عظمت شخصیت اول خلایق را می توان از چند زاویه مورد کنکاش قرار داد.
الگو ی جامع و بی همتا
بهترین تعبیر برای تبیین عظمت شخصیت رسول خاتم حضرت محمّد صلّی الله علیه و آله همان تعبیر قرآن کریم است که می فرماید: «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثیراً؛ [1] قطعاً براى شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقى نیکوست: براى آن کس که به خدا و روز بازپسین امید دارد و خدا را فراوان یاد مى کند.» این که، جهت الگو بودن آن حضرت در این آیه شریفه بیان نشده، نشان دهنده جامع بودن ایشان در هر فضیلت و در هر نوع الگوگیری صحیح است.نکته بسیار مهم، چگونگی الگوگیری از آن اسوه حسنه و الگوی تمام و کمال است. به جاست چند راه پیش رو برای الگو قرار دادن آن نور مقدس را مورد توجه قرار دهیم.
معجزه جاوید، یادگار اعظم پیامبر اعظم
اگر چه رسول خدا صلّی الله علیه و آله سال هاست که از این دنیا رحلت کرده اند اما معجزه جاوید او، آینه تمام نمای شخصیتی است که توانسته است شایسته نزول قرآن کریم بر قلب خود باشد و قطعاً زندگی ایشان، همه گونه، قرآن مجسم بوده است. از این رو می توانیم با تدبر و تعمق و انس و عمل نسبت به این یادگار منحصر به فرد، روز به روز به آن وجود مقدس شبیه تر شویم؛ اگر چه هیچ مخلوقی به گرد قدوم آن نور مقدس نخواهد رسید.اهل بیت عصمت و طهارت
شیوه دیگر الگوگیری از آن حضرت، توجه دقیق به رفتار و گفتار و شخصیت جانشینان آن حضرت است. در هر دوره ای امام معصومی وجود داشته که بازتابی از خورشید یکتای نبوی است. البته در عصر غیبت، نحوه ارتباط و توجه به امام زمان عجّل الله تعالی فرجه، هم سخت و هم آسان است. از این جهت که وجود نورانی آن موعود منتظَر را نمی بینیم تا الگو بگیریم سخت است؛ و از آن جهت که تلألؤ این «خورشید پشت ابر» را می توان با ارتباط معنوی، لمس و به کام جان نوشاند، آسان است.سیره نبوی، راه روشن سعادت
رفتار و گفتار رسول خدا صلّی الله علیه و آله اگر چه تماماً نقل نشده اما بسیاری از سنت ها و شیوه های رفتاری و گفتاری و اخلاق و سیره نبوی اکنون پیش روی ماست و می توانیم با استفاده از این راه روشن، سعادت خود را تضمین کنیم؛ چنان که قرآن کریم نیز آن حضرت را سرمشق برای همه و نه فقط معاصران ایشان دانسته است.ناگفته پیداست سیره و روش والایی که توانست تنها طی بیست و سه سال، از جامعه جاهلی آن زمان، مدینه فاضله و الگویی تشکیل دهد که سلمان ها، ابوذرها، مقدادها وخیل انسان های وارسته را و از همه مهم تر، شخصیتی در تراز خود، یعنی امیرالمؤمنین علیه السلام را تربیت کند، شایسته نهایت تعظیم و تکریم و البته شایسته ترین الگوست.
ظرف بی انتهای رحمت الهی
تعبیر عجیب و عمیق دیگر قرآن کریم در مورد عظمت شخصیت رسول خدا صلّی الله علیه و آله، اشاره به رحمت فراگیر آن حضرت است چنان که می فرماید: «وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمینَ؛ [2] و تو را جز رحمتى براى جهانیان نفرستادیم.» واژه «عالمین» به معنای جهانیان است و هر مخلوقی که بوده و خواهد بود را در بر می گیرد.این که، رسالت آن حضرت، رساندن رحمت بی کران الهی به همه مخلوقات قبل و بعد است، نشان از عظمت محیر العقول شخصیت گل سر سبد عالم هستی دارد و مگر می شود به سادگی از کنار این آیه شریفه گذشت. رحمت آن حضرت، به شکل های مختلفی تجلی یافته و خواهد یافت که به دو مورد از آن ها اشاره می کنیم.
