خودارضایی و آثار مخرب آن (2)
نویسنده : شهید دكتر سید رضا پاك نژاد
در قسمت اول قرار بر اين شد كه خصايص گناهان از زبان بزرگان شمرده شود، خصايصي كه بوسيله پيشوايان اسلام برشمرده شده و به ويژه در نهج البلاغه به عالي ترين وجه مورد مداقه قرار گرفته است و به تفصيل بحث مي شود:
1. گناه عامل زيادت طلبي دارد از كم شروع ميشود و بتدريج افزايش مييابد.
2. ارتكاب به گناه قبح آنرا برميدارد و علت اينكه عامل زيادت طلبي در گناه نيرومند است همين برداشت قباحت از گناه ميباشد كه در نتيجه، گرايش بطرف گناه با هر مرتبه تكرار بيشتر ميگرداند و بتدريج ملكه آدمي گرديده سرشت ها جزوي از انساج در ميآيند.
3. عامل به گناه حاظر به شنيدن اينكه عامل به گناه بوده نيست. تا آنجا كه نميتوان وي را حتي بهمان نام خواند. وقتي به زاني گفته ميشود زناكار يا به كسيكه دزدي كرده بگويند دزد عصباني ميشود و همه دوست دارند اجتماع آنها را مقدس و تكريم كند.
4. زمان لذت از گناه كوتاه و زودگذر است اما سرزنشها و اندوه فراوان را بدنبال دارد (قال علي عليه السلام: العيش اولها طرب و آخرها عتب؛ و روايات ديگر)
5. يعرف المجرمون بسيماهم: شناخت گناهكاران هم بوسيله نيكوكاران انجام ميگيرد و هم توسط گناهكاران كه تاب همنشين شدن، هم سخن شدن و هم.... شدن آنها را ندارند تا آنجا كه چون پاي به مجالسشان گذارند در دهشت و وحشت بسر ميبرند و مترصد فرار از آنند و روايت: المنافق في المسجد كالطير في القفس مصداق خوبي براي آن است و نيز روانشناسان ثابت كرده اند شناخت مجرمين بوسيله مجرمين آسان تر صورت ميگيرد و يكنفر زناكار يا لواط كننده، فاعل و مفعول، زودتر از هر كس ميتوانند طرف خود را ميان جمعيت بشناسند و گناهكاران ديگر بطرزي خاص.
6. چند مرتبه تكرار شد كه قرآن فرمايد هر چه نيكي است از خدا ميرسد و هر بدي است از نفس خودتان ميباشد از اينرو اثر گناه كه ريشه انساني دارد باطل ميباشد و باطل زهوق و رفتني است (ان الباطل كان زهوقا- 81 الاسراء) اما خوبي كه ريشه الهي و ابدي دارد بر جاي ميماند و نسل اندر نسل تا پايان جهان آيندگان را متاثر مينمايد و اينكه اجتماع آينده را چگونه ميسازد و چه سان پرورش ميدهد چند مرتبه شرح داده شد.
7. گناه عامل زيادت طلبي دارد و گفتم علتش اين است كه قبح عمل كم ميشود و لذا كميت در برابر كم شدن كيفيتش زياد ميگردد و بدتر اينكه براي عامل، كشش بسوي لذت گناه جزو عادتهايش ميشود و در نتيجه كنترل اندك اندك كاهش مي يابد و در روايات هست كه نقطه سياهي در قلب آدمي است كه با افزايش گناه وسعتش افزون ميگردد تا همه دل را سياه ميكند.( دقت كنيم كه اين سواي عادت جسمي به گناه است بلكه اين عادت ذهن و روح به گناه است كه در مقوله كنترل تقوا است)
8.خدا ممكن است توبه از گناه را بپذيرد ولي گناه توبه گناه كار را قبول نميكند مثلا خدا توبه زناكار را مي پذيرد اما سفليس توبه كسي را نميپذيرد و شخص را مبتلا ميكند. ذهن مغشوش و آلوده به شهوت توبه كسي را نمي پذيرد.
9. خطرناكترين عوارض گناه كم شدن ظرفيت افاضه از فياض است يعني بفرض آنكه رو به كمال رفتن انسان يا خواب ديدن يا علم آموختن و مهمتر از همه با تقوا شدن و بالاتر از همه با خالي كردن دل از هر چه غير خدا قطعي باشد و با اين وضع خدايي نكرده گناهي صورت عمل گيرد و بلافاصله عامل توبه كند اما بفرض قبولي توبه رو به سوي كمال رفتن نقص ميپذيرد و انگونه كه بايد و شايد دريافت ها بكمال نميرسد و مثال عاميانه اش همانند اتومبيلي است كه پنچر كند اما زاپاس بگذارد و براه افتد كه هرگز راننده به دليل تجربه پنچري و نداشتن زاپاس ديگر در مورد خودرو مانند زمان قبل از پنچري فكر نخواهد كرد. حتي اگر القاء شبهه اي شود و بلافاصله از نيت دور و طرد گردد باز رو بكمال رفتن را متاثر ميسازد و نمونه اعلايش بدين مضمون است: دو نفر با هم بجهاد شتافتند و سعادت شهادت يافتند يكي وجه شبه آندو را كه در درجات مساويند نزد نبي گرامي نقل كرد حضرت فرمود: آن يكي بر دومي برتر و مقامي والاتر دارد. پرسيدند چرا؟ فرمودند: در ميان راه براي دومي القاء شبهه شد كه نكند در اشتباه است اما بلا فاصله تصميم قاطع بر جهاد گرفت و سپس به درجه شهادت رسيد در صورتيكه اولي بسرعت و بدون القاء شبهه بسوي كمال ميرفت و رسيد.
10. نمي خواهم درباره كسي كه معتاد به استمناء شده و با ديدن رنگش، چشمش، ضعفش، حالش و ... بهترين معرفت نسبت بعوارض استمناء حاصل ميگردد مطالبي بنويسم و از اينكه مبتلايان به لرزش دست، سوء بينايي، كاهش قوه باه، تغيير صدا، لاغري، رنگ پريدگي و ... مبتلا مي شوند(1) بحث كنم زيرا هنوز كسي جرئت نكرده از كسانيكه معتاد به استمناء شده اند استمالت نمايد و از آنها دلجويي بعمل آورده و بگويد پايان شب سيه سپيد است (2) و كتابها پر از ذكر بيماريهاي ناشي از استمناء مي باشدو ..... . بلكه مقصودم از ذكر عوارض مترتب بر گناه در پاسخ كسانيست كه در برابر اديان الهي مكتب باز كرده اند و بالاترين سخني كه بگمان خودشان بزرگترين دليلشان است چنين آورده اند: خود جلق نيست كه زيان آور مي باشد بلكه ترس از آن در نتيجه شايعات نادرست است كه پر شكنجه و جانكاه است و سخن ديگر كه سرلوحه مكتب اخلاقي آنها بلكه برهان همان يكنفر بنفع استمناء معتدل است: جلق معتدل بخودي خود بهيچ وجه نه زيان بدني دارد نه زيان جاني.
ناگفته نماند زماني كه روانشناسان و روانكاوان و تحقيقات جديد پزشكي معلوم نكرده بودند يك مرتبه جلق زدن چه زيانهائي دارد و از جمله چه در جلق معتدل و چه در آميزش مشروع با هر انزال مقداري اكسيژن از اعضاء رئيسه بدن (مغز- قلب- كليه) برداشت ميشود جلق معتدل تجويز ميشد و گذشت آن زمان و همانگونه كه بارها و بارها گفته شد علم در پايان به آنجا ميرسد كه از اول پيامبران الهي رسيده بودند.
شما گر چه مختصر معلوماتي داشته باشيد مي توانيد مبتلايان را متوجه برداشت اكسيژن از اعضاء رئيسه بدن نمائيد. نبض كسيكه مثلا 72 ضربه در دقيقه دارد بلافاصله پس از استمنا بيشتر ميشود براي جبران كمبود اكسيژن در اعضاء رئيسه بدن و لذا در اوائل برداشت اكسيژن از روي نبض معلوم ميگردد كم كم با جلق زدن بيشتر احساس سوزش در مغز و ... ميشود كه علت مراجعه بعضي مبتلايان را به پزشك تشكيل ميدهد.
دهمين عارضه مترتب بر هر گناه و از جمله جلق زدن كم شدن توانائي عامل براي لذت بردن از همان گناه است يعني كسيكه استمناء ميكند بدون شك اهل تقوا و در سطح والائي از ايمان نيست و بيشتر كساني آلوده مي باشند كه جوان نورسي بوده و كشش حتي معتدلي هم بسوي مذهب نداشته اند يا نزد كساني يافت ميشود كه به بي بند و باري ديگري هم علاوه بر استمنا دچارند.
همان گونه كه هر گناه بالاخره روزي عامل را دفع مي كند و سر خور ميسازد يعني زماني پيش ميايد كه بهترين مشروب براي مشروب خوار آماده است اما كبدش اجازه شربش را بوي نميدهد عاليتر وسيله براي زناكار مهياست و توانايي ندارد و بهمين قياس و سنجش، آلودگان به استمنا قرار دارند.
بفرض كسيكه N مرتبه استمنا يا آميزش مشروع كرده و در 40 سالگي از پا در آمده است! بايد توجه داشت كه اگر N+100 بار عمل كرده بود حتي چند روز قبل از 40 سالگي ناتوان مي گرديد و در صورتي كه N-100 بار بود زماني پس از 40 سالگي بيمار بود ( با در نظر گرفتن استعداد، بنيه، سلامتي قبلي و شرايط و ضوابط ديگر) و بهمين قياس و سنجش بتدريج از رقم N برداريد خواهيد ديد هيچ عمل و گناهي نيست كه يك مرتبه انجام دادنش گناه نباشد و همان يك مرتبه هم اثر رو به كاهش رفتن يا اثر سوء از خود را ندهد.
/ن
1. گناه عامل زيادت طلبي دارد از كم شروع ميشود و بتدريج افزايش مييابد.
2. ارتكاب به گناه قبح آنرا برميدارد و علت اينكه عامل زيادت طلبي در گناه نيرومند است همين برداشت قباحت از گناه ميباشد كه در نتيجه، گرايش بطرف گناه با هر مرتبه تكرار بيشتر ميگرداند و بتدريج ملكه آدمي گرديده سرشت ها جزوي از انساج در ميآيند.
3. عامل به گناه حاظر به شنيدن اينكه عامل به گناه بوده نيست. تا آنجا كه نميتوان وي را حتي بهمان نام خواند. وقتي به زاني گفته ميشود زناكار يا به كسيكه دزدي كرده بگويند دزد عصباني ميشود و همه دوست دارند اجتماع آنها را مقدس و تكريم كند.
4. زمان لذت از گناه كوتاه و زودگذر است اما سرزنشها و اندوه فراوان را بدنبال دارد (قال علي عليه السلام: العيش اولها طرب و آخرها عتب؛ و روايات ديگر)
5. يعرف المجرمون بسيماهم: شناخت گناهكاران هم بوسيله نيكوكاران انجام ميگيرد و هم توسط گناهكاران كه تاب همنشين شدن، هم سخن شدن و هم.... شدن آنها را ندارند تا آنجا كه چون پاي به مجالسشان گذارند در دهشت و وحشت بسر ميبرند و مترصد فرار از آنند و روايت: المنافق في المسجد كالطير في القفس مصداق خوبي براي آن است و نيز روانشناسان ثابت كرده اند شناخت مجرمين بوسيله مجرمين آسان تر صورت ميگيرد و يكنفر زناكار يا لواط كننده، فاعل و مفعول، زودتر از هر كس ميتوانند طرف خود را ميان جمعيت بشناسند و گناهكاران ديگر بطرزي خاص.
