جامعه شناسی اعتیاد در ایران(1)
اعتیاد به مواد مخدر، مشكل اجتماعی است كه اكثر جوامع به آن مبتلا هستند. اطلاعات و آمار جدیدی كه درباره موضوع مواد مخدر و اعتیاد در جامعه ما منتشر می شود، حاكی از مسأله بودن این پدیده اجتماعی است. دبیر جامعه پزشكان متخصص داخلی ایران در گزارشی اعلام كرده است سالانه ۵ درصد به جمع معتادان كشور افزوده می شود، در حالی كه سازمان بهزیستی كشور تنها توان مداوای ۲ درصد معتادان را دارد. بر اساس گزارش سمینار پیشگیری از اعتیاد در تابستان ۱۳۸۰و ۷۰ درصد معتادان ایران متأهل هستند و علاوه بر این روزانه ۶۰۰ نفر در رابطه با مواد مخدر در كشور دستگیر می شوند و ماهانه ۱۰۰نفر به دلیل سوء مصرف مواد مخدر می میرند. بنا به گزارش روابط عمومی سازمان بهزیستی هر روز ۵۰۰ نفر از جوانان كشور معتاد می شوند و بررسی به عمل آمده نشان داده كه جمعیت معتادان در ایران هر ۱۰ سال ۲ برابر می شود و خسارت های ناشی از اعتیاد سالانه بیش از ۱۵ هزار میلیارد ریال می رسد(بهادران، ۱۳۸۰ :۷). رئیس مركز مبارزه با مواد مخدر نیروی انتظامی گفته است كه در سال ۱۳۸۱ بیش از ۱۳۰ تن مواد مخدر در كشور كشف شده است و نسبت به سال گذشته ۳/۱۶ درصد میزان كشفیات رشد داشته است. جانشین مركز مبارزه با مواد مخدر كشور اعلام كرده است كه به طور متوسط روزانه دو تن انواع مواد مخدر در كشور مصرف می شود. وی می گوید: آمارهای به دست آمده نشان می دهد، هم اكنون ۳ درصد نوجوانان كشور به مواد مخدر اعتیاد دارند.
۱- میل و احتیاج به مصرف ماده مخدر و تهیه آن به هر صورت و عنوان، ۲-گرایش جهت اضافه نمودن آن هر روز بیشتر، ۳- انقیاد روانی و گاهی جسمی در نتیجه استعمال مواد مخدر. اعتیاد به مواد مخدر، حالت وابستگی یا عادت مرضی در به كار بردن مواد سمی تحریك كننده یا آرام بخش دستگاه عصبی كه به صورتی مطبوع حس درونی و وضع عاطفی را تغییر می دهد. این وضع با اعتیاد تدریجی و حالت نیاز دردناكی كه بر اثر نبودن مواد سمی بروز می كند، مشخص می شود(نیر، ۱۳۷۲: ۳۲)
دراین نوشتار به دنبال پاسخی برای این سؤالات هستیم؛ علل و عوامل مؤثر در اعتیاد به مواد مخدر در بین افراد كدام است؟ كدام یك از نظریه های جامعه شناسی انحرافات، بیشتر می تواند معضل اعتیاد را تبیین كند؟ و در نهایت راه حل های پیشگیری از اعتیاد كدام است؟
جامعه شناس در پی كشف علل و عوامل اجتماعی موثر بر جرم و عمدتاً شرایط اكتسابی در محیط است. اعتیاد دلایل متعددی دارد. شرایط اعتیاد در هر منطقه با منطقه دیگر متفاوت است. و به شرایط مختلف اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، روانی و شخصیت جامعه و فرد مربوط می شود.(نیر، ۱۳۷۲: ۳۶).
