مهدويت از ديدگاه آيتالله بهجت (ره) (2)
4. اسباب ظهور امام (ع)
اما قوي شدن اين رابطه چگونه است؟ ايشان در اينباره رويكرد اخلاقي خويش را بيشتر آشكار كرده، ادامه ميدهند: «قوت رابطة ما با وليّ امر (عج) هم در اصلاح نفس است. آيا واقعاً تا خودمان را اصلاح نكنيم كار درست ميشود؟»19
لذا اصلاح نفس، تحكيم ايمان و تطبيق عقيده و عمل بر عقيده و عمل امام(ع) در بيانات ايشان از درخشش و تأكيد خاصي برخوردار است.
«ما ميخواهيم هر كاري دلمان ميخواهد بكنيم؛ به نزديكانمان به دوستانمان هر كاري ميخواهيم بكنيم اما ديگران، دشمنان حق ندارند به ما اسائهاي بكنند. ما اگر به راه بوديم و در راه ميرفتيم چه كسي اميرالمؤمنين(ع) را ميكشت؟ چه كسي امام حسين(ع) را ميكشت؟ چه كسي همين امام حيّ حاضر را كه هزار سال است از ديدهها غائب است مغلولاليدين (دست بسته) ميكرد؟20
براي مؤمنان، تثبيت در دين و ايمان، ثبات قدم تا ظهور آن حضرت، از ظهور آن حضرت مهمتر است.»21
اين راه حلّ محوري از سوي ايشان مبتني بر تحليلي است كه از وضعيت موجود شيعيان و دشمنان دارد. «ما كه قدرت دفاع در برابر قدرتهاي بزرگ دنيا را ـ كه براي ما با هم همدست شدهاند ـ نداريم و نميتوانيم به صورت ظاهر با آنان بجنگيم. چرا دست از وظيفه خود برميداريم؟! وظيفة فعلي ما با اينهمه ابتلائات و آتشهايي كه براي نابودي شيعه در ايران، عراق، لبنان، پاكستان، افغانستان و ... فروخته شده دعا و توسل به حضرت حجت(عج) و توصية ديگران به دعاست.»22
توسل و دعا كه شاخصي براي بهسازي رابطه مأمومين و امام خويش است، در بيان آيتالله بهجت جايگاهي خاص و ويژه دارد. اما نبايد گمان كرد كه تنها وظيفه در قبال ظهور را فقط دعا و استغاثه ميدانند. ايشان براي تحقق راه حل محورياي كه اشاره شد هم راهكارهاي اجتماعي ارائه ميكنند و هم راهكارهاي فردي.
الف) راهكارهاي اجتماعي
چه ميشد به واسطة بندگي خدا، روابط ما با آن آقا (حجتبنالحسن(عج)) محفوظ ميماند؟ ديگران نگذاشتند هر چند ما هم مقصريم و نخواستيم اتصال ميان ما و آن حضرت محفوظ باشد.23
در ديدگاه ايشان اصليترين نقشة كفار، ضربه زدن به آن رابطة اصيل و دور كردن مسلمين از ثقلين است:
ائمه ما(ع) دعاها را در اختيار ما گذاشتهاند تا ما را غرق در نور ببينند. انبيا آمدهاند كه ما را از دنيا و توجه به آن دور سازند ولي كفّار به ما ميگويند: دين را كنار بگذاريد تا ما به شما دنيا دهيم و وسايل راحتي ظاهري ـ نه راحتي دروني ـ شما را فراهم كنيم! البته اين سخن هم دروغ است، زيرا اگر آنان براي ما راحتي دنيا را ميخواهند پس چرا اين همه بر سر تسلّط بر ما، با هم نزاع دارند. نقشة كفار اين بوده و هست كه قرآن را از دست مسلمانان بگيرند و روحانيت را از منابع ديني و معنويات و سرچشمههاي معارف ـ يعني قرآن و سنت ـ جدا سازند، تا اين دو سلاح مهم از دست مسلمانان خارج گردد و راه تسلط آنان بر بلاد و ثروتهاي مسلمانان باز شود. ولو به اينكه كساني را در رأس قرار دهند كه طبق مرام آنان كتاب و سنت را توجيه كنند و ديگران نابود، منزوي يا كشته شوند: اي كاش ميديديم كه گرگها به ما هجوم آوردهاند و ما را ميخورند!24
در پي اين درك خاص است كه راهكار اصلي اجتماعي ايشان براي تأمين آن مقصود، توصيه به عدم اختلاط با كفار است؛ هم اختلاط سياسي ـ اقتصادي و هم اختلاط فرهنگي ـ فكري.
در ادامه سخن پيشين ايشان بيان مينمايد:
با اين وضع چه بايد كرد؟ هر چه به ما فرمودند:
لا تتخذوا الكافرين اولياء
(كافران را به عنوان دوست و سرپرست خود نگيريد).
گوش نكرديم! حالا با اين اوضاع و گرفتاري و بلاها كه بر سر ما مسلمانان ميآيد چه بايد بكنيم؟ اگر تكليف خود را بدانيم كه چه بايد بكنيم و به آنچه فهميديم عمل بكنيم از جهت علم به وظيفه فرداي قيامت راحتايم.25
اختلاط ما با كفار آخرش به همين جا ميكشد؛ يعني ابتدا از مسلمانان پذيرايي ميكنند، به آنان احترام ميگذارند، آنان را به بلاد خود دعوت ميكنند و در تجارت و معاملات بازرگاني خود داخل ميكنند، وقتي رؤسا و سياستمداران مسلمان مست پول و غير پول شدند مسلمانان حاضر ميشوند امتيازاتي بدهند تا آنان بر بلاد اسلامي حكومت كنند. بدين ترتيب اختلاط با كفار، تسلط و حكومت آنها را بر مسلمانان آسانتر ميسازد. آيا اگر مثلاً كفار بر نفت ايران حكومت كردند، ميشود كه نتوانند بر ايران و ملت ايران حكومت كنند؟ و مالك الرّقاب ممالك اسلامي و مسلمانان نشوند؟26
در اين بيانات مشكل اصلي صدمه زننده به رابطة قوي با امام زمان(ع)، غربزدگي مسلمانان دانسته شده است. لذا اين مرجع عاليقدر شيعه، غير از منع سياستهايي كه به حاكميت سياسي غرب بر مسلمين بينجامد به راهكارهايي اشاره ميفرمايند كه شيعيان را از تهاجم فرهنگي غرب و جدا شدن آنها از امام خويش نجات دهد:
1. هجرت و ايجاد برادري ايماني
ممكن است كسي در بلاد كفر سكونت داشته باشد ولي ايمان و اعتقادش بر خلاف حكومتهاي بيدين و يا بي عقل باشد و با اين حال منتظر فرج باشد. ولي اگر كسي بخواهد عبادت كند و به خدا ايمان داشته باشد، يا ايمانش محفوظ بماند اين امر متوقف بر نقل مكان و انتقال محل سكونت، از آن بلاد به بلاد اهل ايمان است [و در صورتي كه] منتقل شدن از آنجا براي او ممكن باشد، بايد براي حفظ دين و ايمان خود و اهل بيت خود به بلاد اهل ايمان مهاجرت كند، وگرنه به خود و اهل خود ظلم نموده، مقصّر خواهد بود.27
در كنار دستور هجرت به بلاد مؤمنين، از اهل ايمان هم ميخواهد، با هم كمال برادري و همدردي را داشته باشند:
چقدر رحمت خداوند شامل حال كساني است كه براي رفع اين همه ابتلائات و بلاهايي كه براي مسلمانان و اهل ايمان وارد ميشود بيتفاوت نباشند و گريه و تضرع و ابتهال كنند! اگر مسلماني در چين مبتلا شود ابتلاي او ابتلاي ماست و ما بايد خود را مثل او گرفتار بدانيم!28
ايجاد اين همدلي و دلسوزي اثرات بسيار دارد. ايشان در يك تحليل عرفاني روانشناختي، نبود اين علامت بين مؤمنان را مذمت ميكند.
با اينكه اندوه و شادي مؤمن به ديگران سرايت ميكند چرا ما با اين همه بلاها و مصايب كه بر اهل ايمان وارد ميگردد بيتفاوت هستيم؟ يا ما ايمان نداريم، يا قلبها قسي شده است! در روايت است كه ظهور قائم آل محمّد(ص) «بعد قسوة القلوب؛ پس از قساوت دلها» خواهد بود.29
2. مصونيّتسازي فرهنگي
اول، طي طريق سلف: گويا ائمة ما(ع) اين مطلب را اتمام حجت كردهاند، لذا فرمودهاند: براي فرج بسيار دعا كنيد. البته نه اينكه لقلقة زبان باشد. و نيز فرمودهاند «تمسّكوا بالأمر الأوّل؛ به راه و رسم نخست عمل كنيد» يعني در وقايع و رويدادهاي تازه، آنگونه كه در گذشته، عمل ميكرديد عمل كنيد.
دوم، احتياط و توقف: ائمه ما به ما ياد دادهاند كه به يقينيات عمل كنيم و هر جا يقين نداشتيم توقف و احتياط كنيم.30
ولي از ايشان سؤال شد: از حضرت رسول(ص) دربارة آخرالزمان و فتنههاي آن نقل شده كه فرمودهاند: تشخيص تكليف در آن زمان مشكل است پس چه بايد كرد؟ پاسخ فرمودند:
اگر به دست آوردن تكليف مشكل باشد، احتياط كردن كه مشكل نيست! بايد توقف كرد و احتياط. براي ما اتمام حجت شده است.31
و در جاي ديگر بياني دارند:
پس در فتنههاي آخرالزمان كه مانند پارههاي شب تاريك است، شايسته است احتياط و توقف نمودن تا راه حق روشن شود و همگان توان احتياط را دارند و آن سلاح عمدة اهل ايمان است. و تنها كسي نجات مييابد كه در ايمان خود استوار بوده، براي تعجيل فرج دعا كند و در اعتقاد به تمام عقايد حقّ ملتزم و استوار باشد.32
واضح است نهادينه شدن اين دستور در ميان مؤمنين، از اختلاط فرهنگي با اجانب و به تعبير ايشان از هم جنسي و هم شكلي كه زمينهساز تسلط سياسي آنهاست جلوگيري ميكند.
چه بسيار از مشهورات زمانه كه مشمول اين اصل ميشود و چه بسيار رفتارها و صناعات و ... كه تجنّب يا توقّف در آنها به صلاح ايمان و ولايت شيعيان است.
ايشان به طور كلي در اينگونه امور اجتماعي با نگاهي خاصّ نگريسته، ميگويند:
«ما نبايد در امور اجتماعي به ديگران نگاه كنيم و از اين و آن پيروي كنيم زيرا افراد معصوم نيستند، هر چند بزرگ و بزرگوار باشند، بلكه بايد نگاه كنيم و ببينيم اگر خودمان تنها بوديم و ديگران نبودند، آيا انجام ميداديم يا نه؟ نبايد به ديگران كار داشته باشيم! ما نبايد خود را با اهل سنت قياس كنيم! ما بايد رضا و ميل امام زمان(عج) را در كارها به دست آوريم، چه در مصرف سهم امام(ع) و چه در كارهاي اجتماعي.33
اهميت راهكارهاي اجتماعي براي حفظ از گزند كفار اينقدر زياد است كه ايشان گرد هم نشستن شيعه و سنّي براي چاره انديشي را لازم ميداند:
بنابراين آيا حال كه همة مسلمانان ـ چه شيعه و چه سني ـ اعتقاداً يا عملاً ـ زعيم ندارند نبايد در كنار هم بنشينند و چارهانديشي كنند؟ آيا نبايد محافظت و مواظبت كنيم؟! آيا نبايد بنشينيم و راه محافظه را پيدا كنيم كه چگونه از دست دشمن در امان باشيم تا دين و دنيا و مذهب ما محفوظ بماند؟34
ايشان توسّلات و عزاداريها و زيارات را ظرف الصاق و اتصال به امام و از اينرو مورد تهاجم كفّار معرفي مينمايد:
اين توسّلات، عزاداريها، سوگواريها، زيارت قبور اهل بيت(ع)، علامت آن است كه اهل ايمان به آنان اتّصال و الصاق دارند و هنوز از آنان منحرف نشدهاند، لذا كفار و دست نشاندههاي آنان دستور داشتند كه بين مسلمانان و قرآن ـ تا چه برسد به مساجد و تكايا و مجالس عزا و روضه خواني ـ جدايي بيندازند، زيرا همة آنها ضد خواستههاي سلاطين جور بودند لذا فرمان تخريب قبور يا تعطيلي مجالس روضهخواني را دادند.35
ب) راهكارهاي فردي
ايشان مشكل اصلي را در ضعف رابطة مأمومان با امام خويش در حوزة علم و عمل (عقيده و ايمان، و رفتار) ميديد لذا محور دعوت او بر اصلاح خويش بود.
در پاسخ به اين پرسش كه: ايشان چگونه ارتباط خود را با اهلبيت، به ويژه صاحبالزمان(عج) تقويت كنيم؟ چنين پاسخ دادهاند:
اطاعت و فرمان برداري از خداوند، بعد از شناخت او، موجب محبتّ به او ميشود و همچنين موجب محبت كساني كه خداوند آنها را دوست ميدارد؛ كه عبارتند از انبيا و اوصيا كه محبوبترين آنها به خداوند حضرت محمدو آل او(ع) ميباشند و نزديكترين آنها به ما صاحبالعصر(عج) ميباشد.36
واضح است عبادات و به خصوص ادعيه و توسلات در تقويت اين رابطه نقشي جدي دارد از اين رو ايشان حتي در قبال فتنة تهاجم آمريكا به افغانستان هم فرمودند:
در اين فتنههاي اخير، مخصوصاً فتنة جنگ آمريكا در افغانستان بايد «اللّهمّ اشغل الظّالمين بالظّالمين...» را زياد خواند. ظالمان به بهانههاي بيهوده و دروغ و به هر بهانهاي ميخواهند مسلمانان را از بين ببرند. بايد به حضرت ولي عصر(ع) توسل كرد و درخواست كرد كه اين فتنهها به خود ظالمان برگردد.37
سفارش به دعا و تضرع، به خصوص دعاي فرج يا تثبيت ايمان، زياد در كلمات ايشان به چشم ميخورد. البته نكتة قابل توجه در اينباره اين است كه، معظمله اولاً توبه را شرط دعا دانسته و ثانياً توبه هر چيز را به حسب حال آن چيز متمايز ميدانند و از اينجا هم نقبي به گناهان اجتماعي زده ميفرمايند:
اصلاح فعلي ما در چيست؟ به بازگشت و توبه از كارهايي كه خودمان ميدانيم در داخل يا خارج انجام ميدهيم. در خلوتمان با خدا، در تضرعاتمان و توبهمان، در نمازهايمان و عباداتمان دعاها خصوصاً دعاي شريف «الهي عظم البلاء و برح الخفاء» را بخوانيم و از خدا بخواهيم صاحب كار را برساند، و با او باشيم.38
وظيفة فعلي ما با اين همه ابتلائات و آتشهايي كه براي نابودي شيعه در ايران، عراق، لبنان، پاكستان، افغانستان و ... افروخته شده، دعا و توسل به حضرت حجت(عج) و توصية ديگران به دعا است. دعاي خود حضرت را براي حضرت بخوانيم و دعاي تائب كنيم. البته توبة هر چيزي به حسب خود آن چيز است.39
دقيقاً همين نكته كه، توبة هر چيز به حسب آن چيز است، از بطن دعا و تضرع، فعاليت و اقدام به جبران را نيز بيرون ميآورد و ديدگاه ايشان را از خانهنشيني صرف و دعا كردن تنها پالايش مينمايد. ايشان در فرازي پس از تأكيد بر همين نكته ميافزايد:
عواقب گناهان اجتماعي كه موجب تغييرات در جامعه، اختلال نظام و انحلال آن، يا تحريم حال و ترك واجب، يا مصادرة اموال، هتك حرمت، قتل نفوس زكيه، ريختن خون مسلمانان، حكم به ناحق و ... ميشود چگونه خواهد بود؟40
ميبينيد از توبة مناسب حال به گناهان اجتماعياي چون: تغيير جامعة ايماني و اختلال نظام اسلام يا انحلال آن، كه نكاتي بسيار حائز اهميت است توجه ميدهد. عدم احتياط و توجه به طريق سلف، گاه موجب ميشود بدعتهايي همهگير و مناسباتي غلط بر مسلمين حاكم شود كه توبه و رهايي از آنها شرط پذيرش دعاست و تخلص از آنها بدون فعاليت اجتماعي سودمند و مغاير با آنها ممكن نيست. نكتة ديگري كه در اينباره در خور توجه است. كميت اين دعاهاست كه باز نوعي همكاري و تعاون را طلب مينمايد: «آن حضرت فرمودهاند:
براي تعجيل فرج من زياد دعا كنيد.
خدا ميداند تعداد اين دعاها بايد چقدر باشد تا مصحلت ظهور فراهم آيد.41
دعاي مقرون به، عمل به واجبات و ترك محرمات است كه موجب تثبيت ايمان و تصحيح رابطه با امام ميگردد:
تنها انتظار فرج كافي نيست. تهيّأً بلكه طاعت و بندگي نيز لازم است. مخصوصاً با توجه به قضايايي كه پيش از ظهور امام زمان(عج) واقع ميشود به حدي كه «ملئت ظلماً و جوراً؛ زمين از ظم و ستم لبريز ميشود.» خدا ميداند كه به واسطة ضعف ايمان بر سر افراد چه ميآيد!42
ايشان به رغم آنكه باب لقا و حضور را مسدود ندانسته، حتي رؤيت جسماني امام(ع) را نيز ممكن ميدانند لكن اشتغال به اين وظايف را برتر از تشرّف معرفي ميفرمايند:
لازم نيست انسان در پي اين باشد كه به خدمت حضرت وليعصر(ع) تشرف حاصل كند بلكه شايد خواندن دو ركعت نماز سپس توسل به ائمه بهتر از تشرّف باشد. زيرا هر كجا كه باشيم آن حضرت ميبيند و ميشنود و عبادت در زمان غيبت افضل از عبادت در زمان حضور است. زيارت هر كدام از ائمه اطهار(ع) مانند زيارت خود حضرت حجت است.43
پی نوشت ها :
19. دلاور، همان، ص 61.
20. همان، ص 61.
21. رخشاد، همان، ص 366.
22. همان، ص 290.
23. همان، ص 305.
24. همان، ص 189.
25. همان.
26. همان، ص 32.
27. همان، ص 120.
28. همان، ص 187.
29. همان، ص 211.
30. همان، ص 23.
31. همان، ص 143.
32. همان، ص 144.
33. همان، ص 101.
34. اميديان، همان، ص 56.
35. رخشاد، همان، ص 363.
36. ساعي، همان، ص 55.
37. دلاور، همان، ص 239.
38. همان، ص 68.
39. رخشاد، همان، نكته ص 290.
40. اميديان، همان، ص 36.
41. رخشاد، همان، ص 118.
42. همان، ص 119.
43. همان، ص 119.
/ن