مکان مقرر، حضور یابد.این حس در حضرت حر علیه السلام به گونه ای بود که حتی حاضر نشد از مرکب خود پایین آید و عرض کرد: «أَنَا لَکَ فَارِساً خَیْرٌ مِنِّی لَکَ رَاجِلاً وَ إِلَى النُّزُولِ یَصِیرُ آخِرُ أَمْرِی؛ [5] من سواره باشم برای شما بهتر است از پیاده بودن؛ و پایان کارم به پیاده شدن می انجامد.»
تصمیم برای جبران
وقتی از راه اشتباهی بازمی گردی باید به جای هر قدم اشتباهی که برداشته ای قدمی در راه حق برداری تا جبران گذشته بنمایی.آری! شرم درونی موجب می شود رویکردها و نیروهای درونی مثل حس بدهکاری و اعتراف به گناه در انسان لحظه به لحظه رشد کنند و انسان را به تصمیمی جدی برای جبران اشتباهات وادار سازند و از این جا است که گویا انسان جدیدی متولد شده که ارتباطی با فرد قبلی ندارد.
حضرت حر علیه السلام نیز تصمیم بر جبران داشت؛ برای همین، باید بهترین فایده را از حضور خود در لشکر امام علیه السلام به جبهه حق می رساند. دو نمونه از کارهای حضرت حر که بیان گر تصمیم جدی برای جبران گذشته است را بیان می کنیم.
اول این که، هنگامی که محضر امام حسین علیه السلام رسید اجازه خواست که هر چه زودتر در مقابل دشمن وارد عمل شود و عرض کرد: «فَإِذَا کُنْتُ أَوَّلَ مَنْ خَرَجَ عَلَیْکَ فَأْذَنْ لِی أَنْ أَکُونَ أَوَّلَ قَتِیلٍ بَیْنَ یَدَیْکَ لَعَلِّی أَکُونُ مِمَّنْ یُصَافِحُ جَدَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ غَداً فِی اَلْقِیَامَةِ؛ [6] چون من نخستین کس بودم که سر راه بر تو گرفتم اجازه بفرما تا اوّلین شهید راه تو من باشم شاید فرداى قیامت از افرادى باشم که با جدّت محمّد مصافحه مىکنند.»
دوم این که، از آن جا که خود را در قرار گرفتن این همه سپاه دشمن در مقابل اهل بیت رسول خدا مقصر می دید تلاش کرد که لشکر دشمن را از این نبرد نابرابر بازدارد برای همین آن ها را خطاب قرار داد که: «یا أهل الکوفة لأمّکم الهبل و العبر! أ دعوتموه حتى إذا أتاکم أسلمتوه و زعمتم أنّکم قاتلو أنفسکم دونه ثمّ عدوتم علیه لتقتلوه؟ أمسکتم بنفسه و أحطتم به و منعتموه من التوجّه فی بلاد الله العریضة حتى یأمن و یأمن أهل بیته، فأصبح کالأسیر لا یملک لنفسه نفعا و لا یدفع عنها ضرّا، و منعتموه و من معه عن ماء الفرات الجاری یشربه الیهودیّ و النصرانیّ و المجوسیّ و یتمرّغ فیه خنازیر السواد و کلابه و ها هو و أهله قد صرعهم العطش! بئسما خلفتم محمدا فی ذرّیّته! لا سقاکم الله یوم الظمإ إن لم تتوبوا و تنزعوا عمّا أنتم علیه!؛ [7]
ای اهل کوفه، مادرتان در مرگ شما بنشیند و گریه کند. آیا او(حسین علیه السلام) را دعوت کردید، وقتی آمد او را رها کردید؟! گفتید در راه تو جان تقدیم می کنیم آنگاه بر او شمشیر کشیدید؟! او را نگه داشته و از همه طرف محاصره کردید و نمی گذارید در سرزمین پهناور خدا به سویی رود تا خود و خانواده اش در امان باشند. مانند اسیر در دست شما مانده است و بر سود و زیان خود قدرت ندارد، آب فرات را از او، زنان، دختران و خویشانش مانع شده اید، در حالی که یهود و نصارا از آب فرات می نوشند و خوکان و سگان در آن می غلتند. اینها از تشنگی به جان آمده اند. پاس حرمت ذریّه محمد(صلی الله علیه و آله) را نداشتید. اگر توبه نکنید و دست از این کار بر ندارید، خدا روز تشنگی(قیامت)، شما را سیراب نکند.»
این ها گوشه ای از تلاش های جهادگرانه حضرت حر علیه السلام برای جبران گوشه ای از خطاهای گذشته است که نشان دهنده توبه حقیقی اوست و البته در محضر خدای متعال بسیار ارزشمند است؛ چرا که قرآن کریم می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرین؛ [8] خداوند توبه کاران و پاکیزگان را دوست مى دارد.»
