پرواضح است که اطاعت از فرمان پروردگار هستی و پاسداشت حریم الهی، اساس همهی تعهدها و مسئولیتهاست و کسی که خداوند را ناظر بر اعمال خود میبیند، حتی رضایتِ مردم یا ناخشنودی آنها در اندیشه و عمل الهی او تأثیری ندارد؛ مگر آن که خواست مردم در چارچوب و فرمان و خواست خداوند باشد.
بنابراین مدیریتهای کلان جامعه در فرهنگ الهی، مانند سایر جلوههای دنیا هستند که خودبهخود ارزشمند نیستند و مؤمنان به آنها رغبتی ندارند بلکه ارزشمندی آنها تنها در این است که در خدمت آرمانهای الهی و گسترش قسط و عدل باشند.
بر این اساس، از نظر اسلام نه تنها زنان بلکه مردان نیز نباید مقام و منصب اجتماعی را طعمه و دستاوردی برای خود بدانند بلکه سزاوار است آن را امانتی الهی و مسئولیتی خطیر و سنگین به حساب آورند. از این رو هرگز بر سر کسب مقام و قدرت در میان انسانهای مؤمن رقابت پدید نمیآید.
بنابراین به جای پرسش از رقابت برای دستیابی به پست و مقام باید گفت: آیا زنان مؤمن وظیفه دارند در جامعهی اسلامی برای پذیرش مناصب کلان جامعه اعلام حضور کنند
آیا چنین حضوری مورد توصیه و تشویق آموزههای اسلامی است؟
با توجه به آیات قرآن و روش و سیرهی پیامبر و ائمهی معصومین میشود گفت که حضور زنان در مسئولیتهای کلان مدیریتی جامعه اگرچه در اسلام ممنوع نشده است، اما مطلوب و مورد توصیه هم نیست. قرآن کریم هرگاه از رهبران و مدیران امتهای الهی در مبارزه با طاغوتیان و فرعونیان سخن میگوید از مردان نام میبرد.انبیای پیشین و جانشینان آنان در عرصههای کلان، همگی از مردان بودهاند.
همچنین قرآن در آیات متعددی به صراحت اعلام میدارد: «وَ مَا أرسَلنَا من قَبلکَ إِلاً رِجالاً نوحِی إِلیهِم؛ ای پیامبر! ما پیش از تو نفرستادیم مگر مردانی که بر آنان وحی کردیم.»(1) یعنی همهی پیامبران که در منصب ریاست و سرپرستی قوم خویش بودهاند از گروه مردان انتخاب شدهاند.
پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و امام علی (علیه السلام) در طول دوران حکومت خویش، بانوان را در مناصب کلان حکومت و جامعه قرار ندادهاند. حضرت خدیجه (علیهما السلام)، حضرت زهرا (علیهما السلام) و دیگر زنان بزرگ تاریخ اسلام با وجود شایستگیهای بیشمار، مسئولیتهای مدیریتی که کلان جامعه را برعهده نگرفتهاند.
اینها همه گویای فرهنگ حاکم بر روش و سنت پیامبر و معصومین (علیهمالسلام) است که حضور زنان را در این عرصه مناسب ندیدهاند. امامان پس از حضرت علی (علیه السلام) که هیچکدام توفیق تشکیل حکومت دینی نیافتهاند نیز در اغلب موارد در ادارهی امور شیعیان و مسائل کلان آنان، بانوان، همسران و دختران خویش را در مسئولیتهای کلان جامعه قرار نمیدادند.
افزون بر این موارد، در برخی از سخنان معصومین (علیهمالسلام)، امارت و فرمانروایی زنان مذمت شده است.
از جمله در حدیثی آمده است که در مسیر حرکت امام حسین (علیه السلام) به کوفه، مردی از اهالی کوفه با امام مواجه شد و از امام پرسید: چه چیزی باعث شده است که شما از مکه، حرم خداوند و مدینه، حرم جدّتان خارج شوید؟
امام پس از آن که به ظلم و تهدید بنی امیه به ایشان اشاره کردند، فرمودند: «به خدا قسم! این گروه ستمگر مرا خواهند کشت اما خداوند در آینده آنان را ذلیل آن خواهد کرد و کسانی را بر آنها مسلط خواهد کرد که از قوم سبأ ذلیلتر شوند؛ همان قومی که زنی به نام بلقیس فرمانروای آنان بود و بر اموال و جانهایشان حکومت میکرد.»(2)
همچنین در حدیثی از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که فرمودهاند: «سزاوار نیست که زنان، قضاوت و فرمانروایی را برعهده گیرند.»(3)
صرف نظر از این روش و سیرهی معصومین، بررسی جایگاه و نقش زنان در آموزههای اسلامی نیز این مطلب را تأیید میکند. چنان که پیشتر از نقش و جایگاه زنان در خانواده سخن به میان آمد، دانستیم که هیچ چیز نمیتواند جایگزین نقش حساس و تأثیرگذار زنان در خانواده به عنوان همسر و مادر گردد.
کاهش حضور زن و کمرنگ شدن نقش او در خانه آسیبهای جبران ناپذیری را به جامعهی اسلامی وارد خواهد ساخت و حضور زنان در مناصب کلان اجتماعی، نه تنها حضور آنان را در خانواده کمرنگ میکند بلکه به دلیل سنگینی این مسئولیت، حضور زن در جمع خانواده بسیار کاهش خواهد یافت.
اگر گفته شود زنانی که مسئولیت خانهداری آنان بسیار اندک است مشکلی در زمینهی قبول مسئولیت مدیریتی ندارند گفته خواهد شد شناسایی زنان توانمند در این عرصه، زمانی ممکن است که گروههای زیادی از زنان در سطوح مختلف مدیریتی و مناصب خُرد و کلان حضور یابند تا به تدریج از میان آنان بانوان توانا مشخص شوند و نتیجهی این مسئله، حضور تعداد فراوانی از بانوان در پستهای مدیریتی و بازماندن آنان از ایفای پایه مسئولیتهای مادری و همسری است.
باید توجه داشت نکتهی مهم در این مسئله، الگوسازی اجتماعی است نه حضور یک یا چند زن به صورت موردی و استثنائی در مناصب کلان مدیریت جامعه.
از سوی دیگر، تأکید فراوان اسلام بر حیای بانوان و کاهش ارتباط آنان با مردان نامحرم، از دیگر آموزههایی است که با انتصاب ایشان به ریاست جمهوری، وزارت و مانند آنها سازگاری چندانی ندارد.
مدیریتهای کلان اجتماعی، به ویژه در عصر حاضر، ارتباطهای بسیار گستردهای را ایجاب میکند که در نتیجهی آن، زنان حتی با حفظِ حجاب کامل ناچارند در بیشتر زمان انجام مسئولیت، با مردان و محیطهای مردانه سروکار داشته باشند و این مسئله با توصیههای فراوان دینی در زمینهی کاهش ارتباط زنان با مردان نامحرم سازگار نیست.
قرآن کریم هنگامی که ماجرای سخن گفتن دختر شعیب با حضرت موسی (علیه السلام) را نقل میکند، میفرماید: «فَجَاءتهُ إِحدَاهُمَا تَمشِی عَلَی استِحیاء؛ یکی از دو دختر شعیب، با حالت حیا به سوی موسی (علیه السلام) آمد»(4).
پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) هنگام ازدواج حضرت علی (علیه السلام) و حضرت فاطمه (علیهما السلام) در بیان نحوهی مدیریت خانواده و تقسیم کار میان زن و شوهر فرمودند: «کارهای خانه را فاطمه (علیهما السلام) و کارهای بیرون از خانه را علی (علیه السلام) انجام دهد.»
حضرت زهرا (علیهما السلام) ضمن نقل این سخن از پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند: «به خدا قسم هیچکس جز خدا نمیداند که چقدر خوشحال شدم که پدرم با این تقسیم کار مرا از ارتباط با نامحرمان رها ساخت.»(5)
به هر حال صرفنظر از موارد جزئی خاصی که ممکن است زنان در مناصب کلان اجتماعی قرار گیرند، الگوسازی و ترویج و گسترش این روش با آموزههای اسلامی سازگاری ندارد و مناسب سعادت و تعالی زنان و مردان جامعه نیست.
پینوشتها:
1- سوره نحل (16)، آیه 43؛ سوره یوسف (12)، آیه 109 و سوره انبیاء (21)، آیه 7
2- محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 44، ص 367
3- محمدبن علی بن بابویه صدوق، الخصال، ج 2، ص 585
4- سوره قصص (28)، آیه 25
5- محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 63، ص 81
منبع: زن در اجتماع، سیدجعفر حق شناس، با همکاری پژوهشکده باقرالعلوم (علیه السلام)، تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، شرکت چاپ و نشر بین الملل، چاپ اول، پاییز 1390.