از دیدگاه جامعه شناختی، آنچه مهمتر از عوامل فردی در گرایش به اعتیاد به مواد مخدر می باشد، عوامل اجتماعی- فرهنگی است. جامعه شناسان علل ارتكاب جرم را در وضع نابسامان اجتماعی و اقتصادی دانسته، معتقدند كه هیچكس بالفطره مجرم و بزهكار نیست. از این جهت فرد را مقصر نمی دانند و می گویند اوضاع اقتصادی و شرایط نامساعد اجتماعی عامل ارتكاب جرم است.تحقیقات نشان می دهد كه اغلب افرادی كه در خانواده های معتاد متولد می شوند و پرورش می یابند، تكرار مصرف اعضای خانواده برایشان عادی شده و ترس از تجربه مصرف از آنها دور می شود. نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی و شكاف عمیق طبقاتی در جامعه، بیكاری، از بین رفتن و جابه جایی ارزشهای جامعه، رشد بی قواره صنعت؛ اگر در جامعه ای رشد صنعت به سرعت افزایش یابد و درآمد ناشی از این ثروت عادلانه توزیع نگردد و از طرف دیگر در آن جامعه برای تفریح، شادی و گذران اوقات فراغت و بیكاری جوانان از طرف دولت برنامه ریزیهای اجتماعی نشده باشد و رشد صنعت و شهرنشینی، شكاف طبقاتی را زیاد كند، همه این عوامل، باعث گرایش به انحرافات از جمله اعتیاد خواهد شد.(فرجاد، ۱۳۷۱: ۱۵۵).
نظریه های روان شناسی و نظریه های جامعه شناسی انحرافات از قبیل نظریه كنش اجتماعی و آنومی پارسونز، نظریه های رادیكال ماركسسیت ها درباره انحرافات اجتماعی، نظریه های خرده فرهنگی كوهن، میلر، نظریه های كنترل اجتماعی، نظریه جنسیت، نظریه برچسب زنی و... می تواند معضل اعتیاد را تبیین نماید. از آنجایی كه در این نوشتار بیشتر به شرایط و فشارهای ساختاری در جامعه تأكید شده است، از نظریه آنومی مرتن و نظریه برچسب زنی لمرت و بیكر استفاده شده است. مرتن با رویكرد كاركرد گرایانه و با الهام از اندیشه های دوركیم به دنبال راه حلی جامعه شناسانه برای انحرافات اجتماعی جامعه آمریكایی نیمه اول قرن بیستم بود.
مرتن معتقد است كه این شرایط ساختی است كه علت ریشه ای انحرافات اجتماعی است. از نظر مرتن در هر جامعه دو ساخت اساسی وجود دارد كه میان آنها در درون یك نظام اجتماعی روابطی كاركردی وجود دارد. این دو ساخت اساسی یكی اهداف نهادی شده و دیگری وسایل نهادی شده است.
اهداف نهادی شده عبارتست از تعاریف نهادی شده درباره ارزشها و امور مطلوب و وسایل نهادی شده عبارت از شیوه های استاندارد شده كنش برای نیل به اهداف و یا هنجارهای مقرری كه برای وصول به اهداف نهادی شده وضع شده اند(اسكیدمور، ۱۳۷۲: ۱۶۰- ۱۵۹).
در هر جامعه ای در پرتو ارزشها و اصول اساسی آن جامعه یك شخصیت آرمانی تعریف می شود و در قله آرزوها و تمنیات افراد آن جامعه قرار می گیرد. از طریق ابزارهای مختلف جامعه پذیری، آموزش و پرورش، رسانه ها، این شخصیت آرمانی در منظر عمومی تبلیغ شده و افراد به آن خوانده می شوند. مثلاً رسیدن فرد به اوج موفقیت مادی و شخصیتی كه در بالاترین مراتب پایگاه اقتصادی، اجتماعی است، همان هدف نهادی شده مرتن در جامعه آمریكایی عصر او محسوب می شود(معیدفر، ۱۳۷۹: ۳۲).
در هر حال مرتن یكپارچگی و انسجام را حالتی در یك نظام اجتماعی یا جامعه تعریف می كند كه میان این دو ساخت اساسی یعنی اهداف و وسایل نهادی شده تعادل برقرار باشد. اما از نظر مرتن یك جامعه یا نظام اجتماعی می تواند در حالت سوءیكپارچگی بسر برد. سوءیكپارچگی وضعیتی است كه در آن تعادل ساختاری در تهدید قرار گرفته باشد. وضعیتی كه در آن تأكید بر وسایل نهادی شده كمتر از تأكید بر اهداف نهادی شده باشد، در چنین وضعیتی چهار الگوی رفتار انحرافی را می توان در جامعه پیش بینی كرد. از نظر مرتن همه این شیوه ها غیرقانونی شناخته شده و شیوه های انطباق فردی نام می گیرند كه جایگزین شیوه های انطباق جمعی شده یا به آن اضافه می شوند. این چهار شیوه انطباق فردی عبارتند از نوآوری (innovation )مناسك گرایی (ritualism) انزواطلبی (ritreatment) و شورش (rebellion).
