سوره قلم

سوره قلم یا نون و القلم شصت و هشتمین سوره و از سوره‌های مکی قرآن که در جزء ۲۹ جای گرفته است. این سوره به این دلیل قلم نامیده شده که خداوند در آیه اول آن به قلم سوگند یاد کرده است. محتوای سوره قلم، دلداری پیامبر(صلی الله علیه و آله) در مقابل تهمت‌های مشرکان و دعوت به صبر و نهی او از پیروی مشرکان و یادآوری عذاب مشرکان در روز قیامت است.
شنبه، 15 خرداد 1400
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: سحر رنجبررفیع
موارد بیشتر برای شما
سوره قلم

نامگذاری سوره قلم

این سوره به دلیل اینکه با کلمه «‌قلم‌» آغاز می‌شود و خداوند به قلم و آنچه می‌نویسند، سوگند یاد کرده، قلم نام گرفته است.

همچنین چون با حرف مقطعه «ن» شروع می‌شود، نام دیگرش نون‌ یا نون و القلم‌ است.


ترتیب و محل نزول

سوره قلم جزو سوره‌های مکی و در ترتیب نزول دومین سوره‌ای است که بر پیامبر(صلی الله علیه و آله) نازل شده است.

این سوره در چینش کنونی مُصحَف، شصت و هشتمین سوره است و در جزء ۲۹ قرآن جای دارد.
 

تعداد آیات و دیگر ویژگی‌ها

سوره قلم ۵۲ آیه، ۳۰۱ کلمه و ۱۲۸۸ حرف دارد و از نظر حجمی جزو سوره‌های مُفَصّلات و در حدود نصف حِزب قرآن است.

این سوره با حروف مقطعه و سوگند آغاز می‌شود.

این سوره را در شمار سوره‌های ممتحنات نیز آورده‌اند که گفته شده این سوره‌ها با سوره ممتحنه تناسب محتوایی دارند.
 

آیات مشهور

آیات مشهور این سوره شامل:
 
«وَإِن یکادُ الَّذِینَ کفَرُوا لَیزْلِقُونَک بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکرَ وَ .....(آیه ۵۱ـ۵۲)
ترجمه: و آنان که کافر شدند، چون قرآن را شنیدند چیزی نمانده بود که تو را چشم بزنند و می‌گفتند: او واقعاً دیوانه‌ای است، و حال آنکه [قرآن] جز تذکاری برای جهانیان نیست.

آیه ۵۱ و ۵۲ سوره قلم، مشهور به آیه «و ان یکاد» یا آیه چشم زخم است. بسیاری از مردم تابلوهای متنوعی از این آیه تهیه و در خانه یا محل کار نصب می‌کنند؛ چون معتقدند این آیه برای جلوگیری از چشم زخم، مفید است. در مقابل، برخی مانند استاد مطهری با قبول اصل تأثیر چشم زخم، این آیه و همچنین نصب آن را در داخل خانه و مغازه، بی‌ارتباط با مسئله چشم زخم می‌دانند.
 
وَإِنَّک لَعَلَیٰ خُلُقٍ عَظِیمٍ (آیه ۴)
ترجمه: و به راستی که تو را خلق و خویی والاست.
در تفسیر این آیه آمده است این آیه اگرچه نیکوبودن اخلاق رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را می‌ستاید، بیشتر به اخلاق پسندیده اجتماعی او نظر دارد؛ اخلاقی که مربوط به معاشرت است، مثل استواری بر حق، صبر در مقابل آزارِ مردم و خطاکاری‌ها و عفو و گذشت از آنان، سخاوت، مدارا، تواضع و سایر موارد.

علامه طباطبایی در انتهای جلد ششم تفسیر المیزان، ۱۸۳ روایت درباره اوصاف جسمی و روحی و اخلاقی پیامبر(صلی الله علیه و آله) نقل می‌کند و گاه به شرح آنها می‌پردازد. در این روایات از جمله آمده است هیچ چیز رسول خدا را از تلاوت قرآن باز نمی‌داشت مگر جنابت. 1

سوره قلم
 

فضیلت و خواص سوره قلم

سوره قلم شصت و هشتمین سوره قران کریم است که 52 ایه دارد و در مکه نازل شده است. این سوره به «ن والقلم» نیز شهرت دارد.

رسول خدا صلی الله علیه وله وسلم در فضیلت این سوره فرمودند: هر  کس سوره قلم را قرائت نماید خداوند ثواب افراد خوش اخلاق را به او عطا می کند.

