راجع به خودویرانگری چه میدانید؟

تو بتونی این کارو انجام بدی؟ عمرا! این کار برای تو زیادی سخته! حتی اگه بخوای براش سعی کنی هم، بالاخره تهش قراره شکست بخوری!آدم اینها را که می‌شنود، فکر می‌کند با یک آدم بی‌رحم و سنگدل طرف است که مأموریت زندگی‌اش به خاک و خون کشیدن اعتماد به‌ نفس مردم است. اما نکته‌ی دردناک اینجاست که اغلب اوقات، آن آدم سنگدل کسی نیست جز خود ما و تفنگی که نشانه گرفته‌ایم هم به طرف شخصیت خودمان است.
پنجشنبه، 15 آبان 1399
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: لیلا معصومی
موارد بیشتر برای شما
راجع به خودویرانگری چه میدانید؟

خودویرانگری چیست؟

معمولا تمامی افراد به دو دسته تقسیم می شوند. اولی آن دسته آدم‌ها که وقتی به یاد گذشته و کوچکترین موفقیت‌ها و افتخارات‌شان می‌افتند، لبخند رضایت بر لبان‌شان می‌نشیند، دوم آن دسته که هر چقدر هم موفقیت و افتخارات کسب کرده باشند، احساس ضعف، ناتوانی و بی‌کفایتی دارند؟ اگر از دسته دوم هستید، حتماً این مطلب را بخوانید. زیرا احتمالاً شما به سندروم ایمپاستر و یا همان خودویرانگری ، مبتلا هستید!

سندروم ایمپاستر یا خودویرانگری گریبانگیر افرادی است که موفقیت و توانمندی‌های خود را نمی‌پذیرند. در واقع خودشان را لایق تشویق و تایید دیگران نمی‌دانند. حس و حال فرد گرفتار این سندروم، حس و حال فرد دروغ‌گو و ریاکاری است که می‌ترسد هر لحظه دستش رو بشود وهمه بفهمند که تمام موفقیت‌هایش اتفاقی و شانسی بوده‌اند. طبیعتاً این افراد، هر چه موفقیت‌ها و افتخارات بیشتری به دست بیاورند، ترس و استرس‌شان نیز بیشتر خواهد شد!

اما واکنش افراد مبتلا به سندروم ایمپاستر یا خودویرانگری در چنین شرایطی این است که بیشتر و بیشتر کار و تلاش می‌کنند تا توانمندی‌هایشان را به خود و دیگران به اثبات برسانند.

متاسفانه در ادامه این وضعیت، این افراد، بیشتر می‌ترسند و بیشتر خود را گناهکار می‌شمرند و در نهایت تغییر مسیر یا تغییر هدف می‌دهند. این اتفاق، قطعاً به توانمندی‌ها، استعدادها و آینده زندگی آنها، آسیب جدی وارد خواهد کرد.1

راجع به خودویرانگری چه میدانید؟

علائم سندرم ایمپاستر

حس شکاکیت فردی میتواند به آنها کمک کند تا ارزیابی واقع بینانه ای از دستاوردها، اعتبار، شایستگی و توانایی خود را تعیین کنند؛ با این حال، اگر احساس تردید بیش از حد باشد، به بیماری تبدیل میشود. این می تواند به نشانه های پریشانی منجر شود که سندرم ایمپاستر را مشخص می کند. افراد مبتلا به این سندرم ممکن است:
 
نگران هستند که به انتظارات خود نرسند
بسیاری از افرادی که "ایمپاستر" را تجربه می کنند، ترس دارند که همکاران و سرپرستانشان از آنها بیش از حد انتظار داشته باشند. افراد مبتلا به این سندرم، از مسئولیت های اضافی اجتناب میکنند به عنوان مثال، بعید است که آنها داوطلب کاری شوند، زیرا آن را به عنوان حواس پرتی می دانند که می تواند کیفیت کارهای دیگر را به خطر بیندازد.
 
در یک چرخه فجیع گیر کرده باشید
موفقیت، یک سیکل پیوسته برای خودکشی در افراد مبتلا به این سندرم ایجاد می کند. هر بار که آنها چیزی را انجام می دهند، بیشتر نگران می شوند که دیگران حقیقت را در مورد توانایی هایشان کشف می کنند.
 
افراد مبتلا به این سندرم موفقیت خود را انکار میکنند
آنها اغلب احساس می کنند که عوامل بیرونی و یا شانس باعث موفقیت آنها هستند. آنها همچنین ممکن است باور کنند که باید بیشتر تلاش کنند.

افراد مبتلا به این سندرم دارای اعتماد به نفس کم و ترس از شکست هستند، آنها در مبارزه ای بین تلاش کردن و "کشف" نشدن قرار گرفته اند. این مبارزه مانع از دستیابی به پتانسیل واقعی آنها می شود.
 
رضایت شغلی را تجربه کردن
افراد مبتلا به این سندروم احساس خرسندی در مشاغل خود ندارند؛ آنها ممکن است احساس کنند که به اندازه کافی به چالش کشیده نمیشوند، اما ترس از شکست یا کشف، آنها را از جستجوی تبلیغات یا مسئولیت های اضافی متوقف می کند.
 
اجتناب از درخواست ارتقا رتبه
مهارت ها و توانایی های افراد مبتلا به این سندرم، منجر به انکار ارزش آنها میشود. آنها ممکن است درخواست ارتقا رتبه نکنند، زیرا اعتقاد دارند که برای آنچه که انجام می دهند، شایستگی پول بیشتر نیستند.
 
برنامه اهداف
ترس از شکست و حس بهترین بودن این افراد را در انجام هدف های خود به مشکل می اندازد.2

راجع به خودویرانگری چه میدانید؟

شکستن چرخه‌ خود ویران‌ گری

 
۱. رفتارهای خودویران‌گر خود را بشناسید
بیایید با چند سؤال شروع کنیم. جواب این سؤال‌ها را پیدا کنید، آنها شما را به سوی رفتارهای خودویران‌گرتان راهنمایی خواهند کرد.

چه اهدافی هست که مدت‌هاست برای خود دارید، اما هرگز موفق نشده‌‌اید به آنها برسید؟

چه حیطه، کار یا موضوعی هست که مرتبا در آن بدون هیچ دلیل مشخصی شکست می‌خورید؟

آیا حیطه‌ی بخصوصی هست که متوجه شده‌ باشید دارید کارهای مرتبط به آن را مدام به تعویق می‌اندازید و تصمیم گیری را به بعد موکول می‌کنید؟

آیا کاری هست که فکر می‌کنید باید دوست داشته باشید انجامش بدهید، اما اصلا برایش انگیزه نداشته باشید؟

آیا بی‌دلیل عصبی یا خشمگین می‌شوید و این موضوع بر روابط شما با دیگران تأثیر گذاشته است؟

آیا موضوع یا حیطه‌ی بخصوصی هست که دیگران (مثلا رئیستان) مدام به خاطر آن از دست شما ناراضی باشند؟

آیا کار بخصوصی در زندگی‌تان هست که چون می‌دانید توانایی انجامش را دارید (یا می‌توانید بهتر انجامش بدهید)، روی اعصاب‌تان باشد و باعث نارضایتی شما بشود؟

با پرسیدن این سؤالات از خودتان می‌توانید آن موقعیت‌های احتمالی را که در آنها به خودویران‌گری می‌پردازید کشف کنید.
 
۲. افکار منفی خود را تحت نظر بگیرید
وقتی در موقعیت‌های بالا قرار می‌گیرید، به خودتان چه حرف‌هایی می‌زنید؟ در آن زمان‌ها، چه عقیده‌ای در مورد خودتان دارید؟‌ یک قلم و کاغذ بردارید و تمام افکار منفی خود را بنویسید؛ هرچقدر هم که به نظر احمقانه و غیرواقعی باشند!
 
نکته
بهترین زمان برای انجام این کار درست همان وقتی است که دارید خودویران‌گری می‌کنید. حواس‌تان باشد تا هروقت چنین رفتارهایی داشتید، جریان سیال ذهن‌تان را زیر نظر بگیرید و هر حرف منفی و مخربی را که به خود می‌گویید یادداشت کنید.

همچنین می‌توانید به آخرین باری که در چنین موقعیت‌هایی بودید فکر کنید و ببینید آن موقع چه افکاری داشتید. یک راه دیگر هم این است که از تصورتان کمک بگیرید. خود را در یکی از موقعیت‌های خودویران‌گر تجسم کنید، طوری که کاملا در حس و حال آن موقعیت قرار بگیرید. بعد ببینید چه افکار خودکاری به ذهن‌تان می‌آید؟

راجع به خودویرانگری چه میدانید؟
 
۳. افکار خودویران‌گر را به چالش بکشید
وقتی افکار منفی خود را شناختید و رفتارهای خودویران‌گرتان را پیدا کردید، زمان نبرد فرا می‌رسد! در مورد تک‌تک‌شان خوب فکر کنید، درون خود را بکاوید، ببینید چه جوابی برای سؤالات زیر پیدا می‌کنید؟

چه باور بنیادی‌تری پشت این افکار خودویران‌گر هست؟

آیا این باورها منطقی و عقلانی‌اند؟ چه مدرکی برایشان دارید؟

آیا این خاطره‌ی تلاش‌های نافرجام‌تان در گذشته است که نمی‌گذارد تغییر‌های مثبت در زندگی‌تان ایجاد کنید؟
 
۴. ایجاد رفتارهای جدید برای حمایت از خود
حالا که باورهای پشت رفتارهای خودویران‌گرتان را شناختید و غیرمنطقی و بی‌اساس بودن‌شان را متوجه شدید، می‌توانید افزایش اعتماد به‌ نفس خود را شروع کنید.

در این مرحله، سؤال‌های دیگری داریم که باید از خود بپرسید:

چه جملات مثبت، حمایت‌گرانه و دلگرم‌کننده‌ای می‌توانید به خودتان بگویید؟

چه گزینه‌هایی پیش رویتان هست؟ چه راه‌های متعددی برای رسیدن به هدف‌تان وجود دارد؟

آیا می‌توانید با تعیین اهداف کوچک‌تر و رسیدن به آنها، قدم به قدم به هدف‌های بزرگی که در گذشته نرسیده‌اید، دست پیدا کنید؟ آیا ممکن است این کار اعتماد به‌نفس‌تان را بالا ببرد؟

وقتش است که جهت باورهای منفی‌تان را تغییر بدهید و آنها را به مسیر درست بکشانید! فکر می‌کنید باور درست، منطقی و مثبتی که باید داشته باشید کدام است؟ جایگزین رفتارهای خودویران‌گرتان چه می‌تواند باشد؟ وقتی این باورها و رفتارهای جدید دست در دست مهارت‌ها و توانایی‌هایتان بدهند، آن زمان وضعیت هیجانی، روانی و بدنی مناسب را خواهید داشت تا هر کاری که نیت کنید انجام بدهید.3

پینوشتها
1.www.tavanito.com
2.www.namnak.com
3.www.chetor.com


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.