رجوع به منابع اهل سنت در روایات مصائب حضرت زهرا(س)، آری یا خیر؟
به طور معمول، محققان و پژوهشگران، جهت یافتن اسناد و مدارک حاکی از مصائب حضرت زهرا علیها السلام (هجوم، احراق و لطمات جسمانی)، با چه توقع و انتظاری به منابع اهل سنت مراجعه می نمایند و پس از آغاز به مطالعه و تحقیق در این زمینه ها، با چه واقعیتی مواجه می شوند؟
توقع پیدا کردن اسنادی دقیق و خدشه ناپذیر که از تمامی وقایع مربوط به: «هجوم به خانه حضرت زهرا » (همانند: احراق باب خانه) یا «لطمات جسمانی وارد شده بر ایشان» حکایت کند، آن هم در میان منابع اصلی مکتب خلفا؛ توقع و انتظاری بسیار به دور از واقعیت قلمداد می گردد.
برخی محققان و پژوهشگران دانشگاهی با برادران حق جوی اهل سنت، انتظار دارند که هنگام بحث و گفتگو درباره مصائب حضرت زهرا علیها السلام (مباحث فاطمیه)، اسناد و مدارک تاریخی مربوط به: «مصائب آن بانو، و حوادث آن دوران خاص از صدر اسلام» را
۱) به طور کامل؛
۲) در حد تواتر؛
3) با دلالتهای واضح و آشکار؛
۴) به گونه ای که دلالت این قبیل نقلها بسیاری از جزئیات حوادث و رویدادها را پوشش و گزارش دهند؛
۵) در تمامی یا اکثر کتابهای اصلی اهل سنت، بیابند.
حال آنکه در عرصه پژوهش، وقتی به این قبیل منابع (کتاب های اصلی اهل سنت) مراجعه می نمایند، با
۱) فقدان اسناد؛
۲) تحریف مدارک؛
3) تضعیف رجالی (خدشه در وثاقت و راستگویی راویان) معدود نقل هایی که اغلب آنها نیز به طور ناقص یا مبهم ذکر شده اند»؛ مواجه می گردند.
چرا که اساس تصمیم گیری نویسندگان اهل سنت نسبت به: ثبت، حذف، یا تحریف حوادث تاریخی صدر اسلام و نیز توثیق، یا تضعیف راویان این رویدادها، بر مبنای دفاع کورکورانه از سردمداران و هواداران نظام خلافت، استوار بوده است.
به نشانه هایی در این زمینه، توجه فرمایید
نشانه اول
از احمد بن حنبل (متوفای ۲۴۱ھ) سؤال شد: آیا از حسین اشقر روایت نقل خواهی کرد؟ گفت: او کسی نیست که دروغ بگوید (راستگو، ثقه و مورد اعتماد است). گفتند: او درباره ابوبکر و عمر، روایاتی نقل کرده و بابی را درباره عیب های آن دو، تدوین نموده است. گفت: اگر چنین باشد، او صلاحیت آن را ندارد که از وی روایت نقل کنیم (راستگو، ثقه و مورد اعتماد نیست).(1)همان طور که ملاحظه می فرمایید: احمد بن حنبل، تنها به این دلیل که حسین آشقر در زمینه معایب ابوبکر و عمر روایت هایی نقل می کرد، صلاحیت دریافت حدیث (وثاقت) را از وی نفی می کند؛ و این، در حالی است که به اعتراف خودش، حسین اشقر فردی ثقه و راستگو می باشد.