نظریه دیگری كه در چارچوب آن می توان مسأله اعتیاد و انحرافات را توضیح داد، نظریه برچسب زنی لمرت و بكر است. برطبق این نظریه، انحراف به عنوان فرایندی توجیه می شود كه توسط آن برخی مردم موفق می شوند برخی دیگر را منحرف تعریف كنند. این نظریه بر نسبی بودن انحراف تأكید دارد و ادعا می كند كه یك شخص یا یك عمل زمانی انحرافی می شود كه «برچسب» انحراف توسط دیگران بر آن زده شده باشد. طرفداران این نظریه عمدتاً ادوین لمرت (۱۹۵۱ و ۱۹۶۷) و هوارد بكر (۱۹۶۳) خاطرنشان می سازند كه هر كس زمانی در زندگی خود به نوعی رفتار انحرافی دست زده است. اكثر این گونه رفتارها در مقوله انحراف اولیه قرار می گیرد. یعنی نوعی ناهمنوایی كه موقتی است و از روی كنجكاوی و آزمایشی عمل شده و به سادگی قابل اختفاء می باشد. یك انحراف اولیه ممكن است كسی باشد كه یك داروی غیرمجاز یا قاچاق را امتحان می كند كه «ببیند چطور است». این گونه رفتارها ممكن است مورد توجه قرار نگیرد و نه خود افراد فوق و نه دیگران آنها را منحرف ندانند. چنانچه اعمال انحرافی آنان توسط افراد مهم دیگری مانند دوستان، والدین، كارفرمایان، مقامات مدرسه یا حتی پلیس و دادگاه علنی و آشكار گردد، خطاكار در این صورت با این واقعه طوری روبه رو می شود كه به گفته هارولد فینگل (۱۹۵۶) «مراسم بی آبرویی» نامیده می شود. در این مراسم شخص، محكوم به عمل انحرافی می شود، سرزنش و یا شاید مجازات می گردد و مجبور می شود كه به برتری اخلاقی محكوم كنندگان اعتراف نماید. از همه مهمتر شخص اكنون برچسب «بدكاره»، «غیرعادی»، «كلاهبردار» و «معتاد به مواد مخدر» را از دیگران دریافت می دارد. بقیه مردم نیز پس از این با خطاكار برحسب همین برچسبها واكنش نشان می دهند. در نتیجه شخص آگاهانه یا ناآگاهانه این برچسب را می پذیرد و تصویری جدید از خود می سازد و به رفتار مناسب با آن شروع می كند. اكنون رفتار شكل انحراف ثانویه پیدا می كند یعنی ناهمنوایی مداوم توسط كسی كه برچسب انحراف را قبول كرده است (همان: ۱۷۸).
/خ
تعریف اعتیاد به مواد مخدر
۱- میل و احتیاج به مصرف ماده مخدر و تهیه آن به هر صورت و عنوان، ۲-گرایش جهت اضافه نمودن آن هر روز بیشتر، ۳- انقیاد روانی و گاهی جسمی در نتیجه استعمال مواد مخدر. اعتیاد به مواد مخدر، حالت وابستگی یا عادت مرضی در به كار بردن مواد سمی تحریك كننده یا آرام بخش دستگاه عصبی كه به صورتی مطبوع حس درونی و وضع عاطفی را تغییر می دهد. این وضع با اعتیاد تدریجی و حالت نیاز دردناكی كه بر اثر نبودن مواد سمی بروز می كند، مشخص می شود(نیر، ۱۳۷۲: ۳۲)
دراین نوشتار به دنبال پاسخی برای این سؤالات هستیم؛ علل و عوامل مؤثر در اعتیاد به مواد مخدر در بین افراد كدام است؟ كدام یك از نظریه های جامعه شناسی انحرافات، بیشتر می تواند معضل اعتیاد را تبیین كند؟ و در نهایت راه حل های پیشگیری از اعتیاد كدام است؟
جامعه شناس در پی كشف علل و عوامل اجتماعی موثر بر جرم و عمدتاً شرایط اكتسابی در محیط است. اعتیاد دلایل متعددی دارد. شرایط اعتیاد در هر منطقه با منطقه دیگر متفاوت است. و به شرایط مختلف اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، روانی و شخصیت جامعه و فرد مربوط می شود.(نیر، ۱۳۷۲: ۳۶).
از دیدگاه جامعه شناختی، آنچه مهمتر از عوامل فردی در گرایش به اعتیاد به مواد مخدر می باشد، عوامل اجتماعی- فرهنگی است. جامعه شناسان علل ارتكاب جرم را در وضع نابسامان اجتماعی و اقتصادی دانسته، معتقدند كه هیچكس بالفطره مجرم و بزهكار نیست. از این جهت فرد را مقصر نمی دانند و می گویند اوضاع اقتصادی و شرایط نامساعد اجتماعی عامل ارتكاب جرم است.تحقیقات نشان می دهد كه اغلب افرادی كه در خانواده های معتاد متولد می شوند و پرورش می یابند، تكرار مصرف اعضای خانواده برایشان عادی شده و ترس از تجربه مصرف از آنها دور می شود. نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی و شكاف عمیق طبقاتی در جامعه، بیكاری، از بین رفتن و جابه جایی ارزشهای جامعه، رشد بی قواره صنعت؛ اگر در جامعه ای رشد صنعت به سرعت افزایش یابد و درآمد ناشی از این ثروت عادلانه توزیع نگردد و از طرف دیگر در آن جامعه برای تفریح، شادی و گذران اوقات فراغت و بیكاری جوانان از طرف دولت برنامه ریزیهای اجتماعی نشده باشد و رشد صنعت و شهرنشینی، شكاف طبقاتی را زیاد كند، همه این عوامل، باعث گرایش به انحرافات از جمله اعتیاد خواهد شد.(فرجاد، ۱۳۷۱: ۱۵۵).
نظریه های روان شناسی و نظریه های جامعه شناسی انحرافات از قبیل نظریه كنش اجتماعی و آنومی پارسونز، نظریه های رادیكال ماركسسیت ها درباره انحرافات اجتماعی، نظریه های خرده فرهنگی كوهن، میلر، نظریه های كنترل اجتماعی، نظریه جنسیت، نظریه برچسب زنی و... می تواند معضل اعتیاد را تبیین نماید. از آنجایی كه در این نوشتار بیشتر به شرایط و فشارهای ساختاری در جامعه تأكید شده است، از نظریه آنومی مرتن و نظریه برچسب زنی لمرت و بیكر استفاده شده است. مرتن با رویكرد كاركرد گرایانه و با الهام از اندیشه های دوركیم به دنبال راه حلی جامعه شناسانه برای انحرافات اجتماعی جامعه آمریكایی نیمه اول قرن بیستم بود.
مرتن معتقد است كه این شرایط ساختی است كه علت ریشه ای انحرافات اجتماعی است. از نظر مرتن در هر جامعه دو ساخت اساسی وجود دارد كه میان آنها در درون یك نظام اجتماعی روابطی كاركردی وجود دارد. این دو ساخت اساسی یكی اهداف نهادی شده و دیگری وسایل نهادی شده است.
اهداف نهادی شده عبارتست از تعاریف نهادی شده درباره ارزشها و امور مطلوب و وسایل نهادی شده عبارت از شیوه های استاندارد شده كنش برای نیل به اهداف و یا هنجارهای مقرری كه برای وصول به اهداف نهادی شده وضع شده اند(اسكیدمور، ۱۳۷۲: ۱۶۰- ۱۵۹).
در هر جامعه ای در پرتو ارزشها و اصول اساسی آن جامعه یك شخصیت آرمانی تعریف می شود و در قله آرزوها و تمنیات افراد آن جامعه قرار می گیرد. از طریق ابزارهای مختلف جامعه پذیری، آموزش و پرورش، رسانه ها، این شخصیت آرمانی در منظر عمومی تبلیغ شده و افراد به آن خوانده می شوند. مثلاً رسیدن فرد به اوج موفقیت مادی و شخصیتی كه در بالاترین مراتب پایگاه اقتصادی، اجتماعی است، همان هدف نهادی شده مرتن در جامعه آمریكایی عصر او محسوب می شود(معیدفر، ۱۳۷۹: ۳۲).