حر، در میدان مبارزه نیز چیزی کم نگذاشت و تا آخرین نفس در رکاب مولایش حسین علیه السلام مبارزه کرد و مزد جهادش را نیز در آخرین لحظه، وقتی سرش به به دامن امام زمانش بود از خود اربابش دریافت کرد و آن، اعلام رضایتی است که امام علیه السلام نسبت به عملکرد او ابراز کرده و می فرماید: «أَنْتَ الْحُرُّ کَمَا سَمَّتْکَ أُمُّکَ حُرّاً فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَة[9] ؛ تو آزاده ای همان گونه که مادرت تو را به این نام نامیده است؛ آزاده در دنیا و آخرت.»
استفاده از فرصت باقیمانده نهایی
ویژگی مهم عاشورا این است که تصمیم ها باید فوری و با آمادگی قبلی گرفته می شد و هر کس می خواست به سپاه امام حسین علیه السلام ملحق شود باید در کوتاه ترین زمان ممکن، دل از دنیا و جان و مال و دارایی و همه وابستگی های این دنیا کنده و به سرعت در زمان و مکان مقرر، حضور یابد.بسیاری مثل حر، در دقیقه آخر این کار را انجام دادند و بسیاری نیز آمادگی جانفشانی نداشتند یا دیر به نتیجه رسیدند و خلاصه به موقع عمل نکردند و فرصت ناب عاشورا را از دست دادند.
از همین رو، امام حسین علیه السلام فرمودند: «فَإِنِّی لَا أَعْلَمُ أَصْحَاباً أولى وَ لَا خَیْراً مِنْ أَصْحَابِی [10] من اصحابی برتر و بهتر از اصحاب خویش نمی شناسم.»
حر، نیازمند، خلوتی هر چند کوتاه بود تا تصمیمی مهم و حیاتی بگیرد و سرانجام دیو نفس را زمین زد و در لحظه آخر، یک بار برای همیشه، تصمیم گرفت خود را از شرمندگی مولایش حسین نجات دهد و به سمت روسفیدی در محضر رسول خدا صلّی الله علیه و آله بشتابد.
شجاعت بی نظیر حر، در ترجیح حق بر باطل آن هم در جایی که قطعاً به قیمت جان او تمام می شود، موجب شد تا در زمره یاران امام حسین علیه السلام که به فرموده خود آن حضرت در طول تاریخ بشریت بی نظیر هستند قرارا گیرد.
درجه این شجاعت، بسیار بالاتر از رزم آوری در میدان جنگ با دشمن بیرونی است؛ چنان که رسول خدا صلّی الله علیه و آله می فرمایند: «أَشْجَعُ النَّاسِ مَنْ غَلَبَ هَوَاه[11] شجاع ترین افراد، کسی است که بر هوای نفس خویش غلبه کند.»
شجاعت بی نظیر حر در استفاده از آخرین فرصت، او را از نهایت پستی به اوج کرامت و عزت رساند. برای همین است که ارزش باقیمانده عمر، هر چند هم که کوتاه باشد غیر قابل قیمت گذاری است؛ چنان که امیر المؤمنین علیه السلام می فرمایند: «بَقِیَّةُ العُمرِ لا قیمَةَ لَها؛ [12] باقى مانده عمر بسیار گرانبهاست.»
پی نوشت
[1] ابن فهد حلی، احمد بن محمد ؛ مثیر الأحزان ناشر: مدرسة الإمام المهدی (علیه السلام) محل نشر: قم 1406 ه.ق، ص48.
[2] شریف الرضی، محمد بن حسین، المجازات النبویة - قم، چاپ: اول، 1422ق / 1380ش، ص112.
[3] مفید، محمد بن محمد، الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد - قم، چاپ: اول، 1413 ق، ج1 ؛ ص299.
[4] کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی (ط - الإسلامیة) - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق، ج2 ؛ ص426.
[5] ابنطاووس، علی بن موسی؛ اللهوف علی قتلی الطفوف، مترجم: فهری زنجانی، احمد ناشر: جهان محل نشر: تهران، ص103.
[6] همان، ص104.
[7] ابن فهد حلی، احمد بن محمد ؛ مثیر الأحزان ناشر: مدرسة الإمام المهدی (علیه السلام) محل نشر: قم 1406 ه.ق، ص59.
[8] سوره بقره، آیه 222.
[9] ابن طاووس، على بن موسى، اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى - تهران، چاپ: اول، 1348ش، النص ؛ ص104.
[10] ابو مخنف کوفى، لوط بن یحیى، وقعة الطفّ - ایران ؛ قم، چاپ: سوم، 1417 ق، ص197.
[11] ابن بابویه، محمد بن على، من لا یحضره الفقیه - قم، چاپ: دوم، 1413 ق، ج4 ؛ ص395.
[12] طبرسى، فضل بن حسن، نثر اللآلئ / ترجمه شیخى - مشهد، چاپ: دوم، 1384 ش، النص ؛ ص54.