مهدويت از ديدگاه اسماعيليان و قرمطيان (4)

از جمله خلفاي جنجال برانگيز اسماعيلي الحاكم بامرالله (د: 411 ه) است كه پس از العزيز، فرزندان المعز، به خلافت رسيد. در زمان الحاكم، فرقة دروزيه با اعتقاد به الوهيت الحاكم ايجاد شد. ركن اصلي دين دروزيان كه از اعتقاد فاطميان نشأت مي‌گيرد، باور به مهدي و امام منصوب از جانب خداوند است. عقيده رجعت به مفهوم امام حامل نور
شنبه، 27 شهريور 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مهدويت از ديدگاه اسماعيليان و قرمطيان (4)

مهدويت از ديدگاه اسماعيليان و قرمطيان (4)
مهدويت از ديدگاه اسماعيليان و قرمطيان (4)


 

نویسنده : عليرضا روحي ميرآبادي




 

رجعت الحاكم بامرالله در اعتقاد دروزيان
 

از جمله خلفاي جنجال برانگيز اسماعيلي الحاكم بامرالله (د: 411 ه) است كه پس از العزيز، فرزندان المعز، به خلافت رسيد. در زمان الحاكم، فرقة دروزيه با اعتقاد به الوهيت الحاكم ايجاد شد. ركن اصلي دين دروزيان كه از اعتقاد فاطميان نشأت مي‌گيرد، باور به مهدي و امام منصوب از جانب خداوند است. عقيده رجعت به مفهوم امام حامل نور الهي اضافه شده است و هنگامي كه زمان آن برسد، امام، قائم يا مهدي منتظر رجعت خواهد كرد تا زمين را پر از عدل و داد كند و نماينده خدا در زمين باشد. چون حكومت فاطميان نتوانسته بود عدالت را به طور كامل در جامعه پياده كند، لذا احساس نارضايتي عمومي به وجود آمد و موجب شد تا مردم الحاكم را همان امامي بدانند كه وعده آن در قرآن داده شده است و عدالت را در جهان بر پا خواهد كرد.
داعيان الحاكم زمينه دور كشف را فراهم كرده بودند و در سال 403 ه از ظهور قريب الوقوع قائم خبر دادند. اين اعتقاد در سال 408 ه تغيير كرد و الحاكم جلوة خداوند معرفي شد و امامت كه ذاتي الحاكم بود در حمزه بن علي تجلي يافت،[120] و براي اولين بار الوهيت الحاكم اعلام شد. اين امر باعث شورش‌هايي گرديد و بسياري از دروزيان به شام گريختند و در آن جا باقي ماندند و با تبليغ پنهاني اين اعتقاد، جامعه خاصي براي خود به وجود آوردند. نامه‌ها و مطالبي كه از حمزه‌بن علي باقي مانده به اعتقاد به الوهيت الحاكم اشاره مي‌كند؛ اعتقادي كه با برخي اقدامات الحاكم، جنبه معنوي خاصي پيدا مي‌كرد.[121]
حميد‌الدين كرماني با طرح دلايل اثبات امامت الحاكم،[122] به اين امر توجه كرده است كه اعتقاد به الوهيت الحاكم ريشه در آرزوي قائم و قيام قيامت دارد. وي اين نظريه را كه با ظهور الحاكم، قيامت رخ خواهد داد، به شدت رد مي‌كند. با پنهان شدن الحاكم در سال 411 ه و مرگ حمزه‌بن علي، انديشة انتظار و ظهور و بازگشت الحاكم در ميان دروزيان نفوذ بيشتري پيدا كرد. ابن طولون، از دانشمندان قرن نهم هجري، مي‌نويسد: «بسياري از مردم شام تا امروزه به غيبت الحاكم اعتقاد دارند و مي‌گويند او بدون شك بازخواهد گشت و زمين را آماده مي‌كند».[123] اين اعتقاد تا امروز هم چنان در بين دروزيان باقي مانده است.

