قرآن ستیزان از چه روش هایی برای خاموش کردن نور خداوند اقدام می کنند؟

قرآن ستیزان از چه روش هایی برای خاموش کردن نور خداوند اقد ام می کنند؟ قرآن روش های قرآن ستیزی را چگونه بیان فرموده است؟
چهارشنبه، 12 مهر 1402
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: قربان منتظمی
موارد بیشتر برای شما
قرآن ستیزان از چه روش هایی برای خاموش کردن نور خداوند اقدام می کنند؟

مقدمه:

ما بر این باوریم که قرآن هرگز نمی سوزد،و از بین نمی رود.زیرا از همان آغاز نزول وحی الهی، شیطان و شیاطین زمان در کمال یأس و درماندگی سعی در تکذیب کلام الهی برآمدند.
 
اگر چه قرآن ستیزان در هر زمانی با شیوه های مختلف موجو همان زمان به جنگ و مخالف با قرآن و کلام وحی آمده ا ند ولی هرگز موفق نشدهاند و نخواهند شد. آ
 
 و شاهد هستیم هر روز با خشم از ظهور این خورشید پر فروغ عالم ‌تاب و ناتوان در برابر منطق محکم و قوی وحی الهی به روش‌های مختلف در خاموش کردن تابش عظیم این آفتاب جهانگیر برآمدند .
 
در حالیکه بنابر گفتار نورانی این کلام وحی در آیه 8 سوره صف) یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ (
 
آنان تصمیم دارند که نور خدا را با دهان‌ها (و سخنان و افتراها) ى خود خاموش کنند، در حالى که خداوند کامل کننده نور خویش است، هرچند کافران ناخشنود باشند.
 
غافل از آنکه قرآن کریم این مأدبة‌ الهی روزبه ‌روز پرفروغ ‌تر شده و آینده از آن اسلام است. اگر چه قران را بسوزانند و به قرآن هتک حرمت نمایند.
 
در این مطلب به سراغ خود قرآن می رویم تا از کلام وحی به این سوال پاسخ دهیم که دشمنان قرآن ستیز براى خاموش کردن نور خداوند از راه‌هاى مختلفى استفاده کرده اند؟
 
عناوین بیان شده در متن مفاله به ریشه های شبهات قرآن ستیزان اشاره دارد. کسانیکه سهوا و عمدا و فقط  بخاطر مطاع دنیا دست به هر اقدام و جنایتی می زنند تا به خیال خود نور الهی را خاموش کنند، و احساسات مسلمین را جریح دار نمایند.
 

قرآن ستیزان از چه راه هایی برای خاموش کردن نور خداوند اقد ام می کنند؟

1- قرآن ستیزان، قرآن را اساطیر و ارتجاع و کهنه گرایى می پندارند

«وَمِنْهُم مَّن یَسْتَمِعُ إِلَیْکَ وَجَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَن یَفْقَهُوهُ وَفِی آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِن یَرَوْاْ کُلَّ آیَةٍ لاَّ یُؤْمِنُواْ بِهَا حَتَّى إِذَا جَآؤُوکَ یُجَادِلُونَکَ یَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُواْ إِنْ هَذَآ إِلاَّ أَسَاطِیرُ الأَوَّلِینَ؛.
 
 پاره‌اى از آنها به (سخنان) تو، گوش فرا مى‌دهند؛ ولى بر دل‌هاى آنان پرده‌ها افکنده‌ایم تا آن را نفهمند؛ و در گوش آنها، سنگینى قرار داده‌ایم.
 
 و (آنها به‌قدرى لجوج‌اند که) اگر تمام نشانه‌هاى حق را ببینند، ایمان نمى‌آورند؛ تا آنجا که وقتى به سراغ تو مى‌آیند که با تو پرخاشگرى کنند، کافران مى‌گویند: «این‌ها فقط افسانه‌هاى پیشینیان است!». [۱]
 
 اساطیر الاولین به معناى نوشته‌هایى از دروغ و خرافات است که اهلش به خیال خود آن را مقدس ‌مى‌شمرده‌اند
 
این آیه به یکى دیگر از تحلیل‌هاى انحرافى و بهانه‌هاى واهى آنان در مورد قرآن پرداخته، می‌گوید: (آنها گفتند این همان افسانه‌هاى پیشینیان است که وى آن را رونویس کرده)! (و قالوا اساطیر الاولین اکتتبها).
 
او در واقع از خود چیزى ندارد، نه علم و دانشى و نه ابتکارى، تا چه رسد به وحی و نبوت، او از جمعى کمک گرفته و مشتى از افسانه‌هاى کهن را گردآورى نموده و نام آن را وحى و کتاب آسمانی گذارده است.
 
او براى رسیدن به این مقصد، همه روز از دیگران بهره‌گیرى می‌کند (و این کلمات هر صبح و شام بر او املا می‌شود)! (فهى تملى علیه بکرة و اصیلا).
 
او در مواقعى که مردم کمتر در صحنه حضور دارند؛ یعنى به هنگام صبح و هنگام شام براى منظور خود کمک مى‌گیرد.
 
آنها در این چند جمله کوتاه مى‌خواستند، چند نقطه ضعف بر قرآن تحمیل کنند: [2]
 
1.اینکه قرآن مطلقا مطلب تازه‌اى ندارد و مشتى از افسانه‌هاى پیشین است!
 
2. پیامبر اسلام حتى یک روز بدون کمک دیگران نمى‌تواند به کار خود ادامه دهد، باید صبح و شام مطالب را بر او املا کنند و او بنویسد.
 
3. او خواندن و نوشتن را می‌داند، و اگر می‌گوید درس ‌نخوانده‌ام این هم سخن خلافى است!
 
در واقع آنها با این دروغ‌ها و تهمت‌هاى واضح مى‌خواستند مردم را از گرد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) پراکنده کنند؛ در حالى که تمام کسانى که عقل داشتند و در آن جامعه مدتى زندگى کرده بودند به‌خوبى می‌دانستند.
 
 پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نزد کسى درس نخوانده بود، به‌علاوه با جمعیت یهود و اهل کتاب سر و کارى نداشت، و اگر همه روز صبح و شام از دیگران الهام می‌گرفت،
 
 چگونه ممکن بود بر کسى مخفى شود؟ از این گذشته آیات قرآن در سفر و حضر در میان جمع و در تنهایى و در همه حال بر او نازل می‌شد. [3]
 

2- قرآن ستیزان: قرآن خیال  پردازی و پندار دروغ است

«اضغاث احلام»، اصطلاحی قرآنی است که در آیه 44 سوره‌ی یوسف و آیه 5 سوره‌ی انبیاء به معنای خواب‌های آشفته و پریشان آمده است:
 
«قالُوا أَضْغاثُ أَحْلامٍ وَ ما نَحْنُ بِتَأْویلِ الْأَحْلامِ بِعالِمینَ». [4] آنها گفتند: خوابهای پریشان است و ما تعبیر خوابهای پریشان نمی‌دانیم.
 
در بررسی لغوی واژه‌ی «اضغاث» باید گفت که این واژه از «ضغث» به معنای دسته‌‏اى از گیاه آمده است که تر و خشک آن مخلوط باشد.[5] همچنین به هر چیزی که درهم و مشتبه باشد نیز «ضغث» گفته می‌شود.[6]
 
واژه‌ی «احلام» هم از «حلم» به معنای نگه‌داشتن نفس از هیجان غضب بوده و به معنای خواب دیدن نیز آمده است.[7]
 
برخی از محققان در ربط بین دو معنای واژه‌ی «حلم» می‌گویند که معنای اصلی آن همان نگه‌داشتن نفس از هیجان غضب است؛ اما چون در هنگام خواب، انسان دارای آرامش بوده و هیجان غضب وی خاموش است؛ از این‌رو خواب دیدن را نیز حلم و جمع آنرا احلام می‌نامند.[8]
 
بر این اساس «أضغاث أحلام» عبارت از امور متفرّق و مشوّشی است که در حال خواب دیده شود.
 

3-قرآن ستیزان: سخنان پیامبرو قرآن دروغ و افترا  است

أَمْ یَقُولُونَ افْتَرَاهُ ۖ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ
 
بلکه کافران می‌گویند قرآن را (محمد) خود بافته است. بگو: اگر راست می‌گویید شما خود و هم از هر کس نیز می‌توانید کمک بطلبید و یک سوره مانند آن بیاورید. [9]
 
نکته ها
قرآن چندین بار بر معجزه بودن کلام الهى و عجز جنّ و انس از آوردن مثل آن و به آوردن نظیر قرآن، یا حتّى آیه‌اى همانند آن، تحدّى ومبارزه طلبیده است،.
 
 از جمله در آیه 13 سوره‌ى هود. از طرفى با اینکه در طول قرنها، میلیون‌ها مخالف براى تضعیف قرآن وشکست اسلام، فعالیّت‌هاى بسیارى داشته و دارند، لیکن این نداى مبارزه خواهانه‌ى قرآن، تاکنون بى‌پاسخ مانده و تا قیامت بى‌جواب خواهد ماند. [10]
 
پیام ها
1- نه تنها کلّ قرآن، بلکه حتّى یک سوره از آن هم معجزه است.
 
2- قرآن براى مبارزه طلبى، تخفیف هم داده و به آوردنِ یک سوره مثل قرآن هم قانع است.
 
3- مبارزه طلبى قرآن، مخصوص زمان و مکان معیّنى نیست، تا قیامت، تا پایان عمر بشر و در همه جاى زمین، این درخواست مطرح است. «وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ»
 
4- مبارزه طلبى قرآن، مخصوص عوام نیست، بلکه همه‌ى حقوقدانان، ادیبان و نوابغ و ... را به مبارزه مى‌طلبد. «وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ»
 
5- در این مبارزه طلبى، امکانات و نفرات خاصّى را تعیین نکرده است. «وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ»
 
6- در این مبارزه طلبى، تحریک هم کرده است. «إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ»
 

4- قرآن ستیزان: آیات وحى را سطحى و بى ارزش قلمداد مى‌کنند

َ إِذا تُتْلى‌ عَلَیْهِمْ آیاتُنا قالُوا قَدْ سَمِعْنا لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا إِنْ هذا إِلَّا أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ
 
و هرگاه آیات ما بر آنان تلاوت شود، گویند: به خوبى شنیدیم (چیز مهمى نیست)، اگر بخواهیم قطعاً مانند این قرآن را بیان مى‌کنیم، این جز افسانه‌هاى پیشینیان نیست. [11]
 
جن و انس نمی‌تواند مثل آن را بیاورد در برابر یک چنین کتابی بعد از تعدی تام بعد از اینکه آنها را به مبارزه و مناظره دعوت کرده است .
 
خب این جز لجاجت و عناد چیز دیگر نیست وقتی آیات الهی بر اینها تلاوت بشود می‌گویند بله ما شنیدیم چیز مهمی نیست ما هم اگر بخواهیم مثل این را می‌توانیم .
 
بیاوریم این همان مکری است درباره مکتب برای اینکه این حقیقت باعظمت را بی اهمیت جلوه بدهد آنها که ایمان آورده‌اند ایمانشان را سست بکنند.
 
 آنها که ایمان نیاوردند می‌خواهند ایمان بیاورند جلوی ایمان آنها را بگیرد و مانند آن ﴿وَ إِذا تُتْلی عَلَیْهِمْ آیاتُنا قالُوا قَدْ سَمِعْنا﴾ بله ما هم شنیدیم ﴿لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا﴾ ما هم می‌توانیم مثل آن ببافیم _معاذ الله_ چرا ما می‌توانیم مثل آن ببافیم؟
 
برای اینکه این بافته‌ها ﴿إِنْ هذا إِلاّ أَساطیرُ اْلأَوَّلینَ﴾ این ﴿إِنْ هذا إِلاّ أَساطیرُ اْلأَوَّلینَ﴾ دلیل مدعای آنهاست ادعا کردند که ما هم می‌توانیم مثل این بیاوریم چرا؟
 
 برای اینکه این جز بافته‌های داستان پیشینیان چیز دیگر نیست ما از این قصص بلدیم چون ﴿إِنْ هذا إِلاّ أَساطیرُ اْلأَوَّلینَ﴾ ما هم می‌توانیم مثل این بیاوریم در اینجا چندین اهمیت است که آنها از چند راه تحلیل کردند ذات اقدس الهی فرمود که آیات ما بر آنها تلاوت بشود.
 
 آنها به جای اینکه بگویند تعقلنا تدبرنا و مانند آن بگویند قد سمعنا این را در حد صوت و آهنگ قرار می‌دهند ﴿لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا﴾ ما وقتمان حیف است که در این کارها صرف بشود .
 
اگر بخواهیم مثل این می‌بافیم منتها چون وقت ما شریف است و مهم است و وقت را تلف نمی‌کنیم حاضر نیستیم برای این کار وقت صرف کنیم خب این یک تحقیر مهمی است ﴿لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا﴾.
 
 دیگر رعایت بکنند مسئله ادبی را رعایت بکنند هذه بگویند یا مثلها بگویند اینها مثل هذا که با او مطابق نیست با آیات مطابق نیست .
 
آنجا آیات را ذات اقدس الهی جمع آورد به خودش هم اسناد داد اینها دیگر نگفتند مثل هذه یا مثلها گفتند مثل هذا ﴿لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا﴾ دلیل‌اش هم این است که ﴿إِنْ هذا إِلاّ أَساطیرُ اْلأَوَّلینَ﴾ چون افسانه است.
 
ی می‌گویند که اگر ما بخواهیم بعداً می‌گوییم گاهی هم می‌گویند اگر ما خواسته بودیم گفته بودیم .
 
اگر ما بخواهیم قبلاً گفته بودیم این لو نشاء لنقل باید باشد نه ﴿لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا﴾ ولی این برای آن است که اگر ما بخواهیم قبلاً گفته بودیم یعنی این قدر برای ما بی اهمیت است .
 
که قبلاً از ما صادر بود ولی چون نمی‌خواهیم این کار را نکردیم در بعضی از تعبیرات فعل مضارع دارد که نشانه آن است که اگر قبلاً خواسته بودیم انجام می‌دادیم و اگر بعداً هم بخواهیم انجام می‌دهیم  [12]
 

5- قرآن ستیزان: براى خداوند رقیب تراشى مى‌کنند.

وَجَعَلُوا لِلَّهِ أَنْدَادًا لِیُضِلُّوا عَنْ سَبِیلِهِ ۗ قُلْ تَمَتَّعُوا فَإِنَّ مَصِیرَکُمْ إِلَى النَّارِ .
 
درر این آیه به یکی از بدترین انواع کفران نعمت که آنها مرتکب می‌شدند اشاره کرده، می‌گوید: «و آنها برای خدا شریکهایی قرار دادند تا (مردم را به این وسیله) از راه او گمراه سازند» (وَ جَعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً لِیُضِلُّوا عَنْ سَبِیلِهِ). [13]
 
و چند روزی در سایه این شرک و کفر و منحرف ساختن افکار مردم از آیین و طریق حق بهره‌ای از زندگی مادی و ریاست و حکومت بر مردم ببرند.
 
ای پیامبر! «به آنها بگو: (از این زندگی دنیا و بی‌ارزش مادی) بهره بگیرید اما (بدانید) سر انجام کار شما به سوی آتش (دوزخ) است» (قُلْ تَمَتَّعُوا فَإِنَّ مَصِیرَکُمْ إِلَی النَّارِ).
 
با این که نه این زندگی شما زندگی است که بدبختی است و نه این ریاست و حکومت شما ارزشی دارد که تبهکاری و دردسر و مصیبت است.
 
بعضى در آفرینش جهان، براى خداوند شریک قایل‌اند و بعضى در نعمت‌ها براى خدا شریک مى‌پندارند. داشتنِ سلامتى و علم و قدرت و عزّت و مال را از هنر خود یا قدرت‌ها مى‌شمارند، اما بسیار زود درمى‌یابند که به گمراهى رفتند. [14]
 
1- گاهى سرچشمه‌ى شرک، طاغوت‌ها هستند. «وَ جَعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً لِیُضِلُّوا» و گاهى جاذبه‌ى بت‌ها عامل انحرافند. «وَ اجْنُبْنِی وَ بَنِیَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنامَ رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ کَثِیراً مِنَ النَّاسِ» [15]
 
2- خداوند افرادى را به حال خود رها مى‌کند. «قُلْ تَمَتَّعُوا»
 
3- کافران در دنیا کامیابند، ولى آخرت ندارند. «تَمَتَّعُوا فَإِنَّ مَصِیرَکُمْ إِلَى النَّارِ»
 
4- هر رفاهى نشانه‌ى مهر نیست، شاید وسیله و مقدّمه‌ى قهر الهى باشد. «تَمَتَّعُوا»
 

6- قرآن ستیزان: مردم را از شنیدن آیات الهى باز مى‌دارند.

وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَا تَسْمَعُوا لِهَٰذَا الْقُرْآنِ وَالْغَوْا فِیهِ لَعَلَّکُمْ تَغْلِبُونَ : و کافران (به مردم) گفتند: به این قرآن گوش فرا ندهید و سخنان لغو و باطل در آن القاء کنید تا مگر بر او غالب شوید. [16]
 
کـلمـه (الغـوا) امـر از مـصـدر (لغـو) اسـت، و لغـو بـه مـعـنـاى هـر چـیـزى اسـت کـه اصـل و ریـشـه اى نـداشـتـه بـاشـد، و در کـلام بـه معناى آن گفتارى است که معنا نداشته بـاشـد
 
. وقتى گفته مى شود (لغى)، و (یلغو)، (لغوا) معنایش این است که کار لغـو کـرد، و مـى کـنـد. و کـلمـه (هـذا) که اشاره به قرآن است، و دو باره نام قرآن را آوردن، (ایـن قـرآن)، دلیـل بـر ایـن اسـت کـه کمال عنایت را به قرآن و از بین بردن آن داشته اند.
 
و ایـن آیه دلالت مى کند بر نهایت عجز کفار در مبارزه علیه قرآن، به طورى که بعد از آنـکـه نـتوانستند کلامى مثل آن را بیاورند، و یا اقامه برهانى علیه آن بکنند،.
 
 کارشان در بـیچارگى به اینجا کشید که به یکدیگر سفارش کنند که گوش به قرآن ندهند، و هر جـا قـرآن خـوانـده شـود سـر و صداهاى بى معنا در آورند، تا صداى آن شخص به گوش کـسـى نـرسـد، و در نـتـیـجـه اثـرش لغـو گردد. و منظور از جمله (باشد که شما غالب شوید) این غلبه است. [17]
 
جمله‌ى‌ «وَ الْغَوْا فِیهِ» یعنى با هر کلام یا عمل لغوى مانند سوت کشیدن، کف زدن، جار و جنجال، افسانه بافى، ایجاد تردید و سؤالات نابجا مسیر حقّ را منحرف کنید.
 
پیام ها
1- تبلیغات سوء علیه دین، همیشه بوده است. «قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لا تَسْمَعُوا»
 
2- کسانى که حرف منطقى ندارند، مردم را از شنیدن حرف منطقى دیگران نیز منع مى‌کنند. لا تَسْمَعُوا ...
 
3- شنیدنِ قرآن، داراى جاذبه و اثر بخشى خاص است که دشمنان از آن هراس دارند. «لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ»[18]
 
4- پیامبر اسلام همواره به تبلیغ مشغول بود و کفّار از این صحنه‌ها رنج مى‌بردند. «لا تَسْمَعُوا»
 
5- دشمن، هم مردم را از شنیدن قرآن منع مى‌کند و هم براى مبارزه با آن از طریق هوچیگرى و هیاهو تلاش مى‌کند. لا تَسْمَعُوا ... وَ الْغَوْا
 
6- ابزار کار کفّار، یاوه سرایى است. «وَ الْغَوْا فِیهِ»
 
7- ایجاد پارازیت در کلام حقّ کار کفّار است. «وَ الْغَوْا فِیهِ»
 

7- قرآن ستیزان: به راه و مکتب مؤمنان طعنه مى‌زنند و آنان را تحقیر مى‌کنند.

وَإِنْ نَکَثُوا أَیْمَانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُوا فِی دِینِکُمْ فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکُفْرِ ۙ إِنَّهُمْ لَا أَیْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنْتَهُونَ :
 
و اگر آنها سوگند خود را بعد از عهدی که بسته‌اند بشکنند و در دین شما تمسخر و طعن زنند در این صورت با آن پیشوایان کفر و ضلالت کارزار کنید که آنها را عهد و سوگند استواری نیست، باشد که بس کنند. [19]
 
نکته ها
از على علیه السلام پرسیدند: چرا فراریان جنگ صفّین را تعقیب کردید، ولى در جنگ جمل، کارى به فراریان نداشتید؟
 
حضرت فرمود: در صفّین، رهبر کفر زنده بود و فراریان دور او جمع شده، متشکّل مى‌شدند و حمله‌ى مجدّد مى‌کردند، امّا در جنگ جمل، با کشته شدن رهبرشان، محورى براى تشکّل و سازماندهى مجدّد نداشتند.
 
امام صادق علیه السلام فرمود: هرکس به دین شما طعنه زند، قطعاً کافر مى‌شود. سپس این آیه را تلاوت فرمود. [20]
 
پیام ها
1- ارتداد از دین، یکى از نمونه‌هاى پیمان‌شکنى و مسخره کردن مکتب است. «وَ إِنْ نَکَثُوا» (شاید «نَکَثُوا» پس از «تابُوا» اشاره به ارتداد باشد).
 
2- کیفر طعن و توهین به اسلام، اعدام است. «طَعَنُوا، فَقاتِلُوا» (با توهین کنندگان به مقدّسات مذهبى، باید به شدّت برخورد کرد)
 
3- جهاد اسلامى، براى دفاع از مکتب است. «نَکَثُوا، طَعَنُوا، فَقاتِلُوا»
 
4- چون پیمان‌شکنى و مسخره کردن دین، از ناحیه‌ى رهبران کفر است، پس با آنان مبارزه کنید. «فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکُفْرِ»[21]
 
5- در مبارزه، باید نابودى سران توطئه و مرکز فرماندهى و تشکیلات دشمن، در اولویت باشد. «فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکُفْرِ»
 
6- هر سوگندى شما را نفریبد. سوگند پیمان‌شکنان، بى‌اعتبار است. «لا أَیْمانَ لَهُمْ»
 
7- از اهداف جهاد اسلامى، جلوگیرى از توطئه دشمن است. «لَعَلَّهُمْ یَنْتَهُونَ»
 

8- قرآن ستیزان: دین خدا را مسخره مى‌کنند.

ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَکُمْ هُزُوًا وَلَعِبًا مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَالْکُفَّارَ أَوْلِیَاءَ ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ
 
ای اهل ایمان، با آن گروه از اهل کتاب و کافران که دین شما را به فسوس و بازیچه گرفتند دوستی مکنید و از خدا بترسید اگر به او ایمان آورده‌ا[22]
 
پیام ها
1- کیفر دنیوىِ کسانى که به دین خدا و مقدّسات مذهبى توهین مى‌کنند، قطع رابطه است. لا تَتَّخِذُوا ... (در روابط با دیگران، احترام به مقدّسات یک شرط ضرورى است) [23]
 
2- شرط ایمان، داشتن غیرت دینى و تبرى از نااهلان است. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا» [24]
 
3- استهزاى دین، (با جنگ سرد و روانى) یکى از شیوه‌هاى مبارزاتى دشمنان است. «اتَّخَذُوا دِینَکُمْ هُزُواً»
 
4- تقواى الهى ایجاب مى‌کند از دشمنان نترسیم و آنان را ولىّ خود قرار ندهیم.
 
در این آیه بار دیگر خداوند به مؤمنان دستور می دهد که از انتخاب منافقان و دشمنان به عنوان دوست بپرهیزید، منتها برای تحریک عواطف آنها و توجه دادن به فلسفه این حکم، چنین می فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده اید؟
 
و در پایان آیه این موضع را تأکید می کند که طرح دوستی با آنان، با تقوا و ایمان سازگار نیست بنابراین «از خدا بترسید، اگر ایمان دارید» (وَ اتَّقُوا اللّهَ إِن کنتُم مُؤمِنِینَ).
 

9- قرآن ستیزان: سعى در تخریب مساجد و پایگاه‌هاى مکتب دارند.

وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَسَاجِدَ اللَّهِ أَنْ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ وَسَعَىٰ فِی خَرَابِهَا ۚ أُولَٰئِکَ مَا کَانَ لَهُمْ أَنْ یَدْخُلُوهَا إِلَّا خَائِفِینَ ۚ لَهُمْ فِی الدُّنْیَا خِزْیٌ وَلَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ[25]
 
و کیست ستمکارتر از آن که مردم را از ذکر نام خدا در مساجد منع کند و در خرابی آن اهتمام و کوشش نماید؟ چنین گروه را نشاید که در مساجد مسلمین در آیند جز آنکه (بر خود) ترسان باشند. این گروه را در دنیا ذلت و خواری نصیب است و در آخرت عذابی بزرگ.
 
نکته ها:
بنابر آنچه از شأن نزول‌ها و برخى روایات بدست مى‌آید، آیه درباره‌ى کسانى نازل شده است که درصدد تخریب مساجد برآمده بودند.
 
در طول تاریخ، تخریب مساجد ویا جلوگیرى از رونق آنان بارها به دست افراد منحرف و طاغوت‌ها صورت گرفته است.
 
از تخریب بیت‌المقدّس و آتش زدن تورات به دست مسیحیان به رهبرى شخصى به نام «فطلوس» گرفته تا ممانعت قریش از ورود مسلمانان به مسجدالحرام، نشانه‌اى از همین تلاش‌هاست. [26]
 
امروز نیز از یک سو شاهد تخریب مساجد باقیمانده از صدر اسلام در کنار قبور ائمه بقیع علیهم السلام‌ به بهانه مبارزه با شرک هستیم.
 
و از طرف دیگر ویرانى مساجد تاریخى، همانند مسجد بابرى در هند که نشانگر قدمت مسلمانان در شبه قارّه هند است، به چشم مى‌بینیم.
 
 اینها همه حکایت از روحیّه‌ى کفرآلود طاغوت‌ها و جاهلانى دارد که از یاد ونام خداوند که در مراکز توحید طنین انداز مى‌شود، وحشت دارند.
 
این آیه به والدین و بزرگانى که از رفتن فرزندانشان به مساجد ممانعت به عمل مى‌آورند، هشدار مى‌دهد. اگر خرابى مسجد ظلم باشد پس آباد کردن مسجد، انفع کارها مى‌باشد. [27]
 
پیام ها
1- گاهى ظلم فرهنگى، بزرگترین ظلم‌هاست. «وَ مَنْ أَظْلَمُ» (در قرآن «اظلم»، به افترا بر خدا و بستن و تعطیل‌کردن خانه خدا گفته شده که هر دو جنبه فرهنگى دارد.)
 
2- خرابى مسجد تنها با بیل و کلنگ نیست، بلکه هر برنامه‌اى که از رونق مسجد بکاهد، تلاش در خرابى آن است. «مَنَعَ مَساجِدَ اللَّهِ»
 
3- مساجدى مورد قبول هستند که در آنها یاد خدا زنده شود. مطالب خداپسند و احکام خدا بازگو شود. «یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ»
 
4- دشمن از در و دیوار مسجد نمى‌ترسد، ترس او از زنده شدن نام خدا و بیدارى مسلمانان است. «أَنْ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ»
 
5- مساجد سنگر مبارزه‌اند، لذا دشمن سعى در خرابى آنها دارد. «سَعى‌ فِی خَرابِها»
 
6- مسجد باید پررونق و پرمحتوا وهمانند سنگر فرماندهى نظامى باشد. همچنان که جاسوس از رخنه به مراکز نظامى در وحشت و اضطراب است، باید مخالفان و دشمنان نیز از نفوذ و ورود به مساجد، در ترس ونگرانى باشند. [28]«ما کانَ لَهُمْ أَنْ یَدْخُلُوها إِلَّا خائِفِینَ»
 
7- کسانى که با مقدّسات دینى به مبارزه برمى‌خیزند، علاوه بر قهرالهى در قیامت، گرفتار ذلّت وخوارى دنیا نیز مى‌شوند. «سَعى‌ فِی خَرابِها ... لَهُمْ فِی الدُّنْیا خِزْیٌ»
 
(اگر سعى در خرابى ساختمانى که یادآور خداست، ذلّت دنیوى و عذاب اخروى دارد، پس کسانى که با شایعه و تهمت و تحقیر، قداست مردانى را شکستند که در جامعه یادآور خدا هستند، قطعاً در همین دنیا گرفتار ذلّت و نکبت خواهند شد.)
 

10- قرآن ستیزان: سعى در تحریف دین مى‌نمایند.

مِنَ الَّذِینَ هَادُوا یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَیَقُولُونَ سَمِعْنَا وَعَصَیْنَا وَاسْمَعْ غَیْرَ مُسْمَعٍ وَرَاعِنَا لَیًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَطَعْنًا فِی الدِّینِ ۚ وَلَوْ أَنَّهُمْ قَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَاسْمَعْ وَانْظُرْنَا لَکَانَ خَیْرًا لَهُمْ وَأَقْوَمَ وَلَٰکِنْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِکُفْرِهِمْ فَلَا یُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِیلًا
 
گروهی از یهود کلمات (خدا) را از جای خود تغییر داده و گویند: (فرمان خدا را) شنیدیم و (از آن) سرپیچیم و (به جسارت گویند) بشنو که (کاش) ناشنوا باشی؛
 
 و گویند ما را رعایت کن. و گفتار ایشان زبان‌بازی و طعنه و تمسخر به دین است. و اگر (به احترام) می‌گفتند که ما (فرمان حق را) شنیدیم و (تو را) اطاعت کنیم و تو نیز (سخن ما) بشنو و به حال ما بنگر، هر آینه آنان را نیکوتر بود و به صواب نزدیکتر، لیکن چون کافر شدند خدا آنها را لعنت کرد، و به جز اندکی ایمان نخواهند آورد. [29]
 
این ‌آیه‌ ، صفات‌ جمعی‌ ‌از‌ دشمنان‌ اسلام‌ ‌را‌ تشریح‌ می‌کند و ‌به‌ گوشه‌ای‌ ‌از‌ اعمال‌ ‌آنها‌ اشاره‌ می‌نماید. یکی‌ ‌از‌ کارهای‌ ‌آنها‌، تحریف‌ حقایق‌ و تغییر چهره دستورهای‌ خداوند بوده‌ ‌است‌،
 
 ‌آیه‌ می‌فرماید: «جمعی‌ ‌از‌ یهودیان‌ سخنان‌ ‌را‌ ‌از‌ محل‌ ‌خود‌ تحریف‌ می‌نمایند» (مِن‌َ الَّذِین‌َ هادُوا یحَرِّفُون‌َ الکلِم‌َ عَن‌ مَواضِعِه‌ِ).
 
‌این تحریف‌ ممکن‌ ‌است‌ جنبه لفظی‌ داشته‌ ‌باشد‌ و ‌ یا ‌ جنبه معنوی‌ و عملی‌، اما جمله‌های‌ ‌بعد‌ می‌رساند ‌که‌ منظور ‌از‌ تحریف‌ ‌در‌ اینجا همان‌ تحریف‌ لفظی‌ و تغییر عبارت‌ ‌است‌ زیرا ‌آنها‌ می‌گویند: «‌ما شنیدیم‌ و مخالفت‌ کردیم‌»؟ (وَ یقُولُون‌َ سَمِعنا وَ عَصَینا).
 
‌یعنی‌، ‌به‌ جای‌ ‌این ‌که‌ بگویند: سمعنا و اطعنا «شنیدیم‌ و فرمانبرداریم‌» می‌گویند شنیدیم‌ و مخالفیم‌. و ‌بعد‌ اشاره‌ ‌به‌ قسمت‌ دیگری‌ ‌از‌ سخنان‌ عداوت‌ آمیز و آمیخته‌ ‌با‌ جسارت‌ و بی‌ادبی‌ ‌آنها‌ کرده‌، می‌گوید: ‌آنها‌ می‌گویند: «بشنو ‌که‌ هرگز نشنوی‌» (وَ اسمَع‌ غَیرَ مُسمَع‌ٍ). علاوه‌ ‌بر‌ ‌این ‌از‌ روی‌ سخریه‌ می‌گفتند: (راعِنا).
 
توضیح‌ ‌این ‌که‌: مسلمانان‌ راستین‌ ‌در‌ آغاز دعوت‌ پیامبر صلّی‌ اللّه‌ ‌علیه‌ و آله‌ ‌برای‌ ‌این ‌که‌ بهتر سخنان‌ ‌او‌ ‌را‌ بشنوند و ‌به‌ دل‌ بسپارند ‌در‌ برابر پیامبر صلّی‌ اللّه‌ ‌علیه‌ و آله‌ ‌این جمله‌ ‌را‌ می‌گفتند:
 
راعنا ‌یعنی‌، ‌ما ‌را‌ مراعات‌ کن‌ و ‌به‌ ‌ما مهلت‌ بده‌؟ ولی‌ ‌این دسته‌ ‌از‌ یهود ‌این جمله‌ ‌را‌ دستاویز قرار داده‌ و ‌آن‌ ‌را‌ مقابل‌ حضرت‌ تکرار می‌کردند و منظورشان‌ معنی‌ عبری‌ ‌این جمله‌ ‌که‌ «بشنو ‌که‌ هرگز نشنوی‌» ‌بود‌ و ‌ یا ‌ معنی‌ دیگر عربی‌ ‌آن‌ ‌را‌ ‌یعنی‌ «‌ما ‌را‌ تحمیق‌ کن‌»؟ اراده‌ می‌کردند.
 
تمام‌ اینها ‌به‌ منظور ‌آن‌ ‌بود‌ ‌که‌ «‌با‌ زبان‌ ‌خود‌ حقایق‌ ‌را‌ ‌از‌ محور اصلی‌ بگردانند و ‌در‌ آیین‌ حق‌ طعن‌ زنند» (لَیا بِأَلسِنَتِهِم‌ وَ طَعناً فِی‌ الدِّین‌ِ).
 
اما ‌اگر‌ ‌آنها‌ ‌به‌ جای‌ ‌این همه‌ لجاجت‌ و دشمنی‌ ‌با‌ حق‌ و جسارت‌ و بی‌ادبی‌، راه‌ راست‌ ‌را‌ پیش‌ می‌گرفتند و می‌گفتند:
 
«‌ما کلام‌ ‌خدا‌ ‌را‌ شنیدیم‌ و ‌از‌ ‌در‌ اطاعت‌ ‌در‌ آمدیم‌، سخنان‌ ‌ما ‌را‌ بشنو و ‌ما ‌را‌ مراعات‌ کن‌ و ‌به‌ ‌ما مهلت‌ بده‌ (‌تا‌ حقایق‌ ‌را‌ کاملا درک‌ کنیم‌) ‌به‌ نفع‌ ‌آنها‌ ‌بود‌ و ‌با‌ عدالت‌ و منطق‌ و ادب‌ کاملا تطبیق‌ داشت‌» (وَ لَو أَنَّهُم‌ قالُوا سَمِعنا وَ أَطَعنا وَ اسمَع‌ وَ انظُرنا لَکان‌َ خَیراً لَهُم‌ وَ أَقوَم‌َ).
 
 
«اما ‌آنها‌ ‌بر‌ اثر کفر و سرکشی‌ و طغیان‌ ‌از‌ رحمت‌ ‌خدا‌ ‌به‌ دور افتاده‌اند (و دلهای‌ ‌آنها‌ ‌آن‌ چنان‌ مرده‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌به‌ ‌این زودی‌ ‌در‌ برابر حق‌، زنده‌ و بیدار نمی‌گردد) فقط دسته کوچکی‌ ‌از‌ ‌آنها‌ افراد پاکدلی‌ هستند ‌که‌ آمادگی‌ پذیرش‌ حقایق‌ ‌را‌ دارند و سخنان‌ حق‌ ‌را‌ می‌شنوند و ایمان‌ می‌آورند» (وَ لکن‌ لَعَنَهُم‌ُ اللّه‌ُ بِکفرِهِم‌ فَلا یؤمِنُون‌َ إِلّا قَلِیلًا). [30]
 

11- قرآن ستیزان: گاهى در دین بدعت گذارى دارند.

ثُمَّ قَفَّیْنَا عَلَىٰ آثَارِهِمْ بِرُسُلِنَا وَقَفَّیْنَا بِعِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ وَآتَیْنَاهُ الْإِنْجِیلَ وَجَعَلْنَا فِی قُلُوبِ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَرَحْمَةً وَرَهْبَانِیَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا کَتَبْنَاهَا عَلَیْهِمْ إِلَّا ابْتِغَاءَ رِضْوَانِ اللَّهِ فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَایَتِهَا ۖ فَآتَیْنَا الَّذِینَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ ۖ وَکَثِیرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ [31]
 
 
و از پی آنان باز رسولان دیگر و سپس عیسی مریم را فرستادیم و به او کتاب آسمانی انجیل را عطا کردیم و در دل پیروان (حقیقی) او رأفت و مهربانی نهادیم و لیکن رهبانیّت و ترک دنیا را از پیش خود بدعت انگیختند،.
 