در هر حال مرتن یكپارچگی و انسجام را حالتی در یك نظام اجتماعی یا جامعه تعریف می كند كه میان این دو ساخت اساسی یعنی اهداف و وسایل نهادی شده تعادل برقرار باشد. اما از نظر مرتن یك جامعه یا نظام اجتماعی می تواند در حالت سوءیكپارچگی بسر برد. سوءیكپارچگی وضعیتی است كه در آن تعادل ساختاری در تهدید قرار گرفته باشد. وضعیتی كه در آن تأكید بر وسایل نهادی شده كمتر از تأكید بر اهداف نهادی شده باشد، در چنین وضعیتی چهار الگوی رفتار انحرافی را می توان در جامعه پیش بینی كرد. از نظر مرتن همه این شیوه ها غیرقانونی شناخته شده و شیوه های انطباق فردی نام می گیرند كه جایگزین شیوه های انطباق جمعی شده یا به آن اضافه می شوند. این چهار شیوه انطباق فردی عبارتند از نوآوری (innovation )مناسك گرایی (ritualism) انزواطلبی (ritreatment) و شورش (rebellion).
۱- نوآوری:
۲- مناسك گرایی:
۳- انزواطلبی:
۴- شورش:
نظریه دیگری كه در چارچوب آن می توان مسأله اعتیاد و انحرافات را توضیح داد، نظریه برچسب زنی لمرت و بكر است. برطبق این نظریه، انحراف به عنوان فرایندی توجیه می شود كه توسط آن برخی مردم موفق می شوند برخی دیگر را منحرف تعریف كنند. این نظریه بر نسبی بودن انحراف تأكید دارد و ادعا می كند كه یك شخص یا یك عمل زمانی انحرافی می شود كه «برچسب» انحراف توسط دیگران بر آن زده شده باشد. طرفداران این نظریه عمدتاً ادوین لمرت (۱۹۵۱ و ۱۹۶۷) و هوارد بكر (۱۹۶۳) خاطرنشان می سازند كه هر كس زمانی در زندگی خود به نوعی رفتار انحرافی دست زده است. اكثر این گونه رفتارها در مقوله انحراف اولیه قرار می گیرد. یعنی نوعی ناهمنوایی كه موقتی است و از روی كنجكاوی و آزمایشی عمل شده و به سادگی قابل اختفاء می باشد. یك انحراف اولیه ممكن است كسی باشد كه یك داروی غیرمجاز یا قاچاق را امتحان می كند كه «ببیند چطور است». این گونه رفتارها ممكن است مورد توجه قرار نگیرد و نه خود افراد فوق و نه دیگران آنها را منحرف ندانند. چنانچه اعمال انحرافی آنان توسط افراد مهم دیگری مانند دوستان، والدین، كارفرمایان، مقامات مدرسه یا حتی پلیس و دادگاه علنی و آشكار گردد، خطاكار در این صورت با این واقعه طوری روبه رو می شود كه به گفته هارولد فینگل (۱۹۵۶) «مراسم بی آبرویی» نامیده می شود. در این مراسم شخص، محكوم به عمل انحرافی می شود، سرزنش و یا شاید مجازات می گردد و مجبور می شود كه به برتری اخلاقی محكوم كنندگان اعتراف نماید. از همه مهمتر شخص اكنون برچسب «بدكاره»، «غیرعادی»، «كلاهبردار» و «معتاد به مواد مخدر» را از دیگران دریافت می دارد. بقیه مردم نیز پس از این با خطاكار برحسب همین برچسبها واكنش نشان می دهند. در نتیجه شخص آگاهانه یا ناآگاهانه این برچسب را می پذیرد و تصویری جدید از خود می سازد و به رفتار مناسب با آن شروع می كند. اكنون رفتار شكل انحراف ثانویه پیدا می كند یعنی ناهمنوایی مداوم توسط كسی كه برچسب انحراف را قبول كرده است (همان: ۱۷۸).
/خ