6. چند مرتبه تكرار شد كه قرآن فرمايد هر چه نيكي است از خدا ميرسد و هر بدي است از نفس خودتان ميباشد از اينرو اثر گناه كه ريشه انساني دارد باطل ميباشد و باطل زهوق و رفتني است (ان الباطل كان زهوقا- 81 الاسراء) اما خوبي كه ريشه الهي و ابدي دارد بر جاي ميماند و نسل اندر نسل تا پايان جهان آيندگان را متاثر مينمايد و اينكه اجتماع آينده را چگونه ميسازد و چه سان پرورش ميدهد چند مرتبه شرح داده شد.
7. گناه عامل زيادت طلبي دارد و گفتم علتش اين است كه قبح عمل كم ميشود و لذا كميت در برابر كم شدن كيفيتش زياد ميگردد و بدتر اينكه براي عامل، كشش بسوي لذت گناه جزو عادتهايش ميشود و در نتيجه كنترل اندك اندك كاهش مي يابد و در روايات هست كه نقطه سياهي در قلب آدمي است كه با افزايش گناه وسعتش افزون ميگردد تا همه دل را سياه ميكند.( دقت كنيم كه اين سواي عادت جسمي به گناه است بلكه اين عادت ذهن و روح به گناه است كه در مقوله كنترل تقوا است)
8.خدا ممكن است توبه از گناه را بپذيرد ولي گناه توبه گناه كار را قبول نميكند مثلا خدا توبه زناكار را مي پذيرد اما سفليس توبه كسي را نميپذيرد و شخص را مبتلا ميكند. ذهن مغشوش و آلوده به شهوت توبه كسي را نمي پذيرد.
9. خطرناكترين عوارض گناه كم شدن ظرفيت افاضه از فياض است يعني بفرض آنكه رو به كمال رفتن انسان يا خواب ديدن يا علم آموختن و مهمتر از همه با تقوا شدن و بالاتر از همه با خالي كردن دل از هر چه غير خدا قطعي باشد و با اين وضع خدايي نكرده گناهي صورت عمل گيرد و بلافاصله عامل توبه كند اما بفرض قبولي توبه رو به سوي كمال رفتن نقص ميپذيرد و انگونه كه بايد و شايد دريافت ها بكمال نميرسد و مثال عاميانه اش همانند اتومبيلي است كه پنچر كند اما زاپاس بگذارد و براه افتد كه هرگز راننده به دليل تجربه پنچري و نداشتن زاپاس ديگر در مورد خودرو مانند زمان قبل از پنچري فكر نخواهد كرد. حتي اگر القاء شبهه اي شود و بلافاصله از نيت دور و طرد گردد باز رو بكمال رفتن را متاثر ميسازد و نمونه اعلايش بدين مضمون است: دو نفر با هم بجهاد شتافتند و سعادت شهادت يافتند يكي وجه شبه آندو را كه در درجات مساويند نزد نبي گرامي نقل كرد حضرت فرمود: آن يكي بر دومي برتر و مقامي والاتر دارد. پرسيدند چرا؟ فرمودند: در ميان راه براي دومي القاء شبهه شد كه نكند در اشتباه است اما بلا فاصله تصميم قاطع بر جهاد گرفت و سپس به درجه شهادت رسيد در صورتيكه اولي بسرعت و بدون القاء شبهه بسوي كمال ميرفت و رسيد.
10. نمي خواهم درباره كسي كه معتاد به استمناء شده و با ديدن رنگش، چشمش، ضعفش، حالش و ... بهترين معرفت نسبت بعوارض استمناء حاصل ميگردد مطالبي بنويسم و از اينكه مبتلايان به لرزش دست، سوء بينايي، كاهش قوه باه، تغيير صدا، لاغري، رنگ پريدگي و ... مبتلا مي شوند(1) بحث كنم زيرا هنوز كسي جرئت نكرده از كسانيكه معتاد به استمناء شده اند استمالت نمايد و از آنها دلجويي بعمل آورده و بگويد پايان شب سيه سپيد است (2) و كتابها پر از ذكر بيماريهاي ناشي از استمناء مي باشدو ..... . بلكه مقصودم از ذكر عوارض مترتب بر گناه در پاسخ كسانيست كه در برابر اديان الهي مكتب باز كرده اند و بالاترين سخني كه بگمان خودشان بزرگترين دليلشان است چنين آورده اند: خود جلق نيست كه زيان آور مي باشد بلكه ترس از آن در نتيجه شايعات نادرست است كه پر شكنجه و جانكاه است و سخن ديگر كه سرلوحه مكتب اخلاقي آنها بلكه برهان همان يكنفر بنفع استمناء معتدل است: جلق معتدل بخودي خود بهيچ وجه نه زيان بدني دارد نه زيان جاني.
ناگفته نماند زماني كه روانشناسان و روانكاوان و تحقيقات جديد پزشكي معلوم نكرده بودند يك مرتبه جلق زدن چه زيانهائي دارد و از جمله چه در جلق معتدل و چه در آميزش مشروع با هر انزال مقداري اكسيژن از اعضاء رئيسه بدن (مغز- قلب- كليه) برداشت ميشود جلق معتدل تجويز ميشد و گذشت آن زمان و همانگونه كه بارها و بارها گفته شد علم در پايان به آنجا ميرسد كه از اول پيامبران الهي رسيده بودند.
شما گر چه مختصر معلوماتي داشته باشيد مي توانيد مبتلايان را متوجه برداشت اكسيژن از اعضاء رئيسه بدن نمائيد. نبض كسيكه مثلا 72 ضربه در دقيقه دارد بلافاصله پس از استمنا بيشتر ميشود براي جبران كمبود اكسيژن در اعضاء رئيسه بدن و لذا در اوائل برداشت اكسيژن از روي نبض معلوم ميگردد كم كم با جلق زدن بيشتر احساس سوزش در مغز و ... ميشود كه علت مراجعه بعضي مبتلايان را به پزشك تشكيل ميدهد.
دهمين عارضه مترتب بر هر گناه و از جمله جلق زدن كم شدن توانائي عامل براي لذت بردن از همان گناه است يعني كسيكه استمناء ميكند بدون شك اهل تقوا و در سطح والائي از ايمان نيست و بيشتر كساني آلوده مي باشند كه جوان نورسي بوده و كشش حتي معتدلي هم بسوي مذهب نداشته اند يا نزد كساني يافت ميشود كه به بي بند و باري ديگري هم علاوه بر استمنا دچارند.
همان گونه كه هر گناه بالاخره روزي عامل را دفع مي كند و سر خور ميسازد يعني زماني پيش ميايد كه بهترين مشروب براي مشروب خوار آماده است اما كبدش اجازه شربش را بوي نميدهد عاليتر وسيله براي زناكار مهياست و توانايي ندارد و بهمين قياس و سنجش، آلودگان به استمنا قرار دارند.
بفرض كسيكه N مرتبه استمنا يا آميزش مشروع كرده و در 40 سالگي از پا در آمده است! بايد توجه داشت كه اگر N+100 بار عمل كرده بود حتي چند روز قبل از 40 سالگي ناتوان مي گرديد و در صورتي كه N-100 بار بود زماني پس از 40 سالگي بيمار بود ( با در نظر گرفتن استعداد، بنيه، سلامتي قبلي و شرايط و ضوابط ديگر) و بهمين قياس و سنجش بتدريج از رقم N برداريد خواهيد ديد هيچ عمل و گناهي نيست كه يك مرتبه انجام دادنش گناه نباشد و همان يك مرتبه هم اثر رو به كاهش رفتن يا اثر سوء از خود را ندهد.
پی نوشت ها :
1. ابتلاي به بسياري از مواردي كه مي گويند جز نزد معتادان عاري از حقيقت است.
2. جز در ايران كه خانم هنرمندي كتابي نوشت. هنرمندي كه پس از چندي در حال مستي تصادف كرده و درگذشت اما در اروپا و آمريكا مويسندگان چندي در مجلاتي وابسته به جمعيت هاي طرفدار استمنا و لواط و زنا و ... اين كار را دارند.
/ن