دين و تربيت

4 - براى جهان و موجوداتى كه مشاهده مى‏كند، مسببى پيدا كند؛ فهم امور گيتى و اسرار ازلى، فلاسفه و بزرگان انديشه و نويسندگان را نيز به تحقيق واداشته است؛ (اشعارى از خيام و مولوى و حافظ و آثارى از تولستوى و ديگران، مؤيد قضيه است). (1) جواب‏گوى بزرگ اين سؤالات، در حدى وسيع و براى همه، «دين» بوده است؛ كه پيوسته طريقى براى تعبير گيتى و حوادث آن، به دست مى‏دهد و زندگى را براى آدمى،
چهارشنبه، 26 خرداد 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دين و تربيت
دين و تربيت
دين و تربيت





آدمى، هميشه در مقام آن بوده است كه:
1 - معماى حيات و مقصود از زندگى را بداند.
2 - تعبيرى براى حوادث عالم قائل شود.
3 - از مقدرات بشرى، سر درآورد.
4 - براى جهان و موجوداتى كه مشاهده مى‏كند، مسببى پيدا كند؛ فهم امور گيتى و اسرار ازلى، فلاسفه و بزرگان انديشه و نويسندگان را نيز به تحقيق واداشته است؛ (اشعارى از خيام و مولوى و حافظ و آثارى از تولستوى و ديگران، مؤيد قضيه است). (1)
جواب‏گوى بزرگ اين سؤالات، در حدى وسيع و براى همه، «دين» بوده است؛ كه پيوسته طريقى براى تعبير گيتى و حوادث آن، به دست مى‏دهد و زندگى را براى آدمى، بامعنا مى‏سازد و از اين حيث، پايگاهى بلند و مهم در حيات بشرى، داراست. (2)
كسانى كه به اتكاى علوم جديد، عليه مذهب قيام كرده‏اند، توجه ندارند كه همان خرافه‏هاى مذهبى (بنا به نظر آنان) در واقع، حركات ابتدايى مردم، براى شناخت‏هاى علمى بوده‏اند و لااقل «فهمى آغازى» هستند كه پس از جست و جوى حقايق عالم، توانسته‏اند آن‏گونه، براى ذهن‏ها، از دريافت خويش تعبيرى كنند و همان مايه‏هاى اوليه‏ى فهم‏هاى ابتدايى، بعدها علميت بيشتر يافته و تحقيقات ديگر را باعث شده‏اند و اين درست نيست كه باز ندانند كه: «مشوق‏ها همان بررسى‏ها و دريافت‏هاى مقدماتى نيز، مذهب بوده است» و بنابراين در حد خود، محترم مى‏باشد و بايد آن را قدر شناخت. (3)
به طور مثال: علم شيمى، حاصل «علم كيميا»ست و علم رياضى حاصل «جادوگرى» است و علم نجوم، حاصل «تنجيم» است و طب، حاصل «تجارب كهنه» مى‏باشد. به هر حال آن‏چه را كه آدمى در منتهاى فهم و تعبير و تفسير خود از جهان هستى و وجود مؤثر در تحولات ذاتى آن، مى‏يابد «خداوند» مى‏نامد (4) پس اين خداجويى نيز، ذاتى انسان است و حاصل پرسش‏هاى نفسانى وى مى‏باشد و لذا نمى‏توان تصور كرد كه هيچ آدمى، بى‏مذهب، تواند زيست؛ يا پس از تفكر در هستى، به مذهب، رجوع ننموده باشد؛ بنابراين «توجه به خدا» يعنى: «توجه به هستى و مبدأ هستى» و «توجه به مذهب» يعنى «غايت داشتن هستى» و آمادگى براى «زيستن، با هستى درست و معقول و با حاصل» و اين همه، بى‏شبهه شايسته است و درست.

ترتيب بدون دين

هر ترتيبى كه جنبه‏ى دينى و يا مايه‏اى دينى ندارد. ناقص (5) و صورى و بى‏دوام است و آن‏چه مى‏تواند نقش ظاهرى رفتار و حالات را قوام و اساس بخشد، در درجه‏ى ابتدايى «خلق و سيرت» است و در درجه‏ى منتهايى «اعتقاد و ايمان» مى‏باشد كه در بخش ناخودآگاه ضمير مى‏تواند، نهادى، ايجاد كند و از عمق وجود، آن را، جهت دهد و اگر در خارج، امورى، باعث تعطيل يا انحراف تربيت مى‏خواهد بشود، آن رگه‏هاى اصولى و اساسى، نگذارند كه آن امر نهادى، يا بى‏راه گردد؛ بلكه مقاومت كند تا صحه‏هاى خارجى، عوض شوند و باز تربيت، راه اصلى خود گيرد و اثر خويش را ظاهر نمايد.
تربيت وقتى، اساس دينى داشته باشد (يعنى با اعتقاد و اخلاق مذهبى، هم ريشه باشد) همانند «فطرت»، مايه‏هاى بنيادى در وجود مى‏نهد و در سطوح كم عمق‏تر، باز نقش «طبيعت» و «ملكه‏ى ذهنى» و نظير اين‏ها دارد ولى چون تربيت، بدون دين باشد، به «عادت» شبيه است كه قابل ترك يا تعويض هست و ضعف و زوال آن هم، زياد مشكل نيست.
به همين جهت گوييم: براى تعطيل آن‏چه «رسم و عادت» شده، آن قدر تلاش و صرف زمان و نيرو لازم نيست كه همان امر، «خلق و سيرت مردم» شده باشد و باز رفع آن‏چه «خلق مردم» شده، هرگز به اندازه‏ى امرى كه «اعتقاد مردم» گرديده است زحمت و مدت لازم ندارد. (6)
توضيح آن كه، مسايل «تعصبى مردم» نيز از قبيل «اخلاقيات» است نه از نوع «اعتقادات»؛ زيرا «امور تعصبى» چندان، ريشه‏دار نيستند.

پي نوشت :

(1) رنا 88 و 89.
(2) رنا 91.
(3) به كتاب: «نقش پيامبران در تمدن انسان» و نظير آن مراجعه شود.
(4) رنا، 91
(5) سخ، 132)استاد محمدتقى جعفرى)
(6) به همين جهت هم گوييم: مخالفت با عقايد مردم و سركوب آنان، امرى شكست خوردنى و غلط است و تنها بر جنازه‏ى مردم معتقد، مى‏توان فرماندهى كرد. (راه صحيح آن است كه با برهان و دليل، بايد هدايت نمود؛ بپذيرند يا نه)
و اگر بخواهند امرى اعتقادى را از مردمى دور سازند، لااقل از كودكان، بايد آغاز نمايند و سپس به نوجوانان پردازند و در جوانان، فقط آنان را كه هنوز پاى‏بند آن عقيده نشده‏اند، از آن دل‏بستگى به دور نگاه دارند و به همين روش «دفعى و حفظى» چهل تا پنجاه سال ادامه دهند و نسلى را در گذرانند؛ تا امكان عملى آن، بتواند صورت پذيرد؛ هم چنان كه وقتى به گاندى گفتند: آيا شما پيشواى گاوپرستان هند هستيد؟»
گفت: آرى، گفتند: چرا به مردم نمى‏گوييد كه: گاو، مخلوقى بيش نيست؟ گفت: پنجاه سال ديگر خواهم گفت؛ اگر حالا بگويم، همين افرادى كه در روزهاى مذهبى، از در خانه‏ى من تا بلندى تپه‏ها و معابد مقدس، روى بر زمين شانه به شانه‏ى يك‏ديگر مى‏خوابند تا من بر پشت آنها پاى گذارم و به پرستشگاه بروم، به محض اين كه بفهمند من مدافع اعتقادشان نيستم، يكى از آن‏ها بلند مى‏شود و گلوى مرا مى‏فشارد... آرى، او به خاطر خود و تعظيم اعتقاداتش، مرا تجليل مى‏كند و مرا فعلا وسيله‏ى آن تعظيم مى‏شمارد؛ نه آن كه براى من و نظرات من تعظيمى و تقديسى قابل باشد.

منبع:گامي در مسير تربيت اسلامي از کودکي تا بلوغ / دکتر رجبعلي مظلومي




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.