نشانه دوم
احمد بن حنبل (متوفای ۲۴۱ ھ) از پدر خود نقل می کند: ابوعوانه (نام ابوعوانه، وضاح بن خالد «متوفای ۱۷۶ ھ» می باشد.)کتابی درباره عیوب برخی اصحاب پیامبر تدوین نمود؛ در آن کتاب، مطالبی ناگوار آمده بود. سلام بن ابی مطیع، کتاب را از وی به امانت گرفت و سپس، آن را سوزاند.(2)نشانه سوم
هبة الله بن عبدالله - معروف به: ابن سید الکل - (متوفای ۶۹۷ھ) می نویسد: آثاری که از خطا و یا گناه صحابه حکایت می کند، اگر خبر واحد باشد، می بایست آن را انکار نمود و اگر این خبر به تواتر نقل شود، می بایست آن را توجیه کرد؛ و هرگز نباید ظاهر (معنای راجح) آن خبر را پذیرفت.(3)نشانه چهارم
ذهبی (متوفای ۷۴۸ھ) در کتاب «سیر أعلام النبلاء»، می نویسد: گرچه کتاب ها و نوشته ها، لبریز از مطالبی است که از مشاجره ها و درگیری های بین اصحاب حکایت دارد و رویدادهای جنگ و ستیزگی های بین آنان را رقم زده است؛ لیکن بسیاری از این روایت ها: ضعیف، یا بدون سند، و یا دروغ است. آنها را می بایست پنهان سازیم و حتی آنها را باید نابود کنیم؛ تا آنکه دلها درباره اصحاب صاف شود و همگان ایشان را دوست بدارند و از آنان خشنود و راضی باشند. مخفی ساختن این گونه مطالب، بر عموم و فرد فرد عالمان، لازم است. ا آری! اگر عالمی با انصاف بوده باشد، برخی اجازه داده اند که وی آنها را به طرز مخفیانه - مطالعه کند؛ مشروط بدان که برای ایشان (صحابه)، طلب مغفرت و بخشایش نماید... آنها سابقه ای نیکو داشته اند و اعمالی انجام داده اند که موجب بخشودگی گناهان آنان خواهد شد.(4)همان طور که ملاحظه می فرمایید: طبق بیان ذهبی، بر همگان (یکایک عالمان) لازم است که جهت صاف کردن دلهابا خلفا و صحابه، جنگ ها و مشاجره های پدید آمده در میان آنان را مخفی سازند. از سوی دیگر، ذهبی اذعان می دارد که کتب اهل سنت، از درج اختلافات میان صحابه، لبریز است. نکته قابل توجه دیگر آن است که: اگر مطالب مندرج در این قبیل کتابها، سند معتبری ندارد، دیگر چه نیازی است که پس از مطالعه آنها، خواننده برای صحابه طلب استغفار نماید؟!
نشانه پنجم
ابن بطه گری (عبیدالله بن محمد) (متوفای ۳۸۷ھ) می نویسد: نمی بایست کتاب های جنگ صفین و جنگ جمل و رخدادهای کشته شدن عثمان و دیگر نزاعهای رخ نموده در میان صحابه را مطالعه نمود؛ نگاشتن و ثبت مکتوب چنین مطالبی - برای خود و دیگران و حتی خواندن و شنیدن این مطالب، جایز نمی باشد؛ زیرا که دانشمندان بزرگ امت، چنین دستوری داده اند... و درباره کسانی که مرتکب این نهی گردیده اند، خاطرات بسیار بدی(عواقب ناگواری) نقل شده است.(5)نشانه ششم
اگر در میان دانشمندان اهل سنت، عالمی به نقل حقایق ناگوار صدر اسلام بپردازد، به شدت از سوی دیگران، مورد نکوهش و سرزنش قرار میگیرد:عده ای از بزرگان اهل سنت، علیرغم تأیید وقوع رخدادهای تلخ در صدر اسلام، بر «ابن قتیبه، متوفای ۲۷۶ ھ» ایراد گرفته اند که چرا وی به وظیفه پرده پوشی و کتمان حقایق ( تحریف وقایع تاریخی عمل نکرده است. آنها اظهار داشته اند که او نیز می بایست همچون دیگران، از نقل این قبیل وقایع، خودداری می ورزید!!
ابن العربی - قاضی محمدبن عبدالله، ابوبکر - (متوفای ۵۴۳ ھ) در کتاب «العواصم من القواصم» اظهار می دارد: از سخت ترین و ناگوارترین امور در جامعه، یکی اندیشمنیر ناآگاه و دیگری بدعت گذار حیله گر است؛ اما اندیشمنیر ناآگاه، همچون: «ابن قتیبه» است که در کتاب خود به نام الإمامة و السیاسه»، رسم پرده پوشی را در مورد صحابه، مراعات نکرده است..(6)
نشانه هفتم
ابن حجر هیتمی مکی شافعی (متوفای ۹۷۴ھ) می نویسد: پیشوایان ما و دیگر فرق، تصریح دارند که بر همگان واجب است تا از نقل مشاجرات و درگیری های میان صحابه، اجتناب ورزند.. سپس ابن حجر هیتمی درباره «ابن قتیبه» و کتابش، چنین اظهار می دارد: اور نظر به کتاب هایی که توسط بعضی از محدثان والامقام است اما همانند: «ابن قتیبه»، در حوادث صدر اسلام نوشته شده ایران است، شایسته این بود که وی از ذکر جزئیات حوادث اجتناب می ورزید، و چنانچه ناچار از نقل آنها بود، ایران می بایست که جریان این گونه حوادث را مطابق با قواعد ای یاران اهل سنت، تعدیل می نمود (فرو می کاست). (7)آری! ابن حجر هیتمی، حتى سکوت و اجتناب از نقل حقایق را هم کافی ندانسته؛ بلکه به «تحریف» و «تعدیل» حوادث تاریخی، توصیه می کند؟ همان طور که مشاهده گردید. با وجود رواج به کارگیری چنین شیوه هایی در میان اهل سنت، هرگز نمی توان انتظار داشت:
1) مجموعه کاملی از نقل های حاکی از «وقایع مربوط به مصائب و مظلومیت حضرت زهرا علیها السلام» (مباحث فاطمیه)، آن هم با ۲) درج صریح و دقیق تمامی جزئیات حوادث، و 3) به نحوی متواتر، ۴) در اکثر یا تمامی منابع تراز اول اهل سنت، یافت شود.
لذا، همان اندکی هم که در این زمینه به ثبت رسیده است، علیرغم: ابهام در دلالت، تحریف در متن یا تضعیف رجالی در سند، برای پژوهشگری که در لابه لای صفحات کتب اهل سنت، به دنبال بازخوانی و بازیابی حقایق گمشده است، غنیمتی بسیار در خور اهمیت و شایسته توجه علمی، به شمار می آید.
به عبارت دیگر، از لحاظ ضوابط پژوهشی: با توجه به روش حاکم در نگارش کتب اهل سنت:
1) کتمان حقیقت؛
۲) تحریف دلالت؛
۳) تضعیف رجالی سند نقلها.
انتظار یافت اسنادی خدشه ناپذیر، و حاکی از تمامی وقایع مربوط به: «هجوم به خانه حضرت زهرا » (همانند: احراق باب خانه) یا «لطمات جسمانی وارد شده بر ایشان»، آن هم در میان منابع اصلی مکتب خلفا؛ انتظاری بسیار به دور از واقعیت قلمداد می گردد.
پینوشتها:
1- الضعفاء (ضعفاء الکبیر)، ج ۱، ص ۲۴۹ ؛ تهذیب التهذیب، ج ۲، ص ۲۹۱
۲ - العلل و معرفة الرجال، ج ۱، ص ۱۰۸
٣- الأنباء (أنباء المستطابة فی مناقب الصحابه)، ص ۱۲۲
4- سیر أعلام النبلاء، ج ۱۰، صص ۹۲-۹۳.
5- کتاب الشرح والإبانة على أصول السنة و الدیانه، صص ۶۳ - ۶۴
6- العواصم من القواصم فی تحقیق مواقف الصحابه بعد وفاة النبی، ج ۱، ص ۲۶۱
7 - الصواعق المحرقه، ص ۹۳.
منبع: راهنمای یاوران فاطمیه (مجموعه پرسش و پاسخ های پژوهشی)، به اهتمام: علی لباف، چاپ سوم، مرکز فرهنگی انتشارات منیر، 1390ش، صص 24-17