عقيدة مهدويت اسماعيليان در عصر المستنصربالله
 

اسماعيليان تا دوره المستنصربالله (د: 487 ه) كه نواده الحاكم بود، سلاله‌هاي هفت امامي بيشتري را پس از محمد بن اسماعيل پذيرفتند. ناصر خسرو، از داعيان دوره المستنصربالله، ديدگاه‌هاي خاصي در اين باره مطرح كرد. وي كه از قباديان به مصر رفت و به كيش اسماعيلي گرويد، در كتاب وجه دين اين اعتقاد را مطرح كرده است كه هفتمين امام، قائم يا قائم القيامه خواهد بود كه مرتبت قيامت دارد و قائم در حقيقت تكميل كننده امامان خواهد بود و به جاي آن كه به نسخ شريعت قبلي بپردازد و شريعت جديدي جاي‌گزين آن نمايد، به هدايت الهي بر بشريت داوري خواهد كرد. او با تقسيم دور كنوني به دو بخش دور امامان و دور خلقان، ظهور قائم كه هفتمين امام و صاحب دور آخر شناخته مي‌شد، امر متعلق به آينده مي‌داند و درباره ظهور قائم پيش‌بيني خاصي نمي‌كند.[124] انديشه‌هاي ناصر خسرو تا حدودي بيانگر ديدگاه مردم و خلافت فاطمي در نيمه دوم قرن پنجم هجري دربارة مهدويت است.
هم زمان با ناصر خسرو، داعي ديگري به نام محمد بن علي صوري، نظريه‌اي مطرح كرد مبني بر اين كه بين مهدي و قائم تفاوت وجود دارد. او مهدي را در شخص محمد بن اسماعيل دانست كه پس از ظهور، به صورت روحاني در آمده و امام قائم كه از نسل المستنصربالله خواهد بود، هنوز ظهور نكرده است. در اين ميان، امامان و ابواب آنها در اين دور فترت هم چنان وجودشان ادامه خواهند يافت و مردم را به اطاعت از اين دو شخصيت معادي فرا خواهند خواند. اين اعتقادات تعديل و تطبيق عقايد قديم را با واقعياتي كه اسماعيليان فاطمي پس از پايان دومين دور سلاله ائمه هفت‌گانه با آن روبه‌رو شدند، بيان مي‌كند. بنابر نقل كتاب المجالس المستنصريه كه تقريرات مليجي يكي از دعات المستنصربالله است، سلاله‌هاي هفت‌گانه يكي پس از ديگري ادامه خواهد يافت تا فرا رسيدن قائم القيامه كه حجت او وهفتمين امام متصل به دور او خواهد بود و خود قائم امام هشتم در ميان امامان آن دور، هفتمين ناطق است. المستنصر بالله، هشتمين خليفه فاطمي و هشتمين امام است؛ يعني اين كه او مي‌تواند انجام دهنده و تحقق بخشنده وظايف قائم باشد، اگر زمان ظهور وي فرا رسيده باشد.[125]
با اين ديدگاه، خلفاي فاطمي، در حقيقت، خلفاي قائم معرفي شدند كه بايد تا روز قيامت از ذريه حضرت رسول (ص) باشد. اين اعتقاد باعث شد تا به قائم ارزش و اهميت خاصي بدهند و كمال نفس و رستگاري انسان را توسط قائم بدانند و با ظهور قائم كه آغاز كننده مرحله واپسين تاريخ است، جدايي قطعي بين رستگاران و دوزخيان را در زمان ظهور او بدانند.
پس از مرگ المستنصربالله در سال 487ه ، اسماعيليان به دو شاخه نزاري و مستعلوي تقسيم شدند. مستعلويان در مصر تا سال 567ه، زماني كه صلاح‌الدين ايوبي پس از مرگ العاضد، خطبه را به نام خليفه عباسي گرداند، ادامه حيات دادند. ضعف سياسي فاطميان و درگيري با صليبيان و جدايي نزاريان از طيبيان يمن باعث شد تا جايگاه اعتقادي خلفاي مستعلوي در نزد عموم اسماعيليان به شدت تضعيف شود و به تدريج اعتقاد به قائم منتظر، ارزش خود را از دست بدهد.
اسماعيليان ايران به رهبري حسن صباح معتقد به امامت نزار شدند و تبليغات گسترده‌اي در اين خصوص به راه انداختند. سه امام نخستين نزاري به نام‌هاي هادي، مهتدي و قاهر، در دوره ستر به سر مي‌بردند. از اعتقادات اسماعيليان در اين عصر اطلاع چنداني در دست نيست، اما اين مسئله روشن است كه به تدريج جايگاه قائم منتظر و مهدي موعود به قائم القيامه داده شد. با امامت حسن دوم ائمه نزاري به دور كشف و ظهور وارد شدند. وي در سال 559 ه، با اعلام قيامت، اسماعيليان را به دور قيامت وارد كرد و شريعت را از دوش آنان برداشت و خود را قائم القيامه معرفي نمود. قيامت در نظر آنان معنوي و روحاني بود و به ظهور حقيقت امام نزاري تعبير شد و مؤمنان مي‌توانستند حقيقت يا واقعيت معنوي و باطني احكام را دريابند و به اين صورت، بهشت در اين جهان برايشان محقق شده بود.[126] پس از امامت حسن دوم، امام به عنوان قائم شمرده مي‌شد و برخي وظايف قائم را عهده‌دار بود.
حمله هلاكو به الموت و تسخير الموت باعث سقوط حكومت اسماعيليان گرديد و آنان را براي مدت دو قرن از دسترسي به امام دور كرد. خواجه نصير كه در زمان حمله هلاكو به الموت در آن جا به سر مي‌برد، در خصوص امامت و جايگاه آن بحث مفصلي دارد و علت همه هستي را امام مي‌داند و صفاتي الهي به او نسبت مي‌دهد. ديدگاه‌هاي او بيانگر نگرش اسماعيليان در اين مقطع زماني به امامت و به تبع آن، قائم و صاحب‌الزمان است.[127]
پس از سقوط الموت، بين محمد شاه و قاسم‌شاه، نوادگان ركن الدين خورشاه، اختلاف درگرفت و باعث به وجود آمدن دو شاخه محمد شاهي و قاسم شاهي شد. امامان محمد شاهي در ابتداي قرن دهم هجري به هند مهاجرت كردند و سلسله امامت آنان تا قرن سيزدهم هجري تداوم يافت و پس از آن منقطع گرديد. از فعاليت‌ها، تبليغات و اعتقادات امامان محمد شاهي در خصوص مهدويت و قائم منتظر اطلاع دقيقي در دست نيست، اما به نظر مي‌رسد كه اينان پيرو عقايد آخرين امامان الموت بودند. امامان قاسم شاهي به تدريج مورد قبول اكثريت جامعه اسماعيلي قرار گرفتند و اسماعيليان تا امروز به امامت كريم آغاخان چهارم معتقدند و او را از سلاله قاسم شاه مي‌شمارند.
اسماعيليان معاصر به امام وقت نسبت روحاني مي‌دهند و او را جلوه‌گاه صفات علمي بر مي‌شمارند. آنان، همانند پيشينيان معتقدند كه امام بايد زنده باشد و اگر زنده نباشد امام نيست و اگر ظاهر نباشد، در حق پيروان خود ظلم كرده است. فرمان‌هاي امام تا زمان حيات وي ارزش مند است و اسماعيليان بايد آن را اجرا كنند.[128] آنها در دعاها و مراسم مذهبي‌شان كه از زمان آغاخان سوم ملزم به اجراي آن شدند، به صاحب‌الزمان و امام عصر توجه خاصي دارند. در دعاهاي صبح پس از ذكر تسبيح اول و دوم، ذكر نام حضرت علي(ع) و پيامبر(ص) و اسماء‌ جلاله و قرائت سوره حمد، بر صاحب الزمان صلوات مي‌فرستند. در دعاهاي بعد هم از امام حاضر در رفع مصائب استمداد طلبيده، مي‌گويند توسلوا عندالمصائب بمولاكم الحاضر شاه كريم الحسيني. در دعاي ديگري با استعانت از امام عصر طلب مغفرت مي‌نمايند و طلب شفاعت از همة ائمه را از خداوند خواستارند.[129]
طبق اظهار نظر مسئولان انجمن مذهبي اسماعيليان مشهد، امروزه انتظار به ظهور مهدي موعود، در اعتقاد اسماعيليان معنايي ندارد و اعتقاداتي كه در گذشته به ظهور و علائم مهدي شده بنابر شرايط آن عصر بوده و امروزه امام حاضر همه دستورات مذهبي را مي‌دهد. آنان براي مهدويت هيچ جايگاهي قائل نيستند و تمام دستورات امام را از جانب خداوند مي‌دانند، بدين ترتيب، وظايف مهدي را برعهده امام عصر گذاشته، تحقق وعده‌هاي الهي را منوط به اطاعت محض از دستورات امام مي‌دانند.
تنها فرقه‌اي كه به انتظار، اعتقاد دارند دروزيان‌اند كه منتظر بازگشت و ظهور الحاكم‌اند. گروه‌هايي از اين فرقه در شام باقي مانده‌اند. هم چنين بقاياي اندكي از فرقه مراد ميرزايي كه بنا به سفارش مراد ميرزا به امامت صمد شاه معتقد شده بودند، پس از مرگ مراد ميرزا منكر مرگ او شده‌اند و در انتظار بازگشت وي هستند. ساير فرقه‌هاي اسماعيلي به رجعت و مهدويت فرد خاصي اعتقاد ندارند و همه توجه خود را به امام حاضر خود معطوف نموده‌اند.

پی نوشت ها :
 

120. ابوعزالدين نجلا، م، تحقيقي جديد در تاريخ، مذهب و جامعه دروزيان، ترجمه احمد نمايي، (مشهد، بنياد پژوهش‌هاي اسلامي آستان قدس رضوي، 1372ه) ص157 ـ 162.
121. محمد احمد الخطيب، عقيده الدروز عرض و نقض، (اردن، مكتبه الاقصي، 1400 / 1980) ص 62 ـ 65 و 122 ـ 123؛ يحيي بن سعيد الانطاكي، پيشين، ص 334 ـ 335.؛ الزعبي، الدروز ظاهرهم و باطنهم، (مكتبة العرفان، بي تا، بي جا) ص 38.
122. حميد الدين كرماني، پيشين، ص 144 ـ 145.
123. محمد ابن طولون، اللمعات البرقيه في نكت التاريخيه، تصحيح محمد خير رمضان، (بيروت، دارابن حزم، بي تا)، ص 93.
124. ناصر خسرو، وجه دين، تصحيح غلامرضا اعواني، (تهران، انجمن شاهنشاهي فلسفه ايران، 1397ق) ص 176 ـ 177، 200 و 244 ـ 245.
125. دفتري، پيشين، ص 253.
126. در مورد دور قيامت ر. ك: جويني: پيشين، ج 3، ص 226 ـ 228؛ همداني، پيشين، ص 164 ـ 165؛ ابوالقاسم عبدالله ابن علي كاشاني، زبدة التواريخ، به كوشش محمدتقي دانش پژوه، (تهران، موسسة مطالعات و تحقيقات فرهنگي، 1366). ص 201؛ حمدالله مستوفي، تاريخ گزيده، به اهتمام عبدالحسين نوائي، چاپ سوم (انتشارات اميركبير، تهران، 1364) ص522 ـ 523؛ ابواسحاق كوهستاني، پيشين، ص 41 ـ 42؛ هاجسن، پيشين، ص 304 به بعد.
127. خواجه نصيرالدين طوسي، پيشين، ص 38 به بعد.
128. در پايگاه اينترنتي اسماعيليان بحث مفصلي در مورد امام آمده است؛ براي اطلاع بيشتر ر.ك: sun. ismaili. net
129. نجيب مايل هروي، نامه الموت، (بي جا، بنگاه كتاب، بي تا)، ص 83 ـ 88.
منابع تحقیق :
ـ ابراهيم حسن، حسن و طه احمد شرف، عبيدالله المهدي امام الشيعه الاسماعيليه و موسس الدولة الفاطمية في بلاد مغرب، (مصر، مكتبة النهضة المصريه، بي تا).
ـ ابن بابويه قمي، كمال الدين و تمام النعمه، تصحيح علي اكبر غفاري، (بي تا، مكتبة الصدوق 1390 ه . ق).
ـ ابن تغري بردي، النجوم الزاهره في ملوك مصر و القاهره، تصحيح جمال الدين الشيال، (قاهره، المؤسسه المصريه العامه التاليف و الترجمة ، بي تا).
ـ ابن جوزي، ابوالفرج عبدالرحمن، تبليس ابليس (بيروت، دارالكتب العلميه، بي تا).
ـ ــــــــــــــــــــــــــــ ، المنتظم في تواريخ الملوك و الامم، تصحيح سهيل زكار (بيروت، دارالفكر، بي تا).
ـ ابن حزم، علي بن احمد، الفصل في الملل و الاهواء و النحل (بيروت، دارالمعرفه،بي تا).
ـ ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، تاريخ ابن خلدون (بيروت، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، 1391ق / 1971م).
ـ ابن سنان ثابت، اخبار القرامطه في الاحساء الشام، العراق، اليمن، تصحيح سهيل زكار (رياض، عربستان، دارالكوثر).
ـ ابن هيثم، جعفر بن احمد بن محمد، المناظرات، تصحيح paule walker , welferd Madlung (لندن، موسسه مطالعات اسماعيلي، 2000).
ـ ادريس، عمادالدين، عيون الاخبار و فنون الاثار، تصحيح مصطفي غالب (بيروت، دارالاندلس، 1986م).
ـ اشعري، ابوالحسن علي، مقالات الاسلاميين و اختلاف المصلين، ترجمه محسن مؤيدي (تهران، انتشارات اميركبير، بي تا).
ـ اشعري قمي، سعد بن عبدالله، المقالات و الفرق، تصحيح محمد جواد مشكور (تهران، مركز انتشارات علمي و فرهنگي، 1361هـ).
ـ الانطاكي، يحيي بن سعيد، تاريخ الانطاكي المعروف به بصله تاريخ اوتيخا، تصحيح عمر عبدالسلام تدمري (لبنان، طرابلس، 1990 م).
ـ بزون، حسن، القرامطه بين الدين و الثوره (لبنان، موسسه انتشارات العربي، 1997 م).
ـ بغدادي، عبدالقاهر، الفرق بين الفرق، تصحيح محمد زاهدبن الحسن الكوثري (قونيه، مكتب نشر الثقافة الاسلاميه، 1367 ه . ق / 1948 م).
ـ تامر، عارف، تاريخ الاسماعيليه (لندن، رياض الرئيس للكتب و النشر، 1991).
ـ ـــــــــــ ، اسماعيليه و قرامطه در تاريخ، ترجمه حميرا زمردي (تهران، جامي، 1377).
ـ جويني، تاريخ جهانگشاي، تصحيح علامه عبدالوهاب قزويني (ليدن، هلند، 1355 ق).
ـ حامدي، ابراهيم بن حسين، كنزالولد، تصحيح مصطفي غالب (ليسبادن، دارالنشر خوانز شتاينر، 1971).
ـ حسني رازي، سيد مرتضي بن داعي، تبصرة العوام في معرفة مقالات الأنام، تصحيح عباس اقبال (طهران، مطبعة مجلس، 1313هـ).
ـ خطيب، محمد احمد، عقيدة الدروز عرض و نقض (اردن، مكتبة الاقصي، 1400ق/1980م).
ـ خراساني فدائي، محمد بن زين العابدين، تاريخ الاسماعيليه يا هدايت المؤمنين الطالبين، تصحيح الكساندر سيمونوف (تهران، انتشارات اساطير، 1373).
ـ دخويه، قرمطيان بحرين و فاطميان، ترجمه محمد باقر اميرخاني (تهران، سروش، 1371هـ .ش).
ـ دفتري، فرهاد، تاريخ و عقايد اسماعيليه (تهران، نشر فرزان، 1375 هـ .ش).
ـ ذهبي، شمس الدين، تاريخ الاسلام، تصحيح عمر عبدالسلام تدمري (بيروت، دارالكتب العربي، بي تا).
ـ الزعبي، محمد علي، الدروز ظاهرهم و باطنهم (بي جا، مكتبه العرفان، بي تا).
ـ سجستاني، ابويعقوب، كشف المحجوب، تصحيح هنري كربين (تهران، كتابخانه طهوري، بي تا).
ـ ـــــــــــــــــــ ، الينابيع، تصحيح مصطفي غالب (بيروت، المكتب التجاري للطباعة و النشر و التوزيع، 1965م).
ـ شهرستاني، محمد بن عبدالكريم، الملل و النحل، ترجمه افضل الدين تركه، تصحيح سيد محمد رضا جلالي نائيني (تهران، انتشارات اقبال، 1361).
ـ طوسي، خواجه نصرالدين، تصورات يا روضة التسليم، تصحيح ولاديميرايوانف (تهران، نشر جامي، 1363).
ـ غالب، مصطفي، تاريخ الدعوة الاسماعيليه (بيروت، دارالاندلس، بي تا).
ـ غزالي، ابوحامد، فضائح الباطنيه، تصحيح محمد علي القطب (بيروت، المكتبة العصريه، 1421هـ / 2000م).
ـ قاضي نعمان، رساله افتتاح الدعوه، تصحيح و داد القاضي (بيروت، دارالثقافه، بي تا).
ـ ـــــــــــــــــــــــــــــــ ، دعائم الاسلام و ذكر الحلال و الحرام و القضايا و الاحكام، تصحيح اصف بن علي اصغر فيضي (بيروت، موسسه آل البيت، دارالمعارف، 1383ق / 1963 م).
ـ ــــــــــــــــــــــــــــــ ، شرح الاخبار في فضائل الائمة الاطهار، تصحيح سيد محمد حسيني جلالي (قم، موسسه نشر اسلامي وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، بي تا).
ـ ـــــــــــــــــــــــــــــ ، المجالس و المسايرات، تصحيح حبيب الفقهي، ابراهيم شبوح، محمد يغلاوي (بيروت، دار المنتظر، بي تا).
ـ قرطبي، عريب بن سعد، صلة تاريخ الطبري، (ليدن، هلند، 1897م).
ـ كرماني، حميدالدين، المصبايح في اثبات الامامه، تصحيح مصطفي غالب (بيروت، منشورات حمد، 1969م ).
ـ لوئيس، برنارد، اسماعيليان در تاريخ، ترجمه يعقوب آژند (تهران، انتشارات مولي، بي تا).
ـ مادلونگ، ويلفرد، فرقه‌هاي اسلامي، ترجمه ابوالقاسم سري (تهران، انتشارات اساطير، 1377هـ).
ـ مايل هروي، نجيب، نامه الموت (بنگاه كتاب، بي تا).
ـ مسعودي، علي بن حسين، التنبيه و الاشراف، ترجمه ابوالقاسم پاينده (تهران، شركت انتشارات علمي و فرهنگي، 1365).
ـ مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار (تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1362هـ).
ـ مجمع علمي گوتنگين، اربعه كتب اسماعيليه، تصحيح اشتر و تمان، (بيروت، مؤسسه النور للمطبوعات، 2002 م).
ـ مسكويه، ابوعلي، تجارب الامم، ترجمه علينقي منزوي (تهران، انتشارات توس).
ـ مقريزي، احمد بن علي، اتعاظ الحنفاء باخبار الائمة الفاطميين الخلفاء، تصحيح جمال الدين الشيال (قاهره، بي نا، 1416ق / 1996م).
ـ ناصر خسرو قبادياني، وجه دين، تصحيح غلامرضا اعواني (تهران، انجمن شاهنشاهي فلسفه ايران، 1397ق).
ـ نجلا. م، ابوعزالدين، تحقيقي جديد در تاريخ، مذهب و جامعه دروزيان، ترجمه احمد نمايي (مشهد، انتشارات استان قدس رضوي، 1372 هـ .ش).
ـ نوبختي ، ابي محمد الحسن بن موسي، فرق الشيعه، تصحيح سيد محمد صادق آل بحرالعلوم (نجف، المطبعة الحيدريه، 1355هـ . ق).
ـ الوليد، علي بن محمد، تاج العقائد و معدن الفوائد، تصحيح عارف تامر (مؤسسه عزالدين للطباعه و النشر ، 1982 م).
ـ هاجسن، مارشال، فرقه اسماعيليه، ترجمه فريدون بدره‌اي (تهران، انتشارات آموزش انقلاب اسلامي، 1369هـ).
ـ همداني، رشيدالدين فضل الله، جامع التواريخ قسمت اسماعيليان و فاطميان، به كوشش محمد تقي دانش پژوه و محمد مدرسي زنجاني (طهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1338).
ـ يماني، طاهر بن ابراهيم، الانوار اللطيفه في حقيقه، تصحيح محمد حسن الاعظمي (قاهره، الهيئه المصريه للعامه 1910م).
ـ ـــــــــــــــــــــــــــ ، خمس رسائل اسماعيليه، گرد‌آوري و تصحيح عارف تامر (سوريه، سلميه، 1375 ق / 1956 م).
ـ ـــــــــــــــــــــــــــ ، كلام پير، به سعي ايوانف، (1934 م).
منبع:www.bashgah.net



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.