اخلاق رحمانی و متعالی
بالاتر از اخلاق خوب، اخلاق کریمانه است که به معنای به بلوغ رساندن خوبی ها و خوش خلقی هاست و دقیقاً همان چیری است که رسول خدا صلّی الله علیه و آله از آن به عنوان هدف از بعثت خود یاد کرده و می فرمایند: «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاقِ؛ [3] من برای به اوج و نهایت رساندن بزرگواریهای اخلاقی برانگیخته شدم.»این هدف بسیار بزرگ، مستلزم انگیزه و عطش فراوان برای هدایت مردم است که باز هم حضرت محمد صلّی الله علیه و آله بیش از هر پیامبر دیگری از آن برخوردار بودند تا جایی که قرآن کریم نیز نسبت به مشقت آن هشدار داده و خطاب به آن حضرت می فرماید: «ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى؛ [4] قرآن را بر تو نازل نکردیم تا به رنج افتى.»
اخلاق کریمانه نبوی موجب شد سخت ترین دل ها نرم، و کهنه ترین کینه ها به فراموشی سپرده شوند و مغناطیس آن، مرزهای جغرافیایی را کنار زده و بی اعتبار کند و سیل انسان های مشتاق را به سوی اسلام روان سازد. آری! شاید بزرگ تر از همه معجزه های رسول خدا، معجزه ای بود که خلق و خوی لذت بخش محمدی، در کار انداخته بود.
شفاعت امت تا سر حد رضایت
ختم رسل در توصیف «مقام محمود[5]»ی که خداوند به ایشان عنایت می کند فرمودند: «إِذَا قُمْتُ الْمَقَامَ الْمَحْمُودَ تَشَفَّعْتُ فِی أَصْحَابِ الْکَبَائِرِ مِنْ أُمَّتِی فَیُشَفِّعُنِی اللَّهُ فِیهِمْ وَ اللَّهِ لَا تَشَفَّعْتُ فِیمَنْ آذَى ذُرِّیَّتِی؛ [6] هنگامی که در مقام محمود [مقام شفاعت] قرار گیرم، برای آن افراد از امتم که مرتکب گناهان بزرگ شدهاند، شفاعت میکنم و خدای متعال شفاعتم را درباره آنان میپذیرد. به خداوند سوگند برای کسانی که ذریه و فرزندان مرا آزار کرده باشند، شفاعت نمی کنم.»برای این که درک درستی از این مقام شفاعت داشته باشیم باید توجه داشته باشیم که هر کس دیگری که به مقام شفاعت امت پیامبر رسیده و افرادی را شفاعت می کند، از برکت مقام آن حضرت است؛ با این حال، خود ایشان نیز تا اندازه ای که راضی شوند امتشان را شفاعت می کنند.
قرآن کریم مرز عطایای الهی به پیامبرش را تا جایی ترسیم کرده که آن حضرت راضی و خشنود شوند و می فرماید: «وَ لَسَوْفَ یُعْطیکَ رَبُّکَ فَتَرْضى؛ [7] و به زودى پروردگارت تو را عطا خواهد داد، تا خرسند گردى.» امام باقر علیه السلام در روایتی می فرمایند ما اهل بیت این آیه را امیدوارانه ترین آیه قرآن می دانیم؛ سپس در تشریح آن می فرمایند: «الشَّفَاعَةَ وَ اللَّهِ الشَّفَاعَةَ وَ اللَّهِ الشَّفَاعَة» [8]
البته بارها در همین دنیا نیز، گناهکاران بسیاری خواستار پا در میانی رسول خدا صلّی الله علیه و آله برای بخشش گناهان خود شدند و با توسل به آن حضرت آمرزیده شدند؛ از این رو قرآن کریم نیز می فرماید: «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحیما؛ [9] و اگر آنان وقتى به خود ستم کرده بودند، پیش تو مى آمدند و از خدا آمرزش مى خواستند و پیامبر [نیز] براى آنان طلب آمرزش مى کرد، قطعاً خدا را توبه پذیرِ مهربان مى یافتند.»