از امام صادق علیه السلام نیز در این باره روایت شده است: هر کس سوره قلم را در نمازهای واجب یا مستحبی قرائت کند هیچگاه به فقر مبتلا نمی شود و پس از مردن از تاریکی قبر در امان خواهد بود.
 

آثار و برکات سوره قلم

آثار  و برکات این سوره شامل:
 
1) درد دندان
از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل شده استک اگر این سوره را بنویسند و کسی که درددندان دارد آن را به همراه داشته باشد دردش همان ساعت آرام می گیرد.
 
2) جهت چشم زخم
جهت چشم زخم آیه «و ان یکاد الذین...» را بنویسد وهمراه خود داشته باشد و در خانه آویزان نماید. اثری عجیب دارد. 2
 

داستان سوره قلم

و اما بنابر آنچه در روایات آمده، که آیات مورد بحث در مورد نفرینی نازل شد که رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم علیه مشرکین کرد، و عرضه داشت: (پروردگارا! رفتار ملایمت را علیه قبیله مضر مبدل به شدت فرما، و آن را به صورت قحطی بنما، نظیر قحطی یوسف). در این صورت منظور از بلا در جمله (انا بلوناهم) خصوص قحطی خواهد بود، و اینکه بلای آنان را تشبیه کرد به بلای صاحبان باغ، برای همین بوده که باغ مذکور در اثر بلا خشک شد. اما مطلبی که هست، این است که آخر داستان صاحبان باغ که یکدیگر را ملامت کردند، و قرآن فرمود: (فاقبل بعضهم علی بعض یتلاومون) با داستان قحطی مکّه آنطور که باید منطبق نیست.

و به هر حال معنای جمله (انا بلوناهم) این شد که ما ایشان را به بلا مبتلا کردیم، (کما بلونا). همچنان که مبتلا کردیم (اصحاب الجنه) صاحبان باغ را، که مردمی یمنی بودند، و باغی در آنجا داشتند که داستانشان در بحث روایتی آینده می آید ان شا اللّه.

کلمه (اذ) ظرف زمان است برای فعل (بلونا) یعنی در زمانی مبتلاشان کردیم که (اقسموا) سوگند خوردند، که (لیصرمنها) به زودی میوه های باغشان را می چینند، (مصبحین) در همین صبح فردا خواهند چید.

از این جمله بر می آید که قبل از رسیدن فردای مذکور دور هم جمع شده مشورت کرده اند که صبح همان شب میوه را بچینند (و لا یستثنون) بدون اینکه بگویند: ان شا اللّه می چینیم، بلکه همه اعتمادشان بر نفس خودشان و بر اسباب ظاهری بود، ممکن هم هست منظور از جمله (و لا یستثنون) این باشد که مقداری از میوه ها را برای فقرا و مساکین استثنا نکردند.

(فطاف علیها) - پس دور زد و دوره کرد آن باغ را (طائف) بلایی دور زن، که شبانه همه اطراف باغ را احاطه نمود، (من ربک) از ناحیه پروردگارت، (و هم نائمون) در حالی که صاحبان باغ در خواب بودند (فاصبحت کالصریم)، باغ مانند درختی شد که میوه اش را چیده باشند. و ممکن است به این معنا باشد که آن باغ مانند شب تار سیاه شد، چون در اثر آتشی که خدا به سوی آن فرستاد درختانش سوخت. و یا به معنا باشد که باغ مذکور مانند بیابانی ریگزار شد، که هیچ گیاهی در آن نمی روید و هیچ فایده ای بر آن مترتب نمی شود.
 
فتنادوا مصبحین... قادرین
کلمه (تنادی) که مصدر فعل (تنادوا) است به معنای ندا کردن یکدیگر است، این او را ندا کند و او این را.

و کلمه (اصباح) که مصدر اسم فاعل (مصبحین) است، به معنای داخل در صبح شدن است. و کلمه (صارمین) از ماده (صرم) است که به معنای چیدن میوه از درخت است، و مراد از این کلمه در آیه، خود چیدن نیست بلکه اراده چیدن است. و جمله (فتنادوا مصبحین) به معنای این است که چون داخل صبح شدند یکدیگر را به قصد رفتن به باغ و چیدن میوه صدا کردند. و کلمه (حرث) به معنای زرع، و نیز به معنای درخت است. و کلمه (خفت) که مصدر تخافت باب تفاعل آن است، به معنای کتمان و پنهان کردن چیزی است، و کلمه (حرد) به معنای منع و کلمه (قادرین) از ماده قدر است که به معنای تقدیر و اندازه گیری است.

و معنای آیه این است که (فتنادوا) یکدیگر را صدا زدند، (مصبحین) در حالی که داشتند داخل صبح می شدند (ان اغدوا علی حرثکم) - این جمله ندای طرفینی را معنا می کند، و می فهماند که در ندا چه می گفتند؟ - می گفتند: صبح شد برخیزید به سوی باغ خود روان شوید، و بنابر این کلمه (اغدوا) که صیغه امر و به معنای صبح زود به طرف کار و کسب رفتن است، متضمن معنای (اقبلوا - روی آورید) نیز هست، و به همین جهت بود که با حرف علی متعدی شده، و گرنه با حرف (الی) متعدی می شد - همچنان که زمخشری نیز به این نکته اشاره کرده است - (ان کنتم صارمین) یعنی اگر قصد و تصمیم بر صرم و چیدن میوه دارید.

(فانطلقوا) - یعنی روانه شدند و به سوی باغشان رفتند، (و هم یتخافتون) در حالی که به طور آهسته و مخفیانه با یکدیگر مشورت می کردند، و می گفتند: (ان لا یدخلنها الیوم علیکم مسکین)، امروز رفتنتان به باغ را از انظار مخفی بدارید، تا فقرا و مساکین خبردار نشوند، و گرنه آنها هم داخل باغ می شوند، و ناچارتان می کنند سهمی از میوه ها را به آنان اختصاص دهید، و غدوا صبح زود به طرف باغ روان شدند، (علی حرد) در حالی که قرارشان بر این بود که مسکینان را منع کنند، (قادرین)، در دلهای خود چنین فرض و تقدیر می کردند که به زودی میوه ها را خواهند چید، و حتی یک دانه آن را به مسکینان نخواهند داد.

سوره قلم
 
فلما راوها قالوا انا لضالون بل نحن محرومون
ولی همینکه باغ را بدان وضع مشاهده کردند، و دیدند که چون صریم شده، و طائفی از ناحیه خدا دور آن طواف کرده و نابودش ‍ ساخته، با خود گفتند (انا لضالون) ما چه گمراه بودیم، که به خود وعده دادیم میوه ها را می چینیم و یک دانه هم به فقرا نمی دهیم.

بعضی اینطور معنا کرده اند که: نکند راه باغمان را گم کرده ایم.

(بل نحن محرومون) - این جمله اعراض از جمله سابق است، و معنایش است که نه تنها گمراهیم بلکه از رزق هم محروم شدیم.
 
قال اوسطهم الم اقل لکم لو لا تسبحون...راغبون
(قال اوسطهم)، آنکه از سایرین میانه روتر و معتدل تر بود چون او همواره مردم خود را به حق یاد آوری می کرد، هر چند که در مقام عمل از آنان پیروی می نمود بعضی از مفسرین گفته اند: منظور از اوسط کسی است که سن و سال متوسطی داشته. لیکن این حرف درست نیست - (الم اقل لکم) آیا به شما نگفتم - معلوم می شود قبلا به آنان نصیحت کرده بود، و اگر قرآن کریم آن را نقل نکرده، برای بود که جمله مورد بحث به خواننده می فهمانید که چنین نصیحتی قبلا شده بوده، دیگر احتیاج به ذکر آن نبود - (لو لا تسبحون)، چرا تسبیح خدا نمی گویید، و او را از داشتن شریکها منزه نمی دارید؟ و چرا بر قدرت خود و سایر اسباب ظاهری اعتماد می کنید و سوگند می خورید، که حتما فردا میوه ها را می چینیم، و ان شا اللّه نمی گویید و خدا را به کلی از دخالت و سببیت و تاثیر معزول می کنید و همه تاثیرها را به خود و سایر اسباب ظاهری منسوب می کنید؟ این همان شرک است، که شما را از ارتکابش ‍ زنهار دادم.

آری اگر گفته بودند (لیصرمنها مصبحین الا ان یشا اللّه) معنایش این می شد که خدا هیچ شریکی ندارد، اگر به چیدن میوه موفق می شدند به اذن خدا شده بودند، و اگر نمی شدند باز به مشیت خدا نشده بودند، پس همه امور به دست خداست، و او را شریکی نیست.

بعضی گفته اند: منظورشان از تسبیح خدا یاد خدا و توبه به درگاه او بوده، چون گناهی از ایشان سر زده بود، و آن این بود که نیت کردند مسکینان را از میوه های چیده شده محروم سازند، وجه بد نیست البته در صورتی که منظور از استثنا کنار گذاشتن سهمی از میوه برای فقرا باشد.

