شما ذهنتان نیستید
مولوی میگوید: «ای برادر تو همه اندیشهای!» و دکارت، فیلسوف بزرگ فرانسوی، نیز گفته است: «میاندیشم، پس هستم». این سخنان القاگر این باور است که ما همان اندیشه و محتوای ذهنمان هستیم، اما این تفسیری محدود و ناقص از این بیانات است. ما موجودی هستیم که اندیشیدن جزئی از قابلیتهای ماست، اما هستیِ ما فراتر از ذهن و اندیشه است. تعیین هویت خود با ذهن میتواند ما را از وجود و هستی حقیقی خویش غافل کند و مشکلات بسیاری را برایمان بهوجود آورد.اگر هویت خود را با ذهن تعیین کنیم، در عمل به بردگی آن درمیآییم. تعیین هویت با ذهن و تفویض قدرت هدایت زندگی به آن، باعث میشود که افکار خودبهخودی، ما را بازیچهی خود قرار دهند. بههمیندلیل است که امروزه وسواس فکری (افکار خودبهخودی و غیرقابلکنترل) به یک بیماری عمومی در جوامع تبدیل شده است. ناتوانی در جلوگیری از اندیشیدن، مصیبتی هراسانگیز است، اما ما این موضوع را تشخیص نمیدهیم، به این دلیل که تقریبا همه از آن رنج میبرند، پس بهنظر عادی و متعارف میآید. این همهمهی بیوقفهی ذهنی، ما را از درک حوزهی آرامش درونی باز میدارد، آن حوزهای که از هستی حقیقی جداییناپذیر است. تعیین هویت با ذهن، پردهی تیرهای از مفاهیم، برچسبها، تصاویر، واژهها، داوریها و معانی را خلق میکند که ما را از درک و تجربهی هستی در لحظه، محروم میکند. این پرده میان ما و سایر موجودات حائل شده و توهم جدایی ما از بقیه هستی را ایجاد میکند.1
کنترل دست چه کسی است؛ شما یا ذهنتان؟
آیا میتوانید به دلخواه خود از ذهنتان استفاده کنید؟ و هرگاه خواستید آن را خاموش کنید؟ آیا شما از ذهنتان استفاده میکنید یا برعکس؟ آیا قادر به کنترل کامل ذهنتان هستید؟اگر قادر به کنترل ذهنتان نیستید، پس این ذهن شماست که کنترلتان را دراختیار دارد. دراینصورت، ما ناآگاهانه با ذهن تعیین هویت میکنیم و حتی به این حقیقت آگاهی نداریم که بردهی آن هستیم. دراینحالت، ذهن بسیار مخرب میشود و این ما نیستیم که بهطور نادرست از ذهن استفاده میکنیم، بلکه ما اغلب آن را اصلا بهکار نمیگیریم. برعکس، ذهن ما را بهکار میگیرد. فردی که ذهن او را کنترل کند و قادر نباشد افکارش را متوقف کند، در جدایی آشکار از هستی حقیقی، در دنیایی دیوانهوار از مشکلات و کشمکشها زندگی میکند، اما درصورتیکه شما ارباب ذهنتان باشید، در حالت «حضور در اکنون» خواهید بود. دراینحالت حضور، در حس یگانگی با هستی و در آرامش بهسر میبرید. یگانهبودن در زندگی در وجوه ظاهری جهان، همراه با درونیترین حقیقت وجودی خویش، که همانا هستی محض است. حالت حضور در لحظه، نه تنها پایان رنج و کشمکش دائمی درونی و برونی، بلکه پایان بردگی انسانها از بیوقفهاندیشیدن است که به معنای رهایی و آزادی از سلطهی ذهن است، اما چگونه به این حالتِ حضور برسیم؟
مراقبهی ذهن: افکار خود را نظاره کنید
خوشبختانه ما میتوانیم از بردگی ذهن آزاد شویم. راهحل این است که از همین لحظه شروع کنیم به شنیدن صدایی که در سرمان درحال حرفزدن است. به هر نمونهی تکراری اندیشه بهطور ویژه توجه کنید. به نوارهای صوتی-تصویری قدیمی که سالهای سال در سرمان درحال پخش است، گوش بسپارید و بهطور دقیق به آن نگاه کنید. بیطرفانه به صدای ذهنتان گوش دهید، نه قضاوت کنید و نه محکوم نمایید.وقتی که ذهن خود را مراقبه میکنید، بهزودی متوجه میشوید که «صدایی وجود دارد و من به آن گوش میکنم، آن را مراقبه میکنم». این همان ادراک «من حقیقی» خودتان است. درک حضور خودتان، دیگر یک اندیشه نیست بلکه از ورای ذهن نشأت میگیرد. ذهن، صرفا یک وسیله و یک ابزار است و باید برای وظایف خاصی مورد استفاده قرار گیرد و زمانیکه وظیفهاش به اتمام رسید، باید آن را متوقف کنیم. حقیقت این است که 80 تا 90 درصد فکرهای بیشتر مردم نه تنها تکراری و بیفایده، بلکه کاملا مضر هستند. بههمیندلیل، ذهن خودکار عامل اصلی نگرانی، اضطراب، کمبود انرژی، سرزندگی و آرامش است.
خود حقیقیتان را فراسوی اندیشهها کشف کنید
زمانیکه ذهن خود را مراقبه میکنید و به اندیشهای گوش میدهید، شما نه فقط به اندیشه، بلکه به خودتان بهعنوان شاهد اندیشه، آگاهی دارید. اینجاست که بعد جدیدی از «خودآگاهی» آغاز میشود. همزمان که به اندیشه گوش میدهید، حضور آگاه را احساس میکنید، درونیترین خویشتنتان در ورای اندیشه؛ همانگونه که بوده است. دراینصورت، اندیشه تسلط خود را بر شما ازدست میدهد و خیلی سریع آرام میگیرید، زیرا دیگر ذهن را بهعنوان وسیلهی تعیین هویت، تقویت نمیکنید. این آغازی برای پایانبخشیدن بر اندیشیدن ناخواسته و غیرارادی است.وقتی که اندیشه آرام میگیرد، شما بهطور ناپیوسته، جریان خلأ ذهنی و حالت «عدم ذهن» را تجربه میکنید. در ابتدا خلأها کوتاه خواهند بود، اما بهمرور طولانیتر خواهند شد. زمانیکه این خلأها روی میدهند، شما نوع خاصی از آرامش و صلح را در درونتان احساس میکنید. این آغاز، حالتِ فطری احساس یگانگی با هستی است که اصولا توسط ذهن، غیرقابلدرک است.
حالت عدم ذهن و یگانگی با هستی را تجربه کنید
با تمرین بیشتر مراقبهی ذهن، بهمرور احساس آرامش و صلح عمیقتری خواهید داشت. درحقیقت، هیچ انتهایی بر ژرفای آن وجود ندارد. شما شعف و سرور عمیق درونی را تجربه میکنید. در این حالتِ یگانگی معنوی، شما بسیار هوشیارتر و آگاهتر از حالت هویت ذهنی هستید. این یگانگی معنوی، ارتعاش موج عظیم انرژی را که به اندام ما حیات میبخشد، افزایش میدهد. هرچقدر که بیشتر به حوزهی عدم ذهن فرو بروید، حالت آگاهی محض را بیشتر تجربه میکنید. دراینحالت، حضور خویشتنتان را با چنان سروری احساس میکنید که تمامی اندیشه، تمامی هیجانات، جسم مادی شما و تمام جهان خارج کمرنگ میشود و تسلط خود را بر شما از دست میدهد.
تمام توجه خود را بر اکنون متمرکز کنید
بهجای مراقبهی ذهن، میتوانید با جهتدادن کانون توجه خود به «اکنون»، بهسادگی خلأ ذهنی بهوجود آورید. فقط باید بهشدت نسبت به لحظهی حال هوشیار باشید. با این کار، شما آگاهی را از فعالیت ذهن منحرف میکنید و خلأ عدم ذهن را ایجاد میکنید. حالتی که در آن بسیار هوشیار و آگاه هستید، اما نمیاندیشید و ذهن کاملا آرام است.2
به حافظۀ خود تمرین دهید
تکنولوژی باعث شده است که بیشتر از هر زمان دیگری اطلاعات به دست ما برسد، اما در عین حال ما قابلیت اینکه اطلاعات را در ذهن نگاه داریم را از دست می دهیم.یک نظرسنجی جدید نشان داده است که جوان ها به خاطر وابستگی خود به تکنولوژی فراموشکارتر از افراد مسن تر هستند. اینکه ذهن خود را دقیق نگاه دارید نیاز به زمان و توجه دارد. سعی کنید مسائل را بیشتر در یاد نگاه دارید.
تکنولوژی را رها کنید
وابستگیِ بیش از حد به تکنولوژی باعث می شود استرس شما بیشتر شود، تمرکز و کارکرد کمتری پیدا کنید، خلاقیت شما خشک شود و کیفیت خواب شما پائین آید. همچنین، اعتیاد به اینترنت به عنوان یک مشکل روانی بزرگ شناسایی شده است.مشکلی که می تواند بروی ذهن و روح شما تاثیرات دائمی بگذارد. اینکه بتوانید زمان هایی را بدون تکنولوژی سپری کنید می تواند به تمرکز شما کمک کند، استرس را کاهش دهد و شادی برایتان به ارمغان آورد.
بگذارید ذهنتان گردش کند
رویاپردازی کردن، علاوه بر اینکه خلاقیت شما را افزایش می دهد باعث می شود که باهوش تر باشید. بر اساس یک نظریه از هوش شخصی، هرکسی قابلیت رویاپردازی کردن را دارد.این کار در رسیدن به هدف هایمان به ما کمک می کند، و همچنین باعث می شود درک و آگاهیمان بالاتر رود و حافظۀ ما تقویت شود. اگر بخواهیم در مورد مزایای رویاپردازی حرف بزنیم باید به تمام ویژگی های ذهنی اشاره کنیم.
سعی کنید روزانه زمانی را به اینکار اختصاص دهید و خود شما تاثیرات آن را بروی زندگی و ذهن خود خواهید دید.
مثبت فکر کنید
از آن لحظه های کوچک زندگی لذت ببرید. چه عطر چای در هوا باشد یا لبخند کسی که دوستش دارید. با توجه بیشتر به این لحظه های مثبت می توانید بر نگاه منفی ذهن خود فائق آئید.در نتیجه خاطرات مثبت بیشتری در ذهن شما خواهند ماند و این احساس مثبت تبدیل به چیزی همیشگی برای شما می شود.
عادت های روزانه ایجاد کنید
عادت ها یکی از موثرترین ابزار برای ایجاد یک تغییر مثبت در زندگی هستند. با عادت دادن خود آن رفتارهای مثبتی را که زمانی لازم بود برای انجام آنها انرژی بگذارید به طور اتوماتیک انجام می شوند.تنها راه اینکه مطمئن باشید آن چیزهایی که ضروری نیستند اما برای شما اهمیت دارند انجام می شوند این است که آنها را تبدیل به عادت کنید.
عادات مشخصی را برای خود ایجاد کنید و آنها را در زمان های مشخصی تکرار کنید تا زمانی که دیگر لازم نباشد برای انجام آنها انرژی بگذارید – تا زمانی که انجام آنها به خودکاری مسواک زدن در شب هنگام شود.3
پی نوشت:
1.www.chetor.com
2.www.vista.ir
3.www.alamto.com