عظمت مصیبت رحلت جانگداز رسول خدا
هر چه شخصیت بزرگ تر باشد، فراق او امواج خلقت را متلاطم تر می کند و رحلت پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله به عنوان گل سر سبد عالم خلقت، مصیبتی است که سنگینی آن را تنها کسانی که نزدیک به افق وجودی ایشان هستند درک می کنند.سیره و روش والایی که توانست تنها طی بیست و سه سال، از جامعه جاهلی آن زمان، مدینه فاضله و الگویی تشکیل دهد که سلمان ها، ابوذرها، مقدادها وخیل انسان های وارسته را و از همه مهم تر، شخصیتی در تراز خود، یعنی امیرالمؤمنین علیه السلام را تربیت کند، شایسته نهایت تعظیم و تکریم و البته شایسته ترین الگوست.
توصیف رحلت پیامبر از زبان امیرالمؤمنین
بی تردید امیرالمؤمنین علیه السلام به عنوان جان پیامبر، برادر، وصی و نزدیک ترین فرد به آن حضرت، بهتر از هر فرد دیگری تلخی فراق رسول خدا صلّی الله علیه و آله را درک می کنند. ایشان در هنگام دفن بدن مقدس آن حضرت عرضه داشتند: «إِنَّ الصَّبْرَ لَجَمِیلٌ إِلَّا عَنْکَ، وَ إِنَّ الْجَزَعَ لَقَبِیحٌ إِلَّا عَلَیْکَ، وَ إِنَّ الْمُصَابَ بِکَ لَجَلِیلٌ وَ إِنَّهُ قَبْلَکَ وَ بَعْدَکَ لَجَلَلٌ؛ [10] همانا شکیبایى نیکوست جز در غم از دست دادنت، و بى تابى ناپسند است جز در اندوه مرگ تو. مصیبت تو بزرگ، و مصیبت هاى پیش از تو و پس از تو ناچیزند.»کسی این سخن را بر زبان می آورد که ظلمی که در حق او شد در حق هیچ کس روا داشته نشد ولی با این حال هیچ گاه کاسه صبرش لبریز نگردید ولی عزای نبی اکرم صلّی الله علیه و آله این چنین سخن از بی تابی بر زبان می آورد.
سوگنامه شبانه روزی در فراق پدر
گریه های جانسوز حضرت زهرا سلام الله علیها به عنوان تنها یادگار و پاره تن پیامبر، به اندازه ای بود که واکنش برخی از مردم را به دنبال داشته است. از امام صادق علیه السلام در این باره چنین نقل شده که فرمودند: «فَبَکَتْ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ حَتَّى تَأَذَّى أَهْلُ الْمَدِینَةِ فَقَالُوا لَهَا آذَیْتِنَا بِکَثْرَةِ بُکَائِکِ إِمَّا أَنْ تَبْکِی بِاللَّیْلِ وَ إِمَّا أَنْ تَبْکِی بِالنَّهَارِ وَ کَانَتْ تَخْرُجُ إِلَى مَقَابِرِ الشُّهَدَاءِ فَتَبْکِی؛ [11]فاطمه علیها السّلام در فراق رسول خدا آنقدر گریست که مردم مدینه اظهار ناراحتى نمودند و به فاطمه علیها السّلام گفتند: گریه شبانه روزى تو ما را آزار مىدهد، پس یا در شب گریه کن و یا در روز. بعد از آن حضرت فاطمه علیها السّلام به محلّ دفن شهدا مى رفت و در آنجا گریه مى کرد.»
پی نوشت
[1] سوره احزاب، آیه 21.
[2] سوره انبیاء، آیه 107.
[3] السنن الکبرى، البیهقی، جلد : 10 ، صفحه : 323.
[4] سوره طه، آیه 2.
[5] سوره اسراء، آیه 79: وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَکَ عَسى أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُودا.
[6] ابن بابویه، محمد بن على، الأمالی( للصدوق) - تهران، چاپ: ششم، 1376ش.
[7] سوره ضحی، آیه 5.
[8] کوفى، فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات الکوفی - تهران، چاپ: اول، 1410 ق، ص 571.
[9] سوره نساء، ِه 64.
[10] نهج البلاغه، حکمت 292.
[11] ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على، مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب) - قم، چاپ: اول، 1379 ق، ج3، ص: 322.