هر نکتهاي که گفتم در وصف آن شمايل
شاعر : حافظ
هر کو شنيد گفتا لله در قائل |
|
هر نکتهاي که گفتم در وصف آن شمايل |
آخر بسوخت جانم در کسب اين فضايل |
|
تحصيل عشق و رندي آسان نمود اول |
از شافعي نپرسند امثال اين مسائل |
|
حلاج بر سر دار اين نکته خوش سرايد |
گفت آن زمان که نبود جان در ميانه حائل |
|
گفتم که کي ببخشي بر جان ناتوانم |
مرضيه السجايا محموده الخصائل |
|
دل دادهام به ياري شوخي کشي نگاري |
و اکنون شدم به مستان چون ابروي تو مايل |
|
در عين گوشه گيري بودم چو چشم مستت |
و از لوح سينه نقشت هرگز نگشت زايل |
|
از آب ديده صد ره طوفان نوح ديدم |
يا رب ببينم آن را در گردنت حمايل |
|
اي دوست دست حافظ تعويذ چشم زخم است |
|