 ما بر آنها جز آنکه رضا و خشنودی خدا را طلبند (در کتاب انجیل) ننوشتیم و باز آنها چنان که باید و شاید همه مراعات آن را نکردند، ما هم به آنان که ایمان آوردند پاداش و اجرشان را عطا کردیم و لیکن از آنها بسیاری به راه فسق و تبهکاری شتافتند.
 
از آیه فوق استفاده می‌شود که «رهبانیت» در آئین مسیح نبوده و پیروانش آن را بعد از او ابداع کردند، ولی در آغاز نوعی زهدگرائی و از ابداعات نیک محسوب می‌شد،
 
مانند بسیاری از مراسم و سنتهای حسنه‌ای که هم اکنون در میان مردم رائج است، و کسی نیز روی آن به عنوان تشریع و دستور خاص شرع تکیه نمی‌کند، ولی این سنت بعدا به انحراف گرائید و آلوده با اموری مخالف فرمان الهی و حتی گناهان زشتی شد.
 
از جمله بدعتهای زشت مسیحیان در زمینه رهبانیت «تحریم ازدواج» برای مردان و زنان تارک دنیا بود، و دیگر «انزوای اجتماعی» و پشت پا زدن به وظائف انسان در اجتماع،
 
 و انتخاب صومعه‌ها و دیرهای دور افتاده برای عبادت و زندگی در محیطی دور از اجتماع بود، سپس مفاسد زیادی در دیرها و مراکز زندگی رهبانها به وجود آمد.
 
اسلام به شدّت «رهبانیت» را محکوم کرده چنانکه رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «خداوند متعال رهبانیت را برای امت من مقرر نداشته، رهبانیت امت من جهاد در راه خداست».
 

12- قرآن ستیزان::گاهى حقایق دین را کتمان مى‌کنند.

إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَیِّنَاتِ وَالْهُدَىٰ مِنْ بَعْدِ مَا بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکِتَابِ ۙ أُولَٰئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَیَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ
 
آن گروه (از علمای اهل کتاب) که آیات واضحه و هدایتی را که فرستادیم کتمان نمایند بعد از آنکه آن را برای (هدایت) مردم در کتاب آسمانی بیان کردیم، آنها را خدا و تمام لعن کنندگان (از جن و انس و ملک) نیز لعن می‌کنند. [32]
 
گرچه مورد آیه، دانشمندان یهود و نصارى هستند که حقایق تورات و انجیل را براى مردم بیان نمى‌کردند، ولى جمله‌ى‌ «یَکْتُمُونَ» که دلالت بر استمرار دارد، شامل تمام کتمان کنندگان در طول تاریخ مى‌شود. چنانکه لعنت پروردگار نیز تا ابد ادامه خواهد داشت.
 
کتمان حقّ مى‌تواند صورت‌هاى مختلفى داشته باشد، گاهى با سکوت و عدم اظهار حقّ، گاهى با توجیه و گاهى با سرگرم کردن مردم به امور جزئى و غافل ساختن آنها از مسائل اصلى است. در مواردى همانند اسرار مؤمنان یا عیوب برادران دینى، کتمان واجب یا مستحبّ است.
 
گناه کتمان، بیشتر از جانب علما است. در آیه 187 سوره‌ى آل‌عمران نیز آمده است که خداوند از اهل کتاب پیمان گرفت تا حقایق را براى مردم بیان کرده و کتمان نکنند.
 
«وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثاقَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ لَتُبَیِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَ لا تَکْتُمُونَهُ» در روایات آمده است: روز قیامت به دهان کتمان کنندگان حقّ، لجام زده مى‌شود. [33]
 

13- قرآن ستیزان: - دین خداوند را تجزیه مى‌کنند.

ثُمَّ أَنْتُمْ هَٰؤُلَاءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَکُمْ وَتُخْرِجُونَ فَرِیقًا مِنْکُمْ مِنْ دِیَارِهِمْ تَظَاهَرُونَ عَلَیْهِمْ بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَإِنْ یَأْتُوکُمْ أُسَارَىٰ تُفَادُوهُمْ وَهُوَ مُحَرَّمٌ عَلَیْکُمْ إِخْرَاجُهُمْ ۚ أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتَابِ وَتَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ ۚ فَمَا جَزَاءُ مَنْ یَفْعَلُ ذَٰلِکَ مِنْکُمْ إِلَّا خِزْیٌ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا ۖ وَیَوْمَ الْقِیَامَةِ یُرَدُّونَ إِلَىٰ أَشَدِّ الْعَذَابِ ۗ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ
 
(با این عهد و اقرار) باز شما (به همان خوی زشت) خون یکدیگر می‌ریزید و گروهی از خودتان را از دیارشان می‌رانید و در بدکرداری و ستم بر ضعیفان همدست و پشتیبان یکدیگرید،
 
 و چون اسیر شوند برای آزادی آنها فدیه می‌دهید، در صورتی که به حکم تورات، اخراج کردن آنها بر شما حرام شده است! چرا به برخی از احکام ایمان آورده و به بعضی کافر می‌شوید؟
 
 پس جزای چنین مردم بدکردار چیست به جز ذلّت و خواری در زندگانی این جهان و بازگشتن به سخت‌ترین عذاب در روز قیامت؟ و خدا غافل از کردار شما نیست. 34]
 
خداوند در این آیه، بنى‌اسرائیل را سرزنش مى‌کند که علیرغم پیمان و میثاقى که داشتید، همدیگر را کشتید و یکدیگر را از سرزمین‌هایتان بیرون کردید.
 
 شما موظّف بودید یک جامعه‌ى متّحد براساس روابط صحیح خانوادگى و رسیدگى به محرومان تشکیل دهید.[35] از کلمه‌ «دِماءَکُمْ» و «أَنْفُسَکُمْ» استفاده مى‌شود، کشتن یا اخراج دیگرى در واقع کشتن و اخراج خود است.
 
سعدى مى‌گوید:
 
بنى آدم اعضاى یکدیگرند
که در آفرینش زیک گوهرند
 
به جاى آن در گناه و تجاوز به حقوق دیگران، یکدیگر را یارى و حمایت نمودید و در جامعه، هرج و مرج و تفرقه و خونریزى را رواج دادید. با حمایت شما، حاکمان ظالم جرأت قتل و تبعید پیدا کردن.
 
د و عجیب این‌که شما به حکم تورات، اگر در این درگیرى‌ها اسیرى داشته باشید با پرداخت فدیه آزادش مى‌نمایید، در حالى که حکم تورات را در تحریم قتل و تبعید، گوش نمى‌دهید.
 
 حاضرید همدیگر را به دست خود بکشید، ولى حاضر نیستید اسیر یکدیگر باشید! اگر اسارت توهین است، کشتن از آن بدتر است، و اگر فدیه دادن و آزاد کردن اسیران، فرمان تورات است، نهى از قتل و تبعید هم فرمان خداوند است!
 
آرى، شما تسلیم فرمان خداوند نیستید، بلکه آیات الهى را هر جا مطابق میل و سلیقه‌ى خودتان باشد مى‌پذیرید وهر کجا نباشد، زیر بار نمى‌روید.
 
این آیه نسبت به خطر التقاط، هشدار مى‌دهد که چگونه افرادى بخشى از دین را مى‌پذیرند و قسمت دیگر آنرا رها مى‌کنند. مسلمانانى که به احکام فردى عمل مى‌کنند،
 
ولى نسبت به مسائل اجتماعى بى‌تفاوتند، باید در انتظار خوارى و ذلّت دنیا و عذاب قیامت باشند. اى بسا! کسانى که شرایط و احکام نماز و روزه را مراعات مى‌کنند، ولى در شرایط و وظایف حاکم و حکومت، متعهّد نیستند.
 

14- قرآن ستیزان:  حق و باطل را در هم مى‌آمیزند.

وَلَا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَکْتُمُوا الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ[36] و حق را به باطل مپوشانید و حقیقت را پنهان نسازید و حال آنکه (به حقّانیّت آن) واقفید.
 
کلمه «لُبْس» به معناى پوشاندن و «لَبْس» به معناى شکّ و تردید است. [37]
 
امتیاز انسان، به شناخت اوست و کسانى که با ایجاد شکّ و وسوسه و شیطنت، حقّ را مى‌پوشانند و شناخت صحیح را از مردم مى‌گیرند، در حقیقت یگانه امتیاز انسان بودن را گرفته‌اند و این بزرگترین ظلم است.
 
حضرت على علیه السلام مى‌فرماید: اگر باطل خالصانه مطرح شود، نگرانى نیست. (چون مردم آگاه مى‌شوند و آن را ترک مى‌کنند.) و اگر حقّ نیز خالصانه مطرح شود، زبان مخالف بسته مى‌شود.
 
 لکن خطر آنجاست که حقّ و باطل، بهم آمیخته شده و از هر کدام بخشى چنان جلوه داده شود که زمینه‌ى تسلّط شیطان بر هوادارانش فراهم شود. [38]
 
پیام ها
1.نه حقّ را با باطل مخلوط کنیم و آن را تغییر دهیم و نه باطل را در لباس حقّ مطرح سازیم. «لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ، لا تکتموا الحق»

2- وجدان وفطرت، بهترین گواه بر حقّ پوشى انسان است. «وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ»*  
 

15- قرآن ستیزان: در دین خدا، غلوّ مى‌کنند.

قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لَا تَغْلُوا فِی دِینِکُمْ غَیْرَ الْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعُوا أَهْوَاءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَأَضَلُّوا کَثِیرًا وَضَلُّوا عَنْ سَوَاءِ السَّبِیلِ [39]
 
بگو: ای اهل کتاب، در دین خود به ناحق غلو نکنید و از پی خواهش‌های آن گروه که خود پیش از این گمراه شدند و بسیاری را گمراه کردند و از راه راست دور افتادند نروید.
 
در این آیه به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله دستور می دهد که به دنبال روشن شدن اشتباه اهل کتاب در زمینه غلو در باره پیامبران الهی با استدلالات روشن از آنها دعوت کند که از این راه رسما بازگردند و می گوید:
 
«بگو: ای اهل کتاب؟ در دین خود، غلوّ و تجاوز از حد نکنید و غیر از حق چیزی مگویید» (قُل یا أَهلَ الکتابِ لا تَغلُوا فِی دِینِکم غَیرَ الحَقِّ).
 
البته غلو نصاری روشن است و اما در مورد غلو یهود که خطاب « یا اهل الکتاب» شامل آنها نیز می شود بعید نیست که اشاره به سخنی باشد که در باره عزیر پیغمبر خدا می گفتند و او را فرزند خدا می دانستند.
 
و از آنجا که سر چشمه غلو غالبا پیروی از هوی و هوس گمراهان است، برای تکمیل این سخن می گوید: «از هوسهای اقوامی که پیش از شما گمراه شدند و بسیاری را نیز گمراه کردند و از راه مستقیم منحرف گشتند، پیروی نکنید» (وَ لا تَتَّبِعُوا أَهواءَ قَومٍ قَد ضَلُّوا مِن قَبلُ وَ أَضَلُّوا کثِیراً وَ ضَلُّوا عَن سَواءِ السَّبِیلِ).
 
این جمله اشاره به چیزی است که در تاریخ مسیحیت نیز منعکس است که مسأله تثلیث و غلوّ در باره مسیح (ع) در قرون نخستین مسیحیت در میان آنها وجود نداشت بلکه هنگامی که بت پرستان هندی و مانند آنها به آیین مسیح پیوستند، چیزی از بقایای آیین سابق را که تثلیث و شرک بود به مسیحیت افزودند.
  

16- قرآن ستیزان: با مسلمانان به جنگ وستیز برمى‌خیزند

یَسْأَلُونَکَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِیهِ ۖ قُلْ قِتَالٌ فِیهِ کَبِیرٌ ۖ وَصَدٌّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَکُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَکْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ ۚ وَالْفِتْنَةُ أَکْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ ۗ وَلَا یَزَالُونَ یُقَاتِلُونَکُمْ حَتَّىٰ یَرُدُّوکُمْ عَنْ دِینِکُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا ۚ وَمَنْ یَرْتَدِدْ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَیَمُتْ وَهُوَ کَافِرٌ فَأُولَٰئِکَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ ۖ وَأُولَٰئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ [40]
 
ی پیغمبر) از تو راجع به جنگ در ماه حرام سؤال کنند، بگو: گناهی است بزرگ، ولی بازداشتن خلق از راه خدا و کفر به خدا و پایمال کردن حرمت حرم خدا و بیرون کردن اهل حرم از آن (که مشرکان مرتکب شدند) نزد خدا بسیار گناه بزرگتری است.

و فتنه‌گری، فساد انگیزتر از قتل است. و کافران پیوسته با شما مسلمین کارزار کنند تا آنکه اگر بتوانند شما را از دین خود برگردانند، و هر کس از شما از دین خود برگردد و به حال کفر باشد تا بمیرد چنین اشخاص اعمالشان در دنیا و آخرت ضایع و باطل گردیده، و آنان اهل جهنّمند و در آن همیشه (معذّب) خواهند بود.
 
نکته ها:
مراد از کلمه «فتنة» در آیه، شرک، شکنجه، امتحان وبلوى‌ است.
در تفاسیر شیعه وسنى آمده است: رسول اکرم صلى الله علیه و آله شخصى را به نام عبداللّه بن جحش به همراه هشت نفر با نامه‌اى براى کسب اطلاعات از کفّار و مشرکان فرستاد،
 
 امّا بعد از ملاقات، درگیرى پیش آمد و در این بین رئیس گروه مقابل کشته شد و دو نفر از آنان به اسارت درآمده و اموالشان مصادره گردید.
 
این حادثه در اوّل ماه رجب که از ماه‌هاى حرام است‌ «1» واقع شده بود، در حالى که این گروه گمان کرده بودند که آخر جمادى‌الثانى است،
 
 نه اوّل رجب. به هر حال این قتال اشتباهاً در اوّل رجب صورت گرفت و کفّار این موضوع را دستاویز قرار داده و شایع کردند که مسلمانان احترام ماه‌هاى حرام را نگه نمى‌دارند.
 
در برابر این تبلیغات دشمنان، قرآن جواب مى‌دهد که گرچه جنگ در ماه حرام واقع شده،[41]
 
از سنّت‌هاى ابراهیمى رایج در میان عرب قبل از اسلام، احترام گذاشتن به چهار ماه رجب، ذى‌القعده، ذى‌الحجّه و محرم بود که در این ماهها، به هیچ جنگ و قتالى نمى‌پرداختند. اسلام نیز این سنّت را امضا کرد و قتال و درگیرى در این ماهها را تحریم نمود. [42]
 
ولى این قتال به اشتباه از سوى مسلمانان صورت گرفته است، در حالى که شما مشرکان به عمد مرتکب گناهانى شده‌اید که مجازات آنها به مراتب از قتال در ماه حرام بیشتر است.
 
بنابراین شما با داشتن سابقه‌ى آن همه جنایت ورسوایى وارتکاب گناهان بزرگ، نباید این عمل اشتباه را دستاویز قرار دهید.
 
حبط عمل مرتد در دنیا، به این است که از فوائد اسلام محروم مى‌شود. زیرا کیفر او، جدایى از همسر مسلمان، محرومیّت از ارث، قطع رابطه با مسلمانان، خروج از حمایت اسلام و در نهایت قتل است.
 
و حبط عمل او در آخرت، محو تمام کارهاى خیر اوست. «حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ»
 
پیام ها
1-به شبهات، پاسخ مناسب بدهید. «یَسْئَلُونَکَ ... قُلْ»
 
2- مسجد الحرام واهل آن، احترام ویژه دارند. «الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ إِخْراجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَکْبَرُ»
 
3- تعیین اهمیّت گناهان، بدست خداوند است. «إِخْراجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَکْبَرُ، الْفِتْنَةُ أَکْبَرُ ...»
 
4- سلب امنیّت، مهمّ‌تر از قتل است. «وَ الْفِتْنَةُ أَکْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ»
 
5- لازم است آرزوها، هدف‌ها و تلاش‌هاى دشمن خود را بشناسیم. «وَ لا یَزالُونَ یُقاتِلُونَکُمْ حَتَّى یَرُدُّوکُمْ عَنْ دِینِکُمْ»
6- هجوم دشمن، توجیه کننده‌ى کفر و ارتداد شما نیست. «وَ لا یَزالُونَ یُقاتِلُونَکُمْ ... وَ مَنْ یَرْتَدِدْ مِنْکُمْ ...»
 
7- دشمنان، همواره در کمین هستند وارتداد و کفر وپشت کردن به دینتان را مى‌خواهند وبه غیر آن راضى نمى‌شوند. آنها دنبال پیروزى موقت نیستند، بلکه مى‌خواهند فرهنگ ومکتب شما را از بین ببرند. «حَتَّى یَرُدُّوکُمْ عَنْ دِینِکُمْ»
 
8- حسن عاقبت، ملاک ارزش است. چه بسا مسلمانانى که کافر مرده‌اند. «فَیَمُتْ وَ هُوَ کافِرٌ»
 
9- ارزش ایمان و عقیده تا جایى است که اگر ایمان رفت، اعمال صالح نیز حبط مى‌شود. «مَنْ یَرْتَدِدْ مِنْکُمْ ... حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ»
 
نتیجه:
در پایان یاد آوز می شویم که بی حرمت به قرآن کریم و پیامبر عظیم‌الشأن اسلام،هتک حرمت به تمام ارزش‌های الهی و آزادی‌خواهان جهان و نشانه درماندگی و ضعف دشمنان در مقابل اسلام‌خواهی مردم است
 
اما لجاجت، خودسرى، تقلید کورکورانه و گناه، چشم حقیقت بین انسان را نابینا و گوش او را کر و گاه عقل و قلب او را نیز از کار مى اندازد،
 
 و چنین کسانى اگر تمام انبیاء و اولیاء و فرشتگان براى هدایتشان بسیج شوند بى اثر خواهد بود؛ چرا که ارتباطشان با عالم بیرون به کلى قطع است و تنها در خود فرو رفته اند! و هیچ وقت بیدار نمی شوند.
 

پی نوشت:

1. انعام/سوره۶، آیه۲۵.   
2. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۵، ص۲۱.   
3. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۵، ص۲۲.   
4.آیه 44 سوره یوسف
5.. ‏طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، تحقیق، حسینی‏، سید احمد، ج 2، ص 257، تهران، کتابفروشی مرتضوی، چاپ سوم، 1375ش.                
6.. ابن فارس، احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج 3، س 363 - قم، چاپ اول، 1404ق.
7.. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق، داودی، صفوان عدنان، ص 253، دمشق، بیروت، دارالقلم‏، الدار الشامیة، چاپ اول، 1412ق.
8.. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 2، ص 319، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360ش.
9.یه 38 سوره یونس
10. فرائتی  محسن ، تفسیرنور،جلد 3 - صفحه 571.
11.آیه 31 سوره انفال
12.آیت الله عبدالله جوادی آملی تفسیر تسنیم ذیل ایه 31 سوره انفال
13.آیه 30 سوره ابراهیم
14. فرائتی  محسن ، تفسیرنور  جلد 4 – صفحه 414
15.ابراهیم، 35- 36.
16.آیه 26 سوره فصلت
17.ترجمه تفسیر المیزان ذیل ایه 37 فصلت
18. فرائتی  محسن ، تفسیرنور  جلد 8 – صفحه 334
19..آیه 12 سوره  توبه
20. تفسیر نورالثقلین.
21. فرائتی  محسن ، تفسیرنور  جلد 3 – صفحه 387
22.آیه 57 سوره مائده
23. یوسف، 21.
24. فرائتی  محسن ، تفسیرنور  جلد 2 – صفحه 323.
25.آیه 114 سوره بقره
26. فرائتی  محسن ، تفسیرنور  جلد 1 – صفحه 185
27. تفسیر فخررازى.
28. فرائتی  محسن ، تفسیرنور  جلد 1 – صفحه 186
29.آیه 46 سوره نساء
30. تفسیر نمونه .ذیل ایه 46 سورنسا
31.آیه 27 سوره حدید
32.آیه 159 سوره بقره
33. فرائتی  محسن ، تفسیرنور جلد 1 – صفحه 247
34. جلد 1 – صفحه 153
35. مراد از هماهنگى قرآن با تورات تحریف نشده، هماهنگى کلّى و اجمالى است، نه هماهنگى‌در تمام احکام.
36.آیه 42 سوره بقره
37.جلد 1 – صفحه 104
38. نهج‌البلاغه، کلام 49.
39.آیه 77 سوره مائده
40.آیه 217 سوره بقره
41. تفسیر نور(10جلدى)، ج‌1، ص: 339
42.جلد 1 – صفحه 338
 

منابع:

http://tadabbor.org/?page=tadabbor&SOID=5&AYID=57&TPIV=T2
http://tadabbor.org/?page=tadabbor&SOID=8&AYID=31&TPIV=T2
https://www.islamquest.net/fa/archive/fa113306
https://wiki.ahlolbait.com/آیه 30 سوره ابراهیم
https://wiki.ahlolbait.com/آیه 44 سوره یوسف
https://wiki.ahlolbait.com/آیه 38 سوره یونس
https://fa.wikifeqh.ir/اساطیر و قرآن (قرآن)
http://drmostafavi.blogfa.com/post/4868
https://wiki.ahlolbait.com/آیه 217 سوره بقره
https://wiki.ahlolbait.com/یه 57 سوره مائده
https://wiki.ahlolbait.com/آیه 43 سوره بقره
https://wiki.ahlolbait.com/آیه 159 سوره بقره
https://wiki.ahlolbait.com/آیه 85 سوره بقره
https://wiki.ahlolbait.com/آیه 27 سوره حدید
https://wiki.ahlolbait.com/آیه 46 سوره نساء
https://wiki.ahlolbait.com/آیه 114 سوره بقره
https://wiki.ahlolbait.com/آیه 12 سوره توبه
https://wiki.ahlolbait.com/آیه 27 سوره فصلت
https://wiki.ahlolbait.com/آیه 26 سوره فصلت


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.