تخیل صبغه زبان شناسی دارد و جایگاه آن در نیمکره راست در کنار مراکزی چون: ادراک فاصله و فضا، لامسه دست چپ، مهارت های ساختی، احساس و استدلال هنری و خلاقیت قرار دارد؛ بنابراین پرواضح است که تخیّل و سایر فعالیت های ذهنی دائماً در حال دادوستد اطلاعات با یکدیگر هستند و فرق گذاشتن میان تخیل و فعالیت های دیگر ذهن، بسیار دشوار است.
تخیل مثل تفکر، از تجارب گذشته بهره می گیرد و با واژه ها نیز رابطه نزدیک دارد. مشاهده شده است که افراد خیال پرداز، قوه کلامی بسیار فعالی دارند و در طرف مقابل، بازی های تخیلی نیز موجب پیشرفت مهارت به کارگیری لغات در کودکان می شود. کلمات به عنوان مواد خام تخیّل استفاده می شود و بدیهی است وجود قدرت کلامی، در کنترل تخیلات نقش مهمی دارد.
«حواس» یکی از عوامل مؤثر در ایجاد تخیل است. بسیاری از اشعاری که شاعران بزرگ سروده اند بعد از شنیدن اصوات موجود در طبیعت و در پی آن فعال شدن قوه تخیل، برای آن ها اتفاق افتاده است؛ همچنین نباید تأثیر عوامل فرهنگی و اجتماعی را در ایجاد مفاهیم و ابزار تخیل نادیده گرفت.
علت تخیل
علت اولیه تخیل، سؤال برانگیز بودن موضوع است. ابهام در هر مسئله ای موجب فعالیت ذهن و به کار افتادن قوه تخیل در انسان می شود و تخیل نیز ابزار تفکر را فراهم می کند. انسان هنگامی که ماهیت پدیده ای واضح نباشد درباره آن به تخیّل می پردازد.انواع تخیل
1- تخیل حضوری: نتیجه این نوع تخیل با حافظه یکسان است. در این نوع تخیل، انسان تجربیات و ادراکات پیشین خود را در ذهن مرور می کند.2- تخیل اختراعی: در این صنف از تخیل، ساختارهای تازه و قالب های بدیعی از معانی و تصاویر، در ذهن پیدا می شوند ؛ که خود به دودسته تقسیم می شود؛
تخیل اختراعی-انفعالی و تخیل اختراعی-ادراکی
در تخیل اختراعی-انفعالی، تنها به فرمان دل و بدون دخالت اراده و عقل، تصاویر ذهنی ساخته می شوند . مثل رؤیا و توهّم؛ اما در تخیل اختراعی از نوع ادراکی، ساختمان تازه ذهنی تصور می شود و پرورش پیدا می کند؛ و عقل و اراده در آن مؤثر است. درواقع هر چیزی که در لحظه ای ادراک می شود خلقی تازه است امّا به خاطر شباهت ادراکات و آگاهی ها، ما تصوّر می کنیم که ادراکات ما تکراری و ثابت است.جایگاه تخیل در کودکی و نوجوانی
درگذشته هویت کودکان مغفول مانده بود و تمام اهمیت کودکی در این خلاصه می شد که پلی برای رسیدن به بزرگ سالی است و هیچ اعتبار و اصالت مستقلی برای کودکی متصور نبود؛ اما از زمانی که بزرگ سالان به موجودیت و هویت کودکان واقف شدند، جریان تازه ای به نام «اشعار نوستالژیک» پا در عرصه شعر معاصر گذاشت که شاعران با حسرت و اندوه از سپری شدن کودکی یاد می کردند همان طور که در زمان های پیشین، گذشت جوانی شایسته اندوه و حسرت بود و شاعران در اشعار خود برگذشت جوانی افسوس می خوردند.تخیل، فعال ترین نیروی ذهن در کودکان است. در حقیقت هیچ یک از ویژگی های روانی کودک به اندازه تخیل، آینه تمام نمای افکار او نیست. خیال کردن، ابزاری برای رسیدن به خلاقیت است. دلیل این مطلب هم این است که خلاقیت زمانی در وجود افراد رشد می کند که چهارچوب های عالم خارج و واقعیت، در ذهن فرد شکسته شود. والدین اگر خیال پردازی را در کودکانشان سرکوب نمایند و همیشه بر تقویت داده های واقعی اصرار کنند مسیر تفکر کودک به انحراف کشیده خواهد شد.
روی بعضی حرکات کودکان به هیچ وجه نمی توان نام «دروغ گویی» گذاشت؛ چراکه آن ها تفکرات خیال پردازانه خود را بیان می کنند و والدین می گویند فرزند ما دروغ گوست! برای مثال اگر کودکی بگوید: مربی مهدکودک چنین حرفی را به من زد درحالی که مربی هیچ حرفی با کودک نزده است این حرف نمی تواند دروغ باشد و تنها تفکر خیال پردازانه یا ساده کودک است. چراکه کودک شاید در آن زمان بخواهد مربی آن حرف را زده باشد یا در خیال خود برای ارتباط بیشتر آن چیزی را که در ذهن دارد را به مربی خود نسبت دهد.
اغلب کودکان دوست خیالی دارند، این دوست به رشد مهارت های اجتماعی کودکان کمک شایانی می کند، اما در برخی مواقع مشکلاتی جدی را به همراه دارد.دوست خیالی به نوبه خود خوب است و به رشد مهارت های اجتماعی و پرورش خلاقیت کودکان کمک می کند، اما بر اساس اعتقاد روان شناسان این روند تخیل پردازی کودکان تحت نظر باشد تا حد تعادل خارج نشود. تقریباً هر کودکی از سه سالگی شروع به استفاده از خیال می کند. سن 7-3 سال را دوره «افکار خیالی» نام گذاری کرده اند.
ازآنجایی که مرز میان واقعیت و خیال، تجربه است و از طرفی کودکان در این سنین از تجربه کافی برخوردار نیستند بنابراین آن ها خیال و واقعیت را باهم مخلوط می کنند و علاقه دارند که به همه موجودات بی جان، حیات وزندگی ببخشند به عبارتی دیگر ذهن آن ها «جاندار پندار» است.
در دوره افکار تخیّلی، کودک به جای اینکه در مورد حوادث و رویدادهای مورد مشاهده تفکر کند، آن ها را در بازی زنده می کند و کشمکش ها و هیجانات درونی اش را ظاهر می کند و هم افق با واقعیت های خارجی می شود. این بازی ها از سن 3-2 سال شروع و در بازه زمانی 6-4 سال به نهایت شکوفایی می رسند و موجب افزایش روحیه خودباوری و رشد اجتماعی و بالا رفتن توانایی تکلم در کودکان می شوند. در این دوره، روحیه عاطفی در کودکان خالص و ناب است. کودکان کاملاً تحت تأثیر عواطف هستند و از منظر کودک، همه چیز رنگ احساس دارد. او در صفاتی که مشاهده می کند، مطلق گراست و اصلاً ذهن مطلق گرای او نسبی بودن صفات را نمی تواند بپذیرد.
باید توجه داشت که تخیل کودک، مربوط به زمان حال است و علت آن را باید در نوع تصویر ذهنی کودک جستجو کرد؛ زیرا تصویر ذهنی کودک تا سنین 8-7 سال، نمایانگر تصاویر مشاهده شده است. او تنها مناظر آشنایی را که قبلاً مشاهده شده تصور می کند و تجسم ذهنی او الگو و تصویرهایی است که در مقابل او قرارگرفته است. آن ها را در کنار هم قرار می دهد و تصویری نو در ذهن خود ایجاد می کند؛ اما بعد از 8 سالگی برای تصور هر پدیده نیاز به تحقق قبلی آن ندارد؛ یعنی ذهن او قابلیت پیش بینی کنندگی به دست می آورد و تخیل در او ناظر به آینده می شود. او می خواهد مفهوم گذشته و آینده را به هم مرتبط کند. به همین دلیل، او طرح ها و نقشه هایی برای آینده طراحی می کند.
چون علاقه نوجوان به زمان حال کم می شود، کار تطابق تخیلات حال او با واقعیات موجود در آینده برای نوجوان کار مشکلی است. گاهی قدرت تخیّل نوجوان تا حدی زیاد است که او نمی تواند فرق و تفاوت بین واقعیات و تخیلات را متوجه شود و اگر شاهد مبالغه نوجوان در هنگام توصیف صحنه ای هستیم، باید اغلب این مبالغه ها را غیرارادی و نتیجه قدرت خارق العاده و وضع برافروختگی شدید تخیّل او بدانیم .
در پایان می توان اهمیت تخیل در کودکان و نوجوانان را در چند مورد خلاصه کرد؛
1- خلاص شدن از هیجاناتی که کودک قادر به ابراز مستقیم آن ها نیست.2-پرورش خلاقیت.
3-آموختن توجه به موقعیت های دیگر، هنگامی که شرایط کنونی قابل تحمل نیست.
4- پیدا کردن راه حل مسئله.
5- استفاده، از تخیّل در برنامه ریزی .
6- پرورش قدرت تغییر اوضاع، از طریق تفکّر.
بدین ترتیب تجارب حاصل شده در دوران کودکی و نوجوانی، نقش بی بدیل و بسیار مهمی در حل مسائل پیچیده در سنین بالاتر ایفا می کند.[1]
نتیجه گیری:
تفکرات خیال پردازانه کودکان همانند فردی است که به بیان اتفاقات گذشته در هنگام خواب خود می پردازد و همه ما می دانیم که چنین حرف هایی دروغ نیست و تنها به خیالات اتفاق افتاده تعلق دارد. والدین نباید هر سخن گفته شده از دهان کودک را دروغ بپندارند چراکه آن ها باید با تفکر و صبر زیاد این رفتار کودک را زیر نظر قرار دهند.روانشناسان می گویند: اگر ۶ ماه یا بیشتر تنها دوست کودک، دوست خیالی اش بوده و کودک تمایلی به برقراری ارتباط با همسالانش را نداشته باشد در این صورت مراجعه به روانشناس ضروری است؛ همچنین در برخی موارد کودکان با نگرانی می گویند که دوست خیالی شان آن ها را کنترل و مجبور به انجام کار های بد یا خطرناک می کند در این مواقع هم خیال پردازی کودکان خطرناک است؛ اگر کودکان از دوست خیالی شان بترسند در این صورت هم باید کودک نزد روانشناس برود؛ کودکان معمولاً با ورود به مدرسه دوست خیالی شان را از دست می دهند، اما در برخی موارد پس از ۹ سالگی دوست خیالی کودکان همچنان وجود دارد که مراجعه به روانشناس کودک ضروری است. در صورت تکرار مداوم رفتار ناشایست کودک حتماً او را به مراکز درمانی یا نزد روان پزشکان و روانشناسان ببرند.
معمولاً کودکان با مشاهده انیمیشن های مختلف و قصه های تخیلی، علاوه بر اینکه احساسات پنج گانه شان با این قصه ها درگیر می شود، قوه تخیلشان هم به کار می افتد و شروع به خیال پردازی کرده و از سد محدودیت های دنیای واقعی عبور می کنند و در دنیای خیال از طریق همانند سازی با قهرمان داستان، برای خود شخصیتی نزدیک با قهرمان داستان با ویژگی شخصیتی اغراق آمیزش می آفرینند.
درواقع، الگو پذیری و همانند سازی و به تبع آن خود را در شرایط و موقعیت فرد دیگری دیدن، یکی از ویژگی های طبیعی فرد است و به رشد ذهنی او کمک می کند، اما نکته قابل تأمل این است که در هر موضوعی تعادل حرف اول را می زند. وقتی کودکان تنها می مانند بیشتر به سمت دنیای خیال سوق داده می شوند و افراط در هر مقوله ای سلامت روان را تهدید می کند.
کودکانی و نوجوانانی که ساعات طولانی با بازی های رایانه ای، فیلم ها و انیمیشن ها و به طورکلی با جامعه مجازی در ارتباط هستند، از دنیای واقعی فاصله می گیرند و در این مواقع یکسان پنداری همراه شخصیت های فضای مجازی، حالت بیماری و مرض به خود می گیرد و احتمال انجام رفتارهای آسیب زننده و پرخطر در این کودکان وجود دارد.
پینوشت:
[1] - تخیل، کودک، شکفتن- زهرا یوسفی