چو کار عمر نه پيداست باري آن اولي

که روز واقعه پيش نگار خود باشم چو کار عمر نه پيداست باري آن اولي گرم بود گله‌اي رازدار خود باشم ز دست بخت گران خواب و کار بي‌سامان
دوشنبه، 10 خرداد 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
چو کار عمر نه پيداست باري آن اولي
روي بنما و مرا گو که ز جان دل برگير
چو کار عمر نه پيداست باري آن اولي

شاعر : حافظ

که روز واقعه پيش نگار خود باشم چو کار عمر نه پيداست باري آن اولي
گرم بود گله‌اي رازدار خود باشم ز دست بخت گران خواب و کار بي‌سامان
دگر بکوشم و مشغول کار خود باشم هميشه پيشه من عاشقي و رندي بود
وگرنه تا به ابد شرمسار خود باشم بود که لطف ازل رهنمون شود حافظ
چرا نه خاک سر کوي يار خود باشم چرا نه در پي عزم ديار خود باشم
به شهر خود روم و شهريار خود باشم غم غريبي و غربت چو بر نمي‌تابم
ز بندگان خداوندگار خود باشم ز محرمان سراپرده وصال شوم


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط