چرا اکثر امام زاده ها در ایران و در کوه ها دفن شده اند؟

چرا مضجع برخی از امامزاده‌ها در اماکن سخت و صعب‌العبور قرار گرفته است؟چرا اکثر امام زاده ها در ایران دفن شده اند؟ با راسخون همراه باشید.
سه‌شنبه، 5 ارديبهشت 1402
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: قربان منتظمی
موارد بیشتر برای شما
چرا اکثر امام زاده ها در ایران و در کوه ها دفن شده اند؟
مقدمه:
این سوال شاید به ذهن شما رسیده باشد که چرا مضجع برخی از امامزاده‌ها در اماکن سخت و صعب‌العبور قرار گرفته است. یکی دیگر از مباحثی که آگاهی از آن باعث افزایش معرفت و محبت زائر می گردد، دانستن چرایی حجم گسترده حضور امامزادگان در ایران است.

در گوشه و کنار ایران و در بیشتر نقاط کشور، شاهد قبه امامزاده ای هستیم که بیشتر آنها از ذریه پاک ائمه اثنی عشر و از خاندان پیامبر (صلی الله علیه وآله) می باشند که به دلایل گوناگون، از وطن اصلی خود کوچ کرده و به سرزمین دیگری رفته اند.پاسخ این سوال یک حقیقت ناراحت‌کننده است.

در زمان‌های گذشته فرزندان اهل‌بیت(ع) با خطرات جانی زیادی روبرو بودند.
 چون خلفای عموی و عباسی به‌ دلیل نسبت آنها با پیامبر گرامی اسلام و امیرالمومنین(ع) از هیچ تهدیدی برای آزار آنها دریغ نمی‌کردند. به همین دلیل امامزاده‌ها مجبور می‌شدند .

از پایتخت و مراکز شهرها به حاشیه‌های دوردست روستا‌ها پناه ببرند تا در امان باشند؛ حتی گاهی از امامزادگان حین فرار از دست دشمنان در کوه و دشت‌های سخت و صعب‌العبور اقامت می‌کردند و همانجا از دنیا می‌رفتند.

 مردم مومنی هم که به این امامزادگان عشق می‌ورزیدند و نمی‌خواستند به ایشان آسیبی برسد، پیکر مطهر آنها را در مکان‌های صعب‌العبور مثل کوهستان‌ها به خاک می‌سپردند تا از گزند دشمنان در امان باشند. پس به همین دلیل است که حتی در کوهستان‌ها نیز می‌توانید به زیارت امامزادگان بروید.
   
چرا اکثر امام زاده ها در کوه ها دفن شده اند؟
دلیل زیادی امامزادگان در ایران
در منابع تاریخی برای حضور گسترده امامزادگان در ایران عواملی ذکر شده که اساسی‌ترین آن دو عامل است:

 1-علاقه ایرانیان به خاندان پیامبر(ص) سبب شد تا آنان اولاد ائمه را تکریم نمایند. بدین جهت امامزادگان ایران را جایی امن برای خود می‌دیدند زیرا ظلم ستم امویان وعباسیان باعث شده بود، گروهی از سادات که در قیامها ضد حکومت شرکت می‌کردند ایران را بستر خوبی برای شروع قیام انتخاب نمایند.
 
 ابن اسفندیار در مورد این قیام‌ها و حضور علویان در آنها گفته است: «در این وقت [اواسط سال ۵۳ ق.] به عدد اوراق اشجار، سادات علویه و بنی هاشم از حجاز و اطراف شام و عراق به خدمت او [حسن بن زید] رسیدند.

در حق همه مبرّت و مکرمت فرمود و چنان شد که هر وقت پای در رکاب آوردی سیصد نفر علوی شمشیر کشیده گرداگرد او کله بستندی».(1)


2-تشریف فرمایی حضرت رضا(ع)به ایران: پس از سفر امام رضا(ع) و قبول ولایت عهدی، فرزندان ائمّه و شیعیانشان کمی احساس امنیت کردند.

آنان برای پیوستن به امام رضا(ع)و بدان جهت که نواحی ایران برای آنها امن‌تر بود، سعی داشتند که خود را به شهرهای ایران برسانند. جریان هجرت حضرت فاطمۀ معصومه در سال
۲۰۱ق و همراهان ایشان از این نمونه است.(2) در «تاریخ رویان» نوشته «اولیاء الله آملی» در این باره آمده:
 
«سادات علویه به سبب آوازۀ ولایتعهدی و حکومت امام رضا روی بدین طرف نهاده‌اند و... چون خبر غَدری (نقض عهد و بی‌وفایی) که با رضا کرده، در راه به سادات رسید، هرجا که بودند پناه به کوهستان دیلمان و طبرستان و ری نهادند.

بعضی را همین جا شهید کردند و مزار ایشان باقی است و بعضی وطن ساخته، همین جا مانده، تا به عهد متوکِل خلیفه، که ظلم او بر سادات از حدّ درگذشت، بگریختند و در کوهستان طبرستان و بیشۀ این طرف جای ساختند (3)

 
چرا  عربستان که مهد تولد امام زاده ها است ؟ امامزاده نداریم؟
1-. در زمان های گذشته فرزندان اهل بیت(ع) با خطرات جانی زیادی روبرو بودند. چون خلفای عموی و عباسی به دلیل نسبت آنها با پیامبر گرامی اسلام و امیرالمومنین(ع) از هیچ تهدیدی برای آزار آنها دریغ نمی کردند.

به همین دلیل امامزاده ها مجبور می شدند از پایتخت و مراکز شهرها به حاشیه های دوردست روستا ها پناه ببرند تا در امان باشند؛ حتی گاهی از امامزادگان حین فرار از دست دشمنان در کوه و دشت های سخت و صعب العبور اقامت می کردند و همانجا از دنیا می رفتند.

ردم مومنی هم که به این امامزادگان عشق می ورزیدند و نمی خواستند به ایشان آسیبی برسد، پیکر مطهر آنها را در مکان های صعب العبور مثل کوهستان ها به خاک می سپردند تا از گزند دشمنان در امان باشند. پس به همین دلیل است که حتی در کوهستان ها نیز می توانید به زیارت امامزادگان بروید.

 
2.عده زیادی از ائمه و امامزادگان به دلایل شرایط متعدد سیاسی و اجتماعی به عراق، ایران و نقاط دیگر به اختیار یا اجبار عزیمت نمودند. ازجمله شش امام از ائمه اهل‌بیت در عراق و امام رضا علیه‌السلام در ایران مدفون هستند.
 
3. در قرن دوم و سوم به دلایل سیاسی و امنیتی مهاجرت گستردگی از جانب سادات و علویون به عراق و ایران صورت گرفت و تعداد بی‌شماری از ایشان که مورد تعقیب حکومت ظالم اموی و سپس عباسی بودند، در این نقاط امن‌تر یا شیعه‌نشین سکونت گزیدند.
 
4.طبیعتاً امامزادگان متعددی در عربستان از دنیا رفته و دفن شده‌اند اما به دلیل عدم گسترش تفکر شیعی در آنجا در قرن‌های نخست و شکل ‌گیری و تسلط تفکر وهابیت در قرن‌های اخیر و باورمند نبودن این تفکر به زیارت و توسل، موجب عدم توجه به مزار اهل‌بیت پیامبر علیهم‌السلام شده که مرور مد فن ایشان به فراموشی سپرده شده است .
 
و حتی پس از تسلط تفکر وهابیت بر حکومت عربستان، به تخریب قبور ازجمله آرامگاه اهل‌بیت پرداختند، و به بارگاه ملکوتی ائمه بقیع نیز رحم نکرده و آثار آن را از بین بردند.
 
5.اکثر امامزادگان بلاواسطه به ‌ویژه فرزندان امامان نخست ازجمله فرزندان امام علی، امام حسن، امام سجاد، امام باقر، امام صادق علیهم‌ السلام مانند: محمد حنفیه و ام‌کلثوم و به نقلی زینب دختر امام علی، زید، حسن مثنی، فاطمه فرزندان امام حسن مجتبی، جعفر، فاطمه و سکینه فرزندان امام حسین ، حسین، علی‌اصغر، خدیجه، فاطمه فرزندان امام سجاد،

و ده ها فرزند دیگر از سائر ائمه و صدها نواده و ذریه از نسل ائمه اهل‌بیت علیهم‌السلام در عربستان به‌ویژه در مدینه مدفون هستند که متأسفانه به دلیل نگاه خشن و متعصبانه تفکر وهابیت اثری از ایشان باقی نگذاشته است.
 
6.لازم به ذکر است که به دلیل استقبال مردم عراق و بعدها ایران از تفکر اهل‌بیت و نگاه شیعی، این دو کشور نقطه امنی و پایگاه مناسبی برای امامزادگان، سادات و علویونی شد که از خفقان سیاسی حکومت‌های جور به ستوه آمده بودند.

ازاین‌رو در ایران و عراق شاهد امامزادگان بیشتری هستیم، التبه در نقاط و کشورهای دیگر نیز امامزادگانی وجود دارد هرچند به‌صورت محدود.
 
در این مطلب به برخی از دلایل آن اشاره گذرایی خواهیم داشت، تا به پاسخ چرایی حضور و نیز علل فراوانی این امامزادگان در ایران دست یابیم و با شناخت و معرفتی که پیدا خواهیم کرد، بیش از گذشته، قدردان آنان باشیم و مقام والای آنان را ارج نهیم. 


1. فضای ناامن برای سادات و فرزندان اهل بیت النار
 تاریخ به روشنی گویای این واقعیت است که بنی امیه که از آنان به عنوان «شجره خبیثه) در قرآن یاد شده است،(4) همواره مخالف و دشمن سرسخت اهلبیت علیهم السلام بوده اند و هر زمان اندک مجالی می یافتند و قدرتی به دست می آوردند، سختترین فشارها و بدترین نوع فجایع را
 
1- خداوند در سوره اسراء، آیه 60 می فرماید: «و اذ لنا ک إ ربک أحاط خوفهم فما یزیدهم إلا طغیانا کبیراه این آیه زمانی نازل شد که پیامبر صلی الله علیه و آله در خواب دید انسانها بوزینه وار بر منبرش بالا می روند.

 لذا از آن ناخرسند شد و شدیدا غمگین گشت، پس خداوند آیه «و ما جعلنا الرؤیا التی..» را نازل فرمود و اینان همان بنی امیه می باشند که پس از رحلت حضرت، خلافت را غصب نموده، بدترین ظلمها را در حق خاندان وحی و رسالت و وابستگان و شیعیان امیر المؤمنین علیمانجام میدادند.
 
محبت  به خاندان اهل بیت علیهم السلام ، بدترین جرم تاریخ
 اگرچه پرداختن علمی و تفصیلی به این بحث خارج از حوصله و نیاز این نوشتار است، اما ضروری است برای آشنایی با فضای موجود در آن برهه از تاریخ، برخی از جنایات که دشمنان دین خدا در حق خاندان عصمت و طهارت و ذریه پاک پیامبر اعظم (صلی الله علیه وآله) و فرزندان امیر المؤمنین علیهم السلام روا داشتند، اشاره کنیم .

و صفحاتی از تاریخ تلخ و دردناک آنان را بازگو نماییم، تا دریابیم که افزون بر جنایات و ظلم و ستمهایی که بر دختر پیامبر حضرت زهرای مرضیه (سلام الله علیها)، حضرت علی (علیه السلام)، امام حسن (علیه السلام)، امام حسین (علیه السلام) و دیگر امامان معصوم و مظلوم شیعه وارد ساختندم

چه جنایات وحشتناکی درباره سادات، علویون و وابستگان ایشان انجام دادند، به گونه ای که می توان به صراحت بیان کرد که محبت (علیه السلام) ، بدترین جرم تاریخ و وابستگی و انتساب به ایشان، گناهی نابخشودنی در نگاه حاکمان ظالم آن دوران به شمار می آمد.
 
به عنوان نمونه، وقتی «زیاد بن ابیه»، «سمره بن جندب» را به جای خود در بصره گذاشت، در طول شش ماه، هشتاد هزار نفر از دوستان (علیه السلام) را کشتند. جرم آنان فقط دوستی علی بن ابی طالب بود.(5)
 
یا معاویه در بخشنامه ای نوشت: «انظروالی من قامت علیه البنیه انه یحث علیا و اهل بیته قاموه من الدیوان و اسقطوا اعطائه و رزق؛ هر که را که ثابت شد از دوستان و شیعیان علی و اولاد او است، اسم او را از دیوان قلم بکشید و حقوق و مزایای او را قطع کنید».(6)
 
سختگیرهای حاکمان و نیز تبلیغات مسموم بر ضد حضرت علی (علیه السلام) و فرزندان رسول خدا (صلی الله علیه وآله) به اوضاع را به گونه ای سخت و طاقت فرسا کرده بود که کسی جرأت نداشت نام فرزند خود را «علی» بگذارد و حتی بنی امیه قانونی وضع کردند که اگر فرزندی در حکومت اسلامی به دنیا آمد و اسم او را «علی» گذاشتند، نوزاد را بکشند.(7)
 
اوضاع به گونه ای بود که برخی افراد از همنامی با مولای متقیان (علیه السلام) احساس ناخوشایند داشته، آن را لکه ننگی برای خود به شمار می آوردند. می گویند شخصی به نام «علی بن جهم»، پدرش را لعن و نفرین می کرد که چرا اسمش را «علی» گذاشته است!(8)

صفحاتی از تاریخ از چرائی هجرت به ایران
 خشونتها و ظلم و ستمهای باور نکردنی آن دوران به گونه ای بود که مطالعه ظلمهای روا داشته شده بر مردم و به ویژه شیعیان و منتسبان به خاندان وحی و رسالت، ترسیم کننده چرایی هجرت سادات و امامزادگان به دیگر مناطق و از جمله ایران است.

به عنوان مثال: «شفیان بن عوف غامدی» از طرف معاویه با لشکری مجهز به طرف فرات هجوم برد و با این حمله وحشیانه، چنان به پیروان علی (علیه السلام) حمله ور شد که خانه ها و کوچه ها را از کشتگان مملو ساخت.(9)
 
همچنین «بشر بن ارطات» در هجوم وحشیانه خود به مدینه، حدود سی هزارنفر را کشته و عده ای را با آتش سوزاند، خانه های زیادی را ویران نمود و دختران بسیاری از ناحیه سپاه او مورد تجاوز قرار گرفتند.(10)
 
جرم آنان، شیعه بودن، محبت علی (علیه السلام) در دل داشتن و انتساب به علی (علیه السلام) و زهرا (علیها السلام) نبود؛ قانونی رسمی که اعلام کردند: واقل شیعه علئ حیث کانوا؛ هر جا از شیعیان علی (علیه السلام) دیدی، او را بکش.(11)
آل علی (علیه السلام)،آل مظلومان
 
در آن زمان، کوفه مرکز تجمع شیعیان بود. عبد الملک مروان به قصد ریشه کن کردن تشیع از کوفه، «حجاج» که فردی خونریز، بی رحم و ضدشیعه بود را به آنجا فرستاد.
 
امام محمدباقر (علیه السلام) در ترسیم فضای شیعیان آن دوران فرمود: شیعیان ما را در هر شهری به دست می آوردند، میکشتند و دست و پاها رابه گمان شیعهبودن، قطع میکردند و کسی که نامش به دوستی ما آشکار میشد، زندانی میشد.

و یا اینکه مالش غارت شده و یا اینکه خانه او خراب میگردید. این بلاها روز به روز شدت پیدا میکرد و تا زمان عبیدالله بن زیاد که امام حسین (علیه السلام) را کشت، ادامه داشت.
 
امام باقر (علیه السلام) سخنان خود را چنین ادامه دادند: ثم جاء الحجاج فقتله - یعنی الشیعه - قتله، و أ هم بکل ظئه و تهمه، حتی إن الرجل یقال له زندیق أو کافر أحب إلیه من أن یقال له شیعه علی علیه السلام؛ پس از آن «حجاج بن یوسف ثقفی »

آمد و شیعیان را میکشت و به گمان و تهمت شیعه بودن، زندانی و شکنجه میکرد. آن قدر وضع شیعه و دوستداران اهل بیت (علیهم السلام) اتلان خطرناک بود که اگر به کسی میگفتند: تو کافر هستی، بهتر دوست میداشت تا اینکه به او بگویند شیعه علی (علیه السلام) هستی».(12)
 
«حجاج» نه تنها شیعیان امیرمؤمنان (علیه السلام) همانند «سعید بن جبیر» و «کمیل بن زیاد» را به شهادت رساند، بلکه به گفته مورخان، تعداد کسانی که در مدت بیست سال فرمانروایی حجاج با شمشیر دژخیمان وی یا زیر شکنجه جان سپردند، صد و بیست هزار نفر بود!

و تازه این عده غیر از کسانی بودند که ضمن جنگ با حجاج به دست نیروهای او کشته شدند.هنگام مرگ حجاج، در زندان مشهور وی (که از شنیدن نام آن لرزه بر اندامها می افتاد) پنجاه هزار مرد و سی هزار زن زندانی بودند که شانزده هزار نفر آنها عریان و بی لباس بودند!