قالوا سبحان ربنا انا کنا ظالمین
این جمله حکایت تسبیح صاحبان باغ مذکور است که بعد از ملامت آن شخص میانه رو متوجه خطای خود شده، خدا را تسبیح کردند، و گفتند: خدا را از شرکایی که در سوگند خود برایش اثبات کردیم منزه می داریم، تنزیهی نگفتنی، و اعتراف داریم که یگانه رب ما اوست و او است که با مشیت خود امور ما را تدبیر می کند، آری ما در اثبات شریکها برای او ستمکار بودیم.

بنابر این، جمله مورد بحث ما هم تسبیح خدا است، و هم اعترافشان است به اینکه در اثبات شرکا برنفس خود ستم کرده اند.

و بنابر آن قول دیگر که نقل کردیم جمله مورد بحث توبه و اعتراف ایشان است به اینکه هم به خود ستم کردند و هم به فقرا.
 
فاقبل بعضهم علی بعض یتلاومون
پس رو به یکدیگر نهاده بعضی بعض دیگر را به خاطر ظلمی که مرتکب شدند به باد ملامت گرفتند.
 
قالوا یا ویلنا... راغبون
کلمه (طغیان) که اسم فاعل (طاغی) از آن مشتق شده به معنای تجاوز از حد است و ضمیر در (منها) به کلمه (جنه) آن هم به اعتبار میوه اش برمی گردد، چون منظورشان این بوده که امید است پروردگار ما چیزی بهتر از میوه هایی که سوختند به ما بدهد.

و معنای آیه این است که: صاحبان باغ بعد از آنکه به ظلم و طغیان خود متوجه شدند گفتند: ای وای بر ما که ما مردمی متجاوز از حد بودیم، و پا از گلیم عبودیت فراتر نهادیم، برای اینکه برای پروردگار یکتای خود اثبات شریک کردیم، و او را یگانه در ربوبیت ندانستیم، و ما امیدواریم پروردگارمان بهتر از آن جنت که طائفی از عذاب، سیاهش کرد و سوزاند، چیزی به ما بدهد، چون ما دیگر از هر چیزی دیگری دل بریدیم، و دل به او بستیم.
 
کذلک العذاب و لعذاب الاخره اکبر لو کانوا یعلمون
کلمه (العذاب) مبتدای موخر، و کلمه (کذلک) خبر مقدم است، و تقدیرش (العذاب کذلک) است، یعنی نمونه عذابی که ما بشر را از آن زنهار می دهیم عذاب اصحاب باغ است. و حاصلش این شد که خدای تعالی انسان را با مال و اولاد امتحان می کند، و انسان به وسیله همین مال و اولاد طغیان نموده مغرور می شود و خود را بی نیاز از پروردگار احساس نموده، در نتیجه اصلا پروردگار خویش را فراموش می کند، و اسباب ظاهری و قدرت خود را شریک خدا می گیرد، و قهرا جرات بر معصیت پیدا می کند، در حالی که غافل است از اینکه عذاب و وبال عملش دورا دور او را گرفته، و اینطور عذابش آماده شده، تا ناگهان بر سرش بتازد، و با هول انگیزترین و تلخ ‌ترین شکل رخ بنماید، آن وقت از خواب غفلتش ‍ بیدار می شود، و به یاد نصیحت هایی می افتد که به او می کردند و او گوش نمی داد، آن وقت نسبت به کوتاهی های خود اظهار ندامت می کند، از ظلم و طغیان خود شرمنده می شود، و از پروردگارش در خواست برگشتن نعمت می کند، تا این بار شکر او را به جای آورد، عینا همانطور که سرگذشت صاحبان باغ به آن انجامید. بنابر این قرآن می خواهد با نقل این داستان یک قاعده کلی برای همه انسان ها بیان کند.

و اینکه فرمود: (و هر آینه عذاب آخرت بزرگتر است اگر بفهمند)، علتش این است که عذاب آخرت از قهر الهی منشا دارد، و چیزی و کسی نمی تواند در برابرش مقاومت کند، عذابی است که خلاصی از آن نیست، حتی مرگی هم به دنبال ندارد، به خلاف عذابهای دنیوی که هم در بعضی اوقات قابل جبران است، و هم با مرگ پایان می پذیرد، عذاب آخرت از تمامی جهات وجود، محیط به انسان است، و دائمی و بی انتها است، نه چون عذابهای دنیا که بالاخره تمام می شود. 3

پی نوشت:
1.www.fa.wikishia.net
2.www.beytoote.com
3.www.ommolketab.ir


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.