حجاج، زنان و مردان را یک جا زندانی می کرد و زندانهای وی بدون سقف بود از این رو زندانیان از گرمای تابستان و سرما و باران زمستان در امان نبودند.(13)

شهادت غلام حضرت علی (علیه السلام)
قنبر، غلام حضرت علی (علیه السلام) ، از جمله کسانی است که به دست حجاج به شهادت رسید. حجاج، به بعضی از نزدیکان خود می گوید: دوست دارم به یکی از اصحاب و یاران ابوتراب علی (علیه السلام) دست پیدا کنم. به او گفتند:

ما از قنبر کسی را به علی (علیه السلام) نزدیکتر نمی دانیم. حجاج، کسی را به دنبال او فرستاد و او را نزد حجاج آورد، حجاج به او گفت، تو قنبری؟ گفت: آری! حجاج گفت: از دین علی تبری بجوا
 
قنبر گفت آیا تو می توانی مرا به بهتر از دین علی (علیه السلام) راهنمایی کنی؟
 
حجاج گفت: من تو را خواهم کشت. کدام قتلی برای تو محبوب تر است، آن را انتخاب نما؟
 
قنبر در جواب گفت، مرا امیر المؤمنین خبر داده است که بی گناه، ذبح خواهم شد. حجاج نیز، دستور داد تا سر او را مانند گوسفند از تن جدانمایند.(14)
 
در هر حال، حجاج در مدت فرمانداری خود، بسیاری از شیعیان و اولاد امیرالمؤمنین (علیه السلام) را به شهادت رسانید و تعداد بسیاری را نیز زندانی و شکنجه نمود. دشمنی او با اهل بیت علیهم السلام و شیعیان به گونه ای بود که می گویند.

او دستور می داد موقع غذا خوردن، شیعیان را در کنار سفره او، مقابل چشمش سر ببرند و آهن قرمز شده ای را به جای رگهای بریده گردن آنها بگذارند، تا خون قطع شود و بدنها در اثر قطع شدن خون، بالا و پایین روند و آن ملعون غذا بخورد و لذت ببرد؟
دوره جدید آزار و شکنجه
 
آنچه گفته شد، تنها گوشه هایی از قساوتها و شقاوتهای بنی امیه در حق اولادامیرالمؤمنین (علیه السلام) بود که تاریخ توانسته ثبت و ضبط نماید. در هر صورت، هنوز مفاسد، فجایع و مظالم دودمان منحوس بنی امیه تمام نشده بود که نوبت ریاست «بنی عباس» فرارسید.
 
در این دوره نیز آل علی (علیه السلام) همواره در زجر و حبس به سر برده و اولاد فاطمه زهرا (علیها السلام) الستان از محل سکونت خویش مهجور و تبعید گردیده و مسموم یا مقتول می گشتند.

به عنوان مثال، در دوران خلافت « منصور دوانیقی»، وی عده ای از نوادگان امام حسن مجتبی (علیه السلام) را دستگیر کرد و دستور داد آنان را با غل و زنجیر داخل کجاوههای بدون سرپوش و فاقد فرش سوار کنند.

سپس این بزرگان را در زیر زمینی حبس نمودند که در آن تشخیص شب از روز امکان پذیر نبود و این محبوس شدگان، ناگزیر قرآن را. پنج قسمت کرده و بعد از خواندن
 
یک قسمت از آن، یکی از نمازهای پنجگانه را اقامه می نمودند. این ذراری رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) در شرایط بسیار ناگوار سیاهچالها از شدت بیماری، گرسنگی و تشنگی جان می دادند.
شهادت جوان هاشمی
 
منصور به اعتراف خودش، متجاوز از هزار نفر از اولاد علی (علیه السلام) را کشت و تعداد شیعیانی که به قتل رسانیده، به حساب نیامده است.
 
او در یکی از رفتارهای خود با خاندان پیامبر (صلی الله علیه وآله) یکی از اولاد امام حسن (علیه السلام) را احضار کرد و فرمان داد لباسهای او را پاره کرده و 150 تازیانه بر وی زدند که یکی از آنها بر چشم این جوان هاشمی خورد و آن را از جا کند و بر صورتش آویخت، سرانجام این سید بزرگوار به شهادت رسید.(15)
داستانی از جنایات هارون الرشید
 
هنگامی که هارون الرشید بر مسند خلافت تکیه زد، سیاستش نسبت به فرزندان علی (علیه السلام) و پیروانش این بود که فرزندی از علی (علیه السلام) روی زمین باقی نماند. حمید بن قحطبه می گوید: وقتی که هارون در طوس بود شبی مرا خواست.

قتی نزد او رفتم دیدم شمعی نزد او می سوزد و شمشیر برهنه ای نزد اوست و خادمی در کنارش. وقتی مرا دید گفت: چگونه است اطاعت تو از من؟ گفتم: به جان و مال تو را اطاعت می کنم.

لحظاتی سر به زیر انداخت و به من اجازه برگشتن داد. وقتی به خانه رسیدم دوباره پیک او به دنبالم آمد و من نزد خلیفه برگشتم. باز پرسید چگونه است اطاعت تو؟ گفتم: فرمانبردار تو از جان و مال و زن و فرزند هستم. او تبسمی کرد و اجازه مرخصی داد.
 
تا داخل خانه شدم باز فرستاده اش مرا خواست. نزد او رفتم: پرسید اطاعت تو از ما چه اندازه است؟ گفتم: تورا اطاعت می کنم در جان و مال و زن و فرزند و دین خود.
 
او تا این پاسخ راشنید خندید و گفت: این شمشیر را بگیر و به آنچهاین خادم گفت، عمل کن.
 
خادم شمشیر را به من داد و مرا به خانه ای آورد و قفل را باز کرد.
 
وقتی داخل شدیم، چاهی دیدم که در صحن خانه کنده اند. سه اتاق در بسته هم آنجا بود در یکی را باز کرد، دیدم بیست نفر از پیران و جوانان و کودکان که گسیوها و کاکل ها داشتند نشانه سیادت ]همه در بند و زنجیر هستند و همه از فرزندان امیر مؤمنان علیه السلام و فاطمه علیه السلام هستند.

آن خادم گفت: که خلیفه از تو خواسته اینها را گردن بزنی. پس یک یک را بیرون می آورد و من در کنار چاه ایشان را گردن می زدم تا آنکه همه را گردن زدم و او سرها و بدنها را در چاه انداخت.

آن گاه در اتاق دوم را گشود، آن جا نیز بیست نفر بودند، آنها را هم گردن زدم. در اتاق سوم هم بیست نفر بودند، آنها را هم کشتم تا این که نوبت نفر بیستم شد، مرد پیری بود. گفت:

دستت بریده بادای ملعون! چه عذر خواهی داشت نزد جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله وقتی از تو بپرسد چرا شصت نفر از فرزندان بی گناه مرا کشتی؟ تا این سخن را شنیدم بر خود لرزیدم خادم پیش آمد و فریاد زد که چرا معطلی؟! من او را نیز گردن زدم.(16)
 
بنابراین، وجه مشترک فرمانروایان بنی عباس بابنی امیه، سختگیری، شکنجه و قتل اولاد امیرالمؤمنین (علیه السلام) بود و آنان نیز علاوه بر به شهادت رساندن امامان علیهم السلام و جانشینان راستین رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) قیامهای سادات و علویان را که با هدف مبارزه با ستم، نهی از منکر و ترویج فضیلت صورت می گرفت.

به شدیدترین وجه سرکوب نمودند و فرزندان و نوادگان و اصحاب ائمه بزرگوار را در بدترین سیاه چالها محبوس ساخته، آنان را با شکنجه و آزارهای دیگر شهید نموده و بسیاری از آنان را نیز تبعید نمودند.(17)
 
مجموعه این حوادث تلخ و جانکاه، باعث هجرت بسیاری از امامزادگان به دیگر مناطق و از جمله ایران گردید.

2. امنیت مناطق ایران
بر اثر مظالم و فجایع نامحدود و گسترده عباسیان و پیش از آنها امویان -که بخش هایی از آنها در صفحات پیشین اشاره شد دودمان شریف نبوی و سادات عظام، آنهایی که توانستند جان به سلامت بدر ببرند، پنهانی و در تاریکی شبها خود را از مقر خلافت دور می کردند و به طور ناشناس، به اطراف کشور اسلامی پراکنده می گردیدند.
 
در این میان، جغرافیای خاص مناطق مختلف ایران و نیز به دلیل دور بودن ایران از دسترس حکومتها، باعث مهاجرت آن بزرگواران بدین مناطق شد.

3. ایرانیان؛ شیفتگان اهل بیت (علیهم السلام)
شاید اصلی ترین عاملی که امامزادگان را به هجرت به سوی ایران کشاند، حسن ظن و تعریف و تمجیدهایی بود که در مناسبتهای مختلف، در سیره و سخن پیامبر (صلی الله علیه وآله) امیرمؤمنان (علیه السلام) و دیگر ائمه (علیهم السلام) بارها بیان و تکرار شده بود.

و پیشوایان دین و آباء و اجداد گرامی آنان، از ایرانیان به عنوان مردمی شیفته و محب اهل بیت (علیهم السلام) یاد کرده بودند و اینکه ایرانیان، علاوه بر ارادت قلبی و گرایش فطری به اهل بیت (علیهم السلام)،
 
در آینده نیز نقش بسزایی در تاریخ اسلام، شناساندن حقانیت دین و دفاع از تشیع و زمینه سازی برای ظهور حضرت حجت (علیهم السلام)، در راستای تشکیل مدینه فاضله مهدوی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، ایفا خواهند نمود.
 
این تمجید و ستایش از ایرانیان، مصداق عینی و روشنی نیز داشت؛ روزبه که بعد به «سلمان فارسی» تغییر نام داد، از اولین کسانی بود که در آغازین روزهای طلوع اسلام در جزیره العرب، خود را به پیامبر اعظم (صلی الله علیه وآله) رساند و در محضر ایشان.

درجات کمال و معنویت را پیمود و به عنوان سربازی دلباخته و از شیعیان و محبین خالص (علیه السلام)، ایلام خود را وقف آیین اسلام و دفاع از حق و حقیقت نمود و در مراحل مختلف، منشأ خدمات فراوان گردید.
 
سلمان در این راه آنقدر از خود لیاقت نشان داد، تا مدال افتخار السلمان ما اهل البیت» را به خود اختصاص داد(18) و سلمان محمدی (صلی الله علیه وآله) لقب گرفت.

 سلمان و جایگاه ممتاز ایرانیان
 حضور «سلمان»، فرصت و بستر خوبی برای نشان دادن جایگاه ممتاز ایرانیان بود و پیامبر (صلی الله علیه وآله) در مناست بهای گوناگون، بر شخصیت معنوی و تحول آفرین ایرانیان اشاره می نمودند.

روزی اصحاب در حضور پیامبر (صلی الله علیه وآله) نشسته بودند که این آیه نازل شد: «و آخرین منهم لما یلحقوابهم وهو العزی الحکیه؛ و دیگرانی که هنوز به آنان نپیوسته اند و خداوند شکست ناپذیر و داناست».(19)
 
اصحاب پرسیدند: یا رسول الله! آن مردمی که خداوند دربارهی آنان وعده فرموده که بعد به اسلام ملحق خواهند شد، چه کسانی هستند؟
 
حضرت، دست مبارکش را بر پشت سلمان فارسی گذاشت و فرمود: «آنان هموطنان سلمان هستند که اگر اسلام در آسمان و در ستارهی ثریا باشد، مردمان قوم سلمان به آن ایمان خواهند آورد و بدان خواهند پیوست»(20)
 
همچنین وقتی آیهی «فإن یکفر بها هؤلاء فقد وکلنا بها ومالیشوا بها بکافرین؛ اگر آنان به اسلام و قرآن کافر شوند، ما آن را به قومی که بدان کافر نیستند واگذار می کنیم».(21) نازل شد، اصحاب از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) پرسیدند: آنها چه کسانی هستند؟
 
آن حضرت فرمود: «القوم بالشیعه او اولاد العجم؛ شیعیان و فرزندان عجم [ایرانیان]».(22)نیز هنگام نزول آیهی: «إن یشأ یذهبکم ایها الناس ویأت بآخرین و کان الله علی ذلک قدیر؛

ای مردم! اگر به خدا ایمان نیاورید و تقوا پیشه نکنید، خداوند شما را می برد و قوم دیگری را به جای شما می آورد که مؤمن و پرهیزگارند و خداوند بر هر چیز تواناست»(23)
 
رسول خدا (صلی الله علیه وآله) در پاسخ اصحاب که یا رسول الله! آن قوم کهن چه کسانی هستند؟، فرمودند: «آنان قوم و مردم سلمان فارسی هستند که دین خدا را یاری می کنند و اسلام را در شرق و غرب عالم گسترش می دهند»(24)
 
در روایتی دیگر، خاتم رسولان الهی فرمودند: «أعظم الناس تنصیبا فی الاسلام أهل الفارس؛ نصیب و بهره ایرانیان در اسلام، از همه ملت های دیگر بیشتر است)).(25)
 
پیامبر (صلی الله علیه وآله) که به فرموده قرآن: «و ما ینطق عن الهوی؛ و (پیامبر) از روی هوا و هوس سخن نمی گوید»،(26) به یقین، بر اساس شایستگی های ایرانیان به بیان چنین تمجیدهایی پرداخته و پس از ایشان نیز، محبت و احترام ائمه هدی علیهم السلام نسبت به شیعیان و مردم ایران ابراز گردیده است .

تا از این طریق، هم آنان را به عنوا دوستداران اهل بیت علیهم السلام معرفی نمایند و از سوی دیگر، به نقش آنان در ترویج اسلام حقیقی و پایه گذاری تمدن نوین اسلامی در آینده، اشاره نمایند.
 
این تعریف و تمجیدها در زبان مبارک دیگر معصومین علیهم السلام نیز جریان داشت و آنان نیز با دیده احترام و عزت به ایرانیان نگریسته و در وصف ایمان آنان، سخن گفته و به این نکته اشاره نموده اند.

که در آینده، پاره های تن اهل بیت علیهم السلام و فرزندان علی (علیه السلام) و فاطمه (علیها السلام) در مناطق مختلف ایران به خاک سپرده خواهند شد و مزارشان مأمن و ملجأ و محل زیارت آنان خواهد شد.

از جمله این روایات، احادیثی است که درباره بارگاه ملکوتی امام رضا (علیه السلام) حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها)، شاه عبدالعظیم و مانند آن نقل شده است.

نگاهی به چند روایت
 پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) درباره شهادت امام رضا (علیه السلام) در ایران فرمود: «دف بضعه مئی براسان لا یژورها مؤمن إلا أوجب الله له الجنه و حرم جسده علی النار؛ بهزودی پاره ای از تن من در خراسان دفن می شود، مؤمنی او را زیارت نمی کند، مگر آنکه بهشت برای او واجب و بدنش بر آتش حرام می شود».(27)
 
حضرت علی (علیه السلام) نیز به نقل از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمود: «ستدفن بضعه مئی براسان، ما زارها مکروب إلا الله کربه ولا مذنب إلا غفر الله له ذنوبه؛

به زودی پاره تن من در سرزمین خراسان دفن می شود، هیچ غمگینی او را زیارت نمی کند جز آنکه غمش برطرف می شود، و گناهکاری او را زیارت نمی کند جز آنکه خداوند گناهان او را می بخشد».(28)
 
روزی امام موسی کاظم (علیه السلام) در جمع فرزندان خود نشسته بود که فرزندش [علی که تازه جوانی بود، بر او گذر کرد. حضرت فرمود: «این ابنی هذا یموت فی أرض محبه فمن زاره مسلما لأمره عارفا بحقه کان عند الله عوجل کشهداء بدر؛

به راستی این پسرم در سرزمین غربت از دنیا می رود، پس هر کسی او را زیارت کند، در حالی که تسلیم امامت او و آگاه به حق اوست، در نزد خدا اجر شهدای بدر را دارد».(29)
آشیانه آل محمد (صلی الله علیه وآله)
 
در مورد حضرت معصومه (علیها السلام) و قم به عنوان پایگاه شیعیان و آشیانه آل محمد (علیها السلام) نیز، روایات متعددی نقل شده است که به ذکر چند نمونه بسنده می نماییم.
 
امام صادق علیه السلام فرمود: «إن لله خرما وهو مک وللرسول ما هو المدینه، ولأمیر المؤمنین ما هو الکوفه وتناما وهوم وتمتد فیها امرأه من ولدی بنی فاطم، من زارها وجبت له الجه؛ برای خدا حرمی است و آن مکه است .

و برای رسول خدا صلی الله علیه و آله حرمی است و آن مدینه است و برای امیر مؤمنان علیه السلام حرمی است و آن کوفه است و برای ما حرمی است و آن قم است و به زودی زنی از فرزندان من در آنجا دفن می شود که نامش «فاطمه» است؛ هر کس او را زیارت کند، بهشت بر او واجب خواهد شد».(30)
 
آن حضرت همچنین فرمودند: «الا محرمی و حرم ولدی بعدی قم؛ آگاه باشید که حرم و حرم فرزندان بعد از من قم است».(31)
 
نقل شده است که پنجاه سال پیش از تولد حضرت معصومه (سلام الله علیها)، گروهی از شیعیان ری خدمت امام صادق (علیه السلام) رفتند. حضرت با دیدن آنها فرمود: «آفرین بر برادران قمی ما».گفتند: آقا، ما اهل ری هستیم.
 
امام باز به اهل قم آفرین گفت و فرمود: «برای خداوند حرمی است که مکه است. حرم رسول خدا، مدینه، حرم امیر مؤمنان کوفه و حرم من و فرزندانم قم است.

آگاه باشید، بهشت هشت در دارد که سه در آن به سوی قم است. بانویی از فرزندان من در آن جا وفات میکند که نامش فاطمه دختر موسی است. همه شیعیان ما به شفاعت او، وارد بهشت می شوند».(32)
 
امام کاظم (علیه السلام) ما نیز درباره جایگاه و منزلت معنوی قم برای شیعیان امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمود: قم عش آل محمد و ماوی شیعتهم، قم آشیانه آل محمد و جایگاه پیروان آنان است».(33)
 
ثامن الحجج، امام رضا (علیه السلام) نیز پیرامون خواهر گرامی خود فرمودند: «من زار المعصومه بقم کمن زارنی؛ آنکه معصومه را در قم زیارت کند، گویا مرا زیارت کرده است».(34)
 
و امام جواد (علیه السلام) فرمود: «من زار قبر عمتی بقم فله الجنه؛ کسی که قبر عمه مرا در قم زیارت کند، بهشت برای او است».(35)

مرا به قم ببرید؟
 با توجه به این گونه توصیفات، قم برای آل علی (علیه السلام) محل أمن و در زبان ائمه (علیهم السلام) آشیانه آل محمد (صلی الله علیه وآله) و پناهگاه ایشان معرفی شده بود.

 از طرفی، قم از لحاظ موقعیت جغرافیائی آن زمان در محل دوردستی واقع بود که دست کمتر کسی به آنجا می رسید، لذا اکثر سادات به آنجا پناه می آوردند تا جایی که وجود 444 امامزاده را در این شهر مقدس برشمرده اند.(36)
 
بر این باور، حمایت مردم از امامزادگان، علت کثرت و گستردگی حضور ایشان در ایران است؛ همانگونه که در سال 201 هجری قمری، یک سال پس از سفر تبعید گونه امام رضا (علیه السلام) به شهر «مرو»، کریمه اهل بیت، حضرت معصومه علیها السلام همراه عده ای از برادران خود برای دیدار و تجدید عهد با امام زمان خویش به سوی دیار غربت راهی شدند.
 
هنگامی که کاروان به شهر «ساوه» رسیدند، عده ای از مخالفان اهل بیت (علیهم السلام) با ماموران حکومتی همراه شدند و آنان را مورد هجوم قرار دادند. در این هجوم کینه توزانه، عده ای از همراهان حضرت معصومه (علیها السلام) به شهادت رسیدند و خود حضرت بیمار شدند. در این هنگام پرسیدند: از این مکان تا قم چقدر راه است؟ پاسخ دادند: ده فرسنگ.
 
حضرت فرمودند: مرا به قم ببرید، چرا که از پدرم شنیدم «شهر قم مرکز شیعیان ماست». آن گاه حضرت را به طرف قم حرکت دادند و مردم قم که از این خبر مسرت بخش بسیار خرسند شده بودند، به استقبال حضرت آمدند.

در حالی که «موسی بن خزرج» بزرگ خاندان اشعری» زمام شتر آن مکرمه را می کشید، در میان شور و احساسات مردم، وارد آن شهر شدند و در منزل «موسی بن خزرج» که امروزه به محله میدان میر معروف است، نزول اجلال نمودند.(37)

همانند حسین (علیه السلام)
 در مورد فضیلت زیارت مرقد حضرت عبدالعظیم حسنی (علیه السلام) نیز به ذکر این روایت اکتفا می نماییم که نقل شده مردی از اهل ری، خدمت امام هادی (علیه السلام) رسید. امام از او پرسیدند: کجا بودی؟
 
گفت: به زیارت سیدالشهدا (علیه السلام) رفته بودم.حضرت فرمودند: «بدانکه اگر قبر عبدالعظیم حسنی (علیه السلام) رازیارت کنی، گویا حسین بن علی (علیه السلام) را زیارت کردهای».(38) از این رو در فرازی از زیارتنامه ایشان چنین میخوانیم...السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیاره سید الشهداء یترتجی.

4. سفر امام رضا (علیه السلام) به ایران
از عواملی که سبب حضور امامزادگان در نقاط مختلف ایران شد، حضور امام رضا علیه السلام در ایران و دعوت از ذریه پاک رسول خدا (صلی الله علیه وآله) و باقی ماندگان سلاله طیب و طاهر علوی و فاطمی علیهم السلام بود .

که در پرتو این حضور و با توجه به ولایتعهدی امام رضا (علیه السلام) فضای جامعه برای ترویج فرهنگ تشیع، مساعد تشخیص داده می شد، به ویژه آنکه «مأمون عباسی»، در ظاهر به خاندان پیامبر (صلی الله علیه وآله) ابراز ارادت می کرد و خود را دوستدار ایشان جلوه می داد.
 
بر این اساس، پس از تحمیل ولیعهدی به امام رضا (علیه السلام) توسط مأمون(39) وهجرت اجباری ایشان به ایران، امام رضا (علیه السلام) از این فرصت استفاده کردند و نامه ای به سادات مدینه نوشتند و آنان را به ایران دعوت نمودند.

به دنبال این نامه، تعداد زیادی از سادات و وابستگان و شیعیان حضرت، به دنبال امام و رهبر خویش حرکت کردند و تلاش کردند خود را به ایشان برسانند.(40) .

از جمله کسانی که به سمت ایران حرکت کردند، حضرت فاطمه معصومه (علیها السلام) البنا در قالب کاروان 400 نفره و علی بن موسی (علیه السلام) معروف به شاهچراغ، در قالب کاروان 700 نفره بود .(41)

نتیجه:
خلاصه پاسخ  به این سوال که: چرا اکثر امام زاده ها در ایران و در کوه ها دفن شده اند؟ این می شود که امامزاده ها که در ایران وجود دارند اکثریت آنها خویشاوندان و نزدیکان نسبی و سببی حضرت امام رضا -علیه السلام- بوده اند که بعد از حرکت حضرت از مدینه به مرو بصورت کاروان به سرپرستی حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها ) خواهر گرامی امام رضا -علیه السلام- وارد ایران شده اند.

که اکثر آنها بوسیله حاکمان و بدستور پادشاهان عصر که دستور تعقیب و توبیخ آن بزرگواران را داشته اند به شهادت می رسیدند که در دامنه و دل کوه و یا در جاهای دور از دسترسی مردم مدفون و پیکر مطهرشان به خاک سپرده می شد.

که شناسائی قبور مطهر آنها از طریق نشانه ها و قراین و یا طریق حدس و گمان و الهامات و رویاهای صادقانه ای که بعضی از افراد مومن و متدین مشاهده می نمودند ، گردیده است و زمینه احیا و احداث مقبره و آرامگاه برای آنان فراهم می گردید .

پی نوشت:
1.تاریخ طبرستان، ج۱، ص۲۲۴.
2.ریاض الانساب، ص۱۶۰.
3.تاریخ رویان، متن، ص۸۴
4.را مره نور الثقلین، ج 3، ص 180؛ الاحتجا ص 412-421، الدر المنثور، ج 5، ص 310.
5.الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج 3، ص 229.
.6شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 11، ص 45.
.7کان بنو أمیه إذا سمعوا بمولود اسمه علی قتلوه». الغدیر، علامه امینی، ج 10، ص 287؛ تهذیب التهذیب، ج 7، ص 281.
.8کان یلعن أباه، لم سماه علیا». لسان المیزان، ج 4، ص 210.
.9شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 1، ص 44 طبع قدیم؛ الامام (علیه السلام)، احمد رحمانی همدانی، ص .925.
.10شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 2، ص 17، الغارات،ثقفی، ج 2،ص 460.
11.شرح نهج البلاغه، ج 2، ص 6.
12.همان، ج 11، ص 43.
13.مروج الذهب، مسعودی، ج 3، ص 166 و 167؛ سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی ،ص249.
14.الشیعه والحاکمون، ص 95، به نقل از شیعه شناسی و پاسخ به شبهات، علی اصغر رضوانی، ص 57-92.
15.مروج الذهب، مسعودی، ج 2، 3؛ شیعه و زمامداران خودسر، محمد جواد مغنیه، ص 17؛ عقد الفرید، قرطبی، ج 1، ص 41.
16.عیون اخبار الرضا(ع)، ج 1، ص 100.
17.نک: خط امامت و طوفانهای بنی عباس، نشریه مبلغان، ش 173.
18. سیره ی ابن هشام، ج 2، ص 224؛ سلمان فارسی، جعفر مرتضی، ص 14.
19. سوره جمعه، آیات 3-4.
20.صحیح مسلم، ج 7، ص 192.
21. سوره انعام، آیه 189.
22. بحارالانوار، ج 24، ص 309.
23. سوره نساء، آیه 133.
24. تفسیر المیزان، ج 5، ص 106.
25. کنز العمال، متقی هندی، ج 12، ص 90، شماره 34126؛ میزان الحکمه، محمدی ری شهری، ج 3، ص 2390.
26.سوره نجم، آیه 3.
27.بحارالانوار، ج 102، ص 31، ح 1؛ وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج 14، ص555.
28.وسائل الشیعه، ج 14، ص 553؛ بحارالانوار، ج 102، ص 33، ح 10.
29. کامل الزیارات، ابن قولویه، ج 5، ص 304؛ بحارالانوار، ج 102، ص 41، ح 43؛ مستدرک الوسائل، میرزای توری، ج 10، ص 356.
30. بحارالانوار، ج 102، ص 265.
31.بحارالانوار، ج 60، ص 216.
32. بحارالانوار، ج 60، ص228، جامع احادیث الشیعه، ج 12، ص 617.
33.بحارالانوار، ج 60، ص 218.
34. ریاحین الشریعه، ج 5، ص 35؛ ناسخ التواریخ، ج 3، ص 68.
35. کامل الزیارات، ص 324.
36. ماهنامه کوثر، ش 12، ص 65 و 66.
37. سفینه البحار، ج 2، ص 376؛ بحار الانوار، ج 60، ص 219.
38.کامل الزیارات، ص324.
39.ریان گوید: به حضرت رضا علیه السلام عرض کردم مردم می گویند شما با این که اظهار بی رغبتی به دنیا می کنید ولایتعهدی را پذیرفته اید؟ امام امام رضا (علیه السلام) فرمود: «قد علم الله کراهتی لذلک، فلما خیرت بین قبول ذلک و بین القتل اخترت القبول علی القتل. خداوند خود می داند که من این امر رانا پسند می داشتم، ولی چون بین پذیرش آن و مرگ مخیر شدم، قبول آن را بر مرگ ترجیح دادم». عیون اخبار الرضا، ج 2، ص139.
40. تعداد این افراد را دوازده هزار و ششصد هفتاد و سه نفر نوشته اند. (جامع الانساب، ص 17).
41. نک: تاریخ تشیع در ایران، رسول جعفریان، ص 162.

منابع:
https://www.porseman.com/article/7/107297
https://www.khabaronline.ir/news/312448
https://pasokhgoo.ir/content
https://fa.wikishia.net/view
https://www.nasim.news
رضا اخوی، سازمان اوقاف و امور خیریه، ضریح های نورانی،تابستان 